تکالیف تئوری ذهن
برای پاسخ و بررسی به این سؤال که چه زمانی و چگونه کودکان احساس میکنند که دیگران باورها و امیالی متفاوت از آنها دارند که عامل رفتارشان میشود؟ پژوهشگران تکالیف متفاوتی را گسترش دادهاند تا بدین وسیله مشخص سازند که کودکان چگونه میتوانند افکار و اعمال دیگران را پیش بینی کنند و چه چیزی درباره ذهنهای سایر افراد میدانند. در مجموع پژوهشگران برای ارزیابی توان تئوری ذهن کودکان از دو مقوله تکلیف به طور گسترده استفاده نمودهاند این دو مقوله عبارتاند از: تکالیف باور غلط و تکالیف نمود از واقعیت. هر یک از این دو مقوله به تفصیل تشریح میگردد .
تکالیف باور غلط :سرمنشاء دو نمونه اساسی از تکالیف باور غلط به ویمر و پرنر نسبت داده میشود. به طو رکلی برای ارزیابی باور غلط در کودکان از دو تکلیف زیر به طور گسترده استفاده شده است: 1. تکلیف پیش بینی عمل یا انتقال غیر منتظره. این تکلیف جزو اولین ابزارهایی هستند که به منظورسنجش تئوری ذهن طراحی شدهاند. به عنوان مثال تکلیف خانه عروسکها، نمونهای از این تکالیف است که اولین بار توسط ویمر و پرنر طراحی شده است. این تکلیف بر اساس باورها یا سایر حالتهای ذهنی افراد با یکدیگر متفاوت باشند و چه بسا پارهای از این باورها با واقعیت منطبق نباشند.
2.تکلیف پیش بینی باور یا جعبه گول زننده. این تکلیف نسبت به تکلیف پیش بینی عمل پیچیدهتر هستند و برای سنجش تئوری ذهن در کودکان بزرگتر طراحی شدهاند. پاسخ به این تکالیف مقداری دشوار بوده و مستلزم درک بالای آزمودنی از روابط بین اشخاص است. براساس مطالعههای انجام شده کودکان 7 سال و بالاتر قادر به انجام صحیح این تکالیف هستند موفقیت در این تکالیف مستلزم آن است که آزمودنی درک نماید که گاه ممکن است برخی افراد دربارۀ باورهای دیگران عقاید غلطی داشته باشند .
تکالیف نمود- واقعیت: در بیشتر مطالعات مربوط به تحول دانش کودکان پیش دبستانی در مورد تمایز نمود – واقعیت، از صور مختلف آزمایش(اسفنج، صخره) استفاده شده است. دربارۀ تکلیف فوق(اسفنج و صخره) در قسمت تشریح تمایز نمود -واقعیت توضیح داده شد. فلاول معتقد است در تکالیف نگهداری ذهنی پیاژه، همواره نمودهای ادراکی در مقابل واقعیتهای مفهومی قابل استنباط قرار داده میشود.
عوامل مؤثر در تئوری ذهن کودکان
بافت اجتماعی: اخیراً، دوباره به نقشی که تعاملات اجتماعی میتواند در شکل گیری تئوری ذهن داشته باشند توجه شده است. به زبان سادهتر، این که چطور کودک قادر به فهم دیگران میشود را باید در تجاربی که کودک در بافت اجتماعی خود کسب میکند در نظر گرفت. تکالیف باور کاذب ممکن است توانایی کودک در درک باورها و مقاصد دیگران را کمتر از حد واقعی آن برآورد کند ممکن است کودک در شرایط طبیعی عملکرد بهتری داشته باشند. نتایج متناقضی در این زمینه گزارش شده که در برخی از آنها سنین پایینتری برای تئوری ذهن در مقایسه با مطالعههای آزمایشی اعلام کردهاند. البته به این معنی نیست که این مطالعههای متناقض، پدیدههای متفاوتی را اندازهگیری میکنند. بلکه شاید جنبههای گوناگون یا مراحل رشدی متفاوتی از یک توانایی را اندازه گیری میکنند .
خواهران و برادران: ثابت شده است که تعاملات اجتماعی با والدین، سایر بزرگسالان، خواهران و برادران، و همسالان به شکلگیری رشد شناختی در دوران طفولیت و کودکی کمک میکند. خواهران و برادران بزرگتر، اغلب مانند والدین رفتارشان را طوری تغییر میدهند که پاسخگوی نیازهای کودک باشد، در واقع حمایتی را که کودکان جهت یادگیری احتیاج دارند فراهم میکنند. تعاملات خواهران و برادران در رشد تئوری ذهن از اهمیت برخوردار است. بنابراین میتوان گفت، بازی، وانمودسازی، حل مسأله با کمک دیگران، و بحث راجع به احساسات روابط مثبت در طول 3 سال اول زندگی، عملکرد کودکان دارای خواهر و برادر را در تکالیف باورکاذب به طور معنیداری بالا میبرد.
بر همين مبنا برخي فرض را بر این گذاشتند که هر چه برادران و خواهران کودک بیشتر باشند، تحول تئوری ذهن کودک آسانتر صورت میگیرد و نشان داده شده که کودکان خردسالی که برادران و خواهران بیشتری داشتند نسبت به کودکانی که خواهر و برادر نداشتند، بیشتر قادر بودند به تکالیف تئوری ذهن پاسخ گویند. مکآلیستر و پترسون و در دو پژوهش متفاوت به این نتیجه رسیدند که تعداد و خواهران و برادران میتواند تئوری ذهن کودک را پیش بینی کند، مخصوصاً خواهر و برادران نزدیک به سن کودک. ولی در برخی پژوهشها، نتایج پژوهشهای قبلی تکرار نشد و ارتباطی بین تعداد خواهر و برادران و تئوری ذهن کودک یافت نشد .
ارتباط تئوری ذهن با سایر تواناییها
برخی از تواناییهای تجسمی تقریباً در همان سنی که کودک تکلیف باور کاذب را با موفقیت انجام میدهد؛ پدید میآیند. به منظور اجرای موفق آزمون باور کاذب نیاز به سیستم تجسمی است. زیرا کودک باید قادر به نگهداری دیدگاههای متفاوت در ذهن باشد .
بازنمایی یا تجسم: در حدود زمانی که کودک قادر به انجام تکلیف باور کاذب میشود، توانایی انجام یک تکلیف دیگر را نیز پیدا میکند، تکلیف تصویر کاذب. این آزمون در واقع همان آزمون باور کاذب است. منتها به جای اینکه یک شیء و یک شخص جابجا شوند، یک عکس گرفته میشود و پس از آن شیء جابه جا میشود. از کودک پرسیده میشود که شیء در کجای عکس قرار دارد. اگر کودک پاسخ بدهد که عکس، شیء را در جای اصلی خود نشان میدهد ونه در مکان جدید، موفق به گذر ازاین آزمون شده است. در اینجا کودک باید بتواند بین بازنمایی اتاق و حالت جدید اتاق تمایز قایل شود .
حافظه: زمانی که کودک در تکلیف باور کاذب موفق میشود، در سه حوزه از فرایند حافظه پیشرفت میکند: نظارت بر منبع، فراحافظه، و بازنمایی. فراحافظه شامل دانش فرد از حافظه خودش است. وقتی کودک مهارتهای فراحافظه را به دست میآورد، شروع به استفاده از تکنیک تکرار میکند و بنابراین میتواند اطلاعات بیشتری را پیگیری کند. به دنبال آن منبع اطلاعات در دو جهت بازنمایی و نظارت بر منبع، کارآمدتر میشود. این موضوع باعث میشود که کودک کمتر در معرض اطلاعات کاذب قرار گیرد و نگهداری باور کاذب یا حقایق متناقض در ذهن آسانتر میشود. توانایی فزاینده کودک در نگهداری حقایق متناقض در ذهن باعث افزایش عملکرد کودک در تکلیف ظاهر- واقع میشود. در این تکلیف به کودک شیئی نشان داده میشود که در ظاهر یک چیز را نشان میدهد اما در واقع چیز دیگری است .
گفتار: برخی معتقدند قواعد دستوری که در برخی ازتکالیف ذهن وجود دارند، باعث میشوند کودک نتواند باور کاذب را در سنین پایین درک کند. کلمنتز و پرنر دریافتند در حالی که 80 درصد کودکان زیر 5/3 سال نمیتوانند سؤال شفاهی درباره مکان شیء را جواب دهند،80 درصد آنها به مکان درست نگاه میکنند. در کل توانایی کودک در درک دستور زبان قوی ترین پیش بینی کننده بوده است. این نتایج را میتوان به دو طریق تفسیر نمود. اول، عملکرد موفق در تکالیف نیاز به سطح خاصی از تواناییهای کلامی دارد. دوم، تفسیر قویتری که از این اطلاعات شده و مورد پسند نویسندگان پژوهش نیز است. به همین دلیل تئوری ذهن به رشدزبان بستگی دارد. یعنی یادگیری ساختار زبان به کودک قدرت بازنمایی نمادین(سمبلیک) میدهد که در آن درک ذهن شکل میگیرد. حتی اگر تفسیر ضعیفتر درست باشد.
عملکرد اجرایی: به منظور پردازش اتفاقات در تکلیف باور کاذب، کودک نیاز به حافظه کاری کافی داشته همچنین باید بتواند تمایل خود مبنی بر ارجاع رفتار به دانش پایه خود را مهار کند. به حافظه کاری و مهار تمایلات، عملکرد اجرایی گفته میشود .
یکی از ابعاد یا تواناییهاي شناخته شده انسان، هوش هيجانی است كه اغلب براي عملکرد روزانه شخص مهمتر از جنبههاي شناختی هوش است. این توانایی كه جنبههاي شناختی كمتري نسبت به درک خود و دیگران، ارتباط با افراد، تطبيق و مقابله با موقعيتهاي ناگهانی دارد. این عوامل توانایی ما را در جهت موفقيت بيشتر در پرداختن به خودمان، دیگران و اقتضاهاي محيطی افزایش میدهد.در این پژوهش سعی برآن است رابطه جنبههای شناختی ذهن(تئوری ذهن) را با هوش هیجانی مورد مطالعه قرار داد.
منبع
کاظمی آشتیانی، نعیمه(1392)، رابطه تئوری ذهن با هوش هیجانی، پايان نامه كارشناسي ارشد، روان شناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید