تعاریف خلاقیت

خلاقیت از جمله مسائلی است که در باره­ی ماهیت و تعریف آن تا کنون بین محققان و روان شناسان توافق به عمل نیامده­است.و یکی از مفاهیم پیچیده مربوط به انسان است که ارائه تعریف روشن، بدون ابهام، دقیق و مورد پذیرش اکثریت روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت از آن مشکل می­باشد.به لحاظ لغوی در زبان انگلیسی، ریشه واژه خلاقیت عبارت لاتین Greate  است که در فرهنگ­های واژگان به گونه­های متفاوتی تعریف شده­است. از جمله در فرهنگ واژگان ماکاری، خلاقیت به معنای تکامل فکر یا تخیلات فرد، به شکل اختراع و ابداع معنا شده­است. در فرهنگ و بستر، خلاقیت توانایی یا قدرت ایجاد محصول نوین، از راه به کارگیری قدرت تصور و تحلیل ذکر شده­است .

اکثر روانشناسان در این مطلب توافق دارند که خلاقیت به دستاوردهای تازه و ارزشمند اشاره دارد .ویسبرگ؛ آیزنک ؛  معقتد است خلاقیت فرآیند روانی می­باشد که، منجر به حل مسئله، ایده­سازی، مفهوم سازی، ساختن اشکال هنری، نظریه پردازی و تولیداتی می­شود که بدیع و یکتا باشند.از نظر لغوی در زبان فارسی، خلاقیت با سازه­هایی هم چون نوآوری، ابداع و اختراع تعریف شده­است که با وجود تشابه با سازه­های ذکر شده، متفاوت از آن­هاست، خلاقیت فعالیتی فکری و ذهنی است که لازمه و زیرساخت نوآوری است، ولی نوآوری بیشتر جنبه علمی دارد و محصول نهایی عمل خلاق است.

ابداع نیز به کارگیری خلاقیت است. در حقیقت ابداع ماحصل حرکتی است که نقطه شروعش در خلاقیت و حیطۀ فکر بود و با به کارگیری تجارب دیگر، به صورت پدیده نو ظهور، آشکار شده­است. ارتباط با خلاقیت و ابداع، چنین است که خلاقیت بدون ابداع قابل تصور نیست، اما ابداع بدون خلاقیت بی­معنی است. اما اختراع عبارت است از ایده یک مخترع که در عمل راه حل یک مشکل مشخص تکنولوژیکی را ارائه دهد.به گونۀ ساده راه حل نوین یک مشکل صنعتی، اختراع نامیده می­شود .گفتنی است افزون بر تعاریف لغوی، برخی از فرآیندهای ذهنی هم چون حل مسئله ، استدلال قیاسی ، استدلال استقرایی و توانایی با فرآیند خلاق مترادف فرض شده­اند.

در فرهنگ نامه ابداع یا آفرینش به معنای چیزی نوآوردن یا کار تازه کردن است. ورتایمر؛ می­نویسد: خلاقیت فرآیند ویران سازی یک گشتالت به نفع گشتالت بهتر است .در مجموع تعریف­های خلاقیت را چنین تقسیم­بندی می­نمایند : بعضی از تعریف­ها، ویژگی­های شخصیتی افراد را محور قرار داده و بعضی دیگر براساس فرآیند خلاّق و تعریف­های دیگر بر حسب محصول خلاّق به خلاقیت نگریسته­اند.از جمله افرادی که بر حسب شخصیت به خلاقیت می­نگرد گیلفورد است. او معتقد است خلاقیت مجموعه­ای از توانائیها و خصیصه هاست که موجب تفکر خلاق می­شود.

برخی از تعریف­ها بر پایۀ فرآیند خلاقیت استوار است، مانند تعریف مدینک؛  از نظر او خلاقیت عبارت است از : شکل دادن به عناصر متداعی به صورت ترکیبات تازه که با الزامات خاصی مطابق است یا به شکلی مفید است. هر چند عناصر ترکیب جدید غیر مشابه تر باشد، فرآیند حل کردن خلاق­تر خواهد­بود.

  • گیرلین؛معتقد است: خلاقیت ارائه کیفیت­های تازه­ای از مفاهیم و معانی است.
  • تایلور؛خلاقیت را شکل دادن تجربه­ها در سازمان بندی­های تازه می­داند.

وجه اشتراک این تعاریف تازگی و نو بودن است. اما تازگی به تنهایی نمی­تواند مفهوم خلاقیت را روشن سازد. زیرا بسیاری چیزها نو و تازه هستند ولی خلاّقانه نیستند. بر این اساس ملاک محصول خلاق در نظریه­های  معاصر تازگی و تناسب یا ارزش است. استین؛  خلاّقیت را بر مبنای این دو عامل چنین تعریف می­کند:

خلاّقیت فرآیندی است که نتیجۀ آن یک کار تازه­ای باشد که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایت­بخش مقبول واقع شود.ورنون؛  نیز از همین چشم انداز به خلاّقیت می­نگرد. خلاّقیت توانایی شخص در ایجاد ایده­ها، نظریه­ها، بینش­ها یا اشیای جدید و نو و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه­هاست که به وسیله متخصصان به عنوان پدیده­ای ابتکاری و از لحاظ علمی، زیبایی­شناسی، فن­آوری و اجتماعی با ارزش قلمداد گردد.استرنبرگ؛ نیز تفکر خلاّق را ترکیبی از قدرت، ابتکار، انعطاف­پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی می­داند که یادگیرنده را قادر می­سازد خارج از تفّکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیاندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالاً خشنودی دیگران خواهد­بود.

آمابیل؛ ضمن تأیید این تعریف قیدی را به آن اضافه می­کند آمابیل معتقد است در تکمیل دو عنصری که در اغلب تعریف­ها آمده یعنی تازگی و تناسب و ارزشمندی باید این نکته را اضافه نمود که عمل خلاّق از طریق اکتشاف  انجام می­گیرد نه از طریق الگوریتم : مایر و وایزبرگ؛ نیز تعریف ساد و روشنی از خلاّقیت ارائه دادند: خلاّقیت توانایی حل مسائلی است که فرد قبلاً حل آن­ها را نیاموخته است.سیکز نتمی هالی؛  می­گوید: ما نمی­توانیم به افراد و کارهای خلاّق جدا از اجتماعی که در آن عمل می­کنند بپردازیم. زیرا خلاّقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایی نیست. آزوبل؛ نیز می­گوید: خلاّقیت یکی از بهترین و مغشوش­ترین اصطلاحات دوران شناسی و تعلیم و تربیت امروز است.

سانتروک؛ آفرینندگی را  توانایی اندیشیدن در باره­ی امور به راه­های تازه و غیر معمول و رسیدن به تازه و غیر معمول و رسیدن به راه حل­های منحصر به فرد برای مسائل تعریف کرده­است . گاردنر؛  افراد خلاق را کسانی می­داند که در حل مسائل چیره دست هستند، تولید هنری دارند، یا پرسش­های تازه طرح می­کنند و اندیشه­های آنان ابتدا تازه و غیر معقول تلقی می­شود اما سرانجام در فرهنگ خود پذیرفته می­شوند. و از دیدگاه لاولس، درنینگ، فیشر و هاگینز ، خلاقیت همه فعالیت های تخلیلی طراحی شده­ای هستند که حاصل آن تولید محصولات جدید و ارزشمند است.

اسبوران؛  مؤلفه­های خلاّقیت را به سه دسته مؤلفه­های شناختی و فراشناختی، انگیزشی و شخصیتی تقسیم می­کند. مؤلفه­های شناختی و فراشناختی خلاّقیت عبارتند از : وهوش، سیالی، انعطاف پذیری، ابتکار، سبط، ترکیب و تخیل. مؤلفه­های شخصیتی خلاقیت عبارتند از: ویژگی های شناختی، انگیرشی، عاطفی و رفتاری.

اهمیت خلاّقیت

به طور کلی، خلاّقیت موجب خواهد­شد که موارد ذیل تحقق یابد:

  • رشد و شکوفایی استعدادها و سوق دهنده به سوی خود شکوفایی
  • موفقیت­های فردی، شغلی و اجتماعی
  • افزایش کمیت، تولیدات و خدمات
  • کاهش هزینه­ها، ضایعات شغلی کارکنان
  • افزایش انگیزش کاری کارکنان
  • ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان
  • ارتقای بهره­وری سازمان
  • رشد و بالندگی سازمان
  • تحریک و تشویق حسن رقابت.

مراحل خلاّقیت

نلر؛  در کتاب هنر و علم و خلاّقیت پنج مرحله اصلی زیر را به عنوان مراحل خلاّقیت پیشنهاد کرده است:

بینش : در این مرحله نطفه آفرینش بسته می­شود و متفکّر به شناسایی فکر یا مسئله مورد نظر می­پردازد.

آمادگی : در این مرحله متفکّر به طور جدی بر روی مسئله کار می­کند یعنی اطلاعات جمع­آوری کرده، حقایق را در ذهن مرور می­کند و مسئله را از زوایایی گوناگون آن آزمایش می­نگرد. این مرحله به نوعی کار ثانویه است زیرا هدف و جهت که در مرحله قبلی ایجاد شده­بود در این مرحله به کلی دگرگون می­شود و متفکّر غالباً در کنار مسئله ناکامی را تجربه می­کند. مجموع  این دو مرحله بینش و آمادگی را حقیقت­یابی گفته­اند.

نهفتگی : که در این مرحله بسیار تأکید شده­است گذران الزامی این مرحله توسط متفکّرین است. به نظر بسیاری از نظریه پردازان با جرقه­های ایده­های ابتکاری بواسطه تمرکزی که در این مرحله بدست می­آید در ذهن متفکّرین خلاّق زده می­شود.

اشراق : نلر، اشراق را اوج خلاقیت می­داند، متفکر در این مرحله به مفهومی می­رسد که همچون عدسی ذره بین اطلاعات را متراکم می­سازد و به تغییر گشالیدن، گشتالهای ناقص را کامل می­کند. مجموع این دو مرحله را ؛ نهفتگی و اشراق، ایده­یابی نیز گفته­اند که مستلزم آزمایش ایده­ها، قبض و بسط­ ایده، گزینشی مناسب­ترین ایده­ها و بکارگیری مجدد آنهاست.

اثبات : در مرحله پایانی یعنی اثبات متفکّر به مدد عقل و ملاک واقعیت­گرایی مواد خام متغیر را از نامتغیر جدا می­سازد. این مرحله با مرحله بینش در تعاملی نزدیک فرض شده­است. زیرا اثبات به بینش­های عمیق­تر و حتی متفاوت­تر منجر می­شود.

اثبات را راه حل­یابی نیز گفته­اند که مستلزم ارزیابی و گزینش است، ارزیابی به معنای محک زدن راه حل­های آزمایش و گزینش به معنای بر گزیدن راه حل نهایی و اجرای آن است.اگر چه این مراحل عموماً رعایت می­شوند اما این بدان فعالیت که آنها بایستی به طور تغییر ناپذیری در هر مرحله اتفاق بیافتد. یا اینکه در یک توالی زمانی معین روی دهند.هر مرحله ممکن است نمایانگر ماه­ها یا سالها طرح­ریزی یا مطالعه باشند، در حالیکه در سایر موارد این مرحله می­تواند  در یک روز اتفاق بیافتد.

ویژگی های مهم در خلاقیت

یکی از ویژگی­های مهم در خلاقیت از دیدگاه گیلفورد داشتن تفکر واگرا می باشد. گیلفورد، در بیان نظریه ساخت ذهنی خود گفته­است که ویژگی مهم تفکر آفریننده واگرایی آن است او به طور کلی شیوه تفکر آدمیان را به دو دسته واگرا و همگرا تقسیم کرده­است. در نظر گیلفورد هم تفکر همگرا و هم تفکر و اگرا در ساخت ذهنی نقش اساسی دارند، اما تفاوت آنها در این است که تفکر همگرا، نتیجه تفکر از قبل معلوم است یعنی همیشه یک جواب ؛درست یا غلط؛ وجود دارد. اما در تفکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب موجود است که از نظر منطقی هر یک از آنها ممکن است درست باشد.

گیلفورد در نظریه خود تفکر واگرا را به سه ویژگی تقسیم کرده­است:

  • انعطاف­پذیری یا نرمشی
  • اصالت

سیالی مشخص کرده و برای اندازه­گیری هر یک از آنها آزمونی ساخته­است. آزمون گیلفورد برای اندازه­گیری انعطاف­پذیری تفکر یا آزمون استفاده­های غیر معمول نام دارد. برای مثال به آزمون شونده کلمه آجر داده می­شود و از او خواسته می­شود تا در مدت هشت  دقیقه تمام موارد استفاده از آجر را نام ببرد .پاسخ­های یکی از دانش­آموزان از این قرار بوده­است: ساختن خانه، ساختن طویله، ساختن مدرسه، ساختن کلیسا، ساختن اجاق. چنانچه ملاحظه می­شود همه این پاسخها به طبقه واحدی از موارد استفاده آجر یعنی ساختن مربوط می­شود و نشان دهنده واگرایی بیشتر تفکر هستند.

اصالت بوسیله آزمون عنوان داستان (Plot Title Test)  گیلفورد اندازه­گیری می­شود. در این آزمون داستان کوتاهی به آزمودنی گفته می­شود و از او خواسته می­شود تا تمام عنوان­هایی که برای داستان مناسب تشخیص می­دهد بگوید. یکی از این داستان­ها درباره­ی گرفتار شدن یک مبلغ مذهبی بدست آدم خوارهاست. در این داستان شاهزاده خانم قبیله آدم خوارها به مبلغ مذهبی پیشنهاد می­کند که با او ازدواج کند تا آزاد شود. مبلغ دو راه بیشتر ندارد یا ازدواج کند یا بمیرد. او از ازدواج سرباز می­زند و پخته می­شود.

یکی از دانش آموزان برای داستان بالا این عنوان را گفته است.شکست شاهزاده خانم خورده شدن به وسیله وحشی­ها شاهزاده خانم مبلغ مذهبی و پخته شدن بوسیله وحشی­ها، دانش­آموزان دیگر عنوان­های زیر را انتخاب کرده است: داستان دیگ، شام خوشمزه، خورش واعظ، جفتی بدتر از مرگ، او غذا را ول کرد و دیگ را چسبید، پاک ولی مجهول، جایزه­ای داغ برای آزادی.گیلفورد؛ پاسخ های دانش­آموز دوم را اصیل تر از پاسخ­های دانش­آموز اول می­داند. سیالی به تعداد پاسخ­های مختلفی که آزمودنی به یک سؤال اشاره می­کند.

در آزمون­های مخصوص سنجش سیالی، سرعت و تعداد پاسخ­های داده­شده ملاک سیالی فکر هستند، گیلفورد مشاهده کرده­است که بعضی از افراد در دادن پاسخ به سؤالات، مثلاً دادن اطلاعاتی درباره­ی یک موضوع، از دیگران پاسخ­های بیشتری می­دهند، او اظهار می­دارد که صرف دادن پاسخ­های بیشتر این احتمال را که بعضی از آن پاسخ­ها ممکن است و اگرا باشند افزایش می­دهند.

عوامل مؤثر در خلاّقیت و رشد آن

بدون تردید دارند. عوامل ارثی و امور طبیعی و فرهنگی همه در پیدایش استعداد و رشد خلاقیت تأثیر دارند. آزمایش­هایی که در بحث وراثت ذکر شد نشان می­دهد که نویسندگان بزرگ ریاضی­دان­های معروف و مخترعین، اغلب در دوران کودکی آثار نبوغ و خلاّقیت را از خود ظاهر ساخته­اند. اثر وراثت در پیدایش نیروی ابتکار قابل انکار نیست افراد بیشماری در محیط­های مساعد پرورش یافته­اند ولی همه آنها موجب فکر و اندیشه تازه نشدند یا اینکه عامل ارثی پیدایش استعداد خلاّقیت را در افراد ممکن می­سازد. بنابر­این بروز این استعدادها تحت تأثیر عوامل محیطی قرار داد. در اجتماعاتی که فرد انسانی بدون توجه به وضع مالی، موقعیت اجتماعی و عقیده حق استفاده از فرصت­های تربیتی را دارد و می­تواند طبق استعداد و امکانات خود پیشرفت کند معمولاً افراد مبتکر و خلاق بیشتر دیده می­شود.

بنابر این محیط مساعد چه در زمینه جغرافیا و چه از لحاظ اجتماعی و فرهنگی در رشد و پرورش قوه ابتکار افراد تأثیر فراوان دارد عوامل محیطی نه تنها سبب پرورش استعدادهای مختلف افراد می­شود بلکه موجباتی برای تحریک و تشویق افراد مخلوق اندیشه­ها و طرق تاره فراهم می­سازد. در اجتماعی که رشد فردی و رفاه اجتماعی از طریق روش علمی در یک وضع رضایت آمیزی توافق  و سازگاری کرده­اند معمولاًتمایل پرورش افکار خلاق اندیشه­های تازه بیشتر فراهم می­شود. بنابر­این خلاقیت تنها زاییده یک استعداد فطری نیست، بلکه تا حدود زیادی مربوط به روش­های تربیتی و زمینه­های فعالیت، به ویژه در دوران کودکی تا هنگام بلوغ است. خلاقیت نوعی توانایی است که در بعضی از افراد پرورش می­یابد و در بعضی از افراد سرکوب می­شود. بنابر­این با اصول و تکنیک­های درست می­توان خلاقیت را پرورش داد.

روبرت جی و لیندا؛ بی­تا؛ روانشناسان مسائل اجتماعی، در بررسی­های خود شش عامل را در خلاقیت افراد مؤثر دانسته­اند:

  • دانش : داشتن دانش پایه­ای در زمینه محدود و کسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی
  • توانایی عقلانی : توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسائل.
  • سبک فکری : افراد خلاق عموماً در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد، سبک فکری ابداعی را بر می­گزینند.
  • انگیزش : افراد خلاق عموماً برای به فعل در آوردن ایده­های خود برانگیخته می­شوند.
  • شخصیت : افراد خلاق عموماً دارای ویژگی شخصیتی مقاوم در مقابل فشارهای بیرونی و درونی سازمان هستند.
  • محیط : افراد خلاق عموماً در داخل محیط­های حمایتی بیشتر امکان ظهور می­یابد.

تورنس تحقیقی انجام داد که این سؤال آیا امکان پرورش خلاقیت وجود دارد؟ فرضیه آن را تشکیل می­داد. براساس این تحقیق، تورنس نتیجه­گیری می­کند که می­توان دسته­ای از اصول را به کودکان یاد داد که با آنها اجازه می­دهد تعداد بسیار زیادی عقیده آن هم عقایدی خیلی بهتر نسبت به زمانی که هیچ گونه تربیتی در این مورد ندیده باشند، از خود ابراز دارند .بنابر­این، در این مورد که خلاّقیت را می­توان پرورش داد تردید وجود دارد. روان­شناسان از مدت­ها قبل این اعتقاد را که هر استعدادی را می­توان با تمرین تربیت نمود و پرورش داد، پذیرفته­اند.

منبع

جاه طلب ضیابری،مهشید(1393)، اثر بخشی آموزش راهبرد­های فراشناخت و خلاقیت بر خود پندارۀ تحصیلی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0