توانبخشی حافظه
توانبخشی، فرآیندی است که به کمک آن افرادی که به علت صدمه یا بیماری ناتوان شدهاند با کارکنان حرفهای، خویشاوندان و اعضای جامعه بزرگتر برای رسیدن به بهزیستی جسمانی، روانی، اجتماعی و حرفهای بهینه خود، کار میکنند . اینک توانبخشی حافظه مدنظر ماست، توانبخشی ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- تلاش برای بازگرداندن عملکرد از دست رفته،
- اصلاح یا سازماندهی محیط و در نتیجه اجتناب از نیاز به حافظه،
- کمک به افراد برای یادگیری مؤثرتر،
- آموزش به بیماران برای جبران مشکلات خود.
مطالعات کمی در رابطه با آموزش دانش معنایی از دست رفته به افرادی که نظام حافظه معنایی آنها آسیب دیده، صورت گرفته است. در میان آنها گراهام، پترسون، پرات و هودجز احتمالاً بیشتر روی حافظه معنایی کار کردهاند. آنها بیان میکنند که انزوای اجتماعی شدید معمولاً در دمانس معنایی دیده میشود یا مشکلات لغت یابی که همراه آسیب نظام معنایی مرکزی است. در یک مطالعه آنها نشان دادند که مرور ذهنی مکرر اسامی، مفاهیم جفت شده با تصاویر آنها یا اشیا واقعی، باعث بهبودی بارز در توانایی فردی به نام DM، برای بازیابی کلمهها در آزمون تولید کلمه گردید. اگرچه بهبود قابلتوجه نشان داده شده توسط DM نشان میدهد که تمرین با محرکهای تصویری و کلامی میتواند یک راهبرد توانبخشی مفید برای مشکلات واژهیابی در دمانس معنایی باشد، این آزمایش همچنین نشان داد که مواجهه مداوم با آیتمها بهمنظور جلوگیری از کاهش مشاهده شده در عملکرد روزانه DM بهمحض توقف تمرینات، لازم است.
اسنودن و نیری ، نیز یادگیری مجدد نام اشیا را در دو بیمار مبتلا به آنومی شدید مرتبط با دمانس معنایی بررسی کردند. آنها دریافتند که یادگیری مجدد برخی اصطلاحات از یاد رفته در دمانس معنایی امکانپذیر است. بههرحال در هر دو مطالعه، یادگیری بیماران با بدتر شدن بیماری، مختل میشد… با توجه بهدشواری اندازهگیری یادگیری جدید در افرادی که وضعیتشان رو به وخامت است، دوار، پترسون، ویلسون و گراهام به ارزیابی یادگیری و تعمیم اطلاعات معنایی جدید در افراد مبتلا به مشکلات حافظه معنایی پس از آسیب غیر پیشرونده مغز پرداختند. آنها نام ده فرد معروف را به دو نفر که از آنسفالیت هرپس سیمپلکس جان سالم به در برده بودند، آموزش دادند. محرکها شامل ده عکس و ده واقعیت معنایی بود. متعاقب یک روش یادگیری بدون خطا همراه با روش محو سرنخها و تمرین گسترده، از یادیارها، به همان شیوه مورد استفاده توسط کلر، ویلسون، برین و هودجز در کار با یک مرد دچار آلزایمر، استفاده شد. بیماران هر روز در خانه تمرین میکردند.
یادآوری همه موارد در آغاز هر جلسه مورد بررسی قرار میگرفت. در پایان آموزش، نگهداری و تعمیم، مورد بررسی قرار گرفت. هر دو بیمار نسبت به شروع مطالعه در نامگذاری عکسها، بهبود نشان دادند، اما یادآوری واقعیت معنایی، کمتر بهبود یافته بود. شواهدی دال بر نگهداشت بعدی آموزش، پس از توقف تمرینات وجود دارد و یک بیمار، تعمیم به عکسهای جدید از افراد مشهور مورد استفاده در آموزش، نشان داده است. به بیمار دیگر مبتلا به پروسوپاگنوزیا ، ناتوانی در تشخیص چهرههای آشنا نیز، برای بازشناسی چهره خانواده و دوستان با استفاده از یک روش مشابه آموزش داده شده است . دوار و ویلسون، بعد از انجام چند آزمون پایه برای اطمینان از اینکه تمرین بهتنهایی علت بهبودی است، هشت چهره برای آموزش انتخاب گردید. علاوه بر تمرین در خانه دو چهره در هر جلسه در هفته، آموزش داده شد. یادآوری همه چهرهها در آغاز هر جلسه مورد ارزیابی قرار گرفت.
نگهداری و تعمیم یادگیری نیز مورد بررسی قرار گرفت. پس از آموزش بیمار قادر بود نام چهره را بهدرستی بگوید. شواهدی از تعمیم یادگیری به تصاویر با نیمرخ متفاوت وجود داشت و یادگیری در غیاب تمرین، حفظ شد. هرچند پرسشهای بسیاری در این زمینه، بدون پاسخ باقی میماند، شواهدی وجود دارد که افراد مبتلا به اختلال حافظه معنایی میتوانند اطلاعات جدید را دوباره یاد بگیرند.شواهدی وجود دارد که در موشها، بهبود میتواند بعد از بهکارگیری روشهای درمانی خاص صورت گیرد. بهعنوان مثال، لوکاونکو، اوتلی، مورن، وولف و دالرایپل, آلفرد ، محیطی غنی برای موشهای که دچار آسیب به هسته تالاموس قدامی شده بودند، فراهم کردند. موشهای صحرایی که در محیط غنی قرار گرفته بودند، بهبود قابلتوجهی در اختلالات شدید و پایدار حافظه کاری و فضایی، نشان دادند. داناشکودی و شتی ، نیز در موشهای صحرایی که در محیط غنی قرار گرفته بودند بهبود حافظه را مشاهده کردند.
جبران صدمات حافظه با وسایل کمک حافظه
هدف نهایی توانبخشی، توانمند نمودن افراد برای مستقل بودن در محیطی که بیشترین سازگاری را با آن دارند، است . در روزها یا هفتههای اول بعد از آسیب مغزی، بیشتر افراد ازجمله درمانگران و روانشناسان، منتظر بهبودی و بازگشت برخی از کارکردهای از دست رفته هستند. وقتی فرایند بهبودی متوقف میشود یا از سرعتش کاسته میشود، ما کمکم، انتظارات خود را تعدیل میکنیم و به این افراد در جهت جبران مشکلاتشان کمک میکنیم. اندرسون ، بیان میکند که تلاشها برای بازیابی کارکردهای از دست رفته مغز، از باور به درجهای از انعطافپذیری طبیعی ریشه میگیرد، در صورتی که راهبردهای جبران بر مبنای این فرض استوار هستند که ما نمیتوانیم کارکردهای از دست رفته را بازیابی کنیم و بنابراین نیاز داریم به افراد آموزش بدهیم که چگونه با مشکلاتشان کنار بیایند. رابرتسون و ماورر نظر نسبتاً مشابهی را در این مورد ارائه دادهاند.
از نظر آنها راهبردهای جبران باید درمان انتخابی برای افرادی که امیدی به بهبودی آنها نیست، باشد. در صورتی که برای آنهایی که انتظار بهبودی وجود دارد برای مثال: آنهایی که صدمات ملایمتری دیدهاند تلاش برای افزایش میزان بهبودی ممکن است اثرگذارتر باشد. این مطلب ممکن است برای بعضی کارکردهای شناختی مثل زبان و توجه، درست باشد، اما معلوم نیست آیا برای حافظه هم مناسب است، شواهد کمی از بهبود قابلتوجه در عملکرد در دوره بهبود خودبهخود اولیه، وجود دارد. درواقع، خود رابرتسون نوشته که : در مورد توانبخشی حافظهای، هنوز هیچگونه شواهدی در مورد بهبود مستقیم و پایدار حافظه از طریق درمانهای جبران, محور وجود ندارد؛ بنابراین، روشهای جبرانی برای مشکلات حافظه، حداقل در حال حاضر، درمان انتخابی هستند .
زانگویل ، جبران را بهعنوان : سازماندهی دوباره عملکرد روانشناختی بهمنظور کاهش یا دور زدن یک ناتوانی خاص تعریف کرده است . او بیان میکند که بیشتر وقتها جبران خودبهخود، بدون هیچگونه قصد آشکاری از سوی بیمار، روی میدهد. اگرچه در برخی موارد میتواند با تلاشهای شخصی خود بیمار یا بهعنوان نتیجهای توصیه و راهنمایی روانشناس یا درمانگر اتفاق بیفتد. مثالهای از جبران توسط زانگویل مطرح شده است ازجمله، دادن یک تابلو کوچک برای نوشتن به شخصی که اختلال بیان دارد، یا آموزش به فرد مبتلا به نیم فلج راست برای نوشتن با دست چپ.اگرچه روشهای کمکی بیرونی حافظه، اثرگذارترین راهبردها برای افراد دچار اختلال حافظه به شمار میروند، اما استفاده از این روشهای کمکی برای آنان همواره آسان نیست. استفاده مؤثر از بسیاری از روشهای کمکی بیرونی حافظه، مستلزم درجهای از انگیزه، شکیبایی، برنامهریزی، حل مسئله، تمرکز، یادگیری است و در حقیقت حافظه است، پس افرادی که اغلب مشکلات زیادی در یادگیری دارند، چگونه از آنها استفاده کنند. لازم است ارائه روشهای کمک حافظه در چارچوب تلاشهای دیگر برای بهبود کارکرد حافظه در بیماران مبتلا به اختلال کارکرد مغز، دیده شوند. روشهای کمکی بیرونی حافظه، شکل متمایزی از مداخله است که در آن، تکیه بیشتر بر یک شیء بیرونی یا قسمتی از محیط، بجای راهبردهای صرفاً شناختی یا رفتاری ابتکاری توسط افراد دچار اختلال حافظه میباشد.
منبع
شریفی،علی اکبر(1394)، ساخت یک برنامه رایانهای توانبخشی شناختی و بررسی تأثیر آن بر بهبود عملکرد حافظه،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید