تعاریف هوش معنوی

هوش معنوی مجموعه ای از قابلیت های سازگارانه ذهنی است که براساس جنبه های غیر مادی و متعالی واقعیت قرار گرفته به خصوص آن جنبه های که مرتبط با طبیعت وجودی فرد،معنا سازی فردی، تعالی و حالات مبسوط هوشیاری است. این فرایند ها نقش سازکارانه در تسهسل معنی سازی فردی، حل مسئله و استدلال انتزاعی دارند.هوش معنوی مرتبط با آفریننده جهان است . این هوش توانایی شناخت اصول زندگی ، قوانین طبیعی و معنوی و بنا نهادن زندگی بر اساس این قوانین می باشد.

نوبل هوش معنوی را پتانسیل ذاتی و استعدادی درونی در بشر توصیف می کند و آن را بیانگر عملکرد ذهنی انسان می داند چون ما انسانها با کمک هوش معنوی به مسائل مربوط به هستی می اندیشیم تا ارتباط درونی آنها را بیابیم.هوش معنوی هوشی است که ما را قادر می سازد تا به حل مسائل معنایی و ارزشی خود بپردازیم و همچنین هوشی است که می توانیم اعمال و زندگی خویش را به وسیله آن در بافتی وسیع تر ، غنی تر و با معنا تر قرار دهیم.هوش معنوی را به عنوان فهم عمیق سوالات مذهبی و بصیرت همراه با سطوح چند گانه هوشیاری  می داند.

ویگلزروت هوش معنوی را معرفت درونی، حفظ تعادل فکری، آرامش درونی و بیرونی و توانایی به دست آوردن قدرتی تعریف می کند که ما را برای رسیدن به رویاهایمان  یاری می دهد. ایمونز هوش معنوی را کاربرد سازگارانه اطلاعات معنوی در تسهیل حل مسائل روزانه هدف یابی و دست یابی به آنها می داند.

يانگ بيان مي كند: ”هوش معنوي ظرفيت انسان است براي جستجو و پرسيدن سئوالات غايي درباره معناي زندگي و به طور همزمان تجربه پيوند يكپارچه بين هر يك از ما و جهاني است كه در آن زندگي ميكنيم. با هوش معنوي به حل مشكلات با توجه به جايگاه، معنا و ارزش آن مشكلات مي پردازيم. هوشي كه قادريم توسط آن به كارها و فعاليتهايمان معنا و مفهوم بخشيده و با استفاده از آن بر معناي عملكردمان آگاه شويم ودريابيم كه كدام يك از اعمال مان از اعتبار بيشتري برخوردارند و كدام مسير در زندگيمان در  بالاتر و عالي تر است تا آن را الگو و اسوه زندگي خود سازيم.

در واپسين سالهاي سده بيست، شواهد روانشناسي، عصب شناسي، انسان شناسي و علوم شناختي نشان داد كه هوش سومي هم وجود دارد كه از آن با نام هوش معنوي ياد مي شود. در دهه هاي اخير مفهوم معنويت و كاربردهاي آن در دنيا و به خصوص در دنياي غرب اهميت زيادي يافته است، به طوري كه مفاهيمي همچون خدا، مذهب، معنويت و غيره كه موضوعاتي خصوصي قلمداد مي شدند،وارد تحقيقات علمي و مباحث آكادميك در حوزه علوم انساني شده اند.

تعاريف مختلفي از هوش معنوي وجود دارد كه در ادامه بعضي از اين تعاريف ذكر مي شوند: امونز  معنويت را از زاويه هوش مورد توجه قرار مي دهد و بيان مي كند كه هوش معنوي، چارچوبي براي شناسايي و سازماندهي مهارت ها و توانمندي هاي موردنياز است؛ به گونه اي كه با استفاده از معنويت ميزان انطباق پذيري  فرد افزايش مي يابد. الكينز و كاوندش بر اين باورند، حوزه هوش معنوي موجب مي شود كه انسان با ملايمت و عطوفت بيشتري به مشكلات نگاه كند و تلاش مضاعف در جهت يافتن راه حل داشته باشد و سختي هاي زندگي را بيشتر تحمل كند و به زندگي خود پويايي و حركت  دهد.

مك گوار در تعريف هوش معنوي مي گويد: هوش معنوي توانايي عمل همراه با آگاهي و ترحم، درعين حال حفظ سلامت و آرامش دروني و بيروني )بردباري(، صرف نظر از شرايط به واقع هوش معنوي يك هوش ذاتي انساني است همانند هر هوش ديگر مي تواند رشد كند و اين بدان معني است كه مي توان آن را توصيف و اندازه گيري كرد.

از نظر سیسک هوش معنوي عبارت است از خود آگاهي عميقي كه در آن، فرد هر چه بيشتر از جنبه هاي دروني خود، آگاه مي شود بگونه اي كه او تنها يك بدن نيست بلكه مجموعه اي از فكر، بدن و روح است . وگان بيان مي كند هوش معنوي ظرفيتي براي فهم عميق مسائل مربوط به هستي و داشتن سطوح چندگانه آگاهي است. مك هاوك معتقد است كه هوش معنوي به نسبت آموزش غير ديني و واقع بينانه، يا شهود، با نگرش  خردمندي رابطه نزديكتري دارد .

مك مولن معتقد است ارزشهايي مانند شجاعت، يكپارچگي، شهود و دلسوزي از مؤلفه هاي هوش معنوي هستند. همچنين وي معتقد است بين بصيرت و هوش معنوي رابطه وجود دارد و در مقابل، استرس ضد شهود است . وي يكي از راه هاي افزايش بصيرت را توجه آرامش بخش عنوان مي كند . از نظر مولن نگراني، تلاش فزاينده و نافرجامي است كه به دليل تأخير در تصميم گيري روي مي دهد.

تاريخچه هوش معنوي

مفهوم هوش معنوي براي اولين بار در سال 1966 توسط استيونز و بعد در سال 1999 توسط ايمونز مطرح شد وهمچنين در سال هاي اخير و در راستاي مطرح شدن پارادايم جديد معنويت در محيط كار مفهوم هوش معنوي بعد از سال 2000 ميلادي نيز مورد توجه قرار گرفت. هوش معنوي به عنوان توانائي ايجاد معنا مبتني بر فهم عميق سوالات وجودي و نيزآگاهي و توانائي استفاده از سطوح چندگانه در حل مساله تعريف شده است.

منبع

 خالقی، فاطمه (1394)، رابطه هوش معنوی و بهزیستی معنوی  با کیفیت زندگی ، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0