تعاریف استرس
بانگاهی به گستره تحقیق در زمینه استرس میتوان گفت گام اول در این راه، ارائه تعریف دقیق از استرس است. البته تعریف واحدی که مورد قبول عام باشد، در دست نیست. در اینجا تعدادی تعاریف ارائه شده تکرار میشود:
- کنون واژه استرس را در اشاره به واکنش فیزیولوژیکی که در اثر ادراک موقعیتهای آزارنده یا تهدید آمیز بروز میکند، معرفی نمود.
- سلیه استرس را به منزله یک پاسخ فیزیولوژیک دانست که منجر به نشانگان عمومی سازگاری میشود و در همه افراد ایجاد شده و شامل سه مرحله هشدار، مقاومت و تحلیل رفتگی میباشد.
- لازاروس و فلکمن مقبولترین رویکرد را نسبت به استرس عنوان کرده است که رویکردی تعاملی است و نظریه روانشناختی درباره استرس قلمداد میشود.
آنها استرس را به عنوان رابطه بین شخص و محیط که توسط شخص به صورت فشارآور و فراتر از توانایی او ارزیابی میشود و سلامتی او را به خطر میاندازد، تعریف میکنند.
آدر و کوهن استرس را به هرنوع شرایط طبیعی یا ذهنی که توسط ارگانیزم به صورت تهدید واقعی یا ذهنی قلمداد میشود، تعریف میکنند.براوین و کمپل استرس را به صورت محرکی میدانند که از خارج بر فرد تحمیل میشود و ناراحتیهای جسمانی و روانی را در پی دارد.کرتیس معتقد است استرس ، تنیدگی ؛ حالتی است که وقتی رخ می دهد افراد با رویدادهایی روبرو می شوند که آنها را تهدید کننده سلامت جسمی یا روانی خود می یابند.
لوتانز می گوید استرس را می توان پاسخ انطباقی به یک موقعیت خارجی که به خطا های جسمی، روحی ویا رفتاری افراد منجر می شود تعریف نمود.کمنی معتقد است که انسانها به یک واقعه استرس زا ی یکسان براساس چگونگی ارزیابی ان به شیوه های فیزیولوژیک متفاوت پاسخ می دهند. به عقیده او بدن انچه که درمغز اتفاق می افتد پاسخ می دهد نه بر واقعه محیطی.جویس مرلین معتقد است که اکنون دیگر این باور عمومیت یافته است شرکتهایی که بهره وری و کنترل کیفیت را مدنظر قرار داده اند دخالت دادن ارگونومی را در برنامه هایشان بعنوان یک شم تجاری بکار می گیرندو شرکتهای موفق برنامه ارگونومی را با ایمنی, کنترل کیفیت و برنامه های تولیدی جهت دستیابی به حداکثر سود تلفیق نموده اند .
کاراسک فرض می کند دو ویژگی محیط کاری برای پیش بینی استرس و فشار کار مهم هستند که شامل تقاضاهای کاری و اختیارات شغلی است. تقاضای شغلی میزان تلاش و توجه مورد نیاز برای انجام کار را در بر می گیرد و بیشتر به بار روانی کار و برانگیختگی مورد نیاز برای انجام کار مرتبط است ، بنظر کاراسک کارهایی با تقاضاهای بالا و کنترل کمتر بیشتر استرس زا هستند, کارهایی با فشار و تقلای بالا یعنی جاهایی که دارای تقاضای بالا بلا سطح متناسب از کنترل حل نشده باشد استرس زا هستند.
هرزبرگ و همکارانش نتایج بررسی های خود را چنین اعلام کردند : که اصولا دو دسته از عوامل در انگیزش تاثیر دارند اولی : عوامل ابقاء ،بهداشتی و یا حافظ وضع موجود ؛دومی : عوامل انگیزشی ؛برانگیزاننده می باشند .تئوری X و Y مک گریکور : اولین بار در سال 1957 میلادی در کتاب خود تحت عنوان جنبه انسانی سازمان ها به بحث بستگی رفتار مدیران با چگونگی ادراک و دید آنها نسبت به اشخاص دیگر پرداخته, مک گریکور در مدل خود افراد را به دو دسته تقسیم و هر دسته را با عنوان تئوری X ،انسان عنصری غیر فعال و تئوری Y ،انسان عنصری فعال از یکدیگر متمایز ساخته است .
بنابراین مفهوم استرس به صورتهای مختلف مدنظر گرفته شده است. عدهای از محققان، استرس را به عنوان شرایط محیطی تعریف میکنند:به طور مثال استرس شغلی، استرس مربوط به رقابت و یا استرس پرورش دادن فرزندان . طبق این دیدگاه، استرس از طریق تعامل فرد یا گروه با نیروهای خارجی به وجود میآیند. دیدگاههای دیگر، استرس را پاسخ فرد در موقعیتهای چالش برانگیز و تهدید آمیز در نظر میگیرد. طبق این دیدگاه استرس واکنش فیزیکی و روانشناختی فرد یا گروه به موقعیت چالش برانگیز است.
در این رویکرد استرس تنها به عنوان محرک و یا پاسخ در نظر گرفته نمیشود، بلکه استرس به عنوان نتیجه تبادل و تأثیر متقابل فرد و محیط در نظر گرفته میشود. بنابراین رویکرد تقابلی، استرس را به عنوان مفهوم ارتباطی مداخلهای ادراکی تعریف میکند. این تعریف منعکس کننده رابطه بین فرد و محیط میباشد که این رابطه توسط فرد به عنوان خطری برای سلامتیاش یا زیادهروی و تجاوز در منابعش ارزیابی میشود.
طبق گفته فولکمن ، استرس مختص فرد و یا محیط نیست و نیز استرس یک محرک یا پاسخ نیست. بلکه استرس یک رابطه پویای خاص ،تغییرات دائمی و دو طرفه بین فرد و محیط است که در آن هر دو بر روی هم تأثیر میگذارند. لازاروس اظهار داشته است که افراد به خودی خود قربانی استرس نیستند بلکه چگونگی ارزیابی موقعیت استرسانگیز (ارزیابی اولیه) و چگونگی ارزیابی توانایی خود در مقابل با آن و حل آن (ارزیابی ثانویه)، تعیین کننده ماهیت استرس است. روند ارزیابی فرد، بر رابطه پویا و متقابل بین فرد و محیط اجتماعی تأثیر میگذارد.
در زندگی همه افرادی که دارای شغلی هستند، استرس وجود دارد و به گونههای مختلف بر آنها فشار روانی وارد میکند.تحولات شغلی مانند تغییرات سازمانی،تغییر حقوق و دستمزد،ترفیعات شغلی،کاهش یا افزایش نیروی انسانی و دگرگونیهای اجتماعی موضوعهایی هستند که به شکلی بر فرد فشار آورده و او را دچار آشفتگی،نگرانی،تشویق و اضطراب مینمایند ، نگرانیها و تشویشها در پیشههای گوناگون متفاوت است.
هر چند برخی از پیشهها دارای استرس بیشتر و برخی کمتر است،با وجود این کمتر اطلاعات معتبر و قابل اعتمادی در مورد میزان تنش به هنگام کار یا درباره جمعیت شاغلی که از نشانههای تنش شدید رنج میبرند در دست است.انجمن پزشکان خانوادگی آمریکا،برآورد نمودهاند که حدود 2/3 کسانی که در محل کار یا دفتر خود مورد معاینه قرار میگیرند دارای نشانههایی از تنش یا استرس هستند.بررسی تیپ گوس نشان داد که 65%از مدیران در آمریکا بر این باورند که مشاغل آنها بیش از مشاغل عادی تنشزاست.
کرنز به برخی از عوامل استرسزا مانند مسافرت زیاد،ساعات طولانی کار،رویارویی با تغییرات و مشکلات کاری و جبران هزینههای مربوط به اشتباهات و خطاهای کاری اشاره کرده است.کورون هازر ،بین شرایط نامطلوب کاری،تند کار کردن،کار زیاد و طولانی و کاهش سلامت روان و خشنودی شغلی رابطه معنیداری پیدا کرد.همچنین کیفیت ذهنی پرکاری با سیگار کشیدن که خود خطر ابتلاء به بیماریهای قلبی و بیماریهای رواننژندی را به همراه دارد در ارتباط دیده شده است. افرادی که ناگزیرند زیاد با تلفن صحبت کنند،کارمندان دفتری و افرادی که ناگزیرند در جلسات طولانی شرکت کنند بیشتر از دیگران سیگار میکشند.
مارگولیس نشان داد که استرس ناشی از میزان کار زیاد با نشانههای استرس و بیماریهای روان نژندی ارتباط دارد.نشانههایی چون غیبت از کار، میبارگی،بیتفاوتی در کار و کاهش انگیزش کاری در این افراد بیشتر از سایرین است. ابهام نقش و تعارض نقش از دیگر عوامل استرس شغلی است. ابهام نقش هنگامی روی میدهد که شخص درباره کاری که انجام دهد اطلاعات کافی نداشته باشد.تعارض نقش هنگامی بروز میکند که فرد در محیط کار خود با وظایف و درخواستهایی روبرو شود که به آنها علاقه ندارد ، ابهام نقش باعث ناخشنودی شغلی و کاهش سلامت بدنی و روانی افراد شده، فشار خون و تپش قلب را افزایش میدهد و نشانههای روان نژندی را پدید میآورد. مارگولیس و کروز ، از بین نشانههای افسردگی،پایین بودن اعتماد به نفس،ناخشنودی از زندگی و ترک کار رابطه معنیداری را نشان دادند ، دریافتند که ابهام نقش با شکایتهای بدنی و نشانههای روانی کارکنان ارتباط دارد.
میزان مسئولیت افراد و شیوه ارتباط فرد با همکاران و سرپرستان خود،سر و صدا،میزان نور و نوبت کاری نیز از عواملی هستند که بر سلامت روان افراد و خشنودی شغلی آنها تأثیر میگذارد.شناخت اثرات زیانبار مشکلات روانی بر کیفیت و میزان کار کارکنان،بررسی استرسهای شغلی در کارکنان و شناخت روشهای رویارویی با استرسها میتواند به افراد برای رویارویی با استرس کمک نماید.
منبع
حمزوی،ملیحه(1391)، ارتباط بین اصول ارگونومی و استرس در شرکت گاز،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت دولتی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید