تاریخچه و اصول بهداشت روانی
در طی دهه های گذشته، حرفه مشاوره بهداشت روانی به سرعت رشد یافته است. دلیل این مدعا این است که انجمن مشاوران بهداشت روانی آمریکا که در سال 1976 با 50 عضو به وجود آمده هم اکنون بیش از 1000 عضو دارد . پیدا کردن شروع و آغاز هر نهضتی به خصوص نهضت های اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسئله مشکلی است. در حقیقت روانپزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد.
چون بیماری های روانی از قدیم وجود داشته و بقراط در 1377تا460 سال قبل از میلاد عقیده داشت که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی درمان کرد. تازه ترین علم برای اینکه تقریباً از 1930 بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی بود که روانپزشکی به صورت جزئی از علوم پزشکی شد و سازمانهای روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشورهای مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع کردند، از فعالیتهای این سازمان در جنگ جهانی دوم عملا کاسته شد که تا اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 نام سه نفر باید در سر لوحه پیش تازان و رهبران درمان اخلاقی و انسانی که عبارتند از: فیلیپ پینل از فرانسه، ویلیام تیوک از انگلستان و ون سنزو یکاروگی از ایتالیا قرار می گیرد .
در سال 1959 قانون روانی انگلستان از مجلسین آن کشور گذشت و وزارت بهداری و تأمین اجتماعی عهده دار مسئولیت درمان و نگهداری بیماران روانی در آن کشور شد. در سال 1960 به دستور پرزیدنت کندی ریاست جمهور وقت آمریکا قوانینی جدید برای بهداشت روانی وضع شد و دولت عهده دار مسئولیت های سنگینی برای این گونه بیماران شد. در سال 1963 قانون مراکز جامع روانپزشکی در آمریکا به تصویب رسید و تحت این قانون مراکزجامع منطقه ای مسئول 75 تا 200 هزارنفرازساکنین همان منطقه برای بیماران روانی شد.
تعاریفی چند از بهداشت روانی
در خصوص تعاريف بهداشت رواني، مكتب زيست گرايي كه اساس روان پزشكي را تشكيل مي دهد، معتقد است بهداشت رواني زماني وجود خواهد داشت كه بافت ها و اندام هاي بدن به طور سالم كار كنند و هر نوع اختلال در دستگاه عصبي و در فرآيند شيميايي بدن، اختلال رواني به همراه خواهد آورد. مكتب روانكاوي معتقد است كه بهداشت رواني يعني، كنش متقابل موزون بين سه عنصر مختلف شخصيت: نهاد ،من و من برتر. بدين صورت كه من بايد بتواند بين تعارض هاي نهاد من و برتر تعادل به وجود آورد.
مكتب رفتارگرايي، در تعريف بهداشت رواني، بر سازگاري فرد با محيط تأكيد دارد. اين مكتب معتقد است كه رفتار ناسالم نيز، مثل ساير رفتارها، در اثر تقويت آموخته مي شود. بنابراين، بهداشت رواني نيز رفتاري است كه آموخته مي شود. مكتب انسانگرايي معتقد است كه بهداشت رواني، يعني ارضاي نيازهاي سطوح پايين و رسيدن به سطح خودشكوفايي. هر عاملي كه فرد را در سطح اختلال رفتاري به وجود خواهد آورد. تعریف کینزبرگ در مورد بهداشت روانی عبارتست از: تسلط و مهارت در ارتباط صحیح محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی، عشق، کار، تفریح .
لونیسون و همکارانش،سلامتی روانی را اینطور تعریف کرده اند: سلامت روان عبارتست از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با در آمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویش.
بهداشت روانی به معنای سلامت فکر می باشد و منظور از نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که خود می تتواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی و ملی و بین المللی کمک نماید، زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد نسبت به دست یابی آن اقدام می شود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد .
هارتمن تعادل روانی را به این ترتیب تعریف می کند که من بتواند تطابقی بین نهاد و فرامن ایجاد کند و خواسته های آنها را نفی یا طرد نمی نماید. او قبلاً انعطاف پذیری من کلی، و نظریه جاهودا را تایید کرد و تعادل بین سطوح آگاهی، نیمه آگاهی و ناخودآگاهی شخصیت را به عنوان سلامت فکر تعریف و توصیف نمود. او چنین تعادلی را ناشی از انعطاف پذیری من، می دانست به این ترتیب حالت انعطاف پذیری در فرد ملاکی برای طبیعی بودن یا سلامت فکر خواهد بود .
از دیدگاه روانپزشکان سلامتی عبارتست از: تعادل در فعالیت های زیستی، روانی و اجتماعی افراد که یک انسان از این تعادل سیستماتیک و ساختارهای سالم خود برای سرکوب کردن و تحت کنترل در آوردن بیماری استفاده می کند. کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند: سلامت فکر عبارت است از: قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی، عادلانه و مناسب.
اصول سلامت روان
مشكل است بگوئيم يك شخص از لحاظ رواني سالم و طبيعي است زيرا ميزان آن بر حسب تمدن، جامعه، زمان، مكان، فرهنگ و انتظارات هر جامعه تفاوت دارد. اما براي به سلامت روان انسان ميتوان اصولي را به شرح ذيل مدنظر قرار داد . مشخصات شخصي كه از لحاظ رواني سالم است:
- آنچه را كه هست قبول كند و بداند كه زندگي مطلوب و دلخواه خيالي بيش نيست و هميشه يك نوع ناتمامي و نقص در همه جا وجود خواهد داشت.
- به انجام يك كار معتقد است و پر توقع نيست و هميشه راهي را انتخاب مي كند كه ميداند در آن راه امكان عملي شدن يك منظور بيشتر از راه هاي ديگر است.
- شخص سالم از استقلال فردي خود آگاه است. امكانات، خواست ها، اميال و هدف هاي خود را ميداند و كيفيت و واقعيت وجود خويش و محيطش را درك كرده است و خود را با واقعيت همآهنگ ميكند.
- در برابر پيشآمدها و وقايع معمولي روزانه احساس قدرت ميكند و زندگي را زيبا و سالم ميبيند. هر چند كه ممكن است در مقابل مشكلات و وقايع سخت، شخص احساس ناتواني بكند.
- از زندگي بيشتر راضي است و اظهار خوشي ميكند و كمتر ناراضي و دلگير است.
- ميتواند مناسبات دوستانه و صميمانه با ديگران برقرار سازد كه هم خود از اين دوستي احساس رضايت كند و هم طرف مقابلش از دوستي او برخوردار باشد.
- شخص سالم عهدهدار زندگي خويشتن است وانتظار نداردديگران زندگي راحت وخوبي براي اوتأمين كنند.
- خود و ديگران را دوست دارد و از محبت كردن به آنها لذت ميبرد.
- به ماهيت وجود خود پيميبرد و از تأثير رفتار خود روي ديگران آگاه است.
- در موارد به خصوص و حاد حق دارد كه خشمگين و عصباني شود.
- هم در ميان جمع احساست خوشي ميكند و هم در تنهايي.
- ديگران را تحقير نميكند و براي خود مزيت اضافي تأمل نميشود.
- قبول دارد كه كشمكش ها و ناسازگاري ها هميشه وجود خواهد داشت، بايد به هر صورتي با ناسازگاري ها و كشمكش ها مقابله كند.
- شخص سالم بذلهگويي دارد كه اغلب با آگاهي و خوش خلقي همراه است و از فرصتهاي عادي براي شادي و دور بودن از غصه و نگراني استفاده ميكند.
- آشفتگي و ناراحتي هايش را به نحوي ظاهر ميكند كه قابل قبول جامعهاي كه در آن زندگي مي كند باشد.
- تأثير و آشفتگي خود را مهار مي كند كه باعث ناراحتي اطرافيان نشود و در بدترين شرايط با حقايق روبرو شده و از مبارزه با مشكلات، خصوصاً هنگامي كه از گرفتاري به سوي موفقيت پيش ميرود لذت ميبرد.
- با ديگران خوب تماس ميگيرد، خود را به ديگران مي فهماند و دوستان مخصوص را انتخاب شده دارد.
- خود مختار، متكي به خود و مستقل، آرام و روشنبين است.
- از موقعيت جديد احساس رضايت و لذت دارد.
- بردباري و مهارتي كه فرد براي مسائل بروز ميدهد و يا به عبارت ديگر احساس اين كه از عهده وضيفه محوله برميآيد.
- مسائل رادر مركز قرار ميدهد،نه اينكه خود را در مركز قرار دهد يعني كاركردن روي مسئله نه روي خود.
انجمن ملي بهداشت رواني
انجمن ملي بهداشت رواني در آمريكا در ارتباط با اثرات هيجاني و سودمندي ورزش و فعاليتهاي ورزشي بر سلامت رواني و جسماني به موارد ذيل اشاره مي نمايد:
- معمولاً ورزش با كاهش حالت اضطراب همراه است.
- ورزش و فعاليتهاي ورزشي، باعث مي شود كه افسردگي به طور مناسبي كاهش يابد.
- فعاليتهاي طولاني مدت معمولاً با كاهش صفاتي همچون اضطراب و عصبانيت همراه است .
اگرچه از تاريخچه بهداشت رواني در ايران اطلاعات كافي در دسترس نيست ولي از مدارك ناكافي بدست آمده و با توجه با اعتقادات مذهبي، سنت و علمي آن زمان در كشورهاي ايران و عربي مي توان قبول كرد كه رفتار يا بيماران رواني به محو مطلوب انجام مي شود و از زمان هاي قديم معلم هايي براي نگهداري بيماران رواني وجود داشته است اكثر تصورها اين است كه علوم پزشكي يونان در نگرش كشورهاي عربي زبان و ايران تأثير گذارده ولي شواهد وجود داشته و از كتابهاي يوناني حتي به صورت ترجمه در اين مدرسه استفاده مي شد.
از زمان ساسانيان در جندي شاپور اهواز براي بيماران رواني مكان بخصوصي تركيب يافته و در قرن هشتم چندين بيمارستان در بغداد وجود داشته است كه از پرشكان حاذق در اسلام ابو علي سينا و نيز مانند زكرياي رازي براي بيماران رواني كه آنها را هر مريض هاي دماغي نيز ميگفتند دستورات دارويي تجويز مي كرد ابوعلي سينا براي درمان بيماران رواني عقيده به تلقين داشت و به عقيده اكثر مورخان به پيوند اعصاب را براي اولين بار عرضه كرده است از تأليفات او مي توان به كتاب قانون كه معرفيت جهاني دارد اشاره كرد كه در اين كتاب فصولي براي بيماران رواني وجود دارد كه تا چند قرن در كتب اروپايي چنين چيزي به چشم نمي خورد و همچنين در كتاب (شفا) كه مربوط به فلسفه است دربارة مزاجها آنها را به چهار نوع ملانكولي دموي صفرايي، بلغمي، بودايي، اشاره كرد ابعاد سرشتي در سايت پاتولوژي بيماران داشته است حدود دو دهة قبل براي اولين بار نخستين كتاب بهداشت رواني توسط دكتر سعيد شاملو به رشته تحرير درآمد در اين زمان در ايران تنها عدة محدودي نسبت به اين موضوع بسيار مهم توجه، علاقه و يا اطلاعات دقيق و صحيحي داشته اند و مسئله بهداشت رواني نه تنها مطرح نبود بلكه حتي از سوي مسئولان و متخصصان به درمان بيماران رواني كه به سبب مشكلات فردي و اجتماعي بايد مورد توجه قرار گيرند.
در سال هاي اخير در كشور ايران مانند ساير كشورهاي جهان علاقه مخصوص هم از طرف مقامات دولتي و هم از جانب مردم به امر بهداشت رواني نشان داده است اگر چه هنوز مدت زماني از توجه علاقه نگذشته ولي اثرات آن در بهبود اوضاع بيمارستانها و بكاربردن روش هاي صحيح در پيشگيري مشاهده مي گردد تأثير وقايع مهم زندگي بر سلامي بارها و به دفعات نشان داده شده است.
تاريخچه بهداشت رواني در ايران
نگاهی به تاریخچه بهداشت روان در ایران نشان میدهد كه در طی چند دهه گذشته پیشرفتهای قابل توجهی در زمینه ارائه خدمات بهداشت روان در ایران صورت گرفته است، بالاخص در سال های اخیر، برنامه ادغام بهداشت روان در نظام مراقبتهای بهداشتی اولیه در ایران به عنوان الگویی برای سایر كشورهای منطقه پذیرفته شده است. به همین دلیل در چهل و چهارمین اجلاس سالانه وزرای بهداشت كشورهای منطقه مدیترانه شرقی در تهران در سال 1380، برنامههای بهداشت روان ایران به عنوان یكی از بهترین الگوهای موجود شناخته شد.
مورتی به نقل از خير و شیخ الاسلامی، تاریخچه پیشرفت و گسترش برنامههای بهداشت روان در ایران را به چهار دوره زمانی تقسیم نمودهاند:
در دوره اول كه تا سالهای 1320 ادامه داشت، شرایط بسیار نامناسبی از نظر خدمات بهداشت روان وجود داشت. در این دوره در شهرهای تهران، همدان، شیراز و اصفهان تیمارستانهایی با امكانات بسیار محدود و ضعیفی وجود داشتند كه در آنها بیماران با شرایط بسیار رقت باری نگهداری میشدند.
در دوره دوم، كه از اواخر دهه 1320 شروع و تا سالهای 1350 ادامه داشت. در این دوره، فعالیتهائی در زمینه بهداشت روان انجام گرفت. به عنوان مثال، در سال 1336 پخش برنامههای روانشناسی و بهداشت روانی از رادیو ایران شروع شد و در سال 1338، اداره بهداشت روانی در اداره كل بهداشت وزارت بهداری تأسیس شد. همچنین از دهه 1340 فعالیتهای پژوهشی در زمینه همهگیرشناسی اختلالات روانی و برنامهریزی برای ارائه خدمات بهداشت روان در ایران آغاز شد.
با تأسیس دانشكده پزشكی در كشور و معرفی روانپزشكی به عنوان شاخهای از طب مدرن و ایجاد و گسترش دپارتمانها و بیمارستانهای روانپزشكی، بهبود قابل ملاحظهای در اداره وارائه خدمات در بیمارستانهای روانپزشكی حاصل شد. در اوائل دهه 1340 آموزش دستیاری روانپزشكی در بیمارستان روزبه وابسته به دانشگاه تهران شروع شد و بعد از آن، برنامههای مشابهی در دانشگاههای شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد به مرحله اجراء درآمد.
در دوره سوم كه از سالهای 1350 شروع شد، تلاشهایی در جهت ارائه خدمات بهداشت روان جامعهنگر آغاز گردید. برنامههای این دوره شامل ارائه خدمات جامعه بهداشت روان، ایجاد بیمارستانها و مراكز جدید روانپزشكی در استانهای مختلف و انجام پژوهشهای همهگیرشناسی بود . در سال 1350 اداره بهداشت روان به اداره كل تبدیل شد. ولی بعد از دو سال مجدداً تحت نظارت اداره كل خدمات بهداشتی قرار گرفت. اولین دوره بازآموزی پزشكان عمومی تهران و شهرستانها در سال 1354 به مدت یك ماه در مركز بهداشت روان تهران و مركز روانپزشكی رازی به مدت یك ماه انجام گرفت. موفقیت این برنامه باعث شد كه در سال 1355 دو دوره بازاموزی برای پزشكان عمومی، متخصصین رشتههای مختلف، پرستاران، لیسانسیههای مامایی برگزار شود. در همان سال پس از ادغام دو وزارت بهداری و رفاه اجتماعی، بیمارستانهای روانی و مراكز وابسته، به انجمن توانبخشی وابسته به وزارت بهداری و بهزیستی واگذار شد. از همان سال مراكز جامع روانپزشكی منطقهای در نقاط مختلف تهران تأسیس شد.
چهارمین دوره از مهر ماه 1365، زمانی كه برنامه كشوری بهداشت روان تدوین و مورد تأیید دولت قرار گرفت شروع شد. در این سال،برنامه كشوری بهداشت روان ایران توسط كمیتهای متشكل از كارشناسان و متخصصان بهداشت روان كشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقهای سازمان جهانی بهداشت تدوین و در سال 1367 پس از تصویب وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی به مرحله اجرا گذاشته شد. اولین مرحله آزمایشی این طرح در سال 1367 در شهر كرد و شهرضا به اجرا درآمد. هدف این برنامه آزمایشی بررسی اثربخشی ادغام بهداشت روان در نظام مراقبتهای بهداشتی اولیه بود. نتایج این برنامه آزمایشی اثربخشی این برنامه را نشان داد. موفقیت چشمگیر طرح آزمایشی منجر به گسترش فعالیتها در این زمینه شداین طرح در منطقه هشتگرد نیز به اجراء درآمد، كه نتایج آن اثربخشی وكارآیی ارائه خدمات بهداشت روان بعنوان بخشی ازمراقبتهای بهداشتی اولیه رامورد تأیید قرار داد.
منبع
اسماعیلی نژاد،حسن(1393)، رابطه کنترل عواطف و سلامت روانی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید