دیدگاههای مربوط به تعلل ورزی
مطالعات فی و تانگنی، نشان میدهد تعللورزی فرایندی پیچیده است که ابعاد گوناگون هیجانی، شناختی و رفتاری را دربرمیگیرد. در این زمینه دیدگاههای مختلفی وجود دارد، هریک از این نظریهها تلاش نمودهاند بخشی از پدیدهی تعللوری را تبیین نمایند. در ادامه به سه دیدگاه مهم رفتارگرایی، روانتحلیلگری و شناختی در زمینهی تعللورزی اشاره میکنیم .
دیدگاه رفتارگرایی
نظریههای رفتاری، تعللورزی را بر حسب نظریهی تقویت تبیین میکنند، یعنی به تعویق انداختن کار برای فرد اثر تقویتی بیشتری از انجام آن دارد. بر این اساس یک الگوی تعللورزی، زمانی به وجود میآید که یک موقعیت بیزارکننده، پاسخی ناخوشایند را نسبت به یک محرک خنثی مرتبط با زمان ایجاد میکند و به مرور این محرک خنثی با محرک بیزارکننده جانشین میشود . در این دیدگاه هدف درمان، کاهش نسبت یا درصد زمان تعللورزی و افزایش نسبت مطالعه یا فعالیت است. برای کاهش تعللورزی از روشهایی چون الگوسازی، شرطیسازی، مدیریت زمان و فنون برنامهریزی استفاده میشود .
دیدگاه شناختی
رویکردهای شناختی بر نقش باورها و نگرشهای منفی در تعللورزیدن تأکید دارند، اما نمیتوانند سازوکار چگونگی تأثیرگذاری چنین باورهایی بر فرایند شناختی تعللورزی را توضیح دهند . شناخت انسان باعث ایجاد نوعی هیجان میشود و عملکرد فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. برای رفع مشکل تعللورزی، درمانگران و مشاوران شناختی، سعی میکنند باورهای غیرمنطقی فرد را به او بشناسانند و روشن کنند که ریشهی تعللورزی، باور نداشتن به تواناییهای فردی است. درمانگران و مشاوران شناختی، بینش فرد را نسبت به توانایی و استعدادهای خویش تغییر داده و از این طریق باورهای منطقی در فرد ایجاد میکنند. فردی که تواناییهای خود را باور دارد، در انجام مسؤلیتهایش تلاش بیشتری میکند و بنابراین تعللورزی کمتری دارد .
دیدگاه روان تحلیلگری
از بعد روانتحلیلگری، تعللورزی یک رفتار مسئلهدار بوده که نشاندهندهی نوعی هیجان روانی زیربنایی است . این دیدگاه بر وقایع ناهشیار ؛ امیال و ترسها یا تجربیات آسیبزای دورهی کودکی، که موجب رفتارهای خودکمبینی میشود، تأکید میکند . با تحلیل این عوامل، روانتحلیلگران تلاش میکنند علت تعللورزی را کشف و راهکارهای درمانی برای آن ارائه نمایند.
تعلل ورزی منفعل و فعال
اگرچه مطالعات تجربی اشارهی ضمنی به منفی بودن تعللورزی دارند اما برخی پژوهشگران نشان دادهاند که تعللورزی میتواند فواید کوتاهمدتی داشته باشد. برای مثال تیس و بامیستر ؛ گزارش کردند که در مقایسه با افراد غیر تعللورز، هنگامی که موعد انجام کار در آینده نزدیک نیست، افراد تعللورز استرس کمتری تجربه میکنند و سلامت جسمانی بیشتری دارند. از این رو تعللورزی میتواند یک استراتژی جهت تنظیم احساسات منفی افراد باشد تا به موجب آن افراد حداقل به طور موقت احساس بهتری کسب کنند، از این رو اینکه فردی تکلیفی را به تعویق بیاندازد لزوماً تأثیر منفی بر کیفیت انجام تکلیف نخواهد داشت.چو و چوی ؛ نشان دادند که دو نوع تعللورزی فعال و منفعل را میتوان تشخیص داد. در این دیدگاه تعللورزی منفعل متناسب با معنای سنتی تعللورزی است و تعللورزی فعال افرادی را دربرمیگیرد که آگاهانه و عمداً اهدافشان را به تعویق میاندازند، چرا که معتقدند در شرایط تحت فشار بهتر میتوانند کار کنند. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد اگرچه افراد با تعللورزی فعال مشابه با افراد با تعللورزی منفعل به یک اندازه تعللورزی میکنند اما این افراد از نظر استفاده از زمان، کنترل زمان، سبکهای مقابلهای و پیشرفت تحصیلی تفاوتی با افراد عادی ندارند.
مطالعات نشان میدهد تعللورزی لزوماً به معنای ناکارآمدی نیست. تعللورزی ممکن است در اثر تکلیف ساده یا کسلکننده باشد. همچنین ممکن است به دلیل لذتی که فرد از کار کردن تحت فشار میبرد باشد . کیس ؛ بیان داشت بین به تعویق انداختن کارها به دلیل اینکه فرد نمیخواهد آن را انجام دهد با به تعویق انداختن کارها به خاطر اینکه انجام آن کار در حال حاضر مهم نیست، تفاوت وجود دارد. او به تجار حرفهای پیشنهاد میکند اگر میخواهید موفق باشید باید بیاموزید که برخی کارها را به تعویق بیاندازید، چون شما نمیتوانید همه چیز را همزمان انجام دهید. او حتی توصیه میکند که تجار باید تعللورزی را به عنوان یک مهارت مدیریت زمان اینکه چه چیزی باید انجام شود و چه چیزی باید به تعویق انداخته شود بیاموزند.
منبع
سلمانی،منصور(1394)، نقش واسطهای باورهای انگیزشی در رابطه ادراک از جوّ کلاس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی، دانشکده علومتربیتی و روانشناسی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید