دانش: تعاریف و دسته بندی ها

شرکت های بزرگی مانند مایکروسافت مالک چیز ارزش مندی جز دانش و اطلاعات نیستند. بازی اقتصادی آنها این است که حریم مالکیت علمی و فنی خود را حفظ کرده و قلمرو دانش و تخصص خود را گسترش دهند. این متخصصان هستند که دانش جدید را کشف می کنند، محصولات جدید و فرایندهای نو را اختراع می کنند، فرایندهای تولید را اداره می کنند و ابزارها و فرایندهای جدید را که حاصل پیشرفت دانش است به کار می گیرند. ایجاد سرمایه انسانی به اقتضای طبیعت خود فرایندی اجتماعی است به فردی. تخصص و مهارت فنی انسان فقط وقتی رشد می کند که هر نسلی آنچه را آموخته است به نسل بعدی بیاموزد تا نسل بعدی وقت و نیروی خود را برای پیشبرد دانش موجود و کسب تخصص ها و مهارت های فنی جدید وقف نماید، نه اینکه وقت خود را به کشف دوباره کشف شده ها بگذرانند. دانش برای تمام سازمان ها از جمله دارایی های بسیار ارزشمند و راهبردی است. به طوری که صاحب نظران علم مدیریت، دانش را جایگزین نهایی تولید، ثروت و سرمایه پولی می دانندهمچنین پیتر دراک معتقد است که در اقتصاد امروز دنیا، دانش منبعی همانند در عرض سایر منابع تولید مانند کار و سرمایه و زمین نیست، بلکه تنها منبع معنی دار عصر حاضر به شمار می رود. در واقع دانش تنها منبعی در سازمان است که در اثر استفاده، نه تنها از ارزش آن کاسته نشده، بلکه بر ارزش آن نیز افزود می گردد. این دانش در رویه ها، دستورالعمل ها، دیدگاه ها، اقدامات و تصمیمات سازمانی مستقر و مستتر است و زمانی اهمیت بیشتر می یابد که به محصولات و خدمات ارزشمندی تبدیل شود. سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه(OECD) اقتصاد دانش محور و نقش دانش در پیشرفت های اقتصادی در هزاره سوم را مورد تأکید قرار داده است. در گزارش توسعه جهانی که در سال1998 توسط بانک جهانی منتشر شد، آمده است: در مورد کشورهای پیشرو اقتصاد جهانی اهمیت دانش به عنوان یک منبع در مقایسه با سایر منابع چنان افزایش یافته است که دانش به عنوان مهم ترین عامل تعیین کننده استاندارد در زندگی در آمده است. بانک جهانی در سال2002 بار دیگر بر اهمیت دارایی های دانشی ملت ها تأکید کرد و توجه به دارایی دانشی را به عنوان راهی برای مشارکت کشورهای در حال توسعه در انقلاب دانشی به شمار آورد که می تواند در کاهش فاصله بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته نقش تعیین کننده ای ایفا کند.

تعریف دانش

روش مفید برای درک تعریف مناسب از دانش می تواند از طریق تمایز آن از اینکه چه چیزی دانش نیست به دست آید. یکی از تمایزهای مرسوم در ادبیات دانش، بین دانش، اطلاعات و داده است.  داده(data) را می توان به عنوان اعداد خام، تصاویر، کلمات و صداهایی در نظر گرفت که از طریق مشاهده یا اندازه گیری بدست می آید.اطلاعات(information) بیانگر داده های مرتب شده ای هستند که در یک الگوی معنا دار قرار گرفته اند. دانش(knowledge) می تواند از کاربرد، تحلیل و استفاده مفید از داده ها و یا اطلاعات درک گردد. به عبارت دیگر، دانش   می تواند داده ها یا اطلاعاتی باشد که بر روی آن یک لایه تحلیل منطقی دیگر اضافه شده و سپس تفسیر می شود، معنایی به آن افزوده شده به سیستم موجود از اعتقادات و مجموعه دانش ملحق می گردد. بنابراین دانش ابزار مورد نیاز را برای تحلیل و درک داده و اطلاعات فراهم کرده و باعث بوجود آمدن رابطه علی و معلولی در مورد حوادث و اعمال می شود و اصولی را فراهم می آورد تا بتوان افکار و اعمال را به طور معناداری هدایت کرد.

 دسته بندی دانش

دانش به عنوان یک منبع راهبردی و یک شایستگی کلیدی برای سازمان ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است از این رو امروزه برای استفاده از این منبع پر ارزش موضوع مدیریت دانش در دستور کار سازمان های پیشرو قرار گرقته است. دانش بر اساس منبع ایجاد در سه دانش فردی، گروهی و سازمانی طبقه بندی می شود. دانش فردی به طور ساده دانش تحصیل شده توسط فرد است که معمولا ضمنی است. دانش گروهی عبارت از دانش فردی است که افراد دیگری به صحت و حقانیت آن اعتماد می کنند، آن را بین هم به اشتراک می گذارند و آن را درک می کنند. باید توجه داشت که دانش گروهی فقط یکپارچه سازی و حاصل ضرب تغییرهای افراد نیست بلکه تفسیرها و برداشت های افراد از حقیقت است. دانش سازمانی دانش گروهی چندین واحد یا گروه است که برای تولید دانش جدید ترکیب می شوند و به صورت ضمنی یا آشکار هستند.

نوناکامعتقد است همه دانش را می توان بر اساس پیچیدگی و دشواری بر روی پیوستار و از صریح تا ضمنی تقسیم بندی کرد و تفاوت بین این دو دانش را چنین مشخص کرد، دانش صریح دانش است که به زبان رسمی تولید شود ، و به راحتی در میان افراد به صورت همزمان و غیر همزمان قابل تسهیم باشد، مانند دستورالعمل ها و برنامه های کامپیوتری. از سوی دیگر، دانش ضمنی دانشی است که شخصی بوده و در تجارت افراد وجود دارد و شامل مواردی همچون عوامل غیر محسوس، اعتقاد شخصی، دیدگاه و ارزش ها می باشد. در حالی که دانش ضمنی به طور بالقوه ارزش زیادی برای سازمان دارد به لحاظ ماهیت بدست آوردن و تسهیم آن بسیار مشکل است. از سوی دیگر دانش ضمنی بیانگر دانشی است که افراد آن را در اختیار داشته ولی غیرقابل بیان کامل(وصف ناپذیر) است. سازمان ها در طی چندین دهه، سرمایه گذاری های تکنولوژی اطلاعاتی خود را بیش از آنکه بر روی دانش ضمنی متمرکز نمایند، بر روی دانش صریح متمرکز کرده اند. سه علت عمده در این مورد وجود داشت: اول، دانش صریح اغلب به صورت بخش استاندارد بیشتر سیستم های اطلاعاتی کسب و کار محور است. دوم، بدست آوردن و تسهیم دانش صریح از دانش ضمنی آسان تر است. سوم،  ما نسبت به چیزی که به صورت عینی قابل انتقال نباشد(دانش ضمنی) یک بی اعتمادی ضمنی داریم.

پولانی دانش ضمنی را دانستن بیشتر از آنچه که می توان بیان کرد معرفی می کند. شکی وجود ندارد که دانش ضمنی نقش اساسی را در تمایز سازمان ها و نیز تثبیت موفقیت آنها ایفا می کند به همین دلیل توانایی گسترش سطح دانش ضمنی از طریق یک سازمان و تسهیم موثر آن به عنوان یکی از اهداف مدیریت دانش تلقی می شود و البته یکی از بحث های چالش برانگیز به حساب می آید. گروه گارتنر دانش ضمنی را چنین تعریف می کند: دانش ضمنی دانش فردی است که در ذهن، رفتار و درک افراد جای دارد. دانش ضمنی شامل مهارت ها، تجربیات، بینش و بصیرت، شعور و قضاوت است. دانش ضمنی نوعا از طریق بحث و گفتگو، داستان پردازی، قیاس و تعامل فرد به فرد به اشتراک گذاشته می شود.  بنابراین تسخیر یا ارائه آن به شکل صریح و دشوار است، چون افراد پیوسته به دانش فردی خود می افزایند و درک و رفتار افراد تغییر ایجاد می شود). در مورد دانش ضمنی تلاش بر این است که این دانش به شکلی قابل تسهیم تبدیل شود. اما دانش ضمنی به طور منظم و تدوین شده وجود نداشته و طبق تعریف همیشه در حال تغییر، رشد، پیشرفت و شکل گیری مجدد به وسیله آخرین تجارب دارنده دانش است. این وظیفه مدیریت دانش است که دانش تدوین نشده را به صورت تدوین شده و صریح تبدیل کند و یک فرهنگ تسهیم دانش را تقویت کرده و باعث گسترش آن شود.

انواع دانش 

دانش چیست؟ این سوالی است که پیش از اینکه به بحث مدیریت دانش بپردازیم، باید به وضوح پاسخ داده شود. برخی دانش را صرفا اطلاعات می دانند. در نظر این افراد، دانش ارزیابی ما از دنیای واقعی است. برای اینکه تعریف دقیق تر شود، برخی از متخصصین دانش را تقسیم بندی کرده اند.

تقسیم بندی ارسطو

ارسطو، انواع دانش را بر حسب مقصدشان به سه دسته تقسیم کرده است. دانش نظری که هدف آن تبیین چه چیزی پدیده هاست. دانش ساخت، دانستن چگونه ساختن و تولید اشیاء و پدیده هاست. دانش کارکردی که مرتبط با نحوه استفاده و کار کردن با پدیده هاست.

دانش ضمنی و دانش صریح

پولانی1996 دانش بشری را به دو دسته تقسیم بندی کرده است: دانش صریح و دانش ضمنی دانش صریح یا دانش کدگذاری شده، بیان کننده دانشی است که در قالب زبان نظام مند و رسمی، قابل انتقال است. از طرف دیگر، دانشی ضمنی است که دارای ویژگی فرد بوده و این امر، قاعده مند کردن و انتقال آن را مشخص می سازد. از نظر پولانی، دانش ضمنی در معرفت جامع ذهن و جسم بشر جای دارد. در حالی که دانش صریح می تواند ذخایر کتابخانه ها، آرشیوها و پایگاه های اطلاعاتی ذخیره شده و بر اساس یک مبنای متوالی ارزیابی شود.دانش صریح یک دانش گسترده است که می تواند به سادگی شکل داده شود.

دانش صریح شامل چیزی است که یک سازمان یا فرد از قبل می داند و می تواند نسبتا به سادگی با آن ارتباط برقرا کند. دانش ضمنی دانشی است که معمولا به وسیله فرد نگهداری می شود و نتیجه تجربه خود اوست. دارنده چنین دانشی، در آن زمینه یک خبره است. اغلب اوقات، این دانش از طریق کلمات، به طور شفاهی یا دیگر فرآیندهای غیررسمی به دیگران انتقال می یابد. دانش صریح یا آشکار دانشی است که به وضوح تعریف یا فرموله می شود و از طریق تکنولوژی های اطلاعاتی نیز به اشتراک گذاشته می شود. در ابتدای عصر اطلاعات، بسیاری از سازمانها از اینکه  می توانستند با اتوماسیون کردن و ذخیره و بازیابی اطلاعات خود از طریق سیستم های پردازش مراوده ای، به آسانی داده ها و اطلاعات خود را مدیریت کنند راضی و خشنود بودند. نوناکا1994.

دانش شخصی  و دانش سازمانی 

دانش شخصی و دانش سازمانی از یکدیگر جدا هستند. شماری از محققان همانند”ویگ،1978″ و “سایمون،1976″ بر این باور بودند که سازمان ها قابلیت های یادگیری ندارند و در سازمان ها بیشتر افراد هستند که یاد می گیرند. با وجود این برخی از محققان نظیر”استاربوک،1983” و “نلسون و وینتر،1982” بر این عقیده اند که سازمان ها از طریق مستندات و برنامه های روزمره، دانش خود را کسب می کنند که در سوابق سازمانی خاصی قرار دارند. روشی که از طریق آن دانش مستندات و برنامه های روزمره مختلف با هم منسجم و هماهنگ و دانش جدید خلق می شود، به وسیله سوابق و فرهنگ سازمانی شکل می گیرد. در این دیدگاه سازمان به عنوان عنصری مواجه شونده با مساله و حل کننده آن در نظر گرفته می شود. دانشی که سازمان برای حل مسائل پیش رو خلق می کند دانش سازمانی است و دانشی که توسط افراد به طور فردی خلق می شود دانش فردی نام دارد. مسلما دانشی که به وسیله افراد به عنوان یک کل در قالب یک سازمان خلق می شود، چیزی بیشتر از مجموع دانش تک تک افراد است.

انواع دانش بر مبنای کارکرد  

علاوه بر تقسیم بندی فوق، دانش می تواند بر اساس کارکردهایی که دارد تقسیم بندی شود. دانش می تواند کارکرد توصیفی داشته باشد و به بیان چه چیزی یک پدیده بپردازد، یا می تواند کارکرد فرایندی داشته باشد و چگونگی انجام واقعه ای را توصیف کند. همچنین دانش می تواند کارکرد علت- معلولی داشته باشد و چرایی وقوع یک پدیده را تبیین سازد. این تقسیم بندی توسط کوئین و همکارانش در مورد دانش حرفه ای یک سازمان به کار گرفته شده است. ایشان دانش حرفه ای در یک سازمان را به ترتیب اهمیت در چهار سطح کارکردی تعریف کرده اند.

  • دانش درک یا دانستن چه چیزها: از طریق آموزش رسمی به دست می آید. این سطح از دانش، برای سازمان ضروری است. لیکن برای موفقیت تجاری کافی نیست.
  • مهارت پیشرفته یا دانستن چگونگی ها: یعنی تبدیل آموخته ای کتابی به اجرای اثربخش و توانایی بکارگیری اصول علمی یک رشته در دنیای پیچیده واقعی. این سطح از دانش برای سازمان ارزش افزوده زیادی به دنبال می آورد.
  • فهم سیستم ها یا دانستن چراها: یعنی دانش عمیق از چگونگی و روابط علت و معلولی یک رشته علمی. این دانستن به افراد حرفه ای اجازه می دهد تا از سطح اجرای وظایف فراتر روند و به حل مسائل وسیع تر و پیچیده تر بپردازند و ارزشی فوق العاده را برای سازمان ها ایجاد کنند.
  • خلاقیت خود انگیخته یا توجه به چراها: شامل انگیزه، اشتیاق و تطبیق برای موفقیت می باشد. گروه های دارای این خصوصیت، معمولا نتایج بهتری از گروه هایی با سرمایه فیزیکی بیشتر تولید کرده و بدون این خصوصیت، دانش تولید می کند. بدون این خصوصیت، دانش حرفه ای سازمان ممکن است دچار رخوت شود و از تغییر و بهبود در جهت تطابق با الزامات محیط پیرامون باز بماند.

کوئین اظهار می دارد که سه سطح اول دانش حرفه ای، می تواند در سیستم های سازمان، پایگاه های داده یا فناوری های عملیاتی موجود باشد، اما سطح چهارم مرتبط با فرهنگ سازمانی است. وی همچنین خاطر نشان می کند که اکثر سازمانها تمرکز آموزشی خود را روی سطح اول می گذارند و کمتر به سطوح بالاتر می پردازند. در سایر تقسیم بندی های دیگر دانش به چهار نوع تقسیم می شود:

  • دانش نیروی انسانی: دانشی که در مغز اعضای سازمان وجود دارد. دانش مکانیزه: دانشی که حامل وظایف ویژه یکپارچه در سخت افزار ماشین است.
  • دانش مستند: که به شکل بایگانی، کتاب، سند، دفترکل، دستورات و … ذخیره می شود.
  • دانش خودکار: که به طور الکترونیکی  ذخیره شده و به وسیله برنامه های رایانه ای که وظایف خاص را پشتیبانی می کند قابل دسترسی است.

تقسیم بندی مک لوپ

مک لوپ دانش را به شرح زیر طبقه بند می کند:

  • دانش عملی: این دانش که در کار، تصمیمات و اقدامات افراد موثر است، دانش حرفه ای، تجاری، کاری یا سیاسی نیز نامیده می شود.
  • دانش فکری: دانش فکری، کنجکاوی فکری افراد را برطرف می سازد و با درک مسائل موجود و ارزش های فرهنگی به دست می آید.
  • دانش سرگرمی و گفتگوی معمولی: این نوع دانش، نقطه مقابل دانش فکری است و کنجکاوی های غیر مطلوب انسانی، مانند تفریحات، شایعات محلی و غیره را برآورده می سازد.
  • دانش معنوی: به دانش مذهبی انسان در مورد خدا و شیوه های سعادت و رستگاری مربوط است.
  • دانش ناخواسته: خارج از تمایلات فرد است و معمولا به شکل تصادفی و بدون هدف بدست می آید.

دانش رسمی و دانش غیررسمی

دانشمندانی همچون لیلز و شوونک وتینی و شواتزو کونلین گاردو آدلر طبقه بندی دانش سازمانی به دانش رسمی و غیررسمی  را پذیرفته اند. دیدگاه های این صاحب نظران درباره تفاوت دانش رسمی و غیررسمی سازمان را می توان در موارد زیر خلاصه کرد.

  • ماهیت و محتوای اطلاعات و دانش سازمانی: دانش رسمی مبتنی بر جملات بایدی و الزامات قانونی است، در حالی تصمیمات می باشد.
  • روش تهیه و تنظیم دانش سازمانی، دانش رسمی بر اساس قوانین و مقررات، با توجه به شرح وظایف تهیه کننده یا دستور مافوق تهیه می شود، اما دانش غیر رسمی بر اساس استراتژی های مدیریت دانش در سازمان، از طریق مصاحبه های عمیق با تصمیم گیرندگان، انجام مورد پژوهش و سایر روش های ثبت و تحقیق مناسب تهیه می گردد.
  • هدف: هدف از خلق دانش رسمی، ثبت و نگهداری اطلاعات ضروری برای نگهداری دانش سازمانی به منظور تحلیل، ارزیابی، توسعه و ترویج آن در سازمان و تقویت یادگیری سازمانی است.
  • شکل و ساختار: دانش رسمی در قالب گزارش، دستور جلسه، برنامه ها و آئین نامه ها ارائه می شود، اما دانش غیررسمی به شکل سیستم های دانش محور، سیستم اطلاعات مسئله محور، تجزیه و تحلیل صورت جلسات و نامه های اداری و سایر الگوهای مسئله محور یا مورد محور ارائه می گردد.
  • ضرورت و اهمیت: اغلب موارد تداوم فعالیت های جاری سازمان در گرو تهیه و تنظیم دانش رسمی است. ضرورت دانش غیررسمی در حفظ، توسعه و انتشار دانش سازمانی و استفاده از آن به عنوان مزیتی رقابتی است.
  • دامنه استفاده کنندگان از دانش سازمانی: دامنه استفاده کنندگان دانش رسمی، نسبتا محدود است اما همه افراد سازمان و در مواردی پژوهشگران مدیریت از دانش غیررسمی استفاده می کنند.

تقسیم بندی های دیگری در این راستا صورت گرفته است. از جمله تقسیم بندی راب کراس و لوید برد است که پنج نوع دانش را در سازمان ها شناسایی کرده اند:

  • نوع اول دانش ضمنی و آشکاری که از طریق تجارب روزمره در هر شغلی به دست می آید و در بیشتر مواقع از طریق تعاملات اجتماعی با دیگر کارکنان اشاعه می یابد.
  • نوع دوم دانش سازمانی، دانش ضمنی و آشکاری است که در گروه های کار اشاعه می یابد.
  • نوع سوم، اینکه سازمان ها می توانند ار دانش آشکاری که برای دسترس پذیری نظم یافته و مستند شده برای خلق مخازن دانش بهره ببرند. این مخازن اغلب، انباره های داده یا مراکز داده نامیده می شوند.
  • نوع چهارم فرآیندهای سازمانی هستند که فی نفسه، مقدار زیادی دانش را در خود جای داده اند.
  • نوع پنجم، دانش جای گرفته در تولیدات و خدمات مورد نظر است.

منبع

رضایی ده مراد، زینب(1393)، تاثیر مدیریت دانش بر کارآفرینی سازمانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0