رابطۀ موفقیت شغلی و شخصیت

از دیرباز همواره به ویژگی­های فردی اشخاص برای به کارگیری آنها در امور مهم توجه شده است. افلاطون در کتاب جمهوریت، تفاوت­های فردی انسان­ها را مورد توجه قرار داده و گفته است: هر فرد باید به شغلی متناسب با استعدادها و توانایی­هایش گمارده شود. او دربارۀ تفاوت­های افراد چنین گفته است: اشخاص با شکلی کاملاً یکسان به دنیا نمی­آیند، بلکه از نظر استعدادهای طبیعی با یکدیگر تفاوت دارند، شخصی برای تصدی شغلی و دیگری برای شغلی دیگر مناسب است . افلاطون، حتی برای گزینش سربازان و نظامیان مناسب برای مدینۀ فاضله خود، گونه­ای از آزمون عملی را پیشنهاد کرده است .در متون دینی ما نیز گزینش بهترین افراد برای تصدی مشاغل مهم همواره بصورت جدی مورد توجه قرار گرفته است. امام علی (ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر مردم را به هفت طبقۀ لشکریان خدا (نظامیان)، دبیران و نویسندگان، قاضیان عدالت، کارگزاران، مالیات دهندگان، بازرگانان و صنعتگران و محرومانی که نیاز به رسیدگی دارند، تقسیم می­کند (عهدنامه امام علی (ع)).

مروری بر تحقیقات گذشته در روان­شناسی و رفتار سازمانی نشان می­دهد که در هر زمان این تحقیقات سعی کرده تا عوامل مختلفی را به موفقیت شغلی ارتباط دهد. دردهة 40 ميلادي درشرايط احراز شغل که موفقیت شغلی را به همراه داشته باشد به مسايل انساني- اجتماعي تاكيد شده است. جوسيوس؛ شرايط فيزيكي، شرايط رواني، شرايط احساسي، اجتماعي و شرايط رفتاري را عوامل اصلي انتخاب كاركنان براي شغل و دستیابی به موفقیت در آن مطرح مي­كند. اما به تدريج در دهه 70 و 80 كه تفكر علمي و نوين حاكم گرديد شرايط احراز شغل و موفقیت شغلی، گرايش بيشتري به مهارت و مسئوليت پيدا كرد. تاكيد بر تناسب از نظر مهارت تحصيل و تجربه، تلاش جسمي و ذهني و مسئوليت غالب بود. دراواخر دهه 90 و اوايل قرن بيست و يكم دوباره گرايش به جنبه هاي انساني- اجتماعي پررنگ­تر شد. در اين دوره تاكيد بر دانش كاركنان و خصوصاً بر متناسب بودن نوع شخصيت و نوع شغل شده است . از طرفی دیگر، اگرچه مطالعات بیشماری در خصوص صفات شخصیتی ویژه­ای در ارتباط با عملکرد شغلی گزارش شده است اما آنها یک مفهوم کلی ارائه داده­اند که این مفهوم کلی، ارتباط بین شخصیت و عملکرد شغلی را به روشنی نشان  نمی­دهند. در نتیجه در طی دهه­های 1970 و 1980 تردید در کاربرد ویژگی­های شخصیتی به عنوان پیش بینی کننده­ی مناسبی برای شغل بوجود آمد. قسمت  عمده­ای از این تردیدها ریشه در فقدان تحقیقاتی داشت که امکان مقایسۀ ابعاد شخصیت را فراهم نمی­کرد و همچنین تنوع مشاغل و تعدد ابزارها و روش­های مورد استفاده از دیگر عواملی بود که باعث تردید در کاربرد ویژگی­های شخصیتی به عنوان پیش­بینی کننده مناسب بود .

تمامی این عوامل باعث شد که ارائه و توسعۀ یک نظریه منسجم و تعمیم یافته­های حاصل از آن به طوریکه بتوان تاثیر ویژگی­های شخصیتی را در رفتار سازمانی و موفقیت شغلی را روشن سازد و همچنین هدایت محققان در یافتن پرسش­های مورد نیاز در مورد تاثیر تفاوت­های فردی در عملکرد سازمانی را با مشکلاتی مواجه می­سازد. تا اینکه در اواخر دهۀ 90 مک­ری و کاستا دریافتند که ابعاد 5 عامل بزرگ ؛ عصبیت،برون­گرایی، باز بودن به تجربه ها، توافق و وجدانی بودن , می­توانند طیف گسترده­ای از واژگان صفات را که توصیف­گر شخصیت هستند را مشخص کنند. پذیرش گستردۀ این چهارچوب فرصتی داد تا مطالعات شخصیت به صورت مقایسه­ایی با تکیه بر مدل­های متفاوت شخصیتی انجام شود و همچنین این نظریه روش آزمون گیری معتبرتری نسبت به قبل به همراه داشت . علاوه بر این بهبود و پالایش روش­های آماری اجازه انجام تحقیقات فراتحلیلی که در آن مطالعات شخصیت و عملکرد و موفقیت شغلی را با هم ترکیب می­کند را ممکن ساخت. بعنوان مثال تحقیقات متا آنالیز منتشر شده در سال 1991 که در آن ارتباط بین ابعاد شخصیت 5 عامل بزرگ  و وجوه مختلف عملکرد شغلی را نشان می­داد که هر دوی این تحقیقات مرور گسترده­ای بر معیارهای ویژه شخصیت را در ارتباط با شاخص‌های پنج عامل بزرگ نشان دادند . نتایج تحقیقات فوق نشان داد که ویژگی­های شخصیتی بکار گرفته شده در این تحقیقات می­تواند پیش بینی کننده­ی خوبی برای موفقیت شغلی باشد و همچنین موجب برانگیختن تحقیقات دیگری شد که توضیح دهند چرا تفاوت­های فردی خاص با عملکرد و موفقیت شغلی ارتباط دارد .

به اعتقاد بسياري از نويسندگان،‌ وجود تناسب بين شخصيت و ويژگي­هاي شغلي و سازماني باعث ايجاد رضايت بيشتر فرد، ايجاد انگيزه­هاي درون­زا،‌ افزايش كارايي، خلاقيت و مسئوليت­پذيري خواهد شد. عوامل موقعيتي دو تاثير عمده بر شخصيت دارند، یکی بر شخصيت فرد تاثير مي­گذارد و دیگری باعث آشكار شدن ويژگي­هاي فرد مي­شوند.يكي از عوامل تأثيرگذار در موفقیت شغلي كاركنان، شخصيت آنان است. هريس و فلمينگ، عقيده دارند ارزيابي شخصيت انسان نقش مهمي در تناسب فرد با شغل داشته و بايد در استخدام نيروي انساني مورد توجه خاص قرار گيرد. در تحقیقی که توسط یکی از مراکز استخدامی توکیو انجام گرفته سازمان­های بزرگ و موفق ژاپن بیشترین تأکید و توجه را در گزینش اولیۀ داوطلبین کار، به نوع شخصیت مناسب، در الویت دوم جسارت و شهامت و در درجۀ سوم به مهارت آنها دارند. همچنین مطالعات اخیر در حوزه مدیریت انسانی پنج ویژگی فردی داوطلبین کار را که تا حد زیادی موفقیت آنها را در پیشبرد اهداف سازمان­ها و نیز ایجاد رضایت شغلی در مسیر خدمتی آنان را تأمین می­کند، مورد تأکید قرار داده­اند. این ویژگی­ها عبارتند از: شخصیت، استعداد، علاقه، هوش و مهارت؛ اين عوامل پنج­گانه درعين حال كه هريك به طور مستقل در تناسب شغلي افراد موثر هستند، با يكديگر تعاملات چند جانبه دارند .بديهي است که افراد داراي شخصيت­هاي متفاوتي هستند مشاغل هم از همين ويژگي­ها برخوردارند .بر اساس اين شيوه تلاش­هاي زيادي انجام گرفته تا افراد در مشاغل مناسب گمارده شوند . جاج، ایریز و بونو، معتقدند که ارتباط وسیعی بین ویژگی­های شخصیتی کارکنان و عملکرد شغلی آنان وجود دارد و برچسب و خودپنداره­ی مثبت یک ویژگی شخصیتی بالقوه مهم برای پیش بینی موفقیت شغلی است. تحقيقات مختلف انجام شده در مورد عوامل موثر بر عملكرد شغلي نشان داده­اند كه ويژگي­هاي فردي كاركنان نظير توانايي، دانش و مهارت، ويژگي­هاي شخصيتي،‌ انگيزش و سخت­كوشي، از مهمترين عواملي هستند كه مي­توانند عملكرد شغلي را پيش­بيني نمايند.

چگونگي شخصيت افراد در سازگاري شغلي اهميت زيادي دارد در اصل زمانی عملکرد فرد در محیط کاری افزایش می­­یابد و موفقیت شغلی به همراه دارد که تناسب بین شغل و شخصیت وجود داشته باشد. بعضي مشاغل براي افراد سر به زير و ساکت مناسب است درحالي که تعدادي از مشاغل براي افراد برون گرا و سازگار مناسب به نظر مي­رسد. توانايي سازگاري اجتماعي سهم بزرگي در موفقيت شغلي دارد. در بعضي از مشاغل روي انواع خاصي از مهارت­هاي اجتماعي تاکيد مي­شود، در مقابل براي برخي ديگر از شغل­ها افراد آرام و درون­گرا مناسب هستند. به عنوان مثال نمی­توان فردی را که دارای شخصیت هنری است را به کارهای فیزیکی واداشت و یا کسی را که شخصیت آن انتفاعی و سوداگری است به کارهای هنری یا تحلیلی به کار گمارد. در اصل اهمیت مدیر در این می­باشد که بتواند با تشخیص تفاوت­های شخصیتی و انطباق آنها با هر یک از مشاغل، زمینه های ارتقاء کاری و عملکرد را مهیا سازد.

معمولاً زماني كه صحبت از انطباق فرد با شغل مطرح مي­شود، به انطباق مهارت و دانش شاغل با شغل مورد نظر توجه مي­شود. اما انطباق شخصيتي فرد و نيازهاي كاركنان با شغل ناديده انگاشته مي­شود كه اين مشكل در مراحل بعدي و در حين انجام كار نمايان مي­شود.

در بسیاری موارد، دلیل شکست افراد در انجام دادن اثربخش وظایف شغلی خود در سازمان، کمبود هوش یا فقدان مهارت­های فنی آنان نیست، بلکه همسو نبودن ویژگی­های شخصیت آنان و شغلی است که به عهده دارند. به همین دلیل، لازم است در زمینه مطالعات مرتبط با شخصیت در شغل توجه داشته باشیم. سازش و هماهنگي بين نوع شخصيت و نوع محيط باعث سازگاري بيشتر با شغل و حرفه مي­گردد که به نوبه خود به رضايت منجر مي­شود.سكي گوچی در تحقيقي به اين نتيجه رسيده است كه عواملي نظير تحصيلات، تخصص، مهارت و تجربه و تناسب شخصيت فرد با سازمان از عواملي هستند كه نقش مهمي در افزايش عملكرد و موفقیت شغلی دارند . در پژوهشي دیگر تناسب شخصيت با شغل را بر عملكرد كاركنان موثر ارزيابي كرده­اند و نتیجه گرفتند متناسب بودن شخصیت با شغل می­تواند موفقیت شغلی را به همراه داشته باشد .

علاوه بر تناسب شغل با شخصیت مهم است، انطباق محيط با ويژگي­هاي شخصيتي افراد نیز اهمیت دارد. چرا که انطباق محيط و الگوهاي محيطي با ويژگي­هاي شخصيتي افراد است كه خرسندي و ارضاء نياز دروني فرد را به همراه دارد و زمينه­هاي پيشرفت در فعاليت­هاي شغلي و اجتماعي فرد را نيز فراهم مي‌نمايد. تناسب ویژگی­های شخصیتی و محیط شغلی را به عنوان تئوری مسلط در رفتار سازمانی مطرح کرده­اند. تئوری تطبیق یا تناسب، مطالعات گسترده­ای را در پی داشته است . این مطلب، در یک فراتحلیل بوسیلۀ آسولین و میر، از 77 نتیجه همبستگی مشخص شده است. میانگین همبستگی­های بین متناسب بودن ویژگی­های شخصیتی فرد و شغل و رضایت­مندی و موفقیت از محدوده­ی 20/0=r تا 38/0=r می­باشد .

مفهوم تطبیق میان شغل، شاغل، شخصیت، محیط و سازمان برای روان­شناسان بسیار جذاب است، هماهنگی یا تناسب بیشتر فرد با محیط، موجب افزایش عملکرد و موفقیت شغلی، رضایت شغلی و کاهش فشار روانی در سیستم می­گردد و در جایی که یک عدم تناسب دیده شود، نتیجۀ آن کاهش عملکرد و موفقیت شغلی، عدم رضایت و افزایش فشار روانی در سیستم خواهد بود . یکی از مسائل موجود در مفهوم تطبیق، تشریح مراتب آن است. تأثیر ویژگی­های شخصیتی و نگرش­ها، اعتقادات و ارزش­ها را بر این امر نمی­توان نادیده گرفت .

منبع

باقری،آزاده(1392)، موفقیت شغلی بر مبنای عوامل ویژگی شخصیتی سرشت و منش در کارکنان پروازی و زمینی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0