ديدگاه هاي مختلف نسبت به فرسودگي شغلي
- رويكرد باليني
- رويكرد تبادلي چرنيس
- رويكرد دروان شناختي- اجتماعي
رويكرد باليني
فرويدنبرگر ، كسي بود كه براي اولين بار به اين واژه به معناي امروزي آن اعتبار بخشيد وي فرسودگي شغلي را كه بصورت تئوريكي بود به شكل تجربي فراهم كرد وي فرسودگي را يك حالت خستگي و تحليل رفتگي ميداند كه از كار سخت و بدون انگيزه ناشي ميشود و رويكرد باليني، سبب شناسي، علائم و روند و مسير باليني و درمان آن را در مقالهاي كه منتشر كرد. و در آن تشريح كرده است. و معتقد بود كه سندرم فرسودگي خودش بصورت علائم مختلف نشان ميدهد كه اين علائم و شدت آنها از يك شخص به شخص ديگر تفاوت دارد و معمولاً يكسال بعد از زماني كه شخص در يك اداره يا سازمان كاركرد، شروع ميشود .
رويكرد تبادلي چرنيس
- در مرحله اول استرس در منابع استرس كه علل به وجود آورنده فرسودگي شغلي به شمار ميروند معتقدند ؛استرس فردي و سازماني.
- در مرحله دوم: آشفتگي رواني با مولفه هاي روان شناختي اجتماعي و رفتاري همراه است ؛تحليل عاطفي مسلش
- مرحله سوم: مقابله دفاعي است. شخص سعي ميكند از طريق مقابله، از انرژي هيجاني جلوگيري كند و در نتيجه با افراد به عنوان نه يك حقيقت انساني، بلكه بصورت شيء يا عدد و شماره برخورد ميكنند. اين مرحله با مولفه مسخ شخصيت متناظر است. مرحله سوم مدل رويكرد ميباشد. انتقادي كه به مدل چرنيس وارد است اين است كه در اين مدل تلاش مقابله عملكردي در مواجهه با استرسورها را در نظر نگرفته است و همچنين نقش شخصيت را به عنوان يك عامل زمينه ساز در نظر گرفته است.
رويكرد روان شناختي- اجتماعي
مسلش و همكارانش ، يك رويكرد مبني بر تحقيق براي فرسودگي شغلي اتخاذ كردهاند و تلاش كردند شرايطي كه منجر به فرسودگي شغلي ميشوند را روشن نمايند. مسلش و همكارنش به اين نتيجه رسيدند كه فرسودگي شغلي يك ساختار چند بعدي است و از سه مؤلفه تشكيل شده است كه عبارتند از:
- تحليل يافتگي عاطفي: كه مربوط به از دست دادن انرژيهاي عاطفي مي شود. در اين حالت، انگيزش بالاي فرد در اثر فرسودگي از بين ميرود و انجام كار براي او خسته كننده مي شود.
- مسخ شخصيت : تمايل فرد به اين كه ديگران را به صورت يك شي غير انساني درك كند.
احساس موفقيت فردي پايين اين مؤلفه توجه کمتری رابه خودجلب کرده است منظورازاین مؤلفه در نظر مسلش،احساس موفقيت فردي كاهش يافته،ميباشدتجربه كند.آنها معتقدند كه مسخ شخصيت به معناي يك ساز و كار مقابلهاي نه تنها پاسخي قابل قبول است، بلكه پاسخ حرفهاي هم محسوب ميشود. بعد مسخ شخصيت در آثار نوشتهاي قديمي مربوط به فرسودگي شغلي يافت نميشود،امادرحال حاضراين بعد به عنوان يك شاخص احساس فرسودگي شغلي مطرح است. پاسخهاي عاري ازعاطفه و يا بيش ازاندازه سرد به افراد و جنبههاي ديگر شغل از نشانههاي آن است.
عدم كارايي فردي؛ عدم موفقيت فردي:
رابطه بين عدم كارآيي فردي با دو بعد ديگر فرسودگي تا حدودي پيچيدهتر است. در بعضي از تحقيقات به نظر ميرسد كه بعد عدم كارآيي فردي، نتيجه دو بعد ديگر فرسودگي است ولي در موارد ديگر، اين فرضيه مورد تأيید قرارنگرفته و تأكيد ميكند كه اين مؤلفهها به جاي اين كه به صورت زنجيروار قرار داشته باشند به طور موازي و به همراه همديگر رشد ميكنند.
منبع
سعادتمند،مرجان(1388)، رابطۀ بین رضایت شغلی و فرسودگی شغلی با استرس شغلی از دیدگاه مدیران مدارس،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی مرودشت
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید