تغییرات اجتماعی و تأثیر آن بر خانواده
یکی از مسائل اساسی جامعه شناسی تعیین کارکردهای عمومی خانواده هسته ای، بویژه در مقایسه با خانواده گسترده بود.اگ برن و تی بیتز، در سال 1934 شش کارکرد اساسی زیر را مطرح کردند:
- تولید مثل
- محافظت
- اجتماعی کردن
- تنظیم روابط جنسی
- عاطفه و همراهی
- پایگاه اجتماعی
جامعه شناسان دیگر با اندک تفاوتهایی همین کارکرد را در نظر گرفتند. مثلاً ناید عارت، علاوه بر کارکردهای تولید مثل، اجتماعی کردن و تعیین پایگاه اجتماعی به کارکردهای محافظت روانی از اعضاء خانواده، کاهش و از میان بردن تنشها و همچنین خانه داری و گذران اوقات فراغت نیز تأکید کرده است. تأکید پارسنز ، بر دو کارکرد اجتماعی کردن کودکان و رشد و ثبات شخصیت بزرگسالان بود. جامعه شناسانی که خانواده را به عنوان یک سیستم، یک گروه و یا نهادی خاص در نظر میگیرند، بطور کلی خانواده را در برابر جامعه خشن با روابط رسمی میبیند و از آنجا که خانواده را گروهی کوچک میدانند که صمیمیت و محبت ویژگی اساسی و غیر قابل تفکیک آن است، از این رو خانواده را بهترین مکان برای یکی از مهمترین کارکردها یعنی اجتماعی کردن نسل جوان در نظر میگیرند.
آنان توجه اصلی خود را بر دگرگونی ساختاری خانواده معطوف کردند. و به این نتیجه رسیدند که با دگرگونی ساختاری خانواده برخی از کارکردهای اساسی آن از دست رفته یا کاهش یافته؛ کاهش کارکردها و برخی دیگر جا به جا شدهاند (جا به جایی کارکردها، انتقال کارکردها). آنها معتقدند با شروع صنعتی شدن، شهرنشینی و روند دموکراتیزه شدن سیاسی جوامع و با نظام تکثری از یکسو، هم چنین دگرگونیهای تولید اقتصادی که منجر به رفتار مصرفی شد از سوی دیگر، ضربهای اساسی بر کارکردهای خانواده زده شد.
این دگرگونیها شامل تغییراتی در ساختار اجتماع مانند جدایی میان محل تولید و محل مصرف بود، یعنی به جای تولید و مصرف کالا در خانه، کالاها در اماکن خاصی ساخته شده و در خانواده مصرف می شد، تولید کالاهای انبوه به کارخانجات منتقل شده و از طریق سیستم پخش بازار، برای مصرف به خانواده میرسد. زیرا دیگر تولیدهای ناچیز خانواده مقرون به صرفه نبوده بلکه نوع سودآور تولید با استفاده از ماشین آلات در اماکن خاص کارخانجات بود. دگرگونی ساختاری خانواده سبب انتقال کارکردها در خانواده شد (دگرگونی در محدوده کارکردهای خانوادگی)نظام جدیدی از پخش جایگزین نظام قدیم شد. و مشاغل جدیدی در ساختار اجتماعی بوجود آمد که سبب شد افراد شاغل دائماً در حال عوض کردن شغل خود باشند،زنان نیز به صورت نیروی کار مستقل و دستمزد بکیر به حیطه اقتصادی قدم گذاشتند، در این میان چون نقش زنان و مردان به هم شبیه میشود، الگوهای اقتدار پدرسالارانه در خانواده رنگ میبازد و در میان اعضاء خانواده تمایلات مشارکتی، بوجود میآید.
جدایی میان محل کار و خانه یکی از عوامل دگرگونیهای خانواده بود. اما به طور کلی، صنعتی شدن مسبب دگرگونیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و تفکر در جامعه بود. مانند دگرگونی در تفکر و نگرش نسبت به جهان که در رسیدن به شیوههای جدید زندگی و پیدایش جامعه صنعتی مؤثر بود، و احتمالاً از قرن هیجدهم آغاز شد و با فلاسفه و روشنگری و درک متفاوت این فلسفه از مفهوم زندگی مربوط بود. تفکر روشنگری انسان را از اندیشههای جزمی و روابط اقتداری و غیرمنطقی که در جامعه و خانواده وجود داشت، آزاد ساخت. در این تفکر فرد و طبیعت منبع و ضامن اصلی شناخت و پیشرفت انسان بودند. مسئولیت دنیوی، مفید بودن برای جامعه و سعی در رسیدن به خوشبختی مطرح بود. یکی از نتایج این تفکر پیدایش لیبرالیسم و دموکراسی در کلیه امور زندگی بود. و نتیجه دیگر آن رنگ باختگی ارزشها و هنجارهای سنتی بود، زیرا دلیلی برای پایبندی به آنها وجود نداشت. حتی اقتدار سنتی به لرزه افتاد. به این ترتیب تفکرات روشنگری و آزادیخواهانه نیز در دگرگونی خانواده مؤثر بود.
زیرا بتدریج افکار عمومی با اقتدار پدر سالارانه مخالفت کرد و نوعی نرمش و مخالفت را جایگزین کرد. از طرف دیگر امکان انتخاب آزادانه شغل که به معنای جدایی از شغل پدر و همچنین به وجود آمدن تحرک اجتماعی افراد شد، در دگرگونی ساختاری و طبیعتاً دگرگونیهای کارکردی خانواده مؤثر افتاد،عقل گرایی روابط اجتماعی و نیاز به آزادی در ساختار اجتماعی بر محدوده زندگی تأثیر گذاشت. عوامل دیگری که سبب دگرگونی ساخت خانواده شدند عبارتند از: تقسیم کار و تخصصی شدن مشاغل در روند صنعتی شدن، همچنین پدیده های دیگر رشد سرمایهداری و رشد تکنولوژی، مانند پیدایش طبقه کارگر، دگرگونی در شهر و روستا، بوجود آمدن دیوانسالاری شهری و صنعتی و نظام ارزشی که به عملکرد افراد توجه داشت جملگی باعث دگرگونی خانواده شد. با دگرگونی ساختاری جامعه، نهادهای جدیدی بوجود آمدند که برخی از آنها به طور کامل کارکردهای خانواده را به خود اختصاص دادند و بعضی دیگر شریک کارکردهای خانواده شدند.
به همین دلیل باز هم باید به کارکرهای جدید خانواده توجه کرد. در دوران صنعتی دیگر خانواده «مرکز زندگی» نیست، دگرگونی روابط تولیدی، سبب اضمحلال قدرت و همبستگی خویشاوندی، از طریق اماکن شغلی متفاوت، جدایی نسلها، تغییر شکل و مکان زندگی شد. بسیاری از کارکردهای محافظتی خانواده، بتدریج به نهادهای خصوصی یا دولتی واگذار شد. سازمانهای تأمین اجتماعی در تهیه مسکن، مشکلات دوران پیری مثل بازنشستگی و دوران بیکاری، از افراد حمایت کردند. از آنجا که در مراکز اقتصادی بهره دهی مناسب، وابسته به وجود افراد متخصص بود، به ایجاد کارگاهها و مراکز آموزشی خاص اقدام کردند. خانواده بتدریج در گذران اوقات فراغت خود با نهادهای اجتماعی چون،کلوبها، باشگاههها،رسانههای گروهی و غیره شریک شد. مراکز مشاوره که در تصمیمگیریهای شخصی و خانوادگی کمک و حمایت فکری ارائه میدهند، به سرعت رشد کردند و بخشی از فعالیتهای تصمیمگیری خانواده را به عهده گرفتند.با دگرگونی جامعه، هم ساختار روابط خانوادگی، هم کارکردهای خانواده دگرگون و جا به جا شدند یا کاهش یافتند.
منبع
بهمن پور،زینب(1389)، بررسی موردی عوامل اجتماعی، فرهنگی فرزندسالاری در جوانان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور نجف آباد
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید