خودکارآمدی کارآفرینانه
خودکارآمدی از جنبه های گوناگون کارآفرینی را تحت تأثیر قرار میدهد.خودکارآمدی اینگونه تعریف میشود:باور اینکه فرد توانایی انجام وظیفه ای را دارد . باور فرد به اینکه میتواند بهطور مفید از این مهارتها برای دستیابی به هدف مورد نظر استفاده کند بنابراین باور خودکارآمدی، اعتقاد به انجام دادن کاری است که فرد را وادار به انجام آن می کند، در او اراده شکل می گیرد و تصمیم به اقدام می گیرد.
چن و همکاران ،خودکارآمدی را برآورد و تخمین فرد از توانایی های خود می دانند که برای جمع بین انگیزه، منابع شناختی و فرآیند عمل استفاده می کند تا بر حوادث زندگی کنترل بیشتری داشته باشد.طبق نظر موريانو و گرجيوسکي، قصدکارآفرينانه پيش درآمد و عامل مؤثر بر فتار کارآفريني است، لذا مي توان چنين استنباط نمود که فرد با باور به خودکارآمدي بالا، با نيّت بيشتر و مصمم تر براي راه اندازي يک کسبوکار جديد پيشقدم خواهد شد.
خودکارآمدی موفقیت در کسبوکار را پیشبینی می کند و مبتکرانی را که میتوانند حوزههای جدید کسبوکار را آغاز نمایند مشخص می نماید . خودکارآمدی یک ساختار انگیزشی است که به تدریج با تجربیات فرد اندوخته میشود. به علاوه خودکارآمدی میتواند موفقیت ها،اهداف،دوام فرد را تحت تأثیر قرار دهد .خودکارآمدی در حقیقت دیدگاه افراد پیرامون شانس آنها برای موفقیت در انجام وظایفشان میباشد
.یکی ازجنبه های مهم در خودکارآمدی دامنه وظایف فرد است یک فرد ممکن است در یک حوزه خودکارآمدی بالایی داشته باشد اما در حوزههای دیگر اینگونه نباشد.باورها در خودکارآمدی فرد،میزان انرژی فرد در انجام وظایف و مدت زمان مقاومت فرد در برابر مشکلات و موانع را تعیین می کند. افرادی که باورهای قوی تری به ظرفیت های خود دارند در مواجه با چالشها و موانع مقاوم تر هستند.
بهطور خلاصه میتوان گفت، خودکارآمدی در عملکرد افراد نقش اساسی دارد چرا که عمل افراد بر پایه آن چیزی است که افراد باور دارند بنابراین شاید بتوان گفت خودکارآمدی پیشبینی کننده فعالیتهای کارآفرینانه است. خودکارآمدی پایه ای برای موفقیت در راهاندازی کسبوکار محسوب میشود.
باندورا در نظريه شناخت اجتماعي خود، خودکارآمدي را باورهايي ميداند که يک فرد از تواناييهاي خود براي مقابله با موقعيتهاي چالشزا مي شناسد. لنت و همکاران، در تکميل نظريه بندورا، نظريه شناخت اجتماعي اشتغال را مطرح کردند. بر مبناي اين نظريه باور به خودکارآمدي بر مواردي نظير توسعه فعاليتهاي شغلي، قابليتهاي حرفهاي، عملکرد شغلي و حتي انتخاب شغل افراد تأثير دارد. بنابراين از نظر شان و همکاران ، نتيجه ي باور به خودکارآمدي بيشتر در فرد، اعتماد به نفس و اراده قويتر و اطمينان بيشتر به تواناييهاي شخص خواهد بود.
و مي توان انتظار داشت که فردي با باور به خودکارآمدي بيشتر، براي کارآفرين شدن و راه اندازي يک کسبوکار جديد ؛ رفتار کارآفرينانه انگيزه بيشتر و در نتيجه قصد و نيّت محکم تر و پايدارتري را ايجاد خواهد نمود. اين نتيجه با پژوهشهاي ديگر صاحبنظران از جمله دي نوبل و همکاران ،لينان ؛ لينان و همکاران ،موريانو و همکاران ، موريانو و همکاران ؛ در همين راستا همخواني دارد.براساس تعریف باندورا ،از خودکارآمدی، هنگامی که فرد اندیشه های لازم را در خصوص انجام کاری به کار می بندد، به مرحله از ادراک از خود می رسد که توانایی انجام کار را در خود می بیند، و اراده می کتد تا دست به اقدامی بزند. وی خودکارآمدی را ادراک فرد از اعتماد به نفس خود در انجام وظایف می داند.
از نظر باندورا ،در نظریه یادگیری اجتماعی کلیدی ترین واژه مفهوم خودکارآمدی است و به معنی آن است که فرد اعتقاد دارد از عهده انجام کاری بر میآید. باندورا معتقد است، شدت اطمینان مردم به کارآمدی خود، نشان میدهد که آیا با مشکلات کنار خواهند آمد یا نه، اگر مردم تصور کنند که از پس موقعیتهای تهدید کننده بر نمی آیند از آن اجتناب میکنند، در حالی که وقتی خود را در برابر موقعیت دیگری توانا می بینند قاطعانه عمل میکنند. باندورا؛ معتقد است کارآفرینانی که به کارآمدی خود اعتقاد راسخ دارند ابتدا دیدگاهی از آنچه را که می خواهند انجام دهند در ذهن پرورش میدهند، سپس اهداف بلند و چالشی را برمی گزینند، آنگاه استراتژی های مبتکرانه تولید و بازاریابی را در پیش می گیرند و میتوانند در حوزه کارشان تحول ایجاد کنند. و بالاخره به رشد بالا در کسبوکارشان دست می یابند.
از دیدگاه باندورا افرادی که خودکارآمدی بالا دارند بر روی فرصتهایی که ارزش پیگیری دارند تاکید میکنند، در حالی که افراد برخوردار از خودکارآمدی اندک از خطرها می گریزند. هرچه انتظار خودکارآمدی قوی تر باشد، احتمال مواجهه موفقیت آمیز با وظایف تهدید آمیز بیشتر است. شرایط محیطی نیز در شکلگیری خودکارآمدی موثر است. برخی موقعیتها نسبت به موقعیتهای دیگر متضمن عملکردهای دشوارتر هستند بنابراین انتظار موفقیت در این شرایط متفاوت خواهد بود.طبق نظر باندورا ؛چهار راه برای توسعه خودباوری وجود دارد و منابع خودباوری محسوب میشود :
تجربیات حرفه ای: تجربیات پیشین نیرومندترین منبع از چهار منبع خودکارآمدی است که ادراک فرد درباره موفقیت در انجام وظیفه اش را شکل میدهد.تجربیات پیشین در نتیجه ی تکرار آن تجربه و تمرین آن است. طبق نظر باندورا ؛ تجربات پیشین تاثیرگذارترین منبع اطلاعات مربوط به خودکارآمدی است چرا که مدرک قابل اعتماد و موثقی است برای اینکه آیا فرد میتواند در انجام وظایف به موفقیت برسد یا نه.تجربیات پیشین پایه ی اعتماد فرد به توانایی خود به انجام وظایفش را شکل میدهد. تجربه هنگامی اتفاق می افتد که فرد در انجام وظایف و غلبه بر موانع با پشتکار و تلاش موفقیت های بسیاری بدست آورد.
مدل سازی اجتماعی : دومین منبع باورهای مربوط به خودکارآمدی،مدل سازی است.وقتی که افراد مدل های نقشی را مشاهده میکنند،این مدل ها میتوانند تجربیات جایگزینی را برای تأثیر بر خودکارآمدی ایجاد کنند. افراد با مشاهده مدل بهطور ذهنی اطلاعات را برای نگهداری کدگزاری میکنند و بعد دوباره رفتار های مدل شده ای تولید میکنند. بر طبق دیدگاه باندورا ؛ شباهت میان مدل و مشاهده کننده آن مدل،تأثیر بسیار مهمی دارد چرا که افراد قضاوت درباره ظرفیت و توانایی خودشان را براساس مقایسه با دیگران شکل میدهند.
وقتی که مردم می بینند دیگران به اهداف مشابه آنان دست پیدا میکنند،این امید را پیدا میکنند که خودشان هم میتوانند به آن اهداف برسند.از طرف دیگر وقتی کسانی را می بینند که در وظایف مهم خود شکست می خورند،این نگرانی که آنها نیز در توانائی رسیدن به آن اهداف شکست بخورند،ایجاد میشود.چگونگی رفتار دیگران و الگوگیری از آنها در ایجاد احساس خودباوری افراد در فعالیتهای مشابه تاثیرگذار است.
به اعتقاد باندورا ، نظریه پرداز یادگیری اجتماعی، بیشتر رفتار انسانی از طریق الگوسازی مشاهده ای یادگرفته میشود. حتی رفتارهای پیچیده به راحتی و به سرعت از طریق مشاهده یادگرفته میشود. فرد از طریق مشاهده دیگران یاد می گیرد که چگونه رفتارهای جدید انجام میشود و در موقعیتهای مناسب دیگر این اطلاعات رفتاری بهعنوان راهنمای عمل به او کمک می کند که چگونه رفتار کند. وی تاکید می کند یادگیری برخی از رفتارهای پیچیده تنها از طریق یاری جستن از الگوسازی امکان پذیر است.
اجبار اجتماعی ؛ ترغیب : سومین منبع خودکارآمدی اجبار اجتماعی است.اجبار اجتماعی باور فرد به بازخورد دیگران نسبت به توانائیها و ظرفیت هایش میباشد.با تشویق های واقعی افراد انرژی بیشتری برای اینکه موفقیت بیشتری کسب کنند،بدست می آورند و اعتماد به نفس بیشتری کسب میکنند.بازخورد تشویقات دیگران به فرد درباره ظرفیت ها خود برای انجام آن وظیفه اعتماد میدهد.بازخورد مثبت و تشویقات واقعی خودکارآمدی فرد را افزایش میدهد.تشویق اطرافیان در خوب انجام دادن کار افراد مؤثر میباشد. وقتی فرد قانع میشود که توانایی و ظرفیت رسیدن به اهداف مهم را دارد،هنگام بروز مشکلات استقامت بیشتری نشان میدهد و تمایل به پشتکار دارد.
وضعیت احساسی و فیزیکی فرد : این منبع،چهارمین منبع خودکارآمدی است. عوامل جسمی و روحی نقش عمده ای را در باور خود ایفا میکنند. درباره منبع چهارم باید گفت در تشخیص ظرفیت های افراد،فرد براساس ادراک از وضعیت فیزیولوژیکی خود رفتار می کند.این وضعیت شامل شرایط فیزیکی عمومی،ویژگیهای فردی و حالت های روحی فرد است که ممکن است خودکارآمدی را تحت تأثیر قرار دهد و هیجانات و احساسات فرد را در مواجهه افزایش دهد.
درباره حالات فرد میتوان گفت اضطراب و دلواپسی درباره انجام یک وظیفه میتواند به تمایل شکست در انجام آن کار کمک کند.روش اصلاح باورهای افراد در خودکارآمدی،کاهش سطوح استرس و افزایش ظرفیت فیزیکی و احساس افراد است.خودباوری،همانطور که وضعیت احساسی را تحت تأثیر قرار میدهد،رفتار را نیز طی فرآیندهای انگیزشی و شناختی تحت تآثیر قرار میدهد.
محققانی همچون هکت و همکاران و ژاو، خودکارآمدی کارآفرینانه را به مدل خودکارآمدی باندورا ، بازگشت دادند. بهعنوان مثال، فرضیات هکت و همکاران، که بر مبنای مفهوم مدلسازی اجتماعی باندورا شکل گرفته بود، بیان میداشت که وجود کارآفرین سیاهپوست در جامعه منجر به خودباوری کارآفرینانه میشود. از نظر این مؤلفان، مدلسازی اجتماعی خودکارآمدی کارآفرینانه را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
پژوهش ژاو و همکاران، نشان میداد که مفهوم تجربیات حرفهای که باندورا مطرح کرده بود، چگونه خودکارآمدی کارآفرینانه را تحت تأثیر قرار میدهد. آنها دریافتند که تجربه تأثیر زیادی بر خودکارآمدی داشته است، و نیز نقش مهمی را در ارقاء قصد کارآفرینی ایفا میکند. ژاو و همکاران بیان داشتند که: “افراد تمایل داشتند که کارآفرین شوند یا حداقل قصد آن را شکل دهند، به دلیل اینکه آنها خودکارآمدی کارآفرینانه دارند”. ژاو و همکاران تحقیقی را شکل داند که در آن 625 دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت کسبوکار را در 5 دانشگاه مورد مطالعه قرار دادند. آنها این تحقیق را در ابتدای دوره و در هنگام فارغالتحصیلی انجام دادند. نتایج آنها نشان داد که خودکارآمدی کارآفرینانه نقش واسطه بین متغیرهای فرد ی ،تحصیلات کارآفرینانه، تجربه کارآفرینی و جنسیت و قصد کارآفرینی دارد.
تجربه کارآفرینی بیشترین قابلیت تغییر و بیشترین تأثیر را بر خودباوری کارآفرینانه و قصد کارآفرینی در این نمونه داشت. دینابل و همکاران ، نیز از طریق اجرای تحقیقی بین 272 دانشجوی فارغالتحصیل در رشته کسبوکار به نتایج مشابهی دست یافتند. نتایج حاصل از تحقیق آنها نشان داد که کارکلاسی و تجربه کارآفرینانه خودکارآمدی کارآفرینانه را تقویت میکند. براساس تحقیق ژاو و همکاران و دینابل و همکاران ،تحصیلات و تجربه دو عامل مهم هستند که ارتقاء سطح آنها میتواند منجر به افزایش خودکارآمدی کارآفرینانه شود، که نهایتاً ممکن است قصد کارآفرینی را نیز افزایش دهد.
مان و بلوم، به نقل از بوید و وزیکیس خاطر نشان میکنند موقعی که یک فرد درجه بالایی از خودکارآمدی، الگوی نقش، حمایت های اجتماعی و تعهد حرفه ای داشته باشد، بهطور قوی و به احتمال بسیار زیاد تصمیم به اقدام کارآفرینانه خواهد گرفت. طبق نظر باندورا: “افراد با درجه خودکارآمدی بالا تأثیرگذاری و انعطاف پذیری استراتژیک بیشتری در مدیریت محیط اطراف خود دارند ،به بیان دیگر این افراد کنترل بیشتری براتفاقات دارند،چرا که برای بهترین و بدترین برنامهریزی میکنند،قدرت تطبیق دادن با تغییرات در برنامهریزیها را دارند و میتوانند تغییرات محیط را به خوبی مدیریت کنند.خودباوری مراتب گوناگون انگیزش در افراد را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
افراد با درجه بالای خودباوری یک سری اهداف انگیزشی را برای خود طراحی میکنند و از خود انتظار دارند که به آنها برسند و سعی میکنند بر هر نوع مانعی در راه رسیدن به آن فائق بیایند.بنابراین بهطور خلاصه میتوان گفت که خودباوری طی مهارتهای شناختی، انگیزشی و احساسی تنظیم میشود و با چهار مورد مطرح شده توسط باندورا یعنی (تجربیات حرفه ای، مدل سازی اجتماعی، اجبار اجتماعی ؛ ترغیب ، وضعیت احساسی و فیزیکی فرد) تقویت میشود. خودکارآمدی کارآفرینانه نیز مفهوم وسیعی از ساختار خودکارآمدی است.
خودکارآمدی کارآفرینانه، اعتقاد یک فرد به توانایی هایش جهت انجام مهارتهای مختلف برای دنبال کردن یک کسبوکار است و بهعنوان عاملی مهم در ارتقاء سطح شغلی جوانان شناخته شده است .خودکارآمدی کارآفرینانه در حقیقت محصول تجربیات پیشین، مدل سازی،اجبار اجتماعی و پاسخ های فیزیولوژیکی به تجربیات است.خودکارآمدی کارآفرینانه از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چرا که میتواند اشتیاق افراد در کارآفرینی را تحت تأثیر قرار میدهد.وقتی افراد این باور را داشته باشند که ظرفیت های قابل توجهی در کارآفرینی دارند تمایل بیشتری دارند که رفتارهای جدیدی را در این رشته آغاز کنند و در آن رفتار ها پافشاری کنند.خودکارآمدی کار آفرینانه ظرفیتی است که در طول زمان برای پاسخگویی به عوامل محیطی و فردی رشد می کند. خودکار آمدی کارآفرینانه توسط فرصتهای ملی و محلی برای به دست آوردن تجربه کارآفرینی تحت تأثیر قرار می گیرد.
در سال، چن ، گرین ، و کریک ،اولین تحقیق را در زمینه خودکارآمدی کارآفرینانه از طریق ایجاد مقیاسی برای آزمودن اعتقادات افراد درمورد مهارتهای خود در بازاریابی، مدیریت مالی، و رهبری به انجام رساندند. آنها نمونه ای از دانشجویان و مدیران اجرایی کسبوکارهای کوچک را مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که خودکارآمدی کارآفرینانه تأثیر قوی و مثبتی بر احتمال کارآفرین شدن دارد. چن، گرین و کریک ، دریافته اند که خودکارآمدی در وظایف مدیریت، ارتباط مشخص و واضحی با نیت و قصد کارآفرینانه در دانشجویان مورد مطالعه داشته است. این مطالعه رابطه جدی بین خودکارآمدی و عملکرد کارآفرینانه را نیز نشان داد.آنها مهارتهایی همچون خطرپذیری،نوآوری،کنترل مالی،مدیریت و بازاریابی را بهعنوان شاخصهای خودکارآمدی مطرح میکنند.چن و گرین و کریک همچنین ریز مقیاسهایی را در یکی از مقالات خود درباره خودکارآمدی با عنوان “آیا خودکارآمدی کارآفرینانه مدیران را از کارآفرینان تمایز میدهد؟” مطرح میکنند:
بازاریابی: تدوین اهداف مشارکت بازار، تدوین اهداف فروش، دستیابی به اهداف سود، ایجاد موقعیت در بازار محصولات، تحلیل بازار، توسعه کسبوکار. نوآوری: ایدههای جدید و کسبوکار جدید، محصولات و خدمات جدید، بازارها و مناطق جغرافیایی جدید، روش های جدید تولید. مدیریت: کاهش ریسک، توسعه سیستم اطلاعاتی، مدیریت زمان، تدوین اهداف و دستیابی به آن، تبیین نقش های سازمانی و سیاستها و مسئولیتها. خطرپذیری: تصمیم گیری تحت شرایط عدم قطعیت و خطر، قبول مسئولیت در قبال ایدهها و تصمیمات، فعالیت و کار تحت فشار و تعارض. کنترل مالی: انجام تحلیل مالی، توسعه سیستم مالی و کنترل های درونی، هزینه کنترل.یافته های آنها نشان داد که خودکارآمدی کارآفرینانه تاثیرات مثبتی در تمایل افراد به کارآفرین شدن داشته و نوآوری و خطرپذیری کارآفرینان را از غیر کارآفرینان تمایز میدهد.
محققانی چون دی نابل و همکاران، مقیاس خودکارآمدی کارآفرینانه را که چن و همکاران ، تحقیقات خود بدست آورده بودند ، و پرکاربرد ترین مقیاس به حساب می آمد، مورد بازآفرینی قرار دادند. دی نابل و همکارانش اعتقاد داشتند که مقیاس چن به گونه ای بسیار جزئی بر مهارتهای مدیریتی تأکید دارد؛ بنابراین آنها مقیاس را با ترکیب عوامل مرتبط با کارآفرینان موفق مانند نوآوری و ریسکپذیری توسعه دادند.
دی نابل و همکاران ، مقیاسهای خودکارآمدی را اینگونه مطرح کردند: مهارتهای مدیریت خطر و عدم قطعیت، مهارتهای توسعه محصول و نوآوری، مهارتهای مدیریت شبکه و میان فردی، مهارت تشخیص فرصت، مهارت تخصیص منابع، مهارت توسعه محیط نوآورانه. همچنین آنها این مقیاسها را توسعه داده و در مقاله مشترکی به بررسی آنها پرداختند که در ادامه به آن اشاره میشود.آنها مقیاسی که بر زمینه کارآفرینی تمرکز دارد اینگونه مطرح کردند: توسعه محصول جدید و فرصتهای بازار، ایجاد محیط نوآورانه، روابط با سرمایهگذاران،انطباق با چالشهای غیر قابل انتظار و توسعه منابع انسانی وتبیین اهداف و شناسایی هدف اصلی.
پس از آن ویلسون ، کیکول ، و مارلینو ، مقیاس دی نابل و همکارانش را تعدیل نمودند و سعی کردند آن را برای جامعه افراد بالغ مناسب تر کنند. در نتیجه، آنها به یک مقیاس 6 موردی دست یافتند که نوآوری، رهبری، و مدیریت مالی را که اجزای خودکارآمدی کارآفرینانه بودند، اندازهگیری کنند. با توجه به مقیاسهای چن و همکاران، دینابل و همکاران، و ویلسون و همکاران، به نظر میرسد که توانایی یک فرد در ریسکپذیری، مدیریت مالی، رهبری و نوآوری میتواند بیانگر خودکارآمدی کارآفرینانه او باشد. چن و همکاران و دینابل و همکاران عوامل مرتبط با خودباوری کارآفرینانه را از طریق آزمایش تخمینهای یک فرد از مهارتهای خاص کسبوکار تعیین کردند. محققان دیگر مسیر متفاوتی را اتخاذ نمودند.
طی سه دهه اخیر، تحقیقات عوامل متفاوتی را معرفی کردهاند که با خودکارآمدی کارآفرینانه ارتباط دارد. بطور خلاصه، این عوامل شامل سطح مهارت در رهبری، مدیریت مالی، نوآوری، ریسک پذیری، تجربه حرفهای و مدلسازی اجتماعی هستند؛ بسیاری از محققان معتقدند که افراد با خودکارآمدی کارآفرینانه بالاتر قصد کارآفرینی بیشتری خواهند داشت.
بوید و وزوکیس ، پیشنهاد کردند که: “افراد با درجه بالاتری از خودکارآمدی کارآفرینانه در مراحل اولیه ارتقاء شغلی، قصد کارآفرینی بیشتری خواهند داشت”. این دو محقق همچنین بیان داشتند که افراد با سطح بالاتری از خودکارآمدی کارآفرینانه و قصد کارآفرینی زیاد، شانس بیشتری برای شرکت در فعالیتهای کارآفرینی در زندگی دارند .ادبیات تجربی همواره بیانگر یک ارتباط شفاف بین خودکارآمدی کارآفرینانه و قصد کارآفرینی بوده است
میان خودکارآمدی کارآفرینانه و قصد کارآفرینی ارتباط مثبتی یافت شده است،مخصوصا که یافته ها نشان میدهد که کارآفرینان برای انجام کار خود نیاز به خودکارآمدی بالا دارند.خودکارآمدی کارآفرینانه براساس اعتماد فرد به توانائی خود در انجام جنبه های گوناگون کارآفرینی مانند مالی، بازاریابی، مدیریت و خطرپذیری اندازهگیری میشود.نتایج تحقیق نشان میدهد که رابطه میان خودکارآمدی کارآفرینانه و موفقیت در مدیریت کسبوکار وجود دارد.علاوه بر آن اینگونه بیان میشود که تقابل و اثر متقابل میان ویژگیهای شخصی کارآفرین و زمیته محیطی داده هایی برای خودکارآمدی کارآفرینانه ایجاد می کند.
از سال 2004،تحقیقات پیرامون خودکارآمدی کارآفرینانه وسعت بیشتری به خود گرفت.بهعنوان مثال،لوکاس و کوپر ،دریافتند که خودکارآمدی کارآفرینانه را بهعنوان ویژگی که شرکت های کوچک را از شرکت های در حال رشد تمایز می کند،مطرح میکنند.بردلی و رابرتز، رابطه مثبتی میان خودکارآمدی و رضایت شغلی کارآفرینان پیدا کردند.ژاو و همکاران ،همبستگی مثبتی میان تجربه کارآفرینانه،تمایل به ریسک پذیری و خودکارآمدی کارآفرینانه یافتند.در رویکرد دیگری باربوسا و گرهارت و همکاران ،به دنبال روش هایی بودند که چگونه رویکرد شناختی و تمایل به خطرپذیری خودکارآمدی کارآفرینانه را تحت تأثیر قرار میدهد.
منبع
رحمانی،سارا(1391)، تاثیر خودکارآمدی کارآفرینانه بر تقویت قصد کارآفرینی،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت کارافرینی،دانشکده علامه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید