تعارض زناشويي
در دهه حاضر مطالعات علمي پيرامون تعارض زناشويي توجه زيادي را به خود جلب کرده است. در مقايسه با يافته هاي علمي دهه هاي گذشته در این دهه حجم زيادي ازمطالعات به جنبه هاي مختلف تعارض زناشويي اختصاص داشته است. درک کيفيت و ارزش ازدواج وسيله اي براي درک اثرات ان بر روي تمام فرايندهاي داخلي و خارج خانواده است. دلايل معقول و منطقي مطالعه برروي جزييات تعارض زناشويي، درک محدوديت ان در عدم سلامت خانواده و اشخاص ،اهمیت ان براي جامعه در حاليکه ازدواج هاي موفق شکل مي گيرد، دست کشيدن از جرم و نياز به گسترش مداخلات تجربي براي زوجين به منظور جلوگيري يا کم کردن فشارهاي زناشويي و طلاق است .
رابطه زناشويي و زندگي مشترک مانند هر رابطه ديگري داراي جنبه هاي مثبت و منفي است.صميميت و مشارکت از جنبه هاي مثبت آن و ناسازگاري و عدم رضايت از جنبه هاي منفي آن به حساب مي ايد.
از نگاه ترمن، عدم ثبات و استواري عواطف در زندگي زناشويي موجب ناخرسندي و تعارض مي گردد که تاثیرات سوء آن بر کودکان غیر قابل انکار خواهد بود . هنگامی که دو نفر به عنوان زن و شوهر با یکدیگر زندگی میکنند تعارض به وجود خواهد آمد. در تعاملهای بسیار طبیعی زن و شوهر، مواقعی هست که اختلافهایی به وجود میآید و یا نیازها برآورده نمیشوند، در نتیجه، هر دو شریک نسبت به هم احساس خشم، ناکامی و نارضایتی میکنند. بنابراین اگر تعارض به وجود میآید، زن و شوهر باید برای آن آماده شوند. این آمادگی باید نه تنها بر حسب توانایی برقراری ارتباط مؤثر باشد بلکه با توجه به انجام راهبرد حل مساله به شیوه نظامدار که ساختار و نظمی برای جلسات حل تعارض فراهم میآورد، به وجود آید.
مهمترين عامل و شاخص تعيين کننده کيفيت ازدواج نوع رابطه بين زن و شوهر است و يکي از عوامل مهم در هر رابطه زناشويي رضايت خاطري است که زن و شوهر از ان احساس مي کنند.
رابطه زناشويي رضايت بخش تاثير زيادي بر سلامت رواني و رشد شخصي زوجين و فرزندان انان دارد. ميزان رضايت خاطر از رابطه زناشويي روي ارسال و دريافت پيام تاثير مي گذارد. شوهري که از ازدواج خود ناراضي است به حوادث منفي زندگي توجه مي کند و از پيام همسرش برداشت منفي مي نمايد در حاليکه شوهر راضي برداشت هايي مثبت دارد.
وقتي زوجين به طور پيوسته دچار مشكل مي شوند ميتوان آنها را در چند علّت رديابي كرد. تعارض زماني به وجود مي آيد كه زوجين به دليل همكاري و تصميمات مشتركي كه مي گيرند درجات مختلفي از استقلال و همبستگي را نشان ميدهند كه اين تفاوت ها را مي توان روي يك پيوستار از تعارض خفيف تا تعارض كامل طبقه بندي كرد . از نظر گلاسر، تعارض زناشويي ناشي از ناهماهنگي زن و شوهر در نوع نيازها و روش ارضاي آن، خودمحوري، اختلاف در خواسته ها، طرحواره هاي رفتاري و رفتار غير مسئولانه نسبت به ارتباط زناشويي و ازدواج است . يكي ديگر از اين عوامل مهم، مبهم و نارسا بودن ارتباطات به صورت غير مستقيم است. در خانواده هاي آشفته اصولاً ارتباطات غير كلامي به شكل كاملاً منفي احساس و ابراز مي شود .همچنين از مهمترين مسائلي كه زوجين با آن دست به گريبان هستند عدم آشنايي كافي از همديگر است كه بلافاصله بعد از زندگي مشترك بروز پيدا ميكند .
تعاریف متعدد برای واژه تعارض زناشویی ارائه شده است.درمانگران سیستمی تعارض زناشویی را تنازع بر سر تصاحب پایگاهها و منابع قدرت و حذف امتیازات دیگری میدانند . از نظر وایل ، کنش و واکنش دو فرد که قادر نیستند منظور خود را تفهیم نمایند، تعارض یا تنازع نامیده میشود.
کلینیکه، معتقد است اختلاف در روابط نزدیک وقتی بوجود میآید که نزدیکان کارهایی انجام دهند که ما دوست نداریم یا از انجام کارهایی امتناع ورزند که دوست داریم.
هالفورد، ضمن بحثي درمورد آشفتگي روابط زناشويي به گزارش نارضايتي مهم و مداوم در رابطه توسط حداقل يكي از زوجين اشاره مينمايد. در اينجا منظور از اصطلاح «مهم» تأثير اين موضوع بر كاركرد همسر و منظور از «مداوم» اشاره به اختلافات دائمي ميباشد. به نظر كاهن، هرجا عدم توافق، تفاوت يا ناسازگاري بين همسران وجود داشته باشد تعارض به وجود ميآيد. فاورز و السن ، نيز زوجين متعارض را ناراضي از عادات و شخصيت همسر و داراي مشكل ارتباطي در حوزههاي گوناگون ميدانند.
در مورد تعارض دو دیدگاه متداول وجود دارد و هرکدام از جنبهای به آن میپردازند.دیدگاه سنتی که نظریهای غالب است تعارض را موجب افت و تخریب و مسبب بحران میداند و بر پیامدهای مخرب و معایب آن تمرکز دارد؛بنابراین جهتگیری این دیدگاه درمان و حل سریع تعارض میباشد.از طرف دیگر، دیدگاه تعاملی اختلاف ادراک و نظرات مختلف و عدم توافق در تصمیمات را موجب بهبود و رشد و رفع نقایص و عامل پویای و تحرک میداند.
بر همین اساس ابتدا به پیامدهای مثبت و آنگاه به تأثیرات سوءتعارض زناشویی پرداخته میشود.ترنر، به نقل از ویکز و تریت، اصطلاح بهرهبرداری از تعارض را عنوان میکند و آن را فرایندی فعال و پویا در جهت استفاده زوج از تعارض و بسنده نکردن به حل مشکل تعریف مینماید.به نظر وی تعارض میتواند مثبت، مولد و عامل رشد باشد.هشت کارکرد مثبت تعارض از نظر ترنر، عبارتند از:
- بهرهگیری از انرژی به جای سرکوب آن.
- استفاده خلاقانه از تعارض در جهت رشد پرسشها و آرای جدید.
- برملا شدن احساسات و افکاری که تاکنون مخفی ماندهاند.
- خلق شیوههایی نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین.
- ارزیابی مجدد قدرت در رابطه.
- خلق یک فضای همکاری و مشارکت.
- یادگیری دیدی منطقی نسبت به مسائل و
- مذاکره دوباره در مورد قراردادهای دیرین و تغییر انتظارات در رابطه
در زمینه تأثیرات مخرب تعارض میتوان به پیامدهای جسمی، روانی و رابطهای آن اشاره نمود.از لحاظ روانی، اکثر افراد تعارض در روابط را بینهایت تنشزا تجربه میکنند.تعارض با خطر فزاینده انواع اختلالات روانی از جمله افسردگی خصوصا در زنان، سوء مصرف مواد خصوصا در مردان، ناکارآمدی جنسی در هر دو جنس و مشکلات رفتاری فزاینده در فرزندان خصوصا اختلالات رفتاری پسران ارتباط دارد.
البته ارتباط بین تعارض و اختلالات روانی یکسویه نیست.بلکه اختلالات روانی شدید و طولانی نیز احتمال رشد رابطهای لذتبخش برای فرد را کاهش میدهند.مثلا ازدواج بیماران اسکیزوفرن یا اختلال شخصیتها به احتمال بسیار بیشتری به طلاق میانجامد.
علاوه بر اختلالات روانی، تعارض بر سلامتی جسمی نیز تأثیر دارد.افرادی که روابطی رضایتبخش و حمایتآمیز دارند در مقایسه با زوجهای دارای مشکل به احتمال کمتری دچار بیماریهای مهم میشوند و در هنگام بیماری نیز بهتر معالجه میگردند.همچنین رابطه مستندی بین درد و رفتارهای سازگارانه با بیماریهای مزمن و تقویت غیرعمدی رفتار بیماری در روابط دارای مشکل وجود دارد.
به همین ترتیب مشکلات زناشویی تأثیرات مستقیمی بر فرایندهای فیزیولوژیک بر جای میگذارد؛از جمله تعارض در رابطه با کاهش ایمنی بدن، افزایش فشار خون و احتمال تصلبشرایین رابطه دارد. تعارض زناشویی با پدیده خشونت نیز مرتبط است. حدود یک چهارم ازدواجها حداقل در یک مقطع با تهاجم فیزیکی بینفردی روبرو میشوند، خشونت تقریبا همیشه با آشفتگی رابطه ارتباط دارد.
تقریبا سهچهارم زوجهای درمانده که برای درمان مراجعه میکنند، خشونت یک همسر نسبت به دیگری را در یک سال اخیر گزارش میکنند.این خشونت غالب اوقات به صورت پرتاب اشیاء، هل دادن، سیلی زدن یا پرتاب کردن میباشد. میزان خشونت اوایل رابطه یکی از پیشبینی کنندههای مهم شکست در ازدواج است .
تعارض در روابط زناشویی بر کل رابطه نیز تأثیر دارد.پژوهش نشان میدهد زوچین متعارض کمترین میزان رضایتمندی از ازدواج و بیشترین احتمال طلاق را نشان میدهند.
در ایران نیز از هر ۱۰۰۰ ازدواج حداقل ۱۷۴ مورد آن با رضایت از رابطه، اسنادهای بوجود آمده و استحکام رابطه مرتبط است. بنابراین تعارض از جمله مهمترین مباحث در مطالعه ارتباط بینفردی و روابط زوجین در نظریههای زوجدرمانی به شمار میرود و بررسی آن ضروری به نظر میرسد.
رايس، دو نوع تعارض را در روابط زناشويي مطرح ميسازد: تعارض سازنده و تعارض مخرّب. در تعارض سازنده تمركز بر حل مسئله بوده، در حالي كه در تعارض مخرّب زوجين همديگر را به جاي مسئله مورد حمله قرار مي دهند. در اين تعارض از طريق سرزنش و انتقاد هر يك از زوجين سعي دارند ديگري را تحت نفوذ خود درآورده و اظهارنظرهاي بسيار منفي عليه يكديگر به كار مي برند كه در اين حالت ارتباط درستي بين آنها برقرار نمي شود .
در تعريفي که وينچ و همکاران، از تعارض زناشويي عنوان کرده اند آن را به عدم انطباق بين وضعيتي که وجود دارد و وضعيتي که مورد انتظار است به حساب اورده اند .
انها معيارهاي هشت گانه اي را براي موفقيت زناشويي برشمرده اند. اين معيارها عبارتند از:
- ثبات
- انتظارات اجتماعي
- رشد شخصيت
- مصاحبت
- شادي
- رضايت
- سازگار
- يکپارچگي
شاد بودن بعنوان يک فرد يا زوج پيوسته در تمام عمر کار سختي است ، هيچ فردي هميشه شاد نيست و براي زوج ها نيز طبيعي است که دوره هايي از ناشادي، کشمکش يا فشار داشته باشند.واقعيت اين است که ازدواج فرد را شاد نمي کند،شاد نگه نمي دارد و يا به وي کمک نمي کند که از زحمت و سختي دور شود.قطعاً کسي که هدفش از ازدواج هميشه شاد بودن است محکوم به شکست است .
ادل ، توافق در ارزش ها را با عدم تعارض زناشويي مرتبط مي داند به اين معناکه زوج هاي موفق خود را با نظام زندگيشان منطبق مي سازند. مطالعه ازدواج هايي که امکان ارزيابي به انها وجود دارد بر اين دلالت مي کند که الگو هاي متفاوتي در عملکرد موفقيت اميز ازدواج ها به نمايش گذاشته مي شوند.
بنابرانتظارات ليدرر، يک روش واحد براي دو نفر به منظور داشتن زندگي زناشويي خشنود وجود ندارد اما با پيگيري عناصر اصلي معلوم مي شود که گرچه الگوها متنوعند ولي قواعد مشترکي وجود دارند. برخي از قواعد مشترکي که در ازدواج ها خشنود با الگوهاي عملکردي متنوع مشاهده مي شوند عبارتند از:
- همسران در يک زندگي زناشويي موفق، بادوام و توام با رضايت به يکديگر احترام مي گذارند ، هريک از همسران يعني ويژگي ها يا توانايي هاي قابل احترام را در ديگري مي يابد.مثل همسر خوبي بودن،تامين مخارج کردن، طبع و ذوق هنري داشتن و… هر چه ميدان احترام گذاري به يکديگر وسيع تر باشد زندگي زناشويي رضايتمندانه تر خواهد بود. اين همسران تاييد و ارزش گذاري خود براي همسرشان را نشان مي دهد و به طور پيوسته کارهايي را انجام مي دهند و بيان مي کنند که عواطف ، عشق و احترامشان را با يکديگر نشان مي دهند و کلمات و اعمالي را که اهداف مثبت ازدواجشان را تاييد و حمايت مي کند انتخاب مي کنند.
- همسران نسبت به يکديگر صبور هستند. انها درک مي کنند که امکان فريب خوردن يا خطا کردن در خودشان وجود دارد. انسان را اسيب پذير مي بينند و به اين ترتيب مي توانند قصور و کوتاهي ديگري را بپذيرند.آنها مسئوليت رفتار و عزت نفس خودشان را به طور فردي مي پذيرند و انتظار ندارند که شريک زندگيشان مسئول شاد و خوشحال نگه داشتن انها باشد. بهمين دليل از سرزنش يکديگر اجتناب مي کنند و در عوض انچه درمورد همسرشان درست است تاييد مي کنند ، با همدلي به سخنان يکديگرگوش ميدهند،در جستجوي عوامليند که درروابط انها تاثيرمثبت بجاي مي گذارد.
- همسران بر پايه اعتماد متقابل به تشريک مساعي مي پردازند. تشريک مساعي بر اعتماد تقابل زوج هاي داراي زندگي زناشويي با ثبات و رضايت بخش بنيان نهاده شده است و به انها امکان صرف وقت،انرژي، رغبت و اطمينان به درگير شدن در فعاليت ها و کارهاي فرعي خارج از محيط زناشويي شان را مي دهد. انها ازاد هستند که نه تنها فقط از يکديگر بلکه از هر چيز و هر کس ديگر که ممکن است انها را بطور فردي يا دوتايي غلاقه مند سازد، لذت ببرند.
- در يک ارتباط زناشويي توام با حس همکاري و مشارکت ممکن نيست زن و مرد هميشه با يکديگر موافق باشند اما مي توانند براحتي مخالفت خود را اعلام کنند و اين امر مورد پذيرش قرار گيرد. انها بدنبال راه حل مي گيرند که مورد تاييد هر دو قرار گيردريال،مشکلات زندگي را همواره با يکديگر حل کنند و بطور منظم و صحيح براي تعريف و حل مشکلات حتي خيلي ساده باشند به گفتگو مي پردازند .
نتايج تحقيقات بوث و اماتو، نشان داد که سازگاري روانشناختي بيشتر در بعد فردي مي تواند سازگاري و رضامندي زناشويي بهتري را در پي داشته باشد. از سوي ديگر رضایت مندي زناشويي نيز به سازگاري و رضايت عمومي در زمينه هاي مختلف مانند روابط اجتماعي بين فردي و رضامندي شغلي کمک مي نمايد. با وجود اين نبايد تصور شود که فقط کيفيت روان شناختي يکطرفه کافي است .چون وجود سازگاري ، روابط دوستانه و محبت اميز بازخوردها و سبک زندگي کاملاً متفاوت از يکديگر است. به بيان ديگربراي نارضايتي و ناسازگاري زناشويي ضرورتاً نبايد هر دو نفر مشکل داشته باشند.رضایت مندي زناشويي مي تواند بطور کامل بر کيفيت زندگي تاثير گذارد. تحقيقات انجام شده اهميت تاثير ان را بر انواع نتايج باليني مانند برداشت رواني، برداشت جسماني و حتي طول عمر تاييد نموده اند ، با توجه به اهميت رضایت مندي زناشويي در بهداشت و سلامت، بسياري از متخصصان اين سازه را همواره مورد سنجش قرار مي دهند .
منبع
بایرامی،حدیث(1393)، اثر بخشی طرحواره های درمانی بر کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت روان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی گرمسار
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید