درماندگی آموخته شده

در حدود بیست سال پیش مارتین سلیگمن و همکاران،  در ضمن آزمایش های مربوط به شرطی شدن حیوانات اظهار داشتند زمانی که  موجود زنده در برابر رویدادهای غیر قابل کنترل قرار می گیرد و شکست می خورد این کنترل ناپذیری را به موقعیت های دیگر زندگی نیز تعمیم می دهد و حتی هنگام مواجهه با موقعیت های قابل کنترل نیز به صورت منفعل و ناتوان عمل می کند. بررسی درماندگی آموخته شده در انسان ها نیز نشان داد که آدمی نیز در شرایط غیرقابل کنترل که از سمت محیط بر او اعمال می شود کمتر به پاسخ گریز دست می زند. اگرچه افرادی که دارای تجربه درماندگی نباشند حداکثر توان و نیروی خود را به کار می­گیرند تا از این شرایط رهایی یابند. سلیگمن این طور استدلال کرد که موجود درمانده رویدادها را خارج از کنترل خویش می بیند و این باور در او ایجاد می شود که رویدادها از حوزه پاسخدهی او بیرون است (سبک اسناد منفی و بدبینانه). چنین باوری می تواند منجر به ایجاد واکنش های هیجانی، انگیزشی و شناختی به یکی از این اشکال شود:

  • نقص انگیزش: رویدادهای غیرقابل کنترل، انگیزه موجود زنده را برای بروز پاسخ هایی که ممکن است شرایط پیرامون خود را تحت کنترل درآورد، تضعیف کرده و در وی حالت انفعالی ایجاد می کند.
  • نقص شناختی: با توجه به سوابق کنترل ناپذیری، موجود زنده قادر به تشخیص قابل کنترل بودن موقعیت های دیگر نیست و در نتیجه هر گونه تلاشی را بی نتیجه می داند.
  • تغییر در خلق و خو: تکرار تجربه های غیرقابل کنترل منجر به ایجاد حالتی می شود که نهایتا برای فرد افسردگی را در پی دارد.

تلفیق نظریه های اسنادی با درماندگی آموخته شده

پس از به کارگیری الگوی اولیه درماندگی آموخته شده و پی بردن به اهمیت تفاوت های فردی در این فرایند مشخص شد که علاوه بر تجربه عوامل کنترل ناپذیر، عوامل دیگری نیز در تعیین اثرات بعدی رفتار موثرند. یکی از مهمترین عوامل، چگونگی تفسیر فرد از رویدادها و روشی است که فرد توسط آن، رویدادها را تبیین می کند. در واقع، نحوه اسناد رویدادها ممکن است مهمتر از آنچه واقعا رخ می دهد باشد. سلیگمن، در سال 1970 نظریه درماندگی آموخته شده را با نظریه اسنادی از نو تلفیق کرد. به استناد این الگو زمانی که فرد با مسائل غیرقابل حل مواجه می شود و درمی­یابد که پاسخدهی او بی نتیجه است پرسش مهمی که در ذهن او نقش می بندد این است که علت ناتوانی کنونی من چیست؟ آیا همواره شرایط این گونه است ؟ و آیا این ناتوانی در موقعیت های دیگر نیز تکرار می شود؟ پاسخ به سوالات فوق در قالب اسناد های علی مطرح می شود که این اسنادها تحت تاثیر سه بعد (درونی- بیرونی، پایدار- ناپایدار، فراگیر- اختصاصی) و دو سطح (خوش­بینانه، بدبینانه) قرار می گیرند. با قرار گرفتن فرد در موقعیت کنترل ناپذیر و باور به بی­نتیجه ­بودن پاسخ، واکنش ها می تواند فرد را به دو نتیجه متفاوت برساند. نتیجه اول این است که مساله حل شدنی است ولی او ناتوان است یا این که باور می کند مساله لاینحل است و او ناتوان نیست. به تبیین نوع اول که برای توجیه این شکست ارائه می شود اسناد درونی (انتساب علت ناتوانی به خود) و به تبیین نوع دوم، اسناد بیرونی (انتساب علت شکست به عاملی خارج از خود) می گویند. با انتساب شکست به عوامل درونی حالت انفعالی در فرد ایجاد شده و حرمت خود فرد نیز کاهش می یابد. پس از انتساب علت شکست به موقعیت درونی یا بیرونی، فرد پایداری آن عامل را بررسی می کند. در این حالت فرد از خود می پرسد آیا عاملی که منجر به شکست وی شده دائمی است و یا بی ثبات و ناپایدار، و در نهایت با تجربه شکست کنترل ناپذیر، فرد از خود می پرسد آیا آنچه منجر به شکست وی در موقعیت فعلی شده، تنها در شرایط خاص منجر به این شکست شده است و یا این که گستره وسیعی از موقعیت ها را تحت تاثیر خود  قرار داده و او در موقعیت های آتی نیز با شکست روبه رو می شود؟

منبع

پهلوان نشان،سحر(1393)، اثر بخشی برنامه ایمن سازی روانی بر سبک اسناد دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی وآموزش کودکان استثنایی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0