توانمندسازی چیست؟
واژه توانمندسازی در فرهنگ فشرده آکسفورد ‟قدرتمند شدن‟، ‟مجوز دادن‟، ‟ارائه قدرت‟ و ‟توانا شدن‟ معنی شده است و در فرهنگ لغات وبستر توانمندسازی˝ به سه جزء تقسیم شده است که در اول اسم به معنی قرار دادن در داخل، عازم کاری شدن و توان به افراد اجازه میدهد که دیگران را قانع کنند تا فعالیتها و یا موارد بحث را طبق انتظار تغییر دهند و به دارنده قدرت فرصت میدهد تا دیگران را قبل از درگیر شدن به عواقب یا جریان عمل آگاه کرده یا بازدارد و موقعیت یا وضعیت ناشی از یک عمل خاصی مثل شروع کردن، تکامل دادن، گسترش دادن و توانمند کردن است .
توانمندسازی در معنای خاص، قدرت بخشیدن و دادن آزادی عمل به افراد برای اداره خود و در مفهوم سازمانی به معنای تغییر در فرهنگ و شهامت در ایجاد و هدایت یک محیط سازمانی است. به بیان دیگر توانمندسازی عبارت است از طراحی و ساخت سازمان به نحوی که افراد ضمن کنترل خود، آمادگی قبول مسئولیتهای بیشتری را نیز داشته باشند. توانمندسازی در کارکنان باهوش، دلگرم، درستکار و مطمئن شرایطی فراهم میآورد که در لوای آن زندگی کاری خود را کنترل و به رشد کافی برای پذیرش مسئولیتهای بیشتر در آینده دست خواهند یافت.
قدیمیترین تعریف : تفویض اختیار در نقش سازمانی که بایستی به فرد اعطا شود. بلانچارد : آزاد کردن قدرت افراد که به واسطه دانش و انگیزه خود صاحب آن قدرت هستند. وتن و کمرون : قدرت بخشیدن و کمک به افراد است تا احساس اعتماد به نفس خود را بهبود بخشند. واگنر و هولینگ : واگذاری اختیار به غیرمدیران برای اتخاذ تصمیمات مهم سازمانی. رابینز و کولتر : واگذاری اختیار به کارکنان. بورن و مولمن: توسعه و غنیسازی مشاغل کارکنان در سازمان. اسکات و ژافه: توانمندسازی چیزی بیش از یک حالت ذهنی است، توانمندسازی نمیتواند وجود داشته باشد مگر اینکه طرز تلقی فردی، رفتار گروهی و ارزشهای سازمانی از آن حمایت کنند اگر فقط یکی از این سه سطح تغییر کند فرایند توانمندسازی با شکست مواجه خواهد شد.
کریتنر: توانمندسازی زمانی اتفاق میافتد که کارکنان به اندازه کافی آموزش دیده باشند، تمام اطلاعات مربوط به کار فراهم باشد، ابزار ممکن در دسترس باشد، افراد کاملاً درگیر کار باشند و در تصمیمگیری شرکت کنند و در نهایت برای نتایج مطلوب پاداش مناسبی داده شود.فوکس: توانمندسازی کارکنان یک فرایند است و از طریق آن یک فرهنگ توانمندسازی توسعه مییابد که در آن آرمانها، اهداف، مرزهای تصمیمگیری و نتایج تاثیرات و تلاشهای آنان در کل سازمان به اشتراک گذاشته میشود.ایتژاکی و یورک: اصطلاحی است که بر اساس آن آزادی عمل و مسئولیت تصمیمگیری کارکنان بیشتر میشود. پیترز : همان مدیریت مشارکتی است یعنی مشارکت کارکنان در تصمیم گیریها و حداکثر ساختن درگیری آنها در سازمان
توانمندسازی، در واقع فرایند مستمر و دائمی است و در محیط پویا در سطوح متفاوت مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. توانمندسازی به موضوعات انگیزشی یا روانشناسی، تغییرات ساختاری، عناصر فرهنگی، تاریخی و ارزشها و نگرشهای بافت سازمانی اشاره دارد. توانمندسازی دارای معنای عام و خاص و تعبیرهای بسیاری است. این گوناگونی تعریفها و رویکرد، انسجام و یکپارچگی را از این مفهوم با مشکل روبه رو ساخته است به گونهای که در تعریفهایی از توانمندسازی عواملی چون: انگیزش درونی، ادراک و تعهد، ساختار شغل، انتقال قدرت، با اختیار و تسهیم منابع و اطلاعات به کار رفته است .
هیل و هاک: آموختن چیزهایی به دیگران که میتوانند انجام دهند تا کمتر به شما تکیه کنند. توانمندسازی، یعنی اینکه کارکنان بتوانند به خوبی وظایفشان را درک کنند، پیش از آنکه به آنان بگویید چه کار کنند . تواناسازی یعنی فرایندی که از راه آن مدیران به کارکنان اجازه میدهند تا قدرت به دست آورند و در داخل سازمان نفوذ یابند. برای غلبه بر پیچیدگی و شتاب چالشهایی که در محیط امروزی با آن روبه رو میشویم، موفقیت یک سازمان وابسته به این است که تا چه اندازه میتوان تمام کارکنان را صاحب قدرت کرد .
در فرایند توانمندسازی سعی بر آن است تا محیطی ایجاد شود که تک تک افراد برای قبول مسئولیت در زمینه رشد و توسعه، توانایی، اعتماد به نفس، تعهد و آزادی عمل داشته باشند. باید توجه داشت توانمندی چیزی نیست که مدیران و رهبران به افراد اعطاء کنند، بلکه ایجاد شرایطی است که در آن افراد به قله تواناییهای بالقوه خود صعود کرده و به نافعترین وجه ممکن تصمیمگیری و اقدام نمایند.به عبارتی دیگر توانمندسازی رشد، ترغیب خطرپذیری، خلاقیت و نوآوری و قادر ساختن افراد به حل مشکل، افزایش مسئولیت و از بین بردن ترس است. به طور خلاصه توانمندسازی، خاتمه دادن به هر چیزی است که موجب توقف رشد، آزادی عمل، اعتماد به نفس، مشارکت و همکاری افراد میشود.
توانمندسازی به عنوان مفهوم تسهیم قدرت
برخی بر این باورند که توانمندسازی، دادن قدرت به کارکنان است. برخی دیگر این مفهوم را رد میکنند و معتقدند با توجه به اینکه کارکنان، سرمایهای از دانش و انگیزه هستند، بنابراین به خودی خود قدرت اجرای کار به نحو عالی را دارا هستند و بر این اساس توانمندسازی را فراهم کردن زمینه در جهت آزاد کردن این قدرت بالقوه تعریف میکنند .
بسیاری از نظریه پردازان مفهوم توانمندسازی را هم معنی با مشارکت کارکنان در محل کار مدنظر قرار دادهاند. مشارکت کارکنان فرایندی است که بدین وسیله قدرت در میان افراد تسهیم میگردد. این نظریه پردازان بحث میکنند که توانمندسازی ممکن است به عنوان اعطای قدرت سازمانی بیشتر به کارکنان و تفویض اختیار تعریف شود. متاسفانه تعریف توانمندسازی بر اساس این روش، محدودیتهایی دارد که شامل موارد زیر است:
- قدرت در سیستم سازمانی با مقدار ثابت بوده لذا بازی بده و بستان حاکم است.
- سهم قدرت توسط مدیران برای ایجاد توانمندسازی کافی است.
توانمندسازی به عنوان مفهوم انگیزشی و شناختی
در این رویکرد توانمندسازی به عنوان سازه انگیزشی تعریف میشود که بر ادراکهای کارکنان نسبت به محیط کاری شان مبتنی است. اسکات و ژافه، در مورد این که چرا کارکنان را توانمند سازیم، مینویسند: سازمان، هم از درون و هم از بیرون مورد هجوم قرار میگیرد. از جنبه بیرونی، رقابت شدید در سطح جهانی، تغییرات سریع باورنکردنی، تقاضای جدید برای کیفیت و خدمات و محدودیت منابع، پاسخگویی سریع را از سازمانها میطلبد. از جنبه درونی، کارکنان احساس میکنند که با آنان صادقانه برخورد نمیشود و مایوس و سرخورده میشوند. سازمان نیز پیوسته توقع بیشتری دارد و مرتباً قواعد بازی را تغییر میدهد. در عین حال، کارکنان خواهان کار بامعنی هستند، صراحت و صداقت بیشتری را خواستارند و خودیابی و خودشکوفایی بیشتری از کارشان طلب میکنند. مدیران باید در مقابل این فشارها، گروهی را به کار گیرد تا سازمان بتواند وظایفش را انجام دهد. محیط کار امروزی به کارکنانی نیاز دارد که بتوانند تصمیم بگیرند، راه حلهای تازهای برای مسائل پیدا کنند، خلاقیت داشته باشند و در مقابل کار خود پاسخگو باشند.بطور خلاصه، متون نوشتاری سه نوع مفهومسازی از توانمندسازی نیروی انسانی را نشان میدهد که عبارتند از:
- توانمندسازی به عنوان تفویض اختیار و قدرت تصمیمگیری به زیردستان مترادف است.
- توانمندسازی یک عامل انگیزشی است که از طریق احساس خودکارآمدی افراد افزایش مییابد.
- توانمندسازی نیروی انسانی مفهومی روان شناختی است.
توماس و ولتهاوس برای اولین بار مفهوم توانمندسازی روانشناختی را در ادبیات مدیریت وارد کردند و معتقدند که توانمندسازی روانشناختی به عنوان فرایند افزایش انگیزش درونی تعریف شده است که دارای 4 بعد احساس شایستگی (خودکارامدی)، احساس خودمختاری(داشتن حق انتخاب)، احساس موثر بودن(اثرگذاری) و احساس معنیدار بودن(ارزشمندی) میباشد.
توانمندسازی در حقیقت واگذاری اختیارات رسمی و قدرت قانونی به کارکنان است. توانمندسازی عبارت است از فراهم کردن آزادی بیشتر، استقلال کاری، مسئولیتپذیری برای تصمیمگیری و خودکنترلی در انجام کارها برای کارکنان یک سازمان. پس توانمندسازی تنها دادن اختیار به کارکنان نیست. توانمندسازی موجب میشود کارکنان با فراگیری دانش، مهارت و انگیزه بتوانند عملکردشان را بهبود بخشند. توانمندسازی یک فرایند ارزشی است که از مدیریت عالی تا پایینترین ردهی سازمان را در بر میگیرد.
توانمندسازی منابع انسانی یعنی ارتقای قابلیتهای نظری و عملی کارکنان برای دستیابی به مسئولیتپذیری سازمانی و همچنین حفظ بقا و تولید ارزش افزوده در سازمان است. توانمندسازی سازمانی فرایند نیل به بهبود مستمر عملکرد سازمانی است که از راه توسعه و گسترش نفوذ افراد و تیمهای شایسته و با صلاحیت در بیشتر جنبهها و و ظایفشان محقق میشود که این به نوبه خود در عملکردشان و عملکرد کل سازمان اثر میگذارد. در این فرایند، مدیران با اعمال تدابیر خاص، امکاناتی را فراهم میآورند تا کلیه کارکنان در تمام سطوح بتوانند با استفاده از فکر و تجربیات بسیار ارزشمند خود به گونهای سازمان یافته در جهت تحقق اهداف مجموعه کاری خود عمل کنند.
منبع
داودی، فتانه(1393)، تاثیر توانمندسازی منابع انسانی بر عملکرد سازمان، پایاننامه كارشناسی ارشد، مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید