دیدگاه و نظر اندیشمندان در را بطه با فرزند سالاری
دیدگاه روانشناسان
روانشناسان معتقدند محيط خانه اولين و بادوامترين عامل در رشد شخصيت افراد يک خانواده است. خانواده و نفوذ والدين در فرزندان به جنبههاي ارثي محدود نميشود، بلکه در تمام ابعاد وجودي فرد نقش مؤثري ايفا میکند. کودکان از طريق خانواده و محيط کوچک خانه، با دنياي خارج آشنا ميشوند، طرز معاشرت و روابط اجتماعي با ديگران را ميآموزند و راه و رسم زندگي، اخلاق و فلسفه اجتماعي و آداب و رسوم آن را فرا ميگيرند.
دیدگاه دکتر بنیامین اسپاک
مطابق نظر دکتر بنيامين اسپاک، به والدين توصيه شد که از حس طبيعي خود پيروي کنند و از برنامههاي انعطافپذيري استفاده نمايند که هم با نيازهاي خود آنان و هم با نيازهاي کودک سازگاري دارد اما در حال حاضر والدين احساس ميکنند که سهلگيري، روش مناسبي براي فرزندپروري و ارتباط صحيح والد – فرزندي نيست، لذا نيازمند شيوه جديدي هستيم که حد فاصل دو روش فوق باشد، يعني روش کنترل در حد اعتدال که هم از افراطگرايي روش اول به دور باشد و هم دچار تفريط روش دوم نشود.
دیدگاه مليحه ساجدي
ملیحه ساجدی ، كارشناس روانشناسي هم خودخواهي، نامحتاط بودن و داشتن خواستههاي بيشمار، بيحوصلگي،ناشكيبايي، استفاده از راههاي خشونت بار براي تحقق خواستهها و نپذيرفتن ناكامي را از خصوصيات اخلاقي كودكان خانوادههاي فرزند سالار ميداند و ميگويد: فرزندان خانوادههاي فرزند سالار معمولاً سست عنصر و بياراده يا حداقل كم ارادهاندو اين سالار بودن زمينه ساز بزهكاري در عرصه حيات اجتماعي كودكان ميشود.وي با بيان اينكه در خانوادههاي فرزند سالار روحيه اطاعت از قانون و احترام به مقررات اجتماعي و رعايت آداب اخلاقي به حداقل ممكن تنزل ميكند افزود: فرزندسالاري ظلم بزرگي به فرزندان است چون باعث ميشود كودكان به بلوغ اجتماعي نرسند و به دليل اين كه خواستههايشان به سرعت برآورده ميشود، فرصت تمرين و تجربه اندوزي و كسب مهارتهاي زندگي را براي رسيدن به خواسته هايشان نمييابند.
دیدگاه جامعه شناسان
دیدگاه گینز برگ
گینز برگ ، میگوید روشهای تربیتی فرزندمدار زمانی به وجود آمد که هم نظام ارزشی والدین و هم رفتار آنان تغییر کرد و شیوه سنتی و تربیتی نسل گذشته کنار گذاشته شد و ارزشها و روشهای تازهای بر روابط والدین و فرزندانشان حاکم گردید، به این معنی که فرزندان در نظام تربیتی امروز دوست والدین تلقی میشوند، روابط بچه ها با والدین خیلی صمیمانهتر شده و هم شأن خود آنان محسوب میشوند و از منزلت یکسانی با والدین برخوردارند و والدین هم نظرات و خواسته های فرزندان را جدی تلقی میکنند.
دید گاه ابوالقاسم صمیمی
ابوالقاسم صميمي، كارشناس جامعهشناس معتقد است: بيشتر والديني كه هم اكنون در خانواده آنها فرزند سالاري حاكم است در كودكي در خانوادههاي پدرسالار رشد كردهاند و به همين دليل احساس ميكنند آن شيوه رفتاري را نبايد در مورد فرزندان خود داشته باشند و به نوعي سعي ميكنند فضاي لازم را براي تحقق خواستههاي آنان فراهم كنند.كودكان خانوادههاي فرزندسالار همان انتظاري را كه از خانواده خود دارند از جامعه نيز دارند به همين دليل پس از ورود به جامعه چون به اصطلاح لي لي به لالاي آنها گذاشته نميشود دچار ياس و نااميدي مي شوند ارتباط خود را با جامعه قطع ميكنند.
وی معتقد است: والدين ناگزيزند براي تامين نيازهاي خانواده و بچههايي كه خواسته هايشان هر روز رو به فزوني است بيشتر از معمول كاركنند و احتمالا چندين شغل داشته باشند كه يكي از پيامدهاي آن خستگي مفرط و نداشتن وقت كافي براي رسيدگي به امور مربوط به بچهها و حتي همسران به يكديگر است.
صميمي ، افزوده است: در خانوادههاي فرزند سالار فعاليتهاي پدر و مادر براي برآوردن نيازهاي فرزندان كوچك و بزرگ خود متمركز ميشود و تا آنجا پيش ميروند كه فراموش ميكنند خودشان هم در مقام زن و شوهر نيازهايي دارند. اين احساس ديده نشدن والدين در خانواده در دراز مدت به احساس تنفر پدر و مادر از فرزندان منجر ميشود.
وی يكي ديگر از پيامدهاي منفي فرزندسالاري را ايجاد خشم و نفرت در والدين نسبت به بچه اذعان میدارد. والدين، ضمن دوست داشتن بچه ها، بطور ناخودآگاه تنفري نسبت به آنان پيدا ميكنند. پدر يا مادري كه اقتدارش را از دست داده، احساس ميكند نقشش در خانه از خدمتكار هم كمترست چون دست كم از خدمتكار تشكر زباني ميشود ته دلش معترض است و بخود و به زمين و زمان وگاهي اوقات به بچهها ناسزا ميگويد. در اين شرايط، آشيانه محبت به آشيانه تنفر بدل ميشود و خشونت يا دست كم سكوتي مرگبار برخانه و خانواده سايه ميافكند.
منبع
بهمن پور،زینب(1389)، بررسی موردی عوامل اجتماعی، فرهنگی فرزندسالاری در جوانان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور نجف آباد
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید