حمایت کردن از خودمختاری
محیطها، رویدادهای بیرونی، موقعیتهای اجتماعی، و روابط، از این نظر که تا چه اندازهای نیاز فرد به خودمختاری حمایت میکنند، تفاوت دارند. برخی محیط ها نیاز ما را به خودمختاری، فعال و از آن حمایت میکنند، در حالی که محیطهای دیگر به این نیاز بیتوجهی کرده و آن را ناکام میکنند. برای مثال، وقتی محیط برای ما ضربالاجل تعیین میکند، مانع از خودمختاری میشود، اما وقتی که فرصتهای را برای خودگردانی به ما میدهد، از خودمختاری حمایت میکند. روابط نیز گاهی از نیاز به خودمختاری حمایت میکنند و گاهی جلوی آن را میگیرند، مثل زمانی که یک مربی به ورزشکاران دستور میدهد .خودمختاری آنها را تضعیف میکند یا آموزگاری که با دقت به دانش آموزان گوش میکند و بعد از این اطلاعات برای دادن فرصتهای کارکردن با سرعت مناسب خودشان استفاده میکند از خودمختاری آنها حمایت میکند. موقعیتهای اجتماعی و فرهنگها نیز از نظر حمایت کردن از خودمختاری افراد با هم تفاوت دارند، مثل زمانی که نظامیان به پرسنل خود دستور میدهند، کلیسا تعیین میکند که مریدانش چه کاری باید و نباید انجام دهند، یا مسئولان مهد کودک برای حمایت از تمایلات و ابتکار عمل کودکان، به خودشان زحمت میدهند. در صورتی که محیطها، روابط، موقعیتهای اجتماعی، و فرهنگها نیاز افراد را به خودمختاری ارضا کنند، حامی خودمختاری نامیده میشوند، اما در صورتی که نیاز افراد را به خودمختاری نادیده بگیرند و آن را ناکام کنند، کنترلکننده نامیده می شوند.
محیطهای حامی خودمختاری، افراد را ترغیب میکنند هدفهای خودشان را تعیین کرده، رفتار خودشان را هدایت کرده، روش خودشان را برای حل کردن مشکلات انتخاب نمایند، و اصولاً تمایلات، ترجیحات و ارزشهای خود را دنبال کنند. محیطهای حامی خودمختاری، انگیزش درونی، کنجکاوی و میل به چالش افراد را افزایش میدهند. البته، محیطهای حامی خودمختاری، آسانگیر، بیتوجه، و مسامحهکار نیستند .در عوض، وقتی که افراد میکوشند برای فرزندانشان، دانش آموزانشان، کارکنانشان، یا ورزشکارانشان محیطهای خودمختاری به وجود آورند، سخت تلاش میکنند تمایلات،نیازها، و کوششهای آنها را تشخیص دهند و از آنها حمایتکنند.
محیط کنترلکننده، برعکس محیط حامی خودمختاری است. محیط کنتنرل کننده، نیاز افراد را به خودمختاری نادیده میگیرند و در عوض به آنها فشار میآورند تا از روشهای فکر کردن، احساس کردن، یا رفتار از پیش ترتیب یافته یا به صورت بیرونی تجویز شده، پیروی کنند. بنابراین، آنچه در محیط کنترلکننده مورد حمایت قرار میگیرد، خودمختاری فرد نیست بلکه یک عاملی بیرونی است، مانند آنچه آموزگار از دانشآموزان خود میخواهد انجام دهند، آنچه مدیر از کارمندانش میخواهد انجام دهند، یا آنچه مربی از ورزشکاران خود میخواهد هنگام تمرین کردن انجام دهند. محیطهای کنترلکننده به جای حمایت کردن از خودمختاری افراد، رفتار آنها را کنترل میکنند.وقت افراد محیطهای حامی خودمختاری یا کنترل کننده برای دیگران به وجود میآورند، شیوة خاصی را برای باانگیزه کردن اختیار میکنند، شیوه فرد برای با اگیزه کردن دیگران، در یک پیوستارِ بسیار کنترلکننده تا بسیار حمایت کنندة خودمختاری قرار میگیرد .
در شیوة کنترلکننده، برای با انگیزه کردن دیگران، ابتدا دستورالعملی را در رابطه با اینکه آنها چگونه باید فکر، احساس، و رفتار کنند به اطلاع میرسانند و بعد به وسیلة پیشنهاد کردن برانگیزه های بیرونی و زبان وادارکننده، رفتار آنها را در جهت این دستورالعمل، شکل میدهند. در مقابل، در شیوة حامی خودمختاری، با شناسایی کردن و حمایت کردن تمایلات و ترجیحات دیگران، آنها را با انگیزه میکنند. شیوة با انگیزه کردن، ساختار مهمی است، زیرا وقتی به جای کنترل کردن رفتار دیگران از خودمختاری آنها حمایت میکنیم، به آنها فایده میرسانیم، و زمانی که از خودمختاری آنها حمایت میشود، انگیزش درونی بیشتر، ادراک شایستگی، انگیزش تسلط، و هیجان مثبت را تجربه میکنند و در ضمن، یادگیری، عملکرد، و پایداری بیشتری را نشان میدهند.
وایمرو اسکواردز، اظهار میدارد خودمختاری چهارمشخصه اصلی را شامل میشود که شامل:
- استقلالدرونی: شخص مستقلانه عمل میکند،یعنی شخص آن را برپایه ترجیحات،علایق و تواناییهای خود انجام داده باشدو مستقل از تأثیرات و مداخلات غیرضروری بیرونی باشد.
- خودتنظیمی:یعنی افراد تصمیم بگیرند از چه مهارتی در موقعیتها استفاده کنند، وظایف و امکانات موجود را بازرسی و امتحان کند، برنامه فعالیتها را ارزیابی و در صورت لزوم بازبینی و تجدیدنظر کند.
- قدرتمندی روانی: یعنی شخص به رویدادها با قدرت و اختیارذهنی واکنش نشان دهد.
- خودشکوفایی: افراد از قدرت،دانش و محدودیتها،جامع و به صورت معقولانه استفاده کنند و طوری عمل کنند که از این روش به صورت ذینفع سود ببرند.
محیطهای حامی خودمختاری:
وقتی میخواهیم محیطهای حامی خودمختاری برای آنها به وجود آوریم، به چهار طریق زیر با آنها ارتباط برقرار می کنیم.
- حمایت از خودمختاری، عاطفة منفی را میپذیرد
گاهی افرادی که سعی داریم آنها را با انگیزه کنیم، انگیزش کمی دارند و نسبت به اینکه مجبورند کارهای را انجام دهند که به نظرشان جالب نیستند، عاطفة منفی نشان میدهند. گاهی آنها نسبت به اینکه مجبور هستند کارهای مانند تمیز کردن اتاقشان، پیروی از مقررات، و دویدن دور زمین بازی را انجام دهند و خوش رفتار باشند، نگرش گاهی مقاومت نشان میدهند. افراد دارای شیوة حامی خودمختاری، به دقت به این جلوههای عاطفة منفی و مقاومت توجه میکنند و آنها را به عنوان واکنشهای موجهی به انجام دادن کارهای که به نظر ملالآور و بیارزش میرسند، قبول میکنند. افراد حامی خودمختاری اصولاً میگویند:عیبی نداره و بعد برای حلکردن علت زیربنایی عاطفة منفی و مقاومت، با فردی که چنین واکنشی داشته است، به طور مشترک کار میکنند.
افرادی که شیوة کنترل کننده دارند، به دیگری تفهیم میکنند که این گونه جلوههای عاطفة منفی و مقاومت غیرقابل قبول هستند و میگویند:یا کاری که خواستم انجام میدهی یا اینکه از خانه بیرون میروی. این گونه افراد به جای اینکه با افراد بیانگیزه به طور مشترک کار کنند، سعی میکنند عاطفة منفی آنها را به چیزی مقبولتر تبدیل کنند و مثلاً میگویند:این لبخند مسخره را از صورتت دور کن و کاری را که گفتم انجام بده. یعنی، افراد دارای شیوه حامی حودمختاری سعی میکنند مشکل انگیزشی را حل کنند و از جلوههای عاطفة منفی دیگران برای کمک به حل آن استفاده میکنند،در حالی که افراد دارای سبک با انگیزه کردن کنترلکننده، برای جلب اطاعت دیگران سعی میکنند با عاطفة منفی آنها مقابله کنند.
- حمایت از خودمختاری, منابع انگیزش درونی را پرورش میدهد
کسانی که از شیوهی با انگیزه کردن حامی خودمختاری برخوردارند با پرورش دادن منابع انگیزشی درونی دیگران, آنها را با انگیزه میکنند. یعنی، وقتی آنها میخواهند دیگران را به ابتکار عمل ترغیب کنند، با شناسایی تمایلات، ترجیحات، و شایستگیهای آنها این کار را انجام میدهند. بعد از این که آنها تمابلات، ترجیحات، و شایستگیهای دیگران را شناسایی کردند، به آنها امکان میدهند تا این ویژگیها را نشان دهند. برای مثال، آموزگار حامی خودمختاری در مدرسه، برنامۀ درسی را با تمایلات، ترجیحات، و شایستگی های دانشآموزان هماهنگ میکند. در مقابل، یک آموزگار کنترلکننده، منبع انگیزشی دانش آموزان را نادیده میگیرد و به جای آن، آنها را وادار به اطاعت کورکورانه میکند، به برانگیزندههای بیرونی مانند مشوقها، پیامدها، رهنمودها، تکالیف، و ضربالاجل ها متوسل میشود.
- حمایت از خودمختاری، به زبان اطلاع رسانی متکی است
گاهی فرادی که سعی داریم آنها را با انگیزه کنیم، بیعلاقه هستند، در واقع دیگر به طرز بدی عمل میکنند و گاهی به طرز نامناسبی عمل میکنند. افرادی که از شیوۀ با انگیزه کردن حامی خودمختاری برخوردارند، با بیعلاقگی، عملکرد بد، و رفتار نامناسب به عنوان مشکلات انگیزشی که باید حل شوند نه هدفهای برای انتقاد کردن، برخورد میکنند . آنها به جای اینکه دیگران را به کاری که باید انجام دهند وادار سازند، با زبان اطلاعرسانی و نرم به این مسئله میپزدازند. برای مثال، ممکن است یک مربی یه ورزشکاری بگویید: می بینم که میانگین نمرات شما اخیراً افت کرده است؛ میدانید علت آن چه چیزی ممکن است باشد؟ در مقابل، افرادی که شیوۀ کنترل کننده دارند، از سبک ارتباطی وادارکننده و خشک استفاده میکنند که به دیگران دیکته میکند باید، حتماً، مجبورند، کار خاصی راً انجام دهندمثلاً: جانی باید جدیتر تلاش کنی، یا باید این طرح تحقیق را تا قبل از پایان روز تمام کنی. زبان اطلاع رسانی به دیگران کمک میکند علت بیعلاقگی، عملکرد بد، یا بدرفتاریشان را تشخیص دهند و به آنها درمورد بهبودی و پیشرفت، بازخورد میدهد مثلاً: اخیراً در سبک نگارش شما شادابی تازه ای را احساس میکنم و در عین حال، از بازخورد انتقاد آمیز،قضاوتی، و منفی خودداری میکند مثلاً: کیفیت کار شما افتضاح است.
- حمایت از خودمختاری، ارزش قایل شدن را تقویت میکند.
وقتی میخواهیم دیگران را با انگیزه کنیم، گاهی از آنها انتظار داریم کارهای انجام دهند که نسبتاٌ کسل کننده هستند. برای مثال: والدین از فرزندانشان میخواهند که اتاق خود را تمیز کنند، آموزگاران از دانشآموزان میخواهند از مقررات پیروی کنند، مربیان از ورزشکاران میخواهند دور زمین بدوند، و دکترها از بیماران خود میخواهند داروهایشان را طبق جدول زمانبندی شده مصرف کنند. افرادی که شیوۀ حامی خودمختاری دارند، برای اینکه دیگران را برای انجام دادن کارهای کسل کننده با انگبزه کنند، ارزش، معنی، فایده، یا اهمیت انجام دادن این گونه رفتارها را انتقال میدهند، مثلاً میگویند: مهم است که شما از مقررات پیروی کنید زیرا ما باید به حقوق همه در کلاس احترام بگذاریم.
با پیروی کردن از مقررات، به دیگران احترام میگذارید. تقویت کردن ارزش قایل شدن، به معنی استفاده ازکلمه , زیرا برای انجام دادن این نکته است که چرا انجام دادن کاری کسلکننده ارزش آن را دارد که وقت و انرژی صرف آن کنیم. اما افرادی که از شیوۀ با انگیزه کردن کنترلکننده دارند، برای توضیح دادن اهمیت انجام دادن این گونه کارها، وقت صرف نمیکنند و جملاتی از این قبیل را بیان میکنند: حتماَ این کار را انجام بده یا این کار را انجام بده چون من از تو خواستم آن را انجام دهی . علت متذکر شدن دلیل منطقی این است که فردی که آن را میشنود به احتمال بیشتری مقررات، محدودیتها، و قید و بندهای تحمیل شده به صورت بیرونی را درونی میکند و آنها را داوطلبانه میپذیرد. وقتی فعالیتهای کسلکننده, ولی مهم درونی میشوند، افراد تلاش داوطلبانهای را برای انجام دادن آنها به خرج میدهند.
حمایت لحظه به لحظه از خودمختاری
چهار ویژگی فوق، شیوة کلی باانگیزه کردن حامی خودمختاری را نشان میدهند. علاوه بر این، وقتی افراد محیط های حامی خودمختاری را به وجود میآورند، معمولاً با نشان دادن رفتارهای لحظه به لحظهای که مشخصة شیوة آنهاست، این کار را انجام میدهند. برای مثال، تعامل خاصی نظیر آموزگارانی که میخواهند دانشآموزان را هنگام درس بخصوصی باانگیزه کنند یا دکتری که سعی دارد یک بیمار را در مدت ویزیت ده دقیقهای با انگیزه کند، در نظر بگیرید. چندین پژوهشگر، از مدل آموزگار, دانشآموز استفاده کردهاند که به موجب آن، ابتدا این موضوع را ارزیابی کردند که آیا آموزگار شیوة حامی خودمختاری دارد یا کنترلکننده و بعد از آن آموزگار خواستند به تدریس مشغول شود. این پژوهشگران، نحوهای را که هر آموزگار سعی کرد دانشآموزان را با انگیزه کند، مشاهده کردند.
منبع
سلگی لرستانی،مختار(1393)، هنجاریابی و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه رشد خودمختاری،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید