دیدگاههای مدیریت سود

در سالهاي اخير تعدادي از پژوهشگران تلاش كرده اند تا مديريت سود را طبقه بندي کنند.  پژوهش هاي حسابداري در حوزه مديريت سود، از جمله پژوهش هاي اثبا تي حسابداري مي باشد. تاكنون در خارج از كشور، پژوهش هاي اثباتي حسابداري از دو ديدگاه فرصت طلبانه و كارآيي بررسي شده اند.

تحقیقات اثباتی حسابداری یااز رویکرد کارایی اقتباس می کنند ویاازرویکرد فرصت طلبانه. دررویکرد کارایی محقق توضیح می دهد که چگونه مکانیزم های قراردادی مختلف  می‎توانند هزینه های نمایندگی شرکت، یعنی هزینه ها ی مرتبط با واگذاری اختیار تصمیم گیری ازطرف مالک به مدیر را کاهش دهند. غالبا به رویکرد کارایی رویکرد آینده‎نگر گفته می‎شود این رویکرد برای به حداقل رساندن هزینه‎های نمایندگی و قراردادی آتی، مکانیزم ها وساختارهایی را مدنظر قرارمی دهندکه شرکت در آینده با آن مواجه خواهد شد. غالبا صورت های مالی مزبوربدون آنکه الزامی وجودداشته باشد، حسابرسی نیز می‎شوند. برخی از محققین معتقدندکه تهیه صورت های مالی حسابرسی شده منجربه صرفه جویی در هزینه ها می شودبه این شکل که شرکت ها وجوه را باهزینه پایین جذب میکنند.

نتیجه حسابرسی آن است که گروه های خارج شرکت اطلاعات قابل اعتمادی درباره منابع وتعهدات شرکت رادراختیارخواهندداشت، بنابراین بواسطه اعتماد گروه‎های خارجی، شرکت می تواند وجوه  راباهزینه پایین تر نسبت به سایر منابع تامین مالی جذب نماید و بدین وسیله ارزش شرکت افزایش یابد. دررویکردکارایی تحقیقات اثباتی حسابداری، عقیده بر این است که رویه های حسابداری انتخاب شده توسط شرکت ها برای انعکاس بهترعملکردمالی واحدتجاری انتخاب می شوند. رویکردمذکوربراساس ویژگی های متفاوت هر شرکت توضیح  می دهد که چرا شرکت‎های مختلف روش های حسابداری مختلف را انتخاب می کنند. مثلا انتخاب روش استهلاک سرقفلی از میان روش‎های مختلف، این گونه توضیح و تشریح  می‎شود که آن روش، استفاده از دارایی ؛ سرقفلی  را بهتر نشان می دهد.

یکی از تحقیقاتی که براساس رویکردکارایی انجام شده است تحقیقی بود که ویترد در سال 1987 انجام داد او به دنبال آن بود که توضیح دهد که چرا شرکت هایی که بطور داوطلبانه صورت های مالی تلفیقی را در دوره ای که هیچگونه الزامی برای تهیه آن وجو ندارد، تهیه و منتشر می‎کنند. او دریافت هنگامی که شرکتی وجوهی را استقراض میکند واین بدهی توسط سایرشرکت های گروه، تضمین می‎شود، صورتهای مالی تلفیقی نیز به منظورارائه اطلاعات در زمینه توانایی گروه در بازپرداخت بدهی‎ها تهیه می‎شود تااینکه صورت های مالی جداگانه برای هریک از شرکتهای گروه تهیه شود. بطور خلاصه در رویکرد کارایی فرض می‎شود که شرکت‎ها روش های حسابداری مشخصی را به خاطرآن که آن روش ها، عملکرد و کارایی اقتصادی شرکت را به بهترین شکل نشان میدهند، انتخاب می‎کنند. مثلا به هزینه بردن هزینه های تحقیق به جای سرمایه کردن آن ممکن است، عملکردشرکت را به بهترین شکل نشان ندهد. اکثر نظریه‎پردازان تئوری اثباتی حسابداری معتقدند که مدیریت شرکت با توجه به شرایط، بهتراز هرشخص دیگری می تواندرویه های حسابداری مناسب راانتخاب نماید ونبایددرکارآن ها دخالت شود.

ازطرف دیگرموضوع بحث رویکرد فرصت طلبانه تئوری اثباتی حسابداری  توافقات وقراردادهای منعقدشده ی شرکت باگروه های مختلف است وبه دنبال آن است رفتار فرصت طلبانه  را که بعدا رخ خواهد داد، تشریح و پیش بینی کند. درآغاز ممکن است توافقات خاصی برای آنکه منافع اشخاص مختلف طرف  قرارداد شرکت در یک راستا قرارگیرد، تنظیم شده باشد. اماتنظیم قراردادهای کاملی که راهنمایی برای استفاده از روش‎های حسابداری  درشرایط مختلف باشد، امکان پذیر یا ممکن نیست، ازاین جهت همیشه برای مدیران، آزادی عمل برای انجام رفتارهای فرصت طلبانه وجوددارد. غالبا به رویکرد فرصت طلبانه رویکرد گذشته نگر نیز میگویند. رویکرد مزبور به این دلیل گذشته نگر است که اقدامات فرصت طلبانه‎ای که به محض تنظیم توافقات قراردادی می تواند انجام شود را مدنظر  ومورد بررسی قرار می دهد. مثلا برای کاهش هزینه های نمایندگی ؛رویکرد کارایی، ممکن است توافقی با مدیر مبنی بر پرداخت پاداش او براساس درصدی از سود شرکت انجام شود. به محض اینکه این  توافق انجام شد، مدیر ممکن است برای افزایش سود و در نتیجه افزایش پاداش خود روش‎های حسابداری معینی را انتخاب نماید ؛رویکرد فرصت طلبانه؛  مدیران ممکن است روش استهلاک سرقفلی خاصی را که سود را افزایش میدهد، حتی در صورت عدم انعکاس صحیح استفاده واقعی دارایی ها انتخاب وبه کار گیرند.

در تئوری اثباتی حسابداری فرض می‎شود که مدیران به شکلی فرصت طلبانه روش های حسابداری معینی را برای افزایش ثروت شخصی خود برمی‎گزینند. این تئوری فرض می کند که مالکان نیزپیش بینی می کنندکه رفتار یک مدیر می‎تواند فرصت طلبانه باشد. البته مالکان این شرایط را می گذارند که روش ها ی حسابداری برای اهداف خاصی استفاده شود. مثلا در توافقنامه ی پاداش مدیران ممکن است شرط گذاشته شود که از روش استهلاک معینی مانند روش استهلاک خط مستقیم درمحاسبه سود ومتعاقب آن تعیین پاداش استفاده شود اما همانطور که قبلا گفته شد، فرض برآن است که ازپیش تعیین کردن وشرط گذاشتن در استفاده از روش‎های حسابداری در همه‎ی مواقع بسیار پرهزینه و گران است. بنابراین تئوری اثباتی حسابداری توصیه می کند که همیشه آزادی عمل برای مدیران در انتخاب روش ها ی حسابداری به شکل فرصت طلبانه  و در راستای منافع شخصی، وجود خواهد داشت.

كريستي وزیمرمن  ،اقدامات مدیریتی کارا  ، را بدين شكل تعريف مي كنند. اين اقدامات، ثروت طرفين قرارداد، شامل سهامداران، وام دهندگان و مديران را افزايش مي دهد. در مقابل، “اقدامات مديريتي فرصت طلبانه” رابه صورت اقداماتی تعریف ميكنند كه بر اساس آن، مديران به جاي افزايش ثروت تمامي طرفين قرارداد، فقط ثروت خود را افزايش می دهند.

يك جنبة مهم استانداردهاي حسابداري وضع شده و فرايند آن با ساختارهاي حاكميت شركتي موجود، فراهم كردن انعطاف پذيري و قضاوت شخصي براي مديران است. برخي از صلاحديدها و قضاوتهاي شخصي در گزارشگري، مديران را به انتقال موثق اطلاعات خصوصي خود به سهامداران، قادر مي سازد.  چنين كاربردي از صلاحديد و قضاوت شخصي، بيانگر مديريت سود كارا ،  است. از سوي ديگر، اِشكال وارده بر اِعمال قضاوتهاي شخصي و صلاحديدها در گزارشگري عملكرد مالي اين است كه مديران ممكن است براي جلوگيري از انتقال اطلاعات دربارة عملكرد بالقوه ضعيف جاري يا آتي، از اين توانايي استفاده كنند. چنين رفتاري در گزارشگري، جنبه اطلاع رساني سود را كاهش مي دهد و بيانگر مديريت سود فرصت طلبانه است. رفتار فرصت طلبانة مديريت در رابطه با گزارشگري مالي، ممكن است ناشي از مشكلات نمايندگي باشد كه در نظريه نمايندگي  مطرح است. در پي رسواييهاي اخير شركتها، نگرشي منفي نسبت به مديريت سود به وجود آمده است و مديريت سود، عملي زيان آور براي شركتها به شمار ميرود. انرون  و ورلدكام ، دو مورد بسيار برجسته از ورشكستگي تجاري در تاريخ امريكا هستند كه مديريت سود فرصت طلبانه در اين ورشكستگيها نقش داشته است. با وجود اين استدلالهايي هست كه ممكن است مديريت سود، سودمند باشد؛ چرا كه مي تواند ارزش اطلاعاتي سود را با انتقال اطلاعات خصوصي شركت به سهامداران و عموم بهبود بخشد.

درمقاله ای از سابرمانیام ، چنین آمده است:” اگر مديريت در فرايند انتقال اطلاعات خود به ذينفعان برون سازماني در مورد توان سودآوري آتي شركت  كه در سودهاي افشا شده بر مبناي تاريخي منعكس مي‎شود ازصلاحديد و قضاوتهاي شخصي استفاده، و سود را غربال كند، مديريت سود كارا خواهدبود و اگر مديريت از صلاحديد و قضاوتهاي شخصي در جهت منافع خود استفاده، و سود را تحريف كند، مديريت سود فرصت طلبانه خواهد بود؛ به عبارت ديگر اگر در نتيجة اعمال مديريت سود، ارزش شركت افزايش يابد، مديريت سود، كارا بوده است و در غير اين صورت مديريت براي افزايش مطلوبيت شخصي خود به مديريت سود اقدام كرده است” .

منبع

احمدزاده ،معصومه(1393)، ارتباط بین بدهی های کوتاه مدت ومدیریت سودمبتنی براقلام تعهدی درشرکتها،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی ،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0