تعیین کننده های درگیری شغلی
هر چند، علاقه به مفهوم درگیری شغلی، بر تعیین و شناسایی تعیین کننده های آن متمرکز بوده است . اما، در مورد سه ویژگی شخصی، موقعیّتی و بازدههای کار ، توافق وجود دارد .رابینوویتز ، عقیده دارد که هم متغیرهای شخصی و هم متغیرهای موقعیتی به درگیری شغلی اثر دارند و اهمیت نسبی این دو مجموعه از متغیرها از سوی محققان هر دو طرف بررسی شده است . در یک مطالعهی چند متغیری دربارهی تعیین کننده های درگیری شغلی، معلوم شد که ویژگی های شخصیّتی را به دو دستهی شخصی – جمعیّت شناختی و شخصی – روانشناختی می توان تقسیم کرد . تفاوت های فردی اولیّه از جمله فردگرایی، منبع کنترل، عزّت نفس، انگیزش و با وجدان بودن، رابطهی مثبت و معناداری را با سطح در گیری شغلی دارند .
تأثیر گرایش فردی بر درگیری شغلی در چندین مطالعهی طولی مورد توجه واقع شده است ، اگرچه مقدار قابل توجهی از واریانس تشریح شدهی درگیری شغلی ممکن است به خصایص محیطی هم نسبت داده شود. کارکنان، ممکن است در محیط کار در واکنش به ویژگیهای خاص از محیط یا موقعیت کاری با شغل خود درگیر شوند. همچنین، برخی از کارکنان ممکن است مجموعه ای از نیازها، ارزش ها یا صفات را دارا باشند که زمینه درگیری در شغل را فراهم آورند . شواهد نشان می دهد که چالش شغلی به عنوان یکی از ویژگی های شغلی ، با درگیری شغلی همبستگی معنادار دارد. مطالعات نشان داده اند که چالش شغلی با درگیری شغلی همبستگی قوی دارد، حتی با کنترل متغیرهای دیگر .
شاید یک شغل چالش انگیز نه فقط فرصت استفاده از مهارت های کارکنان را فراهم می آورد، بلکه نیاز به پیشرفت آنها را نیز ارضاء کرده که این نتیجه به نوبهی خود به افزایش سطح درگیری شغلی منجر می شود. درگیری شغلی باید از انفصال ؛ ناوابستگی روان شناختی جدا شود، درگیری شغلی به ارتباطی اشاره می کند شغل برای زندگی یک شخص دارد، آن نسبتاً یک باور ثابت و پا برجا است که شغل یک شخص را به عزّت نفس او پیوند می زند در مقابل، ناوابستگی روان شناختی به رفتارهای خاص و فعالیّتهای شناختی که در یک موقعیّت شناختی ارائه شده است، اشاره می کند و همان طور که درگیری شغلی به یک هویت فردی با کارش اشاره می کند، درگیری شغلی بالا به معنای آن است که یک شخص تأکید زیادی روی کار و شغل خود می کند و شغل او نقش هسته ای در زندگی شخص بازی می کند.
جانسن ، می گوید : کارگران با درگیری شغلی بالا از لحاظ روان شناختی بیشتر در خطر می باشند این اهمیّت زیاد به شغل به معنای آن است که یک نگرانی مهم و اساسی دربارهی موضوعات مربوط به شغل وجود دارد. ممکن است این نگرانی نه تنها در محل کار بلکه در خانه هم حس نشود بنابراین احتمال کمی وجود دارد که افراد با درگیری شغلی بالا از نظر روان شناختی از شغل خودشان در طول ساعات روز جدا شوند برخلاف افرادی که درگیری شغلی پایینی دارند . پس در مشخص نمودن تعیین کننده های درگیری شغلی تجزیه و تحلیل شغل و یافتن ریشه های اساسی وابستگی فرد به شغلش از اهمیّت شایان ذکری برخوردار است. در رابطه بین ویژگی های فردی و حرفهای نظیر جنس، سن، حقوق و مزایا، سابقه کار و سطح تحصیلات کارکنان با درگیری شغلی بصورت محدود، بررسی هایی صورت گرفته و این پژوهش ها در کشور، در حداقل خود است.
نظر به اینکه در بیشتر فرهنگ ها مردان نان آور و زنان به عنوان مادر و همسر در نظر گرفته می شوند، تفاوت در همبستگی به کار در مردان و زنان در دیدگاه مبتنی بر شغل و جنس مشخص می شود، طی مطالعات انجام گرفته، طبق مدل مبتنی بر شغل، شواهد نشان می دهد که مردان نسبت به زنان، درگیری شغلی بالاتری را نشان می دهند . این یافته ها ممکن است به دلیل، اشتغال کم تر زنان به تصّدی پستهای پایین تر و فقدان رضایت درونی کم تر آن ها و همچنین محدودیّت داشتن در فرصت های پیشرفت در مقایسه با مردان توجیه شود. از سوی دیگر مدل های مبتنی بر جنس بر این فرض هستند که بر اساس فرایندهای اجتماعی شدن مبتنی بر جنس، نقشهای زنان را نقشهای مادری وهمسری بعنوان، نقشهای اصلی در نظر میگیرند وموقعیّت اجتماعی آن ها را خانواده شان تعیین می کنند و در مقابل نقش مردان با پایگاه اجتماعی و شغل آن ها تأمین می شود .
منبع
عزیزی،فریده(1393)، رابطه یادگیری سازمانی با درگیری شغلی و نوآوری سازمانی دبیران ،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت اموزشی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی بوعلی سینا
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید