خودكارآمدي

خودكارآمدي به عنوان یکی از مفاهیم پر کاربرد در تحقیقات علوم انسانی از نظريه شناخت اجتماعی آلبرت باندورا روان شناس مشهور، مشتق شده است كه به باورها يا قضاوت‌هاي فرد به توانائي‌هاي خود در انجام وظايف و مسئوليت‌ها اشاره دارد. نظريه شناخت اجتماعي مبتني بر الگوي عّلي سه جانبه رفتار، محيط و فرد است. اين الگو به ارتباط متقابل بين رفتار، اثرات محيطي و عوامل فردي : عوامل شناختي، عاطفي و بيولوژيك  كه به ادراك فرد براي توصيف كاركردهاي روان شناختي اشاره دارد، تأكيد مي‌كند. بر اساس اين نظريه، افراد در يك نظام عّليت سه جانبه بر انگيزش و رفتار خود اثر مي‌گذارند. باندورا ، اثرات يك بعدي محيط بر رفتار فرد كه يكي از فرضيه هاي مهم روان شناسان رفتار گرا بوده است، را رد كرد.

انسان‌ها داراي نوعي نظام خود كنترلي و نيروي خود تنظيمي هستند و توسط آن نظام برافكار، احساسات و رفتار‌هاي خود كنترل دارند و بر سرنوشت خود نقش تعيين كننده‌اي ايفا مي‌کنند بدين ترتيب رفتار انسان تنها در كنترل محيط نيست بلكه فرايندهاي شناختي نقش مهمي در رفتار آدمي دارند. عملكرد و يادگيري انسان متاثر از گرايش‌هاي شناختي، عاطفي، احساسات، انتظارات، باورها و ارزش هاست. انسان موجودي فعال است و بر رويدادهاي زندگي خود اثر مي‌گذارد. انسان تحت تاثير عوامل روان شناختي است و به طور فعال در انگيزه ها و رفتار خود اثر دارد. براساس نظر باندورا افراد نه توسط نيروهاي دروني رانده مي‌شوند، نه محرك‌هاي محيطي آنها را به عمل سوق مي دهند، بلكه كاركردهاي روان شناختي، عملكرد، رفتار، محيط و محركات آن را تعيين مي‌كند.

باندورا ، مطرح مي‌كند كه خود‌كارآمدي، توان سازنده‌اي است كه بدان وسيله مهارت‌هاي شناختي، اجتماعي، عاطفي و رفتاري انسان براي تحقق اهداف مختلف، به گونه‌اي اثربخش ساماندهي مي‌شود. به نظر وي داشتن دانش، مهارت‌ها و دستاوردهاي قبلي افراد پيش بيني كننده هاي مناسبي براي عملكرد آينده افراد نيستند، بلكه باور انسان درباره توانایي‌هاي خود در انجام آن‌ها بر چگونگي عملكرد خويش مؤثر است. بين داشتن مهارت‌هاي مختلف با توان تركيب آن‌ها به روش‌هاي مناسب براي انجام وظايف در شرايط گوناگون، تفاوت آشكار وجود دارد. افراد کاملا مي‌دانند كه بايد چه وظايفي را انجام دهند و مهارت‌هاي لازم براي انجام وظايف را دارند، اما اغلب در اجراي مناسب مهارت‌ها موفق نيستند.

خودکارآمدی اعتقاد راسخ فرد است به اینکه می‌تواند بطور موفقیت آمیزی رفتارهای ضروری برای تولید نتایج دلخواه را اجرا کند و نیز بیان کننده اعتماد کلی فرد به توانایی ‌های خود برای کنترل و تسلط داشتن بر درخواست‌های محیطی می‌باشد. در نظام باندورا، منظور از کارایی شخص (خودکارامدی)، احساس شایستگی، کفایت و کنار آمدن با زندگی است. برآورده کردن و حفظ معیارهای عملکرد فرد خودکارامدی را افزایش می دهد و ناکامی در برآوردن و حفظ آن معیارها خودکارآمدی را کاهش می دهد .

 معمولاً براي ايجاد و تغيير نظام باورهاي خود كارامدي چهار منبع مهم ذکر مي‌شود.  این منابع عبارتند از : تجربه های موفق، تجربه های جانشین (الگوسازی)، حمایت کردن و برانگیختگی (انگیزش) که در ذیل بطور مختصر توصیف شده اند :

  • تجربه هاي موفق

پرورش تجربه تسلط شخصي يكي از منابع تقويت و ايجاد خود كارآمدي است. موفقيت‌هاي قبلي كه بر تسلط شخصي مبتني هستند، شواهد فوري و ملموس فراهم مي‌‎كنند كه آيا شخص مي تواند در انجام يك وظيفه خاص موفق شود يا نه؟ موفقيتها باور كارآمدي را تقويت مي‌كنند و شكست‌ها بخصوص اگر قبل از احساس كارآمدي رخ دهند، باور خودكارآمدي را تضعيف مي‌كنند. عملكردهايي كه به نتايج مورد انتظار ختم نشوند، مي توانند كارآمدي پايين‌تري را ايجاد كنند. وقتي احساس خودكارآمدي ايجاد مي شود كه فرد قادر باشد با پشتكار و تلاش مداوم بر موانع غلبه يابد. هنگامي كه افراد باور كنند كه الزامات كسب موفقيت را دارند در مواجهه با ناملايمات و سختي ها پشتكار بيشتري به خرج مي دهند و با تحمل سختي‌ها، قوي‌تر و تواناتر مي شوند. تجربه هايي كه اطمينان توانمندي فردي را فراهم كنند، به وي اجازه مي‌دهند كه مشكلات و شكست‌ها را بدون از دست دادن شايستگي‌ها تحمل كند .

  •  تجربه هاي جانشيني ؛ الگو سازي

به مشاهده رفتار ديگران به عنوان الگو در حين انجام وظايف اشاره دارد. الگوسازي كه با عوامل محيطي مرتبط است، ابزاري مؤثر براي ارتقا و تقويت احساس خودكارآمدي شخصي است. در بسياري از فعاليتها افراد توانایي‌هاي خود را در مقايسه با پيشرفت‌هاي ديگران ارزيابي مي‌كنند. الگوسازي از طريق تلاش‌هاي موفقيت آميز، مبنايي براي مقايسه اجتماعي و قضاوت در مورد توانائي‌هاي شخصي فراهم مي‌كند و اين باور را در مشاهده گر تقويت مي‌كند، كه علي رغم موانع، مي‌تواند با تلاش فراوان وظايف را به طور موفقيت آميز انجام دهد. الگوسازي به همانند سازي و مشابهت بين الگو و مشاهده گر وابسته است. بنابراين، شايستگي بايد در ارتباط با عملكرد ساير افراد سنجيده شود. مقايسه هاي اجتماعي به عنوان اولين عامل خود ارزيابي توانایي‌ها محسوب مي‌شود. در اكثر اوقات افراد در سازمان‌ها خود را با همكاران مقايسه مي‌كنند. همكارانی كه كار بهتري انجام دهند، باورهاي كارآمدي را افزايش مي‌دهند. مشاهده‌گرها خود را متقاعد مي سازند كه اگر ديگران توانسته اند وظايف را انجام دهند، ما هم مي توانيم افزايش عملكرد داشته باشيم. همين طور مشاهده افرادي كه علي رغم تلاش زياد در انجام وظايف، موفق نشده‌اند، باورهاي كارآمدي مشاهده گران در مورد توانايي هاي خود را پايين مي‌آورد و ميزان تلاش را براي انجام وظايف كاهش مي دهند .

  •  حمايت كردن

 سومين منبع ايجاد و تقويت خود كارآمدي، ترغيب كلامي و يا پيام‌هاي دريافتي فرد از محيط اجتماعي مي باشد بدين معني كه وي شايسته انجام رفتارهاي معين مي‌باشد. حمايت به معني تأييد و پذيرش از سوي مديران و همكاران سازمان مي باشد و معمولا از عضويت در شبكه هاي سازماني بدست مي‌آيد .

  •  برانگيختگي

انتظارات كارآمدي شخصي يك فرد، تحت تاثير حالات برانگيختگي هيجاني و حالات فيزيولوژيكي وي قرار دارد. قضاوت‌هاي افراد در مورد توانمندي هاي خود، تابع حالات جسمانی مي‌باشد كه آن‌ها نيز به نوبه خود متأثر از حالات عاطفي و فیزیولوژیک شخصی هستند. برانگيختگي هيجاني به معني دور كردن احساسات منفي و ايجاد احساسات مثبت می باشد. افراد در موقعيت‌هاي فشارزا فعاليت‌هاي فيزيولوژيك خود را به عنوان نشانه هايي از عدم تعادل يا اختلال مي بينند. هيجانات منفي مي‌توانند موجب تنش و فشار شوند و از درون افراد را آشفته كنند و در نهايت در كارآمدي آنان اثر منفي خواهند داشت شاخصهاي فيزيولوژيك كارآمدي مانند خستگي، عصبانيت، درد و رنج به هيجانات خودكار يا غيرارادي محدود نمي‌شوند. بلكه ديگر شاخص‌هاي فيزيولوژيك شامل تحمل و استقامت افراد در مقابل نشانگرهاي ذكر شده كه به عنوان عوامل عدم كارآمدي جسمي، محسوب مي شود را در بر مي‌گيرد. بنابراين حالات مثبت عاطفي خودكارآمدي را افزايش و حالات منفي عاطفي خودكارآمدي را كاهش مي دهند .

خودکارآمدی حرفه ای

یکی از گرایشات عمده در روانشناسی شغلی و ارزیابی شغلی تعریف و اندازه گیری حیطه‌های مختلف انتظارات خودکارآمدی شغل است. بر اين اساس خودكارآمدي شغلی به عنوان یک بر چسب عمومی از قضاوت‌های کارآمدی شخصی در رابطه با دامنه‌ی وسیعی از رفتارهای درگیر در انتخاب شغل و سازگاری توصیف شده است . علاوه بر اين خودکارآمدی حرفه‌ای عمدتا به‌ عنوان یک عقیده و باور در مورد توانایی برای داشتن تجارب حرفه‌ای موفق مانند انتخاب یک حرفه، عمل کردن به خوبی در یک حرفه  و پافشاری و مداومت در آن حرفه تعریف شده است .

خودکارآمدی حرفه‌ای اطلاعات مناسب و مهمی را برای درک پیچیدگی فرایند توسعه حرفه‌ای فراهم می‌کند . باور خودکارآمدی حرفه‌ای می‌تواند به اجتناب از رفتار حرفه‌ای یا برانگیختگی نسبت به آن منجر شود. خودکارآمدی حرفه‌ای پایین می‌تواند باعث شود که افراد در تصمیم‌گیری‌هاي مرتبط با شغل‌شان تعلل کنند و ممکن است اجراي تصمیمی را که  اتخاذ شده‌به تأخیر اندازند ، در مقابل، آنهایی که دارای خودکارآمدی حرفه‌ای بالایی هستند، تمایل دارند که موفقیت را برای خود تجسم کرده و پیامد‌ها و حمایت های مثبتی را برای جاه طلبی‌های حرفه‌ای شان جستجو کنند.

افراد با خودکارآمدی بالا اهداف حرفه‌ای بزرگتر و چالش برانگیزتری را بر می‌گزینند و بطور قوی نسبت به آن‌ها متعهد می‌شوند. بر اين اساس باور خودکارآمدی بالا بایستي حمایت شده و تقویت گردد. در حالي كه باور خودکارآمدی پایین بایستی تغییر کرده و بهبود یابد. چرا كه اگر باور خودکارآمدی پایین مبتنی بر ارزیابی صحیح و واقع بینانه از توانایی های افراد یا تجارب گذشته آن‌ها باشد، اغلب منجر به عدم آگاهی از استعدادهای بالقوه برای دنبال کردن حرفه های مختلف می شود . خودکارآمدی حرفه‌ای برای بررسی عملکرد شغلی موفق ضروری است و همچنین می تواند بر رفتار حرفه‌ای صرفنظر از دانش و مهارت تأثیر گذارد .

خودکارآمدی حرفه ای یک شاخص مهم می باشد زیرا بر پیش بینی رغبتها  و آرزوهای حرفه ای  اثر دارد. به علاوه خودکارآمدی حرفه ای با تعدادی از متغیرهای روانی، همچنین فرآیندهای عدالت نقش مهمی در سازمانها ایفا کرده و چگونگی برخورد با افراد در سازمانها ممکن است باورها، احساسات، نگرش ها و رفتار کارکنان را تحت تأثیر قرار دهد .

 خود کارآمدی حرفه ای به عنوان باور فرد، به توانایی های خود برای انجام موفقیت آمیز کارها و وظایف اشاره می کند . داشتن احساس خود کارآمدی تعیین می کند که آیا افراد برای انجام دادن کاری دشوار خواهند کوشید و پشتکار خواهند داشت یا خیر. همچنین خود کار آمدی حرفه ای نیز با کاربرد مفهوم خودکارآمدی در رفتارهای مرتبط با حرفه توسعه یافته است ، و به عنوان قضاوت افراد در مورد کارآمدی شان در ارتباط با طیفی از رفتارهای لازم در جهت انتخاب و سازگاری حرفه ای تعریف می شود . شدت و اطمینان افراد در مورد کارآمدی خود، بر اینکه آیا آنان برای اداره کردن موقعیت های خاص تلاش خواهند کرد، اثر می گذارد. وقتی افراد خود را واجد شایستگی اداره کردن موقعیت هایی بدانند که ممکن است برای آنها تهدید کننده باشد، درگیر فعالیت می شوند و با اطمینان رفتار می کنند.  بنا بر نظر باندورا ، در واقع انتظارات کارآمدی تعیین کننده این است که افراد در رویارویی با موانع و تجربه های ناسازگار چه مقدار تلاش خواهند کرد و چه مدت استقامت خواهند ورزید.

وقتی افراد توانمند می شود احساس خود اثر بخشی می کنند یا احساس می کنند که قابلیت و تبحر لازم برای انجام موفقیت آمیز کاری را دارند. افراد توانمند نه تنها احساس شایستگی، بلکه احساس اطمینان می کنند که می توانند کار را با کفایت انجام دهند. آنان احساس برتری شخصی کرده و معتقدند می توانند برای رویارویی با چالش های تازه بیاموزند و رشد یابند.

 برای اینکه افراد احساس توانمندی کنند، نه تنها باید احساس کنند که آنچه انجام می دهند اثری به دنبال دارد، بلکه باید احساس کنند که خود می توانند آن اثر را به وجود آورند . با توجه به نقش تفکر بر رفتار و هیجان می تواند بیان داشت که نحوه تفکر  می تواند تمام جوانب زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهد و یک عامل تأثیرگذار مهم بر فرایند تصمیم گیری و حل مسئله باشد. یکی از زمینه های مهمی که انسان نیازمند تصمیم معقول و برخورد مناسب است انتخاب شغل و سازگاری است.وجود تفکر کارآمد منطقی میتواند در اتخاذ تصمیم مناسب و سازگاری و رشد حرفه ای  تأثیر قابل ملاحظه ای داشته باشد .

منبع

فرخنده زاده،علیرضا(1391)، رابطه بین نوع ساختار سازمانی و عدالت سازمانی با خودکارآمدی حرفه ای ،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی، دانشکده علوم­تربیتی و روانشناسی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0