رابطه هويت و ازدواج ؛ صميميت و دوستي
عاشق شدن طریقه دیگری برای نیل به تعریفی از خود به شمار می رود. در فرایند عاشق شدن نوجوان با برون افکنی خود انگاره نامنسجم و آشفته خود در معشوق و به تدریج دیدن واضح تر آن در وی می کوشد خود را بشناسد.بعبارت ديگر او چنان غرق در خود، تصوير خود ونه ديگران، و آينده خود است كه نمي تواند از عهده وظيفه نيل به صميميت برآيد. عشق نوجواني كوششي است براي دستيابي به هويت از طريق معشوق، من كيستم؟ معشوق او. رابطه عاشقانه دو بزرگسال اما رابطه دو خود سازه مستقل است كه مي خواهند موجوديتي فراتر از جمع جبري خود را بيافرينند.
صميميت واقعي زماني امكان پذير مي شود كه فرد نخست به يك هويت مستقل دست يافته باشد. تنها به شرطي كه فرد از هويت خود مطمئن شده باشد، مي تواند در يك رابطه دوجانبه همه چيز خود را به طرف مقابل واگذار كند. ابهام و نگراني ناشي از آشفتگي در هويت، اعم از هويت جنسي، هويت شغلي، خودانگاره (تصويري كه فرد از خود در ذهن دارد) و تن انگاره تصوير ذهني فرد درباره بدن خود) ، مانع از آن مي شود كه فرد بتواند خود را آزادانه و محبت آميز به شريك جنسي خود واگذارد يا اساساً هر گونه رابطه عميق و ديرپايي برقرار كند. اين كه از برخي جوانان مقاوم در برابر ازدواج شنيده مي شود كه نمي خواهند متعهد به كسي شوند ، نمونه اي از اختلال در اين مرحله از رشد است .
خود پنداره و هويت
توصيف كودكان خردسال از خود در حول و حوش خصوصيات عيني است، حال آنكه توصيف نوجوانان از خود بيشتر متمركز بر روابط بين فردي، ارزيابي از خود و احساسات متناقض است. خود پنداره نوجوانان متمايزتر و سازمان يافته تر است.كودكان از محل زندگي خود مي گويند. ولي نوجوانان ، خودشان را براساس اعتقادات ، و ويژگي هاي شخصيتي توصيف مي كنند، خصوصياتي كه بيشتر وجود اصلي وذاتي خود را نشان مي دهد و تصويري منحصر به فرد از خود به دست مي دهد .
هويت و جنس
در زمينه شكل گيري فرايند هويت در زنان و مردان ديدگاه هاي متفاوتي وجود دارد.اريكسون ، معتقد است فرايند رشد هويت ممكن است براي زنان و مردان متفاوت باشد. او درگيري در آرزوهاي شغلي را محور تمركز مردان و علاقه مندي به ازدواج و پرورش فرزندان را مورد توجه زنان مي دانست .تحقيقات كارول گيليگان ، حاكي از آن است كه شكل گيري هويت دختران نه تنها براي استقلال شخصي، بلكه براي همكاري و صميميت و مراقبت از ديگران نيز هست، درحالي كه هويت پسران اساسا براي استقلال و رقابت و فرديت شكل مي گيرد. دختر نوجواني كه هويتش شكل گرفته است خود را به صورت فردي مسئول و ياري دهنده به ديگران مي شناسد در حالي كه پسر نوجواني كه هويت خود را يافته است بيشتر به موفقيتهاي خويش، تا همكاري وصميميت با ديگران،متوجه است.
گام اصلي در رشد هويت
گام اصلي در رشد هويت، جدا شدن خود انگاره نوجوان از خود انگاره عمومي خانواده است. اين جدايي خود از آغاز زندگي كودك به صورتهاي مختلف جدا شدن از آغوش مادر، تشخص طلبي سال هاي سوم وچهارم زندگي، همانند سازي با والد همجنس در سالهاي پنجم و ششم، همانند سازي با معلم و همسالان در سالهاي دبستاني مشاهده مي شود، در دوره نوجواني به اوج خود مي رسد و فرد را به تدريج به يك جوان متمايز و مستقل كه راه خاص خويش را در زندگي دنبال خواهد كرد، تبديل مي كند.
نيرومند شدن فرد در دوره نوجواني و تمايز شناختي و ديدگاه ها و باورها و آرمانهاي اختصاصي وي، شخص ويژه اي از او مي سازد كه براي تجديد ارتباط خود با ديگران به كوشش و مبارزه بر مي خيزد. اين كوشش و مبارزه به جدايي نسبي وگاه شديد فرد از خانواده و بزرگسالان ميانجامدوپس از تثبيت هويت وموقعيت،در ارتباطهاي خود با ديگران تجديد نظر ميكند. در جريان جدايي از تعلقات كودكانه پيشين، نوجوان هويت جنسي و فكري وروحي خود را باور مي كند و با كمك قدرت تفكر انتزاعي كه در اين سالها برايش حاصل شده است به ايفاي نقش هاي مستقل خويش در ارتباط با خانواده وهمسالان و جامعه مي پردازد.
منبع
ترابی،زهرا(1399)، سبک های دلبستگی و سبک های هویت با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی عمومی،دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید