تعيين كنندههاي ساختار سازمان
نگرش اقتضايي كه يك تفكر غالب در تئوري سازمان است، بر اين نكته تأكيد دارد كه اعتبار، اثربخشي و كارايي و بهرهوري ساختار سازماني به عوامل اقتضايي؛ استراتژي، تكنولوژي، محيط و طرح سازماني بستگي دارد. بايد توجه داشت كه آنچه امروز يك عامل مهم اقتضايي براي سازمان تلقي ميشود، در آينده ممكن است با عامل ديگري جايگزين شود و يك ساختار سازماني اثربخش و كارا بايد بتواند بين سازگاري داخلي ،رسميت، تمركز، پيچيدگي و سازگاري خارجي (اندازه، تكنولوژي، استراتژي، محيط )سازمان تعادل برقرار كند. توجه به عوامل اقتضايي در محيط متلاطم امروزي امري حياتي است و در مواردي بقاي سازمان را رقم ميزند. از اين رو ساختار بايد با در نظر داشتن اين عوامل طراحي شود تا بتواند زمينه تحقق اهداف و استراتژيهاي سازمان را فراهم كند .
استراتژي
استراتژي ميتواند به عنوان فرآيند تعيين اهداف بنيادي بلند مدت، اتخاذ شيوه كار و تخصيص منابع لازم براي تحقق اين اهداف تعريف شود. استراتژي به معناي اعمالي است كه سازمان براي پاسخ يا پيش بيني تغييرات محيط خارجي طراحي ميكند . نخستين بار پذيرش اهداف و استراتژي به عنوان عوامل تعيين كننده ساختار سازماني در مفروضات اقتصاد كلاسيك مطرح گرديد. به اعتقاد پيتر دراكر، ساختار وسيلهاي است براي حصول اهداف بلندمدت و كوتاه مدت سازمان، از اين رو هر نوع بحث و بررسي پيرامون ساختار بايد با اهداف و استراتژي آغاز گردد. از مهمترين تحقيقاتي كه در رابطه با تأثير استراتژي بر ساختار صورت گرفته، ميتوان به تحقيقات آلفرد چندلردر اوايل دهه 1960 و تحقيقات مايلزو اسنو اشاره کرد.
اندازه سازمان
اندازه يكي از عوامل اثرگذار روي ساختار سازمان و فرايندهاي آن است. در مورد رابطه بين اندازه و ساختار نظرات متفاوتي ارائه شده است و عدهاي آن را از علل ساختار و بعضي نتيجه ساختار ميدانند. ولي آنچه مسلم است اندازه يكي از عوامل اثرگذار بر ساختار در كنار ساير عوامل ميباشد.
یکی از مباحث بسيار جدي پيرامون اهميت اندازه سازمان به عنوان عامل تعيين كننده ساختار سازماني بوسيله پيتر بلاو مطرح گرديده است. وي براساس تحقيقاتش در مورد مؤسسات دولتي، دانشگاهها و فروشگاهها دريافت كه اندازه سازمان مهمترين عامل مؤثر ساختار سازمانهاست از منتقدين به تعيين كننده بودن اندازه سازمان ميتوان به كريس آرجريس ، ميهيو ، آلدريش و هال اشاره نمود.
تكنولوژي
تكنولوژي به اطلاعات، تجهيزات، فنون و فرآيندهاي لازم براي تبديل نهادهها به ستادهها اطلاق ميشود . مطالعات نشان ميدهد كه تكنولوژي روي پرسنل سازمان، وظايف، طراحي سيستمهاي كنترل، هزينهها و دستمزدها، تفكيك مديريت از مالكيت، حيطه نظارت مديران و ساختار سازمان بطور كلي تأثير دارد. مطالعات متعددي در رابطه با تأثير تكنولوژي بر ساختار صورت گرفته است كه ميتوان به تحقيقات وودوارد در اواسط دهه 1960، چارلز پرو و مطالعات تامسون اشاره كرد.
محيط
محيط به معناي عوامل خارج از سازمان است كه اثربخشي عمليات روزمره و رشد بلند مدت سازمان را تحت تأثير قرار ميدهند و سازمان كنترل كمي روي آنها دارد و يا اصلاً آن عوامل قابل كنترل بوسيله سازمان نيستند. در يك تقسيم بندي محيط را به محيط عمومي و اختصاصي تقسيم ميكنند. محيط عمومي همه چيز را در بر ميگيرد؛ چيزهايي نظير عوامل اقتصادي، شرايط سياسي، محيط اجتماعي، ساختار حقوقي، وضعيت زيست بومي و شرايط فرهنگي. محيط عمومي همه شرايطي كه بر سازمان تأثيراتي داشته ولي وابستگي آنها نسبت به سازمان واضح و روشن نيست را در بر ميگيرد، محيط اختصاصي، بخشي از محيط سازمان بوده كه بطور مستقيم با سازمان در تحقق اهدافش مرتبط ميشود. در مورد تأثيرات محيط روي ساختار مطالعاتي صورت گرفته است كه ميتوان به تحقيقات برنز و استاكر امري و تريست و لارنس و لورش اشاره نمود.
قدرت- كنترل
تاكنون به استراتژي، اندازه، تكنولوژي و محيط به عنوان عوامل تعيين كننده مستقل ساختار سازماني اشاره شد اما آنچه كه مسلم است، هيچكدام از اين متغيرهاي اقتضايي، بطور كامل تعيينكننده ساختار نيستند. هر كدام از آنها در تشريح بخشي از ساختار، نقش دارند ،در بهترين شرايط، اين عوامل چهارگانه فقط پنجاه تا شصت درصد تغيير پذيري در ساختار را تشريح ميكنند. ديدگاه قدرت كنترل مطرح ميكند كه قدرت و كنترل ميتواند آنچه را كه مبهم مانده به نحوي شايسته تبيين و تشريح نمايد. براساس اين ديدگاه در هر زمان ساختار يك سازمان تا حد زيادي نتيجه اقدامات صاحبان قدرت آن سازمان در انتخاب ساختاري است كه ميخواهند به مدد آن كنترل خود را حداكثر سازند.
منبع
کریمی،مسعود(1393)، ساختار سازمانی بر رضایت شغلی کارکنان، پایان نامه کارشناس ارشد، مدیریت بازرگانی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید