خلاقيت هيجاني
تاريخچه خلاقيت هيجاني:
توجه به مفهوم خلاقيت هيجاني با مطالعات گليفور، آغاز شد. مطالعات گليفورد پيرامون محدوديتهاي آزمونهاي هوشي و طرح مفهوم تفكر واگرتحولات اساسي در تعاريف، مدلها و رويكردهاي خلاقيت را سبب شد. از جمله پيامدهاي اين تحولات، شكل گيري بحثهايي پيرامون حوزه وابسته بودن خلاقيت بود كه در اين راستا، بررسي خلاقيت در حوزه هيجانات يا خلاقيت هيجاني توجه بسياري را به خود معطوف كرد. اين مفهوم را آوريل و همكارانش در دهههاي 80 و 90 همزمان با مفهوم هوش هيجاني سالووي و میر، مطرح كردند. در واقع، خلاقيت هيجاني مفهومي است كه همزمان با مفهوم هوش هيجاني، به عنوان حيطهاي جديد در بحث تعامل هيجان و شناخت بسط يافته است. آوريل،با نگاه ساختگرايي اجتماعي بر اين باور است كه هيجانات بيش از آن كه محصول نيروهاي بيولوژيكي باشند شكلي از تعاملات اجتماعي هستند كه هنجارها و قواعد اجتماعي آنها را ميسازند و وقتي اين نرمها و قواعد تغيير كنند، تغيير در هيجانات نيز پديدار ميشود. امروزه نيز، آنچه تحت عنوان خلاقيت هيجاني شناخته ميشود بر همين مبنا قرار دارد.
مفهوم خلاقيت هيجاني:
هيجانات اغلب، نه توسط نظريه پردازان و معتقدان افراطي اجتماعي، در نهاد انسان ايستا در نظر گرفته ميشوند، چنين موقعيتي جايگزين دوگانگي بين جامعه و بيولوژي براي دوگانگي قديمي بين ذهن و بدن است. اما، واقعيت اين است كه انسان يك گونه بيولوژيكي است و هيجانات ما مانند بقيه رفتارهايمان گذشته تكاملي ما را منعكس ميكنند، آنها همچنين تاريخچه اجتماعي ما را منعكس ميكنند. اين هيجانات به روشهاي متعددي بر خلاقيت موثرند؛ به عنوان تسهيل كننده، به عنوان جلوگيري كننده و به عنوان يك نتايج فرعي تصادفي. آوريل دو روش ديگر را نيز به اين موارد ميافزايد: هيجانات به عنوان تعديل كنندهها و هيجانات به عنوان محصول فعاليت خلاق. اين دو روش معاني متفاوتي از هيجانات را دربر دارند. در روش اول، هيجانات به ماتريس گستردهاي از تجربيات اشاره دارند كه تمامي رفتارها در آن قرار ميگيرند.
در روش دوم، هيجانات به الگوهاي خاصي از پاسخها اشاره دارند كه در رفتار متجلي ميشوند و در زبان تحت نامهایي چون ترس، نگراني و عشق نامگذاري ميگردند. آوريل اين احساسات را براي بازشناسي آنها از احساسات هيجاني نوع اول سندرم هيجاني مينامد. سندرمهاي هيجاني، مطابق عقايد و قوانين جامعه شكل گرفتهاند. افراد با تغييرات هيجان مانند قلمرو هوش توانا هستند، و زماني كه تغييرات موثر است ؛ تطابق با موقعيت و معتبر يا اصيل ؛ انعكاسي يا بازتابي از خود ما از خلاقيت هيجاني صحبت ميكنيم .
خلاقيت هيجاني عبارت است از ابراز خود :صداقت، به روشي جديد بداعت، كه بر اساس آن خطوط فكري فرد بسط يافته و روابط ميان فردي او افزايش يابد .ساختار و روابط خلاقيت هيجاني در مجموعهاي شامل 6 مطالعه مورد بررسي قرار ميگيرد كه مقياس ساختارمند مشخصي از تفاوتهاي فردي را به كار ميگيرد كه فهرست خلاقيت هيجاني ناميده ميشود(ECT). تجزيه و تحليل ECT نشان ميدهد كه سه واقعيت خلاقيت هيجاني به طور تجربي و به طور تئوريكي متمايز ميشوند:
- آمادگي، ادراك و آموختن از هيجانات خود و ديگران
- تازگي، توانايي تجربه هيجانات غيرعادي وتاثيرگذاري
- اعتبار،مهارت بيان هيجانات به طور زيركانه و دوستانه. در واقع، براي اينكه واكنش خلاق در نظر گرفته شود بايد تركيبي از شاخصهای تحقق يابد؛ سه معيار اصلي شامل: تازگي، تاثير گذاري و معتبر بودن و يا قابل اعتماد بودن است.
تازگي: اين معيار به طور رايج براي خلاقيت بيان شده است. يك واكنشي ممكن است نسبت به رفتار گذشته شخص تازه و نو باشد يا ممكن است در مقايسه با رفتار نوعي در جامعه در كل تازه و نو باشد. مقايسه گروه بعدي ارتباط بيشتر با هدف فعلي دارد. اگر چه بايد به ياد داشته باشيم كه خلاقيت چيزي جدا از تفكر نيست كه به افراد كمتري اختصاص دارد. همه يادگيري و پيشرفت شامل كسب رفتارهاي تازه از ، ادراك شخصي و در نتيجه بعضي از درجات خلاقيت است.
موثر بودن: همه واكنشهاي تازه خلاق نيستند بعضي به سادگي شگفتآور و غيرعادي هستند. براي اينكه يك واكنش خلاق در نظر گرفته شود بايد براي يك فرد يا گروهي فايده بالقوهاي داشته باشد.
بسياري از هيجانات روش سر و كار داشتن با مشكلات است، مانند اصلاح يك اشتباه ؛ خشم، فرار از خطر ؛ ترس، پاداش دادن ؛ احساس گناه، جلوگيري كردن از يك رابطه ؛ حسادت و مانند اينها .در اين موارد، موثر بودن، حداقل در كوتاه مدت بستگي به تحقق اهداف نهادينه كردن هيجانات دارد، اما حتي هيجاناتي كه به طور ظاهري هيچ قصد و هدفي به جز خودشان ندارند مانند لذت يا غم و اندوه ميتوانند به طور ضعيف، مناسب و يا نامناسب اظهار شوند.
قابل اعتماد بودن يا اعتبار: يك واكنش خلاق ارزشها و عقايد شخص را درباره جهان منعكس ميكند.
آن بيان و اظهاري از خود است. دانشجوي هنرمند با استعدادي را تصور كنيد كه نقاشي استاد پير را با همه جزئيات تقليد ميكند. از آنجائي كه دو نقاشي فراتر از فرضيه به طور دقيق يكسان هستند، آنها به طور برابر متمايز ؛تازه و زيبا و هنري ؛موثر بودن هستند. هنوز هم تنها اصلي كه به درستي در نظر گرفته ميشود، خلاقيت است؛ در تقليد، ممكن است ما بگوييم كه فاقد اعتبار است. در عبارات بديع آرنهيم ، اعتبار شامل منظري آبستن از واقعيت است. يك واكنش معتبر با امكانات جديد جان ميگيرد. يك واكنش غير معتبر تقليدي است كه از منبع خود قطع شده است، از خودش و جاي كمتري را براي پيشرفت بيشتر باقي ميگذارد.
بررسي تفاوتهاي بين EI , EC مفيد به نظر ميرسد. اين تفاوتها به فرايندهاي ادراكي مرتبط با توانايي مشمول و معيار مورد استفاده در ارزيابيشان توجه ميكند. هوش هيجاني مستلزم تفكر همگرا و حل مشكلات هيجاني است تا تجربه به درستي شناخته شده و به منظور سازگاري موفقيت آميز با هيجانات منفي و حفظ يا افزايش هيجانات مثبت منعكس و مديريت شود، در عوض EC مستلزم فرايند تفكر واگرا يا متفاوت و ايجاد واكنش مناسب اما اساسي ميباشد. خلاقيت هيجاني ميتواند شامل انجام و انتقال تجربهاي باشد كه منجر به حل مشكل در دامنهاي از هيجانات ميشود، براي اينكه يك واكنش خلاقيت هيجاني در نظر گرفته شود تجربه به تنهايي نسبت به حل مشكل كافي نيست.
به طور تئوريكي، هم EC و هم EI ميتوانند با خلاقيت مرتبط شوند. شاخهاي از EI شامل به كارگيري هيجانات براي ارزيابي تفكرات ميباشد. تفكر خلاق ميتواند به وسيله اين توانايي از طريق ايجاد هيجانات براي درك بهتر و اظهار خود افزايش يابد، از طريق در نظر گرفتن ادراكات چندگانه و مختلف كه از هيجانات مختلف به دست ميآيد يا از طريق تمكز بر فعاليتهايي كه به وسيله هيجانات مشخص افزايش مييابد. از طرف ديگر، EC شامل ايجاد تركيبي از هيجات شخصي است. اين گستردگي در تجربه به خلاقيت در فعاليتها كمك ميكند كه شامل بيان هيجانات است.
در سطح توصيفي همپوشاني بين هوش هيجاني و خلاقيت هيجاني مورد توجه قرار ميگيرد، براي مثال هم فرض حساسيت و دانش درباره هيجانات ؛ آمادگي و همچنين توانايي واكنش به طور موثر و معتبر. تفاوت اصلي در توان بالقوه براي واكنشهاي تازه در مورد خلاقيت هيجاني است. بنابراين، افرادي كه به طور هيجاني خلاق هستند همچنين بايد داراي درجهاي از هوش هيجاني باشند. اگر چه، عكس اين موضوع به طور ضروري صحيح نيست: افرادي كه هوش هيجاني دارند، حداقل به وسيله آزمونهايي مانند MSCEIT سنجيده شده اند، بنابراين نيازي نيست كه خلاق باشند، زيرا MSCEIT مقياسي همگرا است.
منبع
حیدری،سعیده(1394)، رابطه ویژگیهای شخصیتی با خلاقیت هیجانی ،هوش هیجانی در دانشآموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید