تنظیم هیجان و راهبردهای مقابله با هیجانات
سازه اضطراب و حوزههای وابسته به آن، یکی از گستردهترین قلمروهای پژوهش در چند دههی اخیر بوده است. بررسیها نشان دادهاند که اختلالات اضطرابی واجد بیشترین فراوانی در سطح کل جمعیت هستند که یکی از اَشکال این اختلالات، اضطراب امتحان است . اضطراب امتحان فرد را درباره تواناییهایش دچار تردید میکند و پیامد آن کاهش توان مقابله با موقعیتهایی مانند موقعیت امتحان است، موقعیتهایی که فرد را در معرض ارزشیابی قرار میدهند و مستلزم حل مشکل یا مسئله هستند . نظریهپردازان معمولاً اضطراب امتحان را شامل دو مولفهی اصلی نگرانی و هیجانپذیری در نظر میگیرند . مولفهی نگرانی معمولاً به جنبه شناختی اضطراب امتحان اشاره دارد، زیرا در بردارندهی نگرانی و افکار نامناسب دربارهی رخدادهای قبل از امتحان و در طول امتحان است.
مولفهی هیجانپذیری به علایم فیزیولوژیکی ناشی از برانگیختگی سیستم عصبی خودمختار اشاره و با پاسخهای عاطفی ارتباط دارد. با وجود حجم وسیع متون پژوهشی در حوزه اضطراب امتحان ؛ الادیپو و اگانگبامیلا، پژوهشهای معدودی به راهبردهای تنظیم هیجانی در طول امتحان پرداختهاند. از آن جا که پژوهشگران در گذشته، رابطه منفی پایداری را میان اضطراب امتحان و موفقیت در طول آزمون یافتهاند ، هیجانهای آزمون و نحوهای که دانش آموزان و دانشجویان تلاش میکنند تا با آنها مقابله کنند به حوزه پژوهشی مهمی تبدیل شده است. در نتیجه شمار روزافزونی از پژوهشگران به تنظیم هیجان در این حوزه علاقهمند شدند .
تنظیم هیجان در طول امتحانات
آزمون بخشی از زندگی بیشتر دانشجویان است. از هنگامی که آنها وارد سیستم مدرسه میشوند طی کالج و دانشگاه آزمونها بخشی از تار و پود دانشجویان بوده است، در حقیقت با مباحث جاری درباره استانداردکردن آزمونهای پیشرفت تمرکزبرآزمون، درکشورهای مختلف فزونی می-یابد. آزمون در سیستم آموزشی نفوذ میکند و همواره با آن هیجاناتی که دانشجویان در ارتباط با آزمون مانند ترس و اضطراب و چالش و غرور را تجربه میکنند. هیجاناتی که طی امتحان تجربه میشود طی 10 تا 15 سال گذشته موضوع کارهای تئوریک و تجربی زیادی قرار گرفته است. این توجه به سبب اهمیت نقشی بوده است که هیجان و تنظیم آن در روند رفتار خود , هدایت کننده بازی میکند. رفتار خود هدایتکننده تراکنشهای هدفمحوری را در بر دارد که در آن دانشجویان مقایسههایی درباره این که به چه مقدار خود را در تلاش خود برای رسیدن به اهدافشان موفق می بینند انجام میدهند. این قضاوتها با بروز هیجانات و تنظیم هیجاناتی همراهاند که میتوانند موفقیت تلاشهای خود ، هدایتشونده را تحت تأثیر قرار دهد.
در پژوهشهای مربوط به هیجان و تنظیم هیجان به آزمون و امتحان دادن بیشترین توجه ابراز شده است . مرکز پژوهش حاضر بر اضطراب امتحان دادن وبر این است که چگونه دانشجویان اضطراب خود را طی امتحان تنظیم میکنند .در واقع یکی از موضوعات مورد توجه پژوهشگران این است که با درک نحوه تنظیم هیجان ممکن است بتوانیم در طول فرایند آزمون کمکی موثرتر به دانشآموزان و دانشجویان نماییم. تنظیم هیجانی مرتبط با آزمون شامل فرایندهای گوناگون است که دانشآموزان و دانشجویان برای پایش، ارزیابی و اصلاح تجارب هیجانی خود به کار میبرند.برای سازهپردازی و مقیاسسازی پژوهشگران مرحله اساسی و بنیادین را با رویکر متغیرمحور آغاز نمودند. لازاروس، که بر بررسی دامنهی محتوای بالقوه تنظیم هیجانات در طول ساختار آزمون تمرکز داشته است. بر اساس بررسیهای اولیه پیرامون احساسات، تنظیم هیجان، مقابله و اضطراب ناشی از امتحان، تعریفی نظری از تنظیم هیجان در طول آزمون ارائه شد که متشکل از سه بعد میباشد:
- فرایندهای متمرکز بر وظیفه
در زمینه آزمون گرفتن، تحقیق در مورد تنظیم هیجان به کار بر این امر که دانشآموزان چگونه با اضطراب امتحان مقابله میکنند، تمایل و گرایش از لحاظ تاریخی، مقابله به شکل و فرم خاصی از تنظیم هیجانات بر میگردرد.د به هنگامی که آمادهسازی، مقابله و کنار آمدن با احساسات ناخوشایند که با رویداد و حادثهای تهدید آمیز همراه است، رخ میدهد. شکل خاصی از مقابله در طول امتحان شامل فرایندهای متمرکز بر وظیفه میباشد که جهت خودتنظیمی در طول تراکنش معطوف به هدف شخص – محیط استفاده میشود. عنصر حیاتی داخل این بعد ماهیت متمرکز بر وظیفه مکالمه درونی دانشآموزان میباشد. برای مثال، در طول آزمون، افکار متمرکز بر وظیفه دانشآموزان درباره این که چگونه وقت خود را تنظیم کنند تا بر امتحان متمرکز بمانندو یا از راهبردهای امتحان دادن مانند پیدا کردن ایده اصلی در پرسش استفاده کنند کمک میکند تا دانشآموزان بر امتحان تمرکز کرده و از افکار احتمالی صدمه زننده درباره خودشان و کاری که در دست دارند دور بمانند.
- فرایندهای متمرکز بر احساس
دومین بعد در برگیرنده روند متمرکز بر احساس ؛ هیجان طی وقوع یک حادثه است. این نوع تنظیم در برگیرنده انتقال تمرکز دانش آموز از وظیفه به خودشان و هیجانات مربوط به وظیفه است. این بعد دور شدن از وظیفه و تمرکز بر هیجانات و افکار مربوط به عملکرد کاری و علل احتمالی برای ایجاد این عملکرد است. این افکار متمرکز بر احساس گرایش بر این دارند که فکر فرد امتحاندهنده از وظیفه منحرف کنند و ممکن است که دستاورد نهایی را ضعیفتر کنند. طی امتحان روندهای تمرکز بر هیجان ممکن است از اضطراب امتحان بکاهند یا بر آن بیفزایند. مثل گونهای از مکالمه با خود که سرزنش کردن خود را نیز همراه دارد، سرزنش درباره این که دانشآموز باید چگونه بیشتر درس بخواند و یا مواد متفاوتی را مطالعه میکرد میتواند باعث افزایش هیجان امتحان شود. در حالی که راهبرد کاهش اضطراب برای کم کردن دفعات تنفس ممکن است منجر به کاهش اضطراب امتحان شده و کارایی دانشآموز را بهبود بخشد.
- فرایندهای شناختی , سنجشی.
پژوهش برروند فرایندهای شناختی , سنجشی پیشنهاد میکند که قضاوتهایی که دانشآموزان درباره امتحان میکنند و یا توانایی خود برای کنترل موقعیت در ارتباط یا هیجاناتی که تجربه کردهاند یا یکدیگر ارتباط دارد . این قضاوتها ممکن است به سرعت و بدون تلاش آگاهانه اتفاق بیفتند ولی بعنوان اصلی اساسی برای ظاهر شدن هیجانات انگاشته میشوند. ارزیابی از باورهای دانشآموزان سرچشمه میگیرند و به طرف مقایسه کردن بین اهدافشان و وضعیت خود آنها در ارتباط با اهدافشان سوق داده میشوند. بدین طریق هیجانات و تنظیم آنها با ارزیابی دانشآموزان درباره یک وضعیت تقابل شخص با محیط شروع میشود. برای مثال برای رخداد اضطراب دانشآموز باید امتحان خاصی را به عنوان این که خوب نشده است و یا مطابق اهداف نبوده است ارزیابی کرده باشد و اعتمادی اندک یا هیچ به موقعیت یا قدرت خود به کنترل نتیجه امتحان نداشته باشد. این امر حاکی از این است که اگر دانشآموز بتواند ارزیابی خود را تغییر دهد، هم چنین خواهد توانست تجربه هیجانی خود را نیز تغییر دهد. این بدین معنی است که تلاشها برای درک تلاش دانشآموز در تنظیم احساس اضطراب امتحان باید با گرفتن ارزیابی آنها درباره امتحان داده آغاز میشود.
تنظیم هیجان در امتحان و فرایند مقابله
بیشتر پژوهشهای تنظیم هیجان در حوزه آزمون دادن، در مورد نحوه مقابله دانشآموزان و دانشجویان با اضطراب امتحان است . بوتلر و همکاران ، مقابله کردن را به مثابه پاسخ شناختی، هیجانی و رفتاری به استرس تعریف میکنند. دلیل به کارگیری اصطلاح مقابله در پیشینه پژوهشی اضطراب امتحان، این است که موقعیت آزمون مکان مناسبی برای بررسی نحوه مواجهه دانشجویان و دانشآموزان با موقعیتهای استرسزاست.از نظر تاریخی، مقابله کردن به شکل خاصی از تنظیم هیجان اشاره دارد که هنگام آماده شدن، مواجه شدن و مقابله کردن با هیجانهای ناخوشایند مرتبط با رویدادهای تهدید برانگیز رخ می دهد. لازاروس و همکارانش، برای بررسی فرایند مقابله، مقیاسی به نام روشهای مقابله را توسعه دادند. در مقیاس روشهای مقابله میان دو نوع مقابله تمایز وجود دارد. اولی، مقابله مشکلمدار، که حل مسئله یا برنامهریزی برای مواجه شدن با منبع استرس و دومی، مقابلهی هیجان- مدار که کاهش یا مدیریت ناراحتی هیجانی مرتبط با آن موقعیت را هدف قرار می دهد. دومی تنظیم هیجان مبتنی بر رویداد، شامل فرآیندهای تکلیف محور و فرایندهای هیجان محور است.
فرایندهای تکلیف محور و هیجان محور دو حوزهای هستند که به صورت سنتی در ادبیات نظری و پیشینهی پژوهشی فرآیند مقابله مورد بحث قرار گرفتهاند. با این حال، از طریق تلاشهای پژوهشگران در رشد روایی سازه برای مقیاس تنظیم هیجانی در طول امتحان، دو بعد دیگر تنظیم هیجانی مرتبط با فرایندهای آزمون متمایز شدهاند که شامل فرآیندهای ارزیابی شناختی و فرایندهای تکلیف محور دستیابی مجدد هستند.فرایندهای تکلیف محور شامل گفتگوی درونی است که به دانشآموزان و دانشجویان کمک میکند تا به جای تمرکز بر هیجانها و افکار مزاحم دربارهی خود در طول امتحان، توجه خود را صرف امتحان و مدیریت تکلیف در دست انجام نمایند. برای مثال افکار و راهبردهای متمرکز بر تکلیف مانند مدیریت زمان یا جستجو برای ایدهی اصلی در سوال به دانشآموزان و دانشجویان کمک میکند تا بر آزمون تمرکز کنند و از افکار منفی بالقوه مزاحم درباره خود و تکلیف در دست انجام اجتناب کنند.
فرایندهای هیجان , محور منجر به تغییر تمرکز دانشآموزان و دانشجویان از تکلیف به احساسات و افکار در مورد عملکرد شخصی در آزمون و دلایل بالقوه برای عملکرد میشود. راهبردهای هیجان محور، شامل دو مولفه تفکر آرزومندانه و ملامت خویش هستند. تفکر آرزومندانه شامل افکاری مانند امید به برطرف شدن مشکل یا امید داشتن به این که معلم امتحان را نادیده بگیرد و ملامت خویش شامل انتقاد دانشآموزان و دانشجویان از خودشان در مورد از عهدهی امتحان برآمدن یا میزان آمادگیشان برای امتحان است .فرآیندهای ارزیابی شناختی دربر دارنده سه نوع ارزیابی هستند ک با نوع تجارب هیجانی در طول امتحان مرتبطاند . فرایندهای ارزیابی شناختی دربرگیرندهی قضاوتی است که دانشآموزان و دانشجویان در مورد امتحان و تواناییهایشان در رویارویی با مسائل موجود در حین امتحان و مقایسه میان اهداف و ادراک خود درباره چیزی که در موقعیت آزمون رخ میدهد، انجام میدهند. این فرآیندها مرتبط با هیجانهایی هستند که آنها تجربه میکنند. این قضاوتها میتواند به سرعت و بدون آگاهی هشیار رخ دهد، اما به همان اندازه برای ایجاد هیجانها ضروری هستند . سه مولفه در فرآیندهای ارزیابی شناختی شناسایی شده است که با نوع تجارب هیجانی در طول امتحان مرتبط هستند. اولین مولفه همخوانی هدف است که مرتبط با تعامل هدفمند شخص, محیط است.
اگر رویدادهایی که در طول آزمون رخ میدهند با هدف در تضاد باشند، به احتمال زیاد هیجانهای ناهمخوان با هدف مانند خشم یا اضطراب ایجاد میشوند؛ ولی در صورت همسویی رویدادها با هدف، هیجانهای همخوان با هدف مانند شادکامی یا غرور رخ خواهند داد ، دومین مولفه عاملیت است که معادل منبع کنترل در نظریه اسناد است. این مولفه قضاوت دانشآموزان و دانشجویان را درباره مسولیت رویدادها مورد بررسی قرار میدهد. به عنوان مثال، اگر دانشآموزان و دانشجویان آزمون را مرتبط با هدف بدانند، اما در آن موفق نشوند و مقصر فردی دیگر باشد، احتمالاً خشمگین میشوند. ولی اگر آزمون را مرتبط با هدف بدانند، اما در آن موفق نشوند و خودشان را مقصر بدانند، به احتمال زیاد احساس گناه میکنند . و در نهایت سومین مولفه کارآمدی در بررسی مشکل است که به توانایی اداره کردن مشکل در طول آزمون تأکید دارد و در ادبیات انگیزشی معادل انتظار یا خودکارآمدی است.
و در نهایت بعد چهارم است که شامل فرایندهای تکلیف محور دستیابی مجدد است که از طریق کاهش تنش و ارزیابی مجدداهمیت آزمون ، منجر به تسهیل بازگشت تمرکز به آزمون میشود. افزون بر موارد فوق یافتههای پژوهشی نشان میدهند که راهبردهای هیجان محور مانند ملامت خویش منجر به افزایش اضطراب خواهد شد. همچنین، راهبردهای تفکر آرزومندانه و ملامت خویش با هیجانهای تهدیدآمیز برای مثال: اضطراب، پریشانی و نگرانی ارتباط دارند. پیشبینی دشوار بودن آزمون ،کارآمدی در بررسی آزمون نیز ارتباطی معنادار با هیجانهای تهدیدآمیز دارد . به عبارتی دانشآموزانی که اضطراب امتحان صفتی بالایی دارند، الگوهای ناهمخوانی هدف، فقدان کنترل ؛ عاملیت، و انتظار پایین ؛کارآمدی پایین در بررسی مشکل و فرآیندهای هیجانمحوری مانند تفکر آرزومندانه و ملامت خویش را نشان میدهند .دیکر – گان بی و همکاران ، نیز نشان دادند که میان راهبردهای تکلیف محور دستیابی مجدد مانند کاهش تنش و ارزیابی مجدد اهمیت، با هیجانهای ناخوشایند از جمله اضطراب امتحان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین، دریافتند که فرآیندهای هیجان محور با خرده مقیاس نگرانی مقیاس بازنگری شده اضطراب امتحان، همبستگی مثبت دارد، که نشان میدهد با افزایش تفکر آرزومندانه و ملامت خویش، اضطراب امتحان نیز افزایش مییابد.
یافتههای چندین پژوهش نیز نشان داده است که راهبردهای تنظیم هیجانی به طور کلی، اضطراب امتحان را به طور معنادار پیشبینی میکنند . در مجموع، با توجه به این که تجارب هیجانی منفی مانند اضطراب امتحان میتواند منجر به افت محسوس عملکرد فرد در حوزههای گوناگون شناختی، ادراکی، عاطفی، هیجانی و اجتماعی شود و دستیابی به فرصتهای تحصیلی و شغلی ، را محدود نماید و تأثیری بر عملکرد امتحان، موفقیت تحصیلی و بهزیستی کلی دانشآموزان و دانشجویان بگذاردو با توجه به این که راهبردهای مناسب تنظیم هیجانی در طول آزمون موجب کمک به دانشآموزان و دانشجویان برای اثبات مهارتها و دانش واقعی آنان در طول موقعیتهای آزمون میشوند و بیشتر پژوهشهایی که در زمینه تنظیم هیجانی انجام شدهاند به تنظیم هیجان پیش و پس از آزمون پرداختهاند و در ایران در زمینه رابطه راهبردهای تنظیم هیجانی در طول امتحان و اضطراب امتحان پژوهشی صورت نگرفته است.
منبع
فوادی،افسانه(1394)، تاثیر مدیریت زمان بر تنظیم هیجان در طی امتحان و سازگاری تحصیلی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید