رفتار شهروندی سازمانی چیست؟

سازمان ها از دیرباز تاکنون در دنیای کسب و کار همواره به دنبال کسب امتیازهایی برای دستیابی به موفقیت و پیشی گرفتن از رقبای خود بوده اند و در این میان یافتن راه هایی جهت انتخاب و پرورش نیروی انسانی مناسب همیشه مطرح بوده است، چه در گذشته که عوامل اصلی موفقیت خود را میزان سرمایه های مالی و مادی سازمان می دانستند و چه در سال های اخیر که افراد سازمان، به عنوان مزیتی رقابتی برای سازمان در نظر گرفته می شوند. تغییر واژه کارمندان به نیروی انسانی، و سپس به منابع انسانی و پس از آن به سرمایه انسانی نیز نشان دهنده سیر پیشرفت این تغییر است. سازمان ها دریافتند برای موفقیت باید به افرادی که در سازمان نقش های مختلفی بر عهده دارند توجه بیشتری نمایند. در اين فصل ابتدا به تفسير نظريه‌ها و مباحث مربوط بهرفتار شهروندی سازمانی،هوش معنوی وشادکامیپرداخته مي شود و درپايان به ترتيب پژوهش های خارجي و داخلي كه در اين خصوص انجام گرفته است، ارائه مي گردد.

رفتار شهروندی سازمانی

مفهوم رفتارشهروندی سازمانی اولین بار توسط بتمن و ارگان در اوایل دهه 1980 میلادی به دنیای علم ارائه شد. تحقیقات اولیه ای که در زمینه رفتارشهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیت ها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند، اما اغلب نادیده گرفته می شد. این رفتارها با وجود اینکه در ارزیابی های سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازه گیری می شدند و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار می گرفتند، اما در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند. این اعمال که در محل کار اتفاق می افتند را اینگونه تعریف می کنند: مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقش های سازمان می شوند.

تعریف رفتار شهروندی سازمانی

رفتاری است که به قصد کمک به همکاران یا سازمان به وسیله یک فرد انجام می گیرد و برعکس عملکرد شغلی، رفتاری است که در حیطه وظایف رسمی یک شغل نمی گنجد. به تعبیر دیگر، رفتار مدنی سازمانی شامل آن بخش از رفتارهای ارادی است که به منظور کمک به همکاران یا سرپرستان انجام می گیرند، مانند وقت شناسی، کمک به دیگران، ارائه پیشنهادهایی برای بهبود کارها و تلف نکردن زمان کار».

 رفتارشهروندی سازمانی عبارت است از رفتار اختیاری کارکنان که موجبات ارتقای عملیات کارای سازمان را فراهم ساخته و لیکن مستقیماً یا تلویحاً توسط سیستم پاداش رسمی سازمان شناسایی و مورد تقدیر واقع نمی شود. عملکرد شهروندی سازمانی یک فعالیت ابتکاری و ارادی است که کارکنان فراتر از شرح شغل مشخص شده انجام می دهند و این عمل برای سازمان بسیار حیاتی و ارزشمند است.

مقصود از اختیاری بودن رفتار آن است که وقوع رفتار از جانب کارکنان تحت تاثیر الزامات شغلی و قراردادهای موضوعه در متن کار نیست لذا فرد آن رفتار را کاملاً داوطلبانه و از روی تمایل و علاقه شخصی خود بروز می دهد. علاوه بر این از آنجا که رفتار مذکور در شرح وظایف کاری فرد عنوان نشده است شناسایی و تقدیر از آن در سیستم پاداش نیز پیش بینی نشده است و لذا حذف آن رفتار تنبیهی به دنبال ندارد.

از تعریف مذکور اصول کلی زیر را می توان استنباط نمود:

  1. رفتار شهروندی سازمانی شامل مجموعه ایی از فعالیت های کارکنان است که رسماً در شرح وظایف شغلی آنها تشریح نشده است.
  2. رفتار مذکور، اختیاری و از روی میل و اراده صورت می پذیرد.
  3. برای رفتار شهروندی سازمانی در سیستم پاداش، اجر و پاداشی در نظر گرفته نشده است. بنابراین کارکنان این رفتارها را برای کسب پاداش از خود بروز نمی دهند.

رفتارهای مورد بحث برای عملکرد سازمان نقشی مهم و حیاتی دارد و لذا اثربخشی، کارایی و بهروری سازمان را متاثر می سازد. امروزه مقوله عملکرد شهروندی سازمانی از دامنه مباحث رفتاری فراتر رفته و در زمینه های بازاریابی، اقتصاد، رهبری، روانشناسی اجتماعی، مدیریت منابع انسانی…. نفوذ چشمگیری داشته است .

دنیس ارگان رفتارشهروندی سازمانی را این گونه تعریف می کند: «رفتارهای اختیاری کارکنان که جزء وظایف رسمی آنان نیست و مستقیماً توسط سیستم رسمی پاداش سازمان در نظر گرفته نمی شوند، ولی میزان اثربخشی کلی سازمان را افزایش می دهند. همچنین معتقد است که رفتارشهروندی سازمانی، رفتاری فردی و داوطلبانه است به عنوان مثال یک کارگر ممکن است تا دیروقت نیازی به اضافه کاری و تا دیر وقت در محل کار ماندن نداشته باشد، اما با وجود این بهبود امور جاری و تسهیل شدن جریان کاری سازمان، بیشتر از ساعات کاری رسمی خود در سازمان می ماند و به دیگران کمک می کند.

این تعریف بر سه ویژگی اصلی رفتارشهروندی تأکید دارد:

اول اینکه این رفتار باید داوطلبانه باشد، یعنی نه یک وظیفه از پیش تعیین شده و نه بخشی از وظایف رسمی فرد است. دوم اینکه مزایای این رفتار، جنبه سازمانی دارد. ویژگی سوم این است که رفتارشهروندی سازمانی ماهیتیچند وجهی دارد. با این تعاریف از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظار میرود بیش از الزامات نقش خود و فراتر از وظایف رسمی، در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند، به عبارت دیگر ساختار رفتار شهروندی سازمانی به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرانقش کارکنانی است که در سازمان فعالیت می کنند و در اثربخشی سازمانی بهبود می یابد. از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظارات خاصی وجود دارد. این توقع وجود دارد که رفتارکارمند باید طوری باشد که بیش از الزامات نقش و فراتر از وظایف رسمی در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند. بر مبنای بررسی های محققان از رفتارشهروندی از بعد علمی و تئوریک، نتیجه گرفته اند که رفتارهای شهروندی نوعاً از نگرش مثبت شغلی، ویژگی های وظیفه ای و رفتارهای رهبری ناشی می شوند. بنابراین، تحقیقات پیشین نشان می دهد که افراد خودی خود رضایت بخش هستند، یا وقتی که آن ها رهبرانی حمایت کننده و الهام بخش دارند، خیلی بیش از الزامات رسمی شغلی شان کار می کنند.

امروزه مقوله عملکرد شهروندی سازمانی در دو حوزه کلی شامل رفتار شهروندی کارکنان و رفتار شهروندی مدیریت مورد توجه واقع شده است. رفتار شهروندی کارکنان شامل اقدامات اختیاری و فراتر از وظایف و الزامات شغلی کارکنان در جهت بهبود بهروری و انسجام در محیط کار است. رفتارهای شهروندی مدیریت نیز به فعالیت هایی اشاره دارد که سازگاری بین اقدامات مدیریت و هنجارهای رایج در محیط کار را فراهم می سازد. دو رفتار کارکنان و مدیریت مکمل یکدیگر در عملکرد شهروندی سازمانی هستند.

ابعاد رفتار شهروندی سازمانی

علیرغم اینکه در بین محققان پیرامون، چند بعدی بودن عملکرد شهروندی سازمانی اختلاف عقیده وجود دارد اما برای آن پنج بعد توسط ارگان معرفی شده است که در اغلب مطالعات مورد استفاده واقع شده است. این پنج بعد عبارتند از:

1) نوع دوستی: نوع دوستی یکی از اقسام مهم و قابل توجه عملکرد شهروندی سازمانی است که از طرف شخص ظاهر می شود و برای سازمان مفید است. این رفتار به دو شکل قابل شناسایی و بیان است که در تصرف به آن اشاره می شود. نوع دوستی یا رفتار یاری کننده عبارت است از یاری و استعانت به دیگران در انجام امور کاری و یا ممانعت از بروز مسائل و مشکلات در کار دیگران اعم از همکاران، زیردستان، مافوق یا سرپرستان می باشد. نمونه ای از رفتار مذکور آن است که فردی به همکار خود جهت آماده سازی شرایط کاری کمک کند. نشان دهنده افرادی خاص است که مشتاقانه به وظایف یا مشکلات مربوط به سازمان کمک می کنند. در این بعد رفتار کارکنان با مخفی نگهداشتن احتیاجات خود از مسئولین در حل مسائل کاری، به یکدیگر کمک می نمایند. نوع دوستی به رفتارهای مفید و سودبخشی از قبیل ایجاد صمیمت، همدلی و دلسوزی میان همکاران اشاره دارد. که خواه به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم به کارکنانی که دارای مشکلات کاری هستند کمک می کند. البته برخی از صاحبنظران رفتارشهروندی مانند پودساکف، ابعاد نوع دوستی و وظیفه شناسی را در یک طبقه قرار می دهند و از آن ها به عنوان «رفتارهای کمکی» نام می برند.

2) رفتار مؤدبانه کاری: یعنی انجام کارها به گونه ای که برای سازمان سودمند باشد. این بعد شامل تعهد و پایبندی داوطلبانه به مصوبات سازمانی است. این رفتار که توسط اسمیت ، پذیرش سازمانی یا پذیرش عمومی نامیده شده است، به پذیرش درونی قوانین، رویه ها و مقررات سازمانی از جانب فرد اشاره دارد که به کار او ارتباط پیدا می کند. حتی آن هنگام که که هیچ ناظری او را تحت کنترل و نظارت نداشته باشد. این خصیصه رفتاری به این دلیل از اقسام عملکرد شهروندی سازمانی محسوب می شود که قاعدتاً از هر شخصی انتظار می رود که از قوانین و رویه های سازمان خویش در هر شرایطی چه تحت نظارت باشد یا نباشد پیروی کند.

3) وظیفه شناسی: وجدان کاری به عنوان یکی از پنج بعد با اهمیت شخصیت است که به قابلیت سازگاری و توانایی کنترل انگیزش های ناگهانی ناشی از محیط اطلاق می شود. وجدان کاری به عنوان ابزاری مهم در پیش بینی و سنجش عملکرد شهروندی سازمانی مقوله ای پیچیده بوده و از اجزا مختلفی تشکیل می شود.

4) مردانگی: از دیگر اقسام رفتار شهروندی است که کمتر مورد توجه محققین قرار گرفته است. ارگان این اصطلاح را به عنوان تمایل به تحمل و به جان خریدن سختی ها و ناملایمات اجتناب ناپذیر و بدیهی محیط کار و همچنین تکالیف دشوار کاری، بدون گلایه و شکایت کردن تعریف می کند. این خصیصه رفتاری ناشی از علاقه به کار، همکاران و مافوق می باشد. در اذهان عمومی یک کارمند جوان مرد فردی است که نه تنها زمانی که به واسطه دیگران مجبور به انجام کارهای مشکل و دشوار می شوند گلایه نمی کنند بلکه آنگاه که امور کاری ذاتاً با سختی و مشکلات همراه و مواجه می شود نیز بدون گلایه کار خود را به نحو احسن انجام می دهند. به اجتناب از شکایات، اعتراض های بدون جهت، بدگویی و بزرگ نمایی نادرست مشکلات سازمان اشاره دارد.

5) اخلاق اجتماعی: ازدیگر اقسام عملکرد شهروندی سازمانی است. این خصیصه رفتاری به مسئولیتی که کارکنان به عنوان عضوی از اعضای سازمان عهده دار می شوند اشاره دارد. به گونه ای که در گفتگو ها و دیدارهای خارج از سازمان با نحوه برخورد از سازمان خویش دفاع و حمایت می کند. این ویژگی رفتاری به واسطه تمایل به مشارکت فعالانه در اداره و کنترل جلسات اظهارنظر پیرامون رویه های سازمانی با هدف کنترل محیط سازمان در مواجه با تهدیدات ناشی از تغییرات داخلی و خارجی سازمان و یافتن بهترین گزینه برای سازمان نشان داده می شود. ارگان، از پنج بعدی که برای عملکرد شهروندی سازمانی بیان کرده است دو بعد نوع دوستی و رفتار مؤدبانه کاری را از ابعاد شخصیتی رفتار شهروندی سازمانی نامید زیرا نگرش و سمت و سوی آنها متوجه فرد است و سه بعد دیگر اعم از وجدان کاری، مروت و اخلاق اجتماعی را که بیشتر متوجه سازمان هستند را عوامل سازمانی رفتار شهروندی سازمانی نامگذاری نمود.

ارگان بعد از برشمردن این ابعاد، یادآوری می کند که هر پنج بعد رفتارشهروندی ممکن است همزمان ظهور پیدا نکنند، مثلاً افرادی که ما فکر می کنیم دارای بعد وظیفه شناسی هستند ممکن است همیشه نوعدوست و فداکار نباشند و یا اینکه برخی از این ابعاد، مانند نوع دوستی و وظیفه شناسی، روش برای تحت فشار قرار دادن مدیران سازمان باشد. یعنی کارکنان سعی می کنند تا با انجام این اعمال بر روند تصمیم گیری مدیران سازمان برای ارتقاء و یا اعطای پاداش به آن ها، تأثیر گذارند. در این حالت کارکنان سازمان از «سرباز خوب» بودن به «هنرپیشه خوب» برای سازمان تبدیل می شودند.

مفهوم سازی های اولیه از رفتار شهروندی سازمانی

رفتار شهروندی سازمانی(OCB) با استفاده از اصطلاح «شهروند شهری» در فلسفه سیاسی، مفهوم سازی شده است. گراهام در سال 1991 با استفاده از فلسفه کلاسیک و تئوری سیاسی مدرن چندین مورد از اعتقادات و تمایلات رفتاری که با یکدیگر ترکیب می شوند را مورد توجه قرار داد و آن ها را «علائم شهری فعال» نامید که سه بخش اساسی مرتبط با یکدیگر از مسئولیت های شهروند شهری را شامل می شود:

بخش اول: احترام به ساختارها و فرآیندهای منظم را شامل می شود، به این معنی که شهروندان، مسئول اختیار منطقیـ قانونی را تشخیص داده و از قانون تبعیت می کنند.

بخش دوم: وفاداری است که در آن شهروند علایق جامعه و ارزش های نهفته در آن را به صورت کلی تأمین می کند. شهروندان وفادار جوامع خود را ارتقاء می دهند، آن را حفاظت کرده و تلاش زیادی برای نیکی کردن از خود نشان می دهند.

بخش سوم: مشارکت، درگیری مسئولانه و فعال در اداره جامعه را تحت شرایط قانونی دربر می گیرد، شهروندان مسئول، درباره مسایل کلی که بر جامعه تأثیرگذار است اطلاع کافی دارند و اطلاعات و ایده های خود را با سایر شهروندان تبادل می کنند و به اداره جامعه کمک می کنند و دیگران را نیز تشویق می کنند که چنین باشند. در دهه اخیر بسیاری از اصطلاحات برای تشریح چنین رفتارهایی مورد استفاده قرار گرفته اند، رفتاراجتماع گرایانه، رفتار فرانقشی، خودجوشی سازمانی و حتی رفتارضدنقشی. فعالیت های مرتبط با نقش که فراتر از انتظارات وظیفه توسط فرد انجام می شود به عنوان رفتارهای فرانقش تعریف می شود. این دسته از رفتارها در مواردی و توسط برخی از نویسندگان به عنوان رفتارشهروندی در نظر گرفته می شود. رفتارهای اجتماعی گرایانه شامل طیف وسیعی از رفتارهای کمک کننده بوده و دربرگیرنده رفتارهای شهروندی سازمانی است، اما نکته مهم این است که در حالیکه رفتارهای اجتماعی گرایانه برای اعضای سازمان مفید است، ممکن است جنبه کژکارکردی برای سازمان داشته باشد.

بریف و موتوویلدو سه ویژگی رفتارهای اجتماعی گرایانه را به صورت زیر بیان می کند:

  1. بوسیله اعضاء سازمان شکل داده می شود.
  2. در جهت تعاملات افراد، گروه ها و سازمان ها، در انجام نقش هایشان حرکت می کند.
  3. با قصد ارتقاء رفاه افراد، گروه ها و سازمان انجام می گیرد.

خودجوشی سازمانی همانند رفتارشهروندی سازمانی شامل رفتارهای عملکردی است با این تفاوت که رفتارشهروندی سازمانی بوسیله سیستم های رسمی پاداش تشخیص داده نمی شود در حالیکه خودجوشی سازمانی قسمتی از سیستم پاداش در یک سازمان می باشد.

در چنین محیطی به سازمان و اعضای آن فرصت داده می شود که تا حد توان پیش روند، براین اساس توجه به شهروندان در نظام ارزشی دموکراتیک رو به افزایش است. اکنون که اهمیت شهروندان به عنوان یکی از منابع بسیار مهم سازمان درک شده است، رفتار آن ها هم می تواند بسیار با اهمیت تلقی شود و از این روست که محققان زیادی، به تجزیه و تحلیل رفتارشهروندی پرداخته اند. به طور کلی رفتارشهروندی یک نوع رفتار ارزشمند و مفید است که افراد آن را به صورت دلخواه و داوطلبانه از خود بروز می دهند. به این ترتیب مطالعه و بررسی اینگونه رفتار افراد در سازمان که به رفتارشهروندی سازمانی شهرت یافته است بسیار مهم و ضروری بنظر می رسد.

این تعریف بر سه ویژگی اصلی رفتارشهروندی تأکید دارد:

اول اینکه این رفتار باید داوطلبانه باشد یعنی نه یک وظیفه از پیش تعیین شده و نه بخشی از وظایف رسمی فرد است. دوم اینکه مزایای این رفتار، جنبه سازمانی دارد. و ویژگی سوم این است که رفتارشهروندی سازمانی ماهیتیچند وجهی دارد. با این تعاریف از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظار میرود بیش از الزامات نقش خود و فراتر از وظایف رسمی، در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند، به عبارت دیگر ساختار رفتار شهروندی سازمانی به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرانقش کارکنانی است که در سازمان فعالیت می کنند و در اثربخشی سازمانی بهبود می یابد. از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظارات خاصی وجود دارد. این توقع وجود دارد که رفتارکارمند باید طوری باشد که بیش از الزامات نقش و فراتر از وظایف رسمی در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند. بر مبنای بررسی های محققان از رفتارشهروندی از بعد علمی و تئوریک، نتیجه گرفته اند که رفتارهای شهروندی نوعاً از نگرش مثبت شغلی، ویژگی های وظیفه ای و رفتارهای رهبری ناشی می شوند. بنابراین، تحقیقات پیشین نشان می دهد که افراد خودی خود رضایت بخش هستند، یا وقتی که آن ها رهبرانی حمایت کننده و الهام بخش دارند، خیلی بیش از الزامات رسمی شغلی شان کار می­کنند.

 گراهام با بکار بردن دیدگاه تئوریکی خود که مبتنی بر فلسفه سیاسی و تئوریکی مدرن علوم سیاسی بود، مطرح می کند که ما سه نوع رفتارشهروندی داریم:

اطاعت: این واژه میل کارکنان به پذیرش و پیروی کردن از قوانین، مقررات و رویه های سازمانی را توصیف می کند. شاخص های اطاعت سازمانی و رفتارهایی نظیر احترام به قوانین سازمانی، انجام وظایف به طور کامل و انجام دادن مسئولیت ها با توجه به منابع سازمانی است.

وفاداری: میل کارکنان به فداکاری و قربانی کردن منافع شخصی در را منابع سازمانی و حمایت و دفاع از سازمان را توضیح می دهد.

مشارکت: میل کارکنان به درگیر شدن فعال در همه ابعاد زندگی سازمانی را توصیف می­کند. در کار تجربی ون داین، گراهام و داینش نشان داده شده­است که مشارکت بطور واقعی سه شکل دارد:

الف) مشارکت اجتماعی : درگیر بودن فعال کارکنان را در امور شرکت و مشارکت در فعالیت­های اجتماعی در سازمان را توصیف می کند(مثل حضور در جلسات غیراجباری و محترم شمردن و پابه پای آن حرکت کردن).

ب) مشارکت حمایتی : میل کارکنان به بحث چالش و برانگیز بودن برای سازمان به وسیله پیشنهاد دادن، ابداع و تشویق دیگر کارکنان به بیان آزادانه عقایدشان را توصیف می کند.

ج) مشارکت عملی(وظیفه ای) : مشارکت کارکنان را فراتر از استانداردهای مورد نیاز کاری است، توصیف می کند(به عنوان مثال قبول کردن داوطلبانه تکالیف اضافی، کارکردن تا دیروقت برای اتمام پروژه های مهم و…)

صورتبندی پنج بعد پودساکف و همکاران

نوع دوستی: رفتاری اختیاری که اثر یاری دهنده به شخص دیگری که با وظیفه یا مسئله مرتبط با سازمان است.

وجدان: رفتارهای اختیاری روی بخشی از کارکنان که فراتر از حداقل شریط نقش سازمانی است و پیروی دقیق از مقررات و قوانین می باشد. از نوع دوستی به رفتاری اشاره دارد که به شخص خاص کمک می کند ولی وجدان به خود فرد کمک می کند.

جوانمردی: تعهد کارکنان در شرایط کمتر از ایده آل، بدون اجتناب از غلو، مقابله با واقعیت یا نکات واهی و…

ادب و مهربانی: رفتاری اختیاری روی بخشی از فرد با هدف جلوگیری از بروز مشکلات با دیگران.

فضیلت مدنی: رفتاری که نشان می دهد که شخص مسئولانه جلسات سازمان را شرکت کرده، درگیر بوده و نقش یاری دهنده داشته است.

پیامدهای رفتار شهروندی سازمانی

پیامدهای رفتار شهروندی سازمانی از لحاظ تاثیر بر عملکرد فردی و سازمانی به دو صورت زیر قابل بررسی می باشد:

1) تاثیرعملکرد شهروندی سازمانی بر ارزیابی مدیران از عملکرد و قضاوت آنها به تقسیم پاداش ها، ارتقاء ها…

2) تاثیرعملکرد شهروندی سازمانی بر عملکرد و موفقیت کلی سازمان. مکنزی و پودساکوف، دلایل متعددی را بیان کردند که چرا مدیران برای عملکرد شهروندی سازمانی ارزش قائل شده و در ارزیابی عملکرد کارکنان شان به آن توجه دارند و خلاصه مطالعات در دلایل مزبور حاکی از آن است که عملکرد شهروندی سازمانی تاثیر بسزایی بر نحوه ارزیابی مدیران از عملکرد و همچنین سایر تصمیمات آنها دارد. خلاصه چندین مطالعه که به بررسی تاثیرات نسبی رفتار شهروندی سازمانی بر ارزیابی عینی و ذهنی از عملکرد پرداخته اند نشان داده است که ابعاد پنج گانه رفتار شهروندی سازمانی یک تاثیر مثبت قابل توجهی بر نحوه ارزیابی عملکرد توسط ارزیابی کنندگان دارد و هر کدام به شکلی خاص بر نگرش ارزیاب ها مؤثر است، بویژه رفتار یاری کننده یا نوع دوستی که متمایز تر و برجسته تر از دیگر ابعاد به چشم می خورده است. محققان ضمن مطالعات خود اذعان داشتند که رفتار شهروندی سازمانی بر ارزیابی عملکرد عینی و ذهنی کارکنان تاثیر بسزایی دارد.

چهارچوب های مرتبط با رفتار شهروندی سازمانی

رفتارهای فرانقشی: این اصطلاح، معنایی مشابه با عملکرد شهروندی سازمانی دارد و به معنای رفتارهای که فراتر از انتظارات نقش موجود است و تلاش می کنند که به سازمان سود برسانند، می باشد. اما این مفهوم ،بعد اطاعت رفتار شهروندی سازمانی را در بر نمی گیرد. به دلیل این که این بعد، به صورت آشکار و یا ضمنی در شرح وظایف شغلی آمده است.

رفتار فرا نقش به معنای جلوگیری از فعالیت های غیر قانونی و غیر اخلاقی که در سازمان اتفاق می افتد و وضع قوانین به وسیله صاحبان قدرت، که بتوانند آن چنان فعالیت ها را کاهش دهند و همچنین اعتراضات وجدان گرایانه نسبت به شرایط موجود سازمان به دلیل نگرانی راجع به کارایی، مشروعیت و عدالت سازمانی می باشد. بنابراین، دلیلی که این رفتار را به عنوان رفتارهای فرانقشی در نظر گرفته اند این است که آنها به انجام بهتر کارهای سازمانی کمک، و فراتر از انتظارات نقشی موجود می باشد.چگونه رفتار شهروندی سازمانی، به کارایی سازمان کمک می کند؟

1-کمک: کمک و مهربانی نسبت به غریبه ها(مانند مصرف کننده و عرضه کننده) توانایی سازمان را در وارد کردن منابع تسهیل و بر احساسات آنها نسبت به سازمان تاثیر می گذارد و این باعث انتقال و انجام به موقع سفارشات از طرف عرضه کننده، وفاداری بیشتر از طرف مصرف کننده و یا شاید باعث استخدام کارمندان آینده شود.ممکن است اغراق آمیز به نظر آید که گفته شود فقط از کمک کردن سودهای فراوانی به دست می آید. اما واقعاً اینطور نیست، چون جریان مداوم کمک به وسیله تعداد زیادی از کارمندان در طولانی مدت سودهایی فراوان را فراهم می آورد.

2اطاعت: اگر کارمندان مرخصی اضافه نگیرند و از تلفن ها برای صحبت های غیر ضروری کمتر استفاده کنند، این به انجام مفیدتر کارها کمک می کند.هنگامی که کارمندان قوانین و مقررات کاری را در مورد استفاده از منابع سازمانی رعایت کنند سرمایه های سازمان به گونه ای موثر در همه قسمت های مربوطه مصرف می شود. ممکن است این سئوال مطرح شود که آیا رعایت قوانین کاری جزء وظایف کارمندان نمی باشد؟آیا از کارمندان انتظار نمی رود که قوانین کاری را رعایت کنند و به موقع در محل کار حضور یابند. بنابراین، چگونه این رفتارها در حیطه عملکرد شهروندی سازمانی قرار می گیرند؟پاسخ ما به آن سئوال منطقی این است که “بله” بعضی از غیبت ها هم مورد انتظار و هم کاملاً تایید شده می باشند (مانند بیماری، شرایط جوی و غیره) اما واکنش افراد نسبت به این شرایط متفاوت است. بعضی از کارمندان متعهدتر می باشند و تلاش می کنند که وظایف محوله به خود را کامل و صحیح انجام دهند در حالی که بعضی از کارمندان دیگر یک حالت تهوع و یا یک سردرد خفیف را دلیل موجه ای برای بیماری می دانند و مرخصی میگیرند.

3 جوانمردی: سازمان ها برای افزایش عملکرد کارمندان در مکان فیزیکی، استخدام نیروی کار، شیوه تولید و ساعات کاری تغییراتی را به وجود می آورند. تحمل این تغییرات برای بعضی از کارمندان نسبت به کارمندان دیگر پائین تر است و آن چنان تغییراتی برای آنها نا عادلانه جلوه می کند و احساس می کنند که حق اعتراض دارند. بنابراین، سرسختانه مقاومت، اعتراض شکایت می کنند. اما برای بعضی کارمندان دیگر با چنین تغییراتی هر چند که ناراحت کننده باشد کنار می آیند ویا حداقل برای مدت زمانی آن را تحمل می کنند.

 تأثیر ویژگی های کاری بر رفتار شهروندی سازمانی

  1. استقلال وظیفه: استقلال کاری به میزان دخالتی که کارمندان در برنامه های کاری، انتخاب تجهیزاتی که از آنها استفاده می کنند و تعین دستورالعمل های که دنبال می کنند گفته می شود. استقلال کاری، احساس مسئولیت و مالکیت برای نتایج کاری را افزایش می دهد و باعث می شود که کارمندان هر کاری برای انجام وظایف به نحو احسن انجام دهند و همچنین باعث کنترل بیشتر کارمندان بر کارشان می شود، که این باعث افزایش رضایت شغلی و در نهایت افزایش عملکرد شهروندی سازمانی کارمندان می شود و در آن طرف دیگر، کاهش استقلال کاری ممکن است باعث افزایش درماندگی آموخته شده و در نهایت کاهش عملکرد شهروندی سازمانی می شود.
  2. هویت وظیفه: به میزانی که یک شغلی نیاز به استفاده از مهارت های گوناگونی دارد گفته می شود. وقتی لازمه شغلی یا وظیفه ای انجام فعالیت های باشد که برای فرد چالشی بوده و مهارت ها و تواناییهای وی را افزایش دهد، غالباً چنین شغلی برای وی با معناتر تلقی می گردد.
  3. تنوع وظیفه: به میزانی که یک شغلی نیاز به استفاده از مهارت های گوناگونی دارد گفته می شود. وقتی لازمه شغلی یا وظیفه ای انجام فعالیت هایی باشد که برای فرد چالشی بوده و مهارت ها و تواناییهای وی را افزایش دهد، غالباً چنین شغلی برای وی با معناتر تلقی می گردد.
  4. اهمیت وظیفه: به میزان تاثیری که یک شغلی بر زندگی و کار مردم دیگر دارد. اگر برداشت فرد این باشد که کارش تاثیر مهمی در رفاه و آسایش دیگران دارد، احساس با معنا بودن در وی افزایش می یابد مثلاً تکنسین لابراتوار دارو سازی، شغلی بسیار با اهمیت تری است تا مهندسی کارخانجات کاغذ توالت سازی، هرچند هر دو آنها ممکن است از لحاظ سطح مهارتی همسان باشند. بنابراین کارهای که تنوع، همسانی و اهمیت بالاتری دارند ارزشمندتر و با اهمیت ترند و کارمندان انگیزه بیشتری برای صرف انرژی و تلاش دارند.
  5. وابستگی متقابل وظایف: وابستگی متقابل وظایف به میزانی که افراد یک گروه کاری نیاز به اطلاعات، ابزار و حمایت افراد گروه های دیگر برای انجام کارشان دارند گفته می شود وابستگی متقابل وظایف باعث احساس مسئولیت اعضای گروه نسبت به سازمان و گروه می شود و آن انگیزه برای انجام عملکرد شهروندی سازمانی را افزایش می دهد.
  6. بازخورد کاری: به میزان اطلاعات روشن و مستقیمی که افراد در مورد اثربخشی عملکردشان به دست می آورند گفته می شود. محققان بیان کردند بازخورد کاری بزرگترین تاثیر را بر عملکرد کارمندان می گذارد.

پیش آیندهای نگرشی رفتار شهروندی سازمانی

1- درک عدالت: وقتی که با زیر دستان در یک سازمان عادلانه رفتار شود آن ها احساس نیاز به پاسخ متقابل بر اساس ارتباط مبادله اجتماعی می کنند و مطمئن هستند که آنچنان رفتارهای عادلانه ادامه خواهد یافت و به خاطر کمبود پاداش در مقابل عملکرد شهروندی سازمانی نگران نمی شوند. در حالی که اگر با زیردستان نا عادلانه رفتار شود ارتباط آن ها با سازمان بر اساس مبادله اختصاصی خواهد بود که در چنین مواردی آن ها کارها را فقط به منظور تلافی کردن انجام می دهند. بنابراین احساس رفتارهای عادلانه شان انجام عملکرد شهروندی سازمانی را افزایش می دهد.

2- رضایت شغلی: حالت هیجانی مثبت و رضایت بخشی از ارزیابی شغلی شخصی و یا تجارت شغلی می باشد، تعداد زیادی از تحقیقات از ارتباط بین رضایت شغلی و عملکرد شهروندی سازمانی حمایت کرده اند، برای مثال، در پژوهشی ارتباط معناداری بین مقیاس کلی رضایت شغلی و ارزیابی مدیر از عملکرد شهروندی سازمانی ارتباط معناداری یافت شد، کارمندان دولت که از شغل شان راضی هستند تمایل دارند عملکرد وظیفه خوبی به دست آورند و ارتباط خوبی با دیگران داشته و دوست دارند که سازمان آنها در آینده و حال مکان کاری خوبی باشد، آنها نه تنها نگران نتایج انجام کار خود، بلکه نگران موفقیت همکاران و سازمان هم می باشند. بنابراین، آن ها ممکن است داوطلبانه به دیگران کمک کرده و کارهای اضافی بر عهده بگیرند.بنابراین، این درست است که فرض کنیم، فعالیت شغلی به صورت معنا داری با عملکرد شهروندی سازمانی در ارتباط می باشد.

3- قرارداد روانشناختی: شامل اعتقادات کارمندان در مورد توافق مبادلۀ بین خود و سازمان می­باشد، یعنی اینکه کارمندان مدیون سازمان و سازمان مدیون کارمندان می باشد. نظریه مبادله اجتماعی بیان می کند تعهد روانشناختی هنگامی نقض می شود که کارمندان بین آن چه که به آنها قول داده شده است و آن چه دریافت کرده اند تبعیض احساس کنند که این از دیدگاه کارمندان تفاوتی ناعادلانه است و احساس می کنند که کارفرما نسبت به تعهد آنها ناعادلانه برخورد کرده است. در نتیجه همکاری شان را با کارفرما کم می کنند و بر عکس آن، کارمندان هنگامی برای انجام رفتارهای فرا نقشی انگیزه پیدا می کنند که احساس کنند مبادله اجتماعی به صورت عادلانه انجام گرفته است.

پیش آیند های هیجانی رفتار شهروندی سازمانی

تعارض و ابهام نقش: افراد در جوامع معاصر دارای نقشهای متعددی هستند، مثلاً یک فرد سازمانی می­تواند نقش پدر (در عین حال فرزند، والدین خویش) رئیس (در همین حال کارمند فرا دست خود) استاد در برنامه های آموزش ضمن خدمت در عین حال دانشجویی یکی از دانشگاههایی باشد شخص، همه نقش ها را با خود به سازمان می آورد و بر رفتارش تاثیر می گذارد. تعارض نقش به شرح زیر وجود دارد:

تعارض بین نقش و شخصیت: ممکن است بین شخصیت فرد و انتظارت نقش او تعارض وجود داشته باشد، برای مثال یک کارگر خط تولید که برای سرپرستی در نظر گرفته شده است. ممکن است واقعاً معتقد نباشد که بایستی کارگران را از نزدیک کنترل نمود و آنها را تحت فشار قرار داد ولی مدیر تولید انتظار دارد که چنین وظیفه ای را انجام دهد.

تعارض درون نقش: به وسیله انتظارات متناقض درباره ایفای یک نقش به وجود می آید. مثال قبل سرپرست جدید با کارگران مستبدانه یا دموکراتیک رفتار می کند؟ بالاخره، تعارض بین بخشی که نتیجه نیازمندی های مختلف دو و یا چند نقشی است، که در آن واحد باید ایفا شوند. نقش های کار و نقش های غیر کاری اغلب موجب چنین تعارضی می شود. برای مثال یکی از کارکنان موفق زن در یکی از شرکت های کامپیوتری بزرگ امریکا اظهار می کنند که او اغلب از ساعت هفت و نیم بامداد تا ساعت یازده و نیم شب مشغول به کار است. به همین دلیل شوهرش از این کار مداوم روزانه خسته شده است وی را ترک کرده است. بنابراین شکی نیست که تعارض و ابهام نقش وجود دارد مسئله اصلی این است که چگونه تعارض نقش بر طرف شود یا به چه نحوی می توان با آن کنار آمد.

منبع

ولیجانی، فروغ (1392)، رابطه بین هوش معنوی و شادکامی با رفتار شهروندی، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی صنعتی و سازمانی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0