دیدگاههای مربوط به استرس
علاقمندی به موضوع استرس باعث رشد و گسترش چندین نظام مختلف علمی شده است که در این بین میتوان دیدگاههای جامعه شناسی، انسان شناسی، روانشناسی، فیزیولوژی ـ هورمون شناسی و پزشکی نام برد. در این جا دو دیدگاه اساسی که بر پایه پژوهشهای علمی قرار دارند و بیشتر نمایان هستند مورد توجه قرار میگیرند. نخست به بررسی دیدگاه زیست شناختی که بنیان آن را تحقیقات هورمون شناسی و فیزیولوژیکی شکل میدهند، خواهیم پرداخت و پس از آن دیدگاه روانی ـ اجتماعی را مورد نظر قرار خواهیم داد. هر یک از این دو دیدگاه نقش بسزایی را در شناخت استرس و چگونگی مکانیزم اثر آن دارند.
دیدگاه زیست شناختی
چنانچه بخواهیم خاستگاه و سرچشمه چنین دیدگاهی را ره یابی کنیم بایستی به آزمایشهای کانن،بر روی استرس هیجانی برگردیم. وی استرس و پاسخ ناگهانی آن را یک موضوعی درنظرگرفته که نقش انطباقی دارد و فرد را برای رویا رویی با خطر آماده میسازد. بازشناسی خطر با فعالیت غده آدرنال پیگیری میشود و برانگیختگی اعصاب سمپاتیک باعث افزایش ضربان قلب، تنفس و تنش عضلانی میشود و در عین حال جریان خون را به سوی پوست و عروق کاهش میدهد. در حالت برانگیختگی شدید، فرد به سادگی قادر به رویارویی و مقابله با خطر میشود.کانن ، بندرت ازکلمه استرس استفاده کرده است و هرگز آن را تعریف نکرد ولی از نوشتههایش اینگونه استنباط میشود
که استرس را بعنوان عواملی چون کاهش درجه حرارت محیطی، کاهش اکسیژن، خونریزی و هیپوگلیسمی ، در نظرگرفته است. سلیه، از دیگر افراد صاحب نظر در این زمینه است. او آندوکرینولوژیست بود، و طبعاً به عوامل فیزیولوژیایی بیشتر توجه کرده است. وی استرس را حالتی میداندکه بوسیله یک سندرم آشکار میشود و این سندرم به سازگاری عمومی موسوم است که سه مرحله دارد:
- مرحله هشدار،
- مرحله مقاومت،
- مرحله تحلیل رفتگی .
در مرحله اول یاختههای قشری آدرنال هورمونهایی درخون آزاد میکند. در مرحله دوم ارگانیزم با تمهیداتی در مقابل عوامل فشارزا مقاومت میکند و علایم ضعف اولیه ناپدید میگردند. در این هنگام همه هورمونهای بدن بکار میافتند تا از تحلیل رفتن بدن جلوگیری کنند. سومین مرحله تحلیل رفتگی است. اگر استرس، شدید یا طولانی باشد، مقاومت ارگانیسم پایان یافته، علائم منفی دوباره ظهور میکنند و سرانجام ارگانیسم ممکن است بمیرد. هانس سلیه، در نموداری اثر استرس واکنش بدن را بخوبی نشان داده است.
از نظر او بیماریهایی که معمولاً در اثر استرس ایجاد میشود عبارتند از : زخم معده ، فشار خون بالا، ناراحتیهای قلبی و مشکلات عصبی.او این بیماریها راکه در اثر بهم خوردن قانون سازگاری عمومی ایجاد میشوند بیماریهای سازگاری مینامد. برخی دیگرکه استرس را نوعی پاسخ تلقی میکنند، مراحل دیگری را در نظر میگیرند. این روانشناسان معتقدند، پاسخ به استرس، مراحل متفاوت دیگری دارد :
- مرحله هشدارکه فرد متوجه عامل فشارزا میشود و جهت فکریش بسوی آ ن جلب میگردد.
- مرحله ارزیابی که فرد ماهیت عامل فشارزا را مورد ارزشیابی قرار میدهد و باتوجه به شخصیت وگذشته خود معنایی ازآن برداشت میکند.
- مرحله جستجو برای یافتن سبکهای مقابلهای،که در این مرحله ارگانیسم تلاش میکند تا به تنهایی با فشارزاها مقابله نماید. بدیهی است اگر فرد سبک خاصی برای مقابله نداشته باشد مرحله بعد بوقوع میپیوندد.
- مرحله پاسخ به استرس که دراین مرحله حالات عاطفی شدید مثل خشم بروز میکنند و سیستمهای بدنی و نوروآندوکرینی و اعصاب خودمختار بکار میافتند.
پژوهشگران دیگری نیز به بررسی جنبه فیزیولوژیکی استرس پرداختهاند. ماسون، نشان دادکه سیستم آندوکرینی الگوهای مختلفی از پاسخ به تهدید های متفاوت را ظاهر میسازد. برای واکنش به ابهام یا سردرگمی با افزایش درکاتوکلامین ها ؛ نوراپینفرین و اپینفرین و کورتیزول همراه میشود. در صورتیکه ترس و عصبانیت فقط نورا پینفرین وکورتیزول، را زیاد میکند. وانگهی ماسون، تاکید میکند که همه پاسخها با سیستم عصبی مرکزی هماهنگ شده وبعنوان یک عامل میانجی در بازشناسی روانشناختی ازخطر ایفاء نقش میکند.آزمایش ماسون، وحدتی رابین رویکردهای بپولوژیکی وروانی ـ اجتماعی پیرامون استرس نشان میدهد.در تحقیقات انجام شده با حیوانات موفق شد نقش آگاهی ازتهدید یا خطررابعنوان عاملی که مستلزم پاسخ استرس به رویدادست معرفی نماید .
دیدگاه روانی ـ اجتماعی
علاوه بر دیدگاه بیولوژیکی، نظرگاه روانی ـ اجتماعی نیز درباره استرس وجود دارد. این دیدگاه با انبوهی از شواهد پژوهشی حمایت میگردد که مممولاً جدای از تحقیقات فیزیولوژیکی هستند. دراین دیدگاه استرس به عنوان پاسخی در نظر گرفته میشود که ارگانیزم هنگام رویارویی با خواستههای تحمیل شده ارائه میدهد. رویکرد فوق به بررسی نقش استرس در بهداشت افراد عادی و نرمال میپردازد وکانون توجه بر تعامل بین عوامل فشارزا و نظام ارزیابی و ارزشیابی شخص متمرکز است . پندار قطب افراطی نظریه فوق این است که هیچ چیزی استرس آور نیست مگر اینکه خود فرد به آن رویداد معنی و مفهوم استرس دهد، به این معنی که پیآمدهای جسمانی عوامل فشارزا از کمترین اهمیت و ارزشی در مقایسه با ارزشیابی که فرد از تهدید موقعیت به عمل میآورد، برخوردارند. هیچ رخدادی بطور مطلق استرسزا نیست.
برای نمونه یک آزمایش ایجاد استرس در آزمایشگاه تست فشار سرما است. در این آزمایش فرد یک دست یا پای خود را در ظرفی محتوی ترکیبی از یخ و آب در حدودیک درجه سانتیگراد قرار میدهد و حدود دو دقیقه در آنجا نگه میدارد. این حالت ممکن است ایجاد استرس نماید. حال آنکه در تعدادی از شهرهای شمالی واقع درکنار دریا، فرد یا گروههایی یافت میشوند که درست در وسط فصل زمستان جهت شنا در آب یخ زده به دریا میروند. ناراحتیهای ناشی از قراردادن یک دست در آب سرد در آزمایشگاه در برابر لذت حاصل از شنا کردن دراقیانوس آن هم در وسط ژانویه در یک آب هوای سرد شمالی دقیقاً موضوع تعریف فوق از استرس به شمار میآید. استرس ممکن است فقط هنگامی وجود داشته باشد که فرد چنین معانی را به آن اختصاص دهد .
در همین راستا طی پژوهشی به داوطلبان شرکت کننده در آزمایش، دو فیلم نشان دادند که یکی اضطراب انگیر و دیگری آرام بخش بود و واکنشهای روانی و فیزیولوژیکی آنان نیز ثبت و ضبط شدند. دامنه پاسخهای این افراد به استرس به اثر اظهاراتی که توسط آزمایشگر بیان میشد و آموزشهای دیداری بستگی داشت. برخی اظهارات بر ارزیابی عدم تهدید برانگیزی فیلم تاکید داشتند، مثل اینکه بازیگران هستند یا آنها بطور واقعی یکدیگر را نمیکشند و…. بیانات دیگر، آزمودنیها را به تهدیدبرانگیز بودن فیلم تشویق میکرد. به هر حال نتایج نشان دادکه آزمودنیها چه بخواهند و چه نخواهند با دیدن فیلم تهدید برانگیز دچار استرس میشوند، ولی عوامل فشارزایی فیلم به خودی خود واکنشهای عمومی را برنمیانگیزند، بلکه آنچه نقش اساسی ایفاء میکند همانا ارزیابی فرد از موقعیت است.
منبع
تقوی،سیدمجتبی(1387)، بررسی عوامل فشارزای روانی- اجتماعی و سلامت عمومی،پایان نامه کارشناسی ارشد، گروه آموزشی مددکاری اجتماعی، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید