تعریف سلامت روان
سلامت روانی به عنوان وضعیت رفاه و بهبودی ای تعریف شده که طی آن هر فرد می تواند تواناییهای بالقوهی خویش را تحقق بخشد، با استرسهای معمول در زندگی مقابله کرده و به شکل سازندهای به کار و فعالیت بپردازد و در اجتماعی که به آن تعلق دارد نقش مؤثری ایفا کنداما شاید پیش از این که به سلامت روانی میپرداختیم بهتر بود خود مفهوم سلامت را تعریف کنیم. سلامت در تعریف سازمان جهانی بهداشت عبارت است از:رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا معلولیت! این تعریف بنا به انتقاداتی که از آن شده است تا حد زیادی ایدهآلی است و از نظر امکان سنجش هم دشواری دارد. با این حال سه بعد اصلی سلامت به خوبی مورد تاکید قرار گرفته است. بد نیست در عین حال متوجه سایر نکاتی باشیم که در بحث از سلامت مطرح است؛ به عنوان مثال خانم میلدرد بلاکستر جامعهشناس انگلیسی در کتابی که در زمینهی ارزیابی سلامت در سال 1990 نوشتهاند بر این چند نکته در بارهی سلامت به طور کلی تاکید داشتهاند:
- سلامت مفهومي چند بعدي است. فرد ممكن است از يك نقطه نظر سالم و از نقطه نظر ديگر در شرايط بيماري قرار داشته باشد. بسياري از افراد ممكن است علي رغم اينكه به مشكلات و بيماري هاي متعدد دچار باشند (نظير پادرد، ميگرن، مشكل ديد، افسردگي و غیره) خود را سالم بحساب بياورند. ممكنست فرد بيماري جسماني مشخص نداشته باشد،بدليل ناخرسندی روحي رواني، خود را بيمار تلقي كند..
- وضعیت سلامت ممكن است نقطهاي در يك پيوستار در نظر گرفته شود يعني سلامت يا عدم آن را نميتوان سياه و سفيد ديد.
- تعريف از سلامت بهنجار ميتواند در بر دارندةی میزان معيني از علائم يا نشانههاي بيماري باشد كه بسته به جنس، يا تجربةی فرد يا هنجارهاي اجتماعي در افراد تفاوت پيدا ميكند. در واقع اينكه فردي بگويد هيچ نشانهاي از بيماري ندارد است که غيرعادي تلقي ميشود.
- جنبه يا وجه كاركردي سلامت يكي از مهمترين عناصر تعريف سلامت نزد افراد عامي است. توانايي ايفاي نقشهاي اجتماعي يكي از ويژگيهاي سالمبودن ملاحظه ميشود: وقتي نتوانم كارهايم را انجام بدهم ميفهمم سالم نيستم .
جایگاه سلامت روان در جامعه
450 ميليون انسان دچار بيماري رواني يا رفتاري هستند. علت 33 درصد از عمر سپري شده با ناتواني، حدود يك ميليون خودكشي موفق سالانه در جهان، بيش از 150 ميليون بيمار مبتلا به افسردگي و حدود 25 ميليون نفر بيمار اسكيزوفرني بخوبي تاثير بيماريهاي رواني را بر جامعه نشان ميدهد.اين آمار جداي از ديگر مشكلاتي است كه بيماريهاي رواني براي اجتماع ايجاد ميكند؛ مشكلاتي كه فهرستي طولاني از قتل و جنايت گرفته تا طلاق و كودكآزاري را در خود جاي ميدهد. با اين اوصاف، قرار دادن هفتهاي براي سلامت روان چندان كار دور از ذهني نيست .
سلامت جسم و روان جداي از يكديگر نيستند. به همين دليل نيز سالهاست تعريف سلامت ديگر تنها سلامت جسمي را در بر نميگيرد. براساس برآوردهاي موجود، بين 15 تا 20 درصد مردم به نوعي به يكي از اختلالات رواني دچار هستند. اين آماري است كه كم و بيش در بيشتر كشورهاي جهان وجود دارد. از آمار گذشته آنچه حائز اهميت است نحوه برخورد با اين بيماران و خانواده آنها و خدماترساني مناسب به افرادي است كه به خدمات روانپزشكي نياز دارند. براي بيشتر اختلالات رواني درمانهاي مقرون به صرفهاي وجود دارد كه اگر به طور صحيح استفاده شوند، افراد مبتلا را قادر ميكند به عنوان اعضاي فعال جامعه در فعاليتها شركت كنند. با وجود نقش مهم سلامت روان در زندگي انسانها، طبق گزارشهاي سازمان بهداشت جهاني، بسياري از كشورها ميزان كمي از بودجه سلامت خود را صرف بحث سلامت رواني ميكنند، در حقيقت عمده پول بخش بهداشت و درمان صرف بيماريهاي جسمي ميشود. يك پنجم يكصد كشوري كه آمارهاي خود را به اين سازمان ارائه كردهاند، كمتر از يك درصد بودجه بخش بهداشت و درمان خود را براي سلامت رواني هزينه ميكنند. در حالي كه طبق آمارهاي اين سازمان، 13 درصد هزينههاي درمان بيماريها، به دسته گستردهاي از اختلالات عصبي رواني مربوط ميشود. به بيان سادهتر، اين آمار گوياي آن است كه سلامت رواني هنوز در اولويت بسياري از كشورها قرار نگرفته است و منابع جهاني براي مبتلايان به اختلالات رواني و عصبي به منظور رفع نيازهاي روزافزون بهداشت رواني ناكافي و توزيع آنها در جهان نابرابر است. بسياري از اختلالات رواني همانند بيماريهاي جسماني نمود آشكاري ندارند. وضعيت روحي فرد، ميتواند بيش از وضعيت جسمي او وخيم باشد و ناديده نيز گرفته شود. بيماريهاي رواني شايد مانند بيماريهاي جسماني كشنده نباشند ؛ هرچند خودكشي يكي از علل مهم مرگ و مير بيماران رواني است و از نظر آماري و مقايسه با مرگ و مير بيماريهاي جسماني بتوان آن را ناديده گرفت. شايد هم به همين دليل باشد كه امروزه بيش از آنچه به روح و روان اهميت داده شود، به درمان جسم پرداخته ميشود. اما از ديدگاه پزشكي بسياري از بيماران كه براي درمان مشكلات جسمي خود به مراكز درماني مراجعه ميكنند از اختلالات و مشكلات رواني رنج ميبرند و در حقيقت مشكل اصلي آنها در آنجاست، اما متاسفانه بيشتر اين مشكلات رواني تشخيص داده نميشوند. در صورتي كه بسياري از اين بيماريهاي جسماني با حل مشكلات روحي درمان ميشود.
بر اساس گزارش سال 2007 سازمان بهداشت جهاني، يكچهارم بيماراني كه به مراكز درماني مراجعه ميكنند، حداقل به يك اختلال رواني، عصبي يا رفتاري دچارند؛ اما بيشتر آنها تشخيص داده نشده و درمان نميشوند. مراجعه نكردن به روانپزشك تنها به علت اين نگرش منفي ترس نيست، بلكه بسياري از اين بيماران به دليل ناآگاهي از نوع بيماري به متخصص مراجعه نميكنند يا بسيار دير مراجعه ميكنند. زندگي ماشيني امروزي باعث شده است انسانها از صبحگاه تا شامگاه به صورتهاي گوناگون با هيجانها، تنشها، استرسها و نگرانيهايي مواجه باشند. اين فشارهاي رواني با وضعيت بدني، عصبي و رواني ما متناسب نيست. تقريبا تمامي انسانها برخي اوقات احساس افسردگي ميكنند، همان طور كه بسياري از آنها دچار سردرد يا دلدرد ميشوند. مسلما نميتوان از ناراحتيهاي روحي جلوگيري كرد، همان طور كه از بيماريهاي جسمي نيز نميتوان در امان بود، اما ميتوان تا حدي از آنها پيشگيري يا حداقل بموقع آنها را درمان كرد. حفظ سلامت روان نياز به دانش و هنري دارد تا به افراد كمك كند با ايجاد روشهايي صحيح از لحاظ رواني و عاطفي بتوانند با محيط خود سازگاري پيدا كنند و راهحلهاي مطلوبتري را براي حل مشكلاتشان انتخاب كنند.همان طور كه سلامت جسمي فراتر از نبود بيماري است، سلامت روان نيز امري بيشتر از نبود بيماري روحي است. با آموختن ويژگيهاي سلامت رواني بهتر ميتوانيم به روح و روان متعادل و زندگي شاد دست يابيم. فراموش نكنيم جاي خالي سلامت با هيچ چيزي پر نخواهد شد.
منبع
بایرامی،حدیث(1393)، اثر بخشی طرحواره های درمانی بر کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت روان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی گرمسار
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید