رابطه شناخت و فراشناخت
طبق نظر فلاول روابط متقابلي بين عناصر شناختي و فراشناختي وجود دارد. به نظر ميرسد كه دانش فراشناختي، تجربه فراشناختي و رفتار شناختي طي دوره انجام تكليف شناختي، اطلاعاتي براي يكديگر فراهم ميكنند و همديگر را فرا ميخوانند: دانش فراشناختي پايهاي براي تجربه فراشناختي است كه به نوبه خود استفاده از راهبردهاي شناختي و فراشناختي را افزايش ميدهد، همچنين تجربه فراشناختي ميتواند بازبيني دانش فراشناختي را ارتقاء دهد و تجربههاي فراشناختي بيشتري را فراهم ميكند. استفاده از راهبردهاي فراشناختي ميتواند هم استفاده از راهبردهاي شناختي و هم بازبيني دانش فراشناختي را تحريك كند، و استفاده از راهبرد شناختي ميتواند تجربه فراشناختي را ايجاد كند.
روابط بين اجزاء فراشناخت
در بحث از تمايز راهبردهاي شناختي و فراشناختي نظر اغلب محققان و در درجه اول فلاول بر اين است كه آنچه بين اين دو راهبرد تفاوت و تمايز ايجاد ميكند، تفاوت در چگونگي استفاده از اطلاعات است. راهبردهاي فراشناختي فرآيندهاي متوالي هستند كه شخص براي كنترل فعاليتهاي شناختي و براي اطمينان از دستيابي به يك هدف شناختي مورد استفاده قرار ميدهد. اين فرآيندها به شخص در تنظيم و هدايت يادگيري و برنامهريزي و نظارت بر فعاليتهاي شناختي و همچنين در وارسي آن فعاليتها كمك می کنند.در حالي كه راهبردهاي شناختي براي كمك به فرد در دستيابي به يك هدف معيني مورد استفاده قرار ميگيرند.
اهميت توانایی فراشناختي
يكي از دلايل علاقهمندي بسياري از محققان به حيطه فراشناختی آن است كه معتقدند اين حوزه تلويحات مهمي در ميدان تعليم و تربيت دارد.به نظر ميرسد كه توانایی های فراشناختي نقش مهمي در انواع فعاليتهاي شناختي از جمله تبادل كلامي اطلاعات، درك مطلب خواندن، درك كلامي، نوشتن، زبانآموزي، ادراك، توجه، حافظه، حل مسأله، شناخت اجتماعي، خودآموزي و … بازي ميكند.
مطالعات متعددي تأثير مثبت دانش و توانایی فراشناختي را بر عملكرد نشان دادهاند. براي مثال گارنر با ارائه شواهد نظري و پژوهشي متعدد تأثير دانش فراشناختي بر مهارت خواندن را نشان داد. بيلر و اسنومن پژوهشهايي را نقل ميكنند كه در آنها پاريس و همكارانش در سالهاي 1984 و 1986 به دانشآموزان كلاسهاي سوم و پنجم مهارتهاي شناختي و فراشناختي را آموزش دادند. نتايج اين پژوهشها معلوم كردهاند كه دانشآموزاني كه اين گونه مهارتها به آنان آموزش داده شد، در قياس با دانشآموزاني كه از آموزش اين مهارتها بيبهره ماندند، در توانايي خواندن و درك مطالب جلوتر بودند.
گارنر پس از بازنگري پژوهشهاي انجام شده درباره اثربخشي راهبردهاي شناختي و فراشناختي گفته است: “پژوهشهاي موجود به روشني نشان ميدهند كه رفتار راهبردي يا استراتژيكي، يادگيري را افزايش ميدهد، چنين روشن شده است كه يادگيرندگان ماهر ميدانند كه چه زماني بايد راهبردي عمل كنند”.
واينستاين و هيوم بر اين باورند كه معلمان ميتوانند از راه آموزش مهارتهاي يادگيري و مطالعه (راهبردهاي شناختي و فراشناختي) به دانشآموزان خود كمك كنند تا يادگيرندگان موفقتري باشند و در سرنوشت تحصيلي خود نقش فعالتري را ايفاء نمايند. براون و پالينسكارنشان دادهاند كه نه تنها كودكان داراي عقب مانده خفيف ذهني بلكه دانشآموزان داراي ناتوانيهاي يادگيري نيز كه در قياس با دانشآموزان عادي، از لحاظ كاركردهاي شناختي نقص دارند، ميتوان با آموزش مهارتهاي لازم به اين نوع كودكان، نواقص روشهاي يادگيري آنان را برطرف نمود. در لزوم توجه به اهميت فراشناخت و آموزش مهارتهاي فراشناختي به دانشآموزان، اسلاوين معتقد است كه روانشناسان تربيتي طي چندين دهه، آموزش راهبردهاي ويژه يادگيري به دانشآموزان را تاييد كردهاند.
آموزشهاي مختلف فراشناختي ميتواند به افراد كم هوش و يادگيرندههاي ضعيف و حتي متوسط كمك كند كه يادگيرندههاي كارآمدتري شوند.نتايج مطالعات هامن و همكاران بيانگر آن بود كه آموزش راهبردهاي شناختي و فراشناختي به طور قابل توجهي در پيشرفت تحصيلي و انجام موفقيتآميز تكاليف درسي دانشآموزان موثر ميباشد. لذا اين محققان به معلمان پيشنهاد ميكنند كه علاوه بر اين كه خودشان بايد با راهبردهاي موثر يادگيري و مطالعه آشنايي كامل داشته باشند، ميبايستي اين راهبردها را به دانشآموزان آموزش داده و استفاده از اين راهبردها را به آنها توصيه نمايند.
از آنجايي كه فراشناخت به تفكر درباره فكر كردن و آگاه شدن از فرآيند آموزش و يادگيري و به كاربردن آن در آموزش مربوط ميشود، بنابراين معلم داراي نقش كليدي و ساختاري در توسعه و افزايش اطلاعات و آگاهيهاي فراشناختي ميباشد.
به طور كلي بايد گفت كه يكي از برجستهترين خصوصيات توانایی فراشناختي اين است كه باعث رشد و آگاهي فرد هم درباره ی جريانهاي تفكر و هم درباره چگونگي به كارگيري بهتر آنها ميشود. اگر به رفتار افراد در موقعيتهاي يادگيري به دقت بنگريم، خواهيم ديد كه در فعاليتهاي يادگيري خود متفاوت عمل ميكنند. گروهي به سختي حداقل توفيق مورد نياز براي ادامه تحصيلات را كسب ميكنند، دستهاي ديگر در حد وسط قرار دارند و موفقيت نسبي به دست ميآورند، بالاخره تعدادي هم هستند كه موفقيتهاي چشمگيري نصيب خود ميسازند. يادگيرندگان موفق همان كساني هستند كه با صفت راهبردي (استراتژيك) شناخته شدهاند. واينستاين و هيوم در توصيف آنان گفتهاند: “اين يادگيرندگان با فعاليتها يا تكاليف يادگيري با اعتماد به نفس بالا و احساس اطمينان از اين كه از عهده آن تكاليف بر خواهند آمد روبهرو ميشوند، يا دست كم با اين احساس كه ميدانند چگونه بايد از پس آنها برآيند برخورد ميكنند. اين يادگيرندگان ، سختكوش، با پشتكار، و مبتكر هستند و در برخورد با مشكلات به سادگي دست از كار نميكشند. آنان ميدانند كه يادگيري يك جريان فعال است و خود آنان بايد مقداري از مسئوليت آن را بپذيرند. يادگيرندگان راهبردي به طور فعال به يادگيري ميپردازند و ميدانند كه چه وقت ميفهمند، و شايد مهمتر از آن، ميدانند كه چه وقت نميفهمند. وقتي كه با مشكل روبهرو ميشوند، ميكوشند بفهمند كه براي حل آن به چه چيزي نياز دارند، و از معلم و يا همكلاسهاي خود ياري ميطلبند. براي آنان مطالعه كردن و يادگرفتن يك فرآيند نظامدار است كه به ميزان زياد زير كنترل خودشان است”
پژوهشهاي انجام شده درباره يادگيرندگان موفق يا همان يادگيرندگان راهبردي، ويژگيهايي را به دست دادهاند كه با استفاده از آنها ميتوان اين گونه يادگيرندگان را شناسايي كرد. واينستاين و هيوم اين ويژگيها را به شرح زير معرفي كردهاند:
- درباره چگونه مطالعه كردن اطلاعات زيادي دارند.
- از راهبردهاي يادگيري و مطالعه استفاده ميكنند.
- از مهارتهاي فكر كردن استفاده ميكنند.
- براي مهارتهاي يادگيري و فكر كردن ارزش قائل هستند.
- علاقه كافي براي استفاده از اين مهارتها دارند.
- باور دارند كه ميتوانند اين مهارتها را به كار بندند.
- ميتوانند فعاليتهاي مورد نظر خود را در يك زمان معقول به انجام برسانند.
- براي رسيدن به هدفهاي خود برنامهريزي ميكنند.
- بر رفتار و چگونگي پيشرفت خود نظارت ميكنند.
- نتايج كار خود را در رابطه با هدفهاي خود و بازخورد حاصل از نظر معلم ارزيابي ميكنند.
- رويكردشان نسبت به يادگيري و مطالعه يك رويكرد نظامدار است
پژوهشهای انجام شده درباره استراتژی ها یا راهبردهای یادگیری(راهبردهای شناختی و فراشناختی) نشان داده اند که استفاده از این تدابیر، یادگیری و پیشرفت تحصیلی یادگیرندگان را بهبود می بخشند. توانایی فراشناختی نقش مهمی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دارد. همچنین معلوم شده است که این توانایی ها قابل آموزش و یادگیری اند. بنابراین، می توان این گونه نتیجه گیری کرد که معلمان می توانند به دانش آموزان، به ویژه دانش آموزان ضعیف، توانایی های یادگیری و مطالعه را آموزش دهند و مطمئن باشند که ثمره ی این آموزش بسیار نوید بخش خواهد بود.
منبع
توحیدی ،یوسف (1393)،رابطه خود کار آمدی ،توانایی فراشناختی و انگیزش تحصیلی با عملکرد ریاضی دانش آموزان دبیرستانی شیبکوه ،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی ،دانشگاه آزاد اسلامی هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید