تاریخچهی سوءمصرف مواد
بر اساس مطالعهی مرکز تحقیقات ملی در زمینه سوءمصرف مواد (NIDA)، در حدود 37% افراد یک بار یا بیشتر در طول عمر خود مواد غیرقانونی مصرف کردهاند. بیش از 15% جمعیت بالای 18 سال آمریکا مشکلات جدی درمورد مصرف پیدا کردهاند . بعضی از تأثیرات مواد مواد مستقیم و برخی از آنان غیرمستقیم هستند. برای مثال احتمال بروز مشکلات روانی و جسمی در افرادی که والدین معتاد دارند بیشتر است . مصرف مواد همواره با پیامدهای زیادی از لحاظ اجتماعی، اقتصادی، مغزی، روانشناختی و مسائل بین فردی از جمله فعالیت جنسی همراه است، به طوریکه یکی از دستهبندیهای عمده راهنمای تشخیصی و درمانی اختلالات روانی (DSM-IV-TR) تحت عنوان اختلالات وابسته به مواد است. همچنین در دستهبندی اختلالات جنسی، طبقهای از آن به کژکاری جنسی ناشی از مواد اختصاص دارد . انجمن روانپزشکی آمریکا ، در DSM (ویراست چهارم)، اعتیاد به مواد مخدر یا سوءمصرف مواد را چنین تعریف مینماید؛ الگوی ناسازگارانهی مصرف مواد که به تحلیل یا ناراحتیای منجر شود که از لحاظ بالینی اهمیت دارد.
تعاریف و مفاهیم اعتیاد
پیچیدگی حاصل از سوءمصرف غیرقانونی مواد در اصطلاحات وابسته به آن، که به نظر میرسد تقریباً با تشکیل جلسات شوراهای مختلف حرفهای و دولتی تغییر مییابند، منعکس است. یک نمونه از آن نامی است که باید روی مواد تغییر دهنده مغز گذاشته شود. متن بازنگری شده چهارمین ویراست راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی مواد تغییر دهنده مغز را مواد و اختلالات مربوط به آنها را اختلالات وابسته به مواد نامیده است. در DSM-IV-TR مفهوم مواد مؤثر بر روان مواد شیمیایی واجد خواص تغییردهنده مغز نظیر حلالهای عضوی را، که ممکن است عمداً یا سهواً مصرف شوند، در بر میگیرد. مواد مجاز را نمیتوان از مواد غیر مجاز جدا کرد؛ بسیاری از مواد مجاز مانند مرفین گاهاً به روشهای غیرمجاز کسب شده و برای مقاصد تجویزنشده مصرف میگردند. واژه ماده به دارو ترجیح داده میشود، چون دارو تلویحاً معنی یک ماده شیمیایی مصنوعی را میگیرد، در حالیکه بسیاری از مواد وابسته به الگوهای سوءمصرف ؛ مثلاً تریاک مواد طبیعی هستند یا برای مصرف انسانی تولید نشدهاند مثلاً، چسب هواپیما. به این ترتیب، در DSM-IV-TR موضوع با عنوان اختلالات وابسته به مواد توصیف شده است . برغم برداشت کلی و عمومی مردم از اعتیاد که آن را عادت شدید به استفاده از یک چیز یا انجام یک امر میدانند وقتی میخواهیم اعتیاد و به ویژه اعتیاد به مواد تغییر دهنده خلق و خو و رفتار را تعریف کنیم، درمییابیم که کار چندان آسانی نیست و توافقی دربارهی وجود ندارد. کلمات متعددی مثل مصرف، استفاده نادرست، سوءمصرف، اعتیاد، و وابستگی درباره عادت به نوشیدن مشروبات الکلی و مصرف مواد و داروهای آرامبخش و ضد افسردگی و روانگردان، خوردن بیش از حد، قمار کردن، درگیر شدن با روابط جنسی بیش از حد و حتی کار بیش از اندازه به کار برده شده است .
مصرف:
کلمه مصرف به هنگام استفاده از مشروبات الکلی و مواد و داروها برای مصارف طبی و به منظور تسکین با درمان از قبیل مورفین، کدئین، آرامبخشها و داروهای روانگردان گفته میشود. در کشورهای غربی یا کشورهای دیگری که خرید و فروش مشروبات سکرآور و مستکننده قانونی است و مصرف آنها منع نشده و همچنین استعمال دخانیات یا انجام انواع قماردر موقعیتهای تفریحی، در جشنها و شادیها مجاز شمرده شده است. همین مؤلفان استفاده از مواد یا داروهایی که آثار و نتایج جسمانی، روانی، اجتماعی و قانونی زیانآور داشته باشد را استفاده نادرست خواندهاند.
سوءمصرف:
چنانچه مراجعی مشروبات الکلی یا دیگر مواد مصرف کند که باعث تغییر خلق و خو و رفتار او شود و آثار نامطلوبی بر روی زندگی خودش با زندگی دیگران بگذارد، گفته میشود که سوءمصرف مواد دارد. این آثار ممکن است آسیبدیدگی جسمانی، روانی، یا عملکرد نامناسب شغلی یا تحصیلی فرد باشد. شاکیت ، استفاده مکرر و طولانیمدت از مواد و داروها را سوءمصرف خوانده است و اضافه میکند سوءمصرف از مواد و داروها زمانی صورت میگیرد که فرد موادی را بدون نیاز ضروری و به حق مصرف کند .
وابستگی:
در سال 1964، سازمان بهداشت جهانی به این نتیجه رسید که اصطلاح اعتیاددیگر اصطلاحی علمی نیست و وابستگی دارویی را به جای آن توصیه نمود. مفهوم مواد در ضمن چند دهه معانی رسمی بسیار و معانی معمولی فراوانی داشته است. اساساً در ارتباط با تعریف وابستگی از دو مفهوم استمداد شده است. وابستگی رفتاری بر فعالیتهای موادجویی و قرائن وابسته به الگوهای مصرف بیمارگونه تأکید کرده است و وابستگی جسمی بر اثرات جسمی ,یعنی فیزیولوژیکی دورههای متعدد مصرف مواد تأکید نموده است. آن دسته از تعاریف وابستگی که بر وابستگی جسمی، تأکید کرده اند، در ملاکهای طبقهبندی از وجود تحمل و اثرات ترک استفاده کردهاند .
بطور خلاصه وابستگی به شکل شدیدتر سوءمصرف مواد گفته میشود. از نظر مارگولیس و زوبن، وابستگی عبارتست از: نیاز و میل شدید جسمانی و روانی برای مصرف مواد و خوردن مشروب به خاطر تغییر حالت خودآگاهی و نشئه و کیفی که برای فرد وابسته ایجاد میکند. به نظر آنها وابستگی از طریق مصرف دارو و از روی عادت، مصرف مشروبات و مواد به دفعات بیشتر و مقدار زیادتر آن به رغم نتایج زیانآور و منفی فراوان آن برای فرد، خانواده و جامعه مشخص میشود .
اعتیاد:
لاسون، لاسون و ریورز، تغییرات سلولی را که در اثر استفاده زیاد از مواد و داروهای روانگردان رخ میدهد و باعث ایجاد مقاومت و تحمل علائم مرضی ناراحتکننده و زجرآور بدنی و روانی به هنگام عدم استفاده از آن میشود، اعتیاد نامیده اند.
دین دویل پیتا ، نیز معتقد است که اعتیاد به مشروبات الکلی یا دیگر مواد دلالت بر این ندارد که شخص دچار حالت مستی یا نشئه و کیف باشد، بلکه به وضعیت شخصی گفته میشود که به طور مکرر به قدری به خوردن مشروب یا مصرف مواد مشغول شده است که زندگی شخصی، خانوادگی و شغلی را برای او ناراحتکننده کرده است. این فرایند وابستگی روانی ممکن است چیزهای دیگر مثل خوردن، روابط جنسی، قمار و حتی کار کردن کشیده شود.شخص بقدری نسبت بمصرف مشروب یاموادdhاشتغال به امور دیگر وسواس پیدا میکند که زندگی بدون آنها برای او لذتآور نیست.
کلمه اعتیاد و واژه مربوط به آن معتاد تا حدودی با وابستگی ارتباط دارد. واژه معتاد مفهوم خاص ناپسند و تحقیرآمیزی پیدا کرده است که مفهوم سوءمصرف مواد را به عنوان یک اختلال طبی نمیدهد. اعتیاد هم در کاربرد عوامانه، مثل اعتیاد به تلویزیون، اعتیاد به پول اهمیت خود را از دست داده است. هرچند این دلایل به اجتناب از کلمه اعتیاد در اصطلاحات رسمی کمک کرده است. ممکن است اساس نوروشیمیایی و نوروآناتومیک مشترک بین همه اعتیادها وجود داشته باشد، خواه اعتیاد به مواد و خواه اعتیاد به سایر چیزها مثلاً قمار، دزدی و خوردن. این اعتیادهای مختلف ممکن است اثرات مشابهی بر فعالیتهای نواحی پاداش خاص در مغز، نظیر ناحیه تگمنتال بطنی،لوکوس سرولوس، و هسته آکومینس داشته باشند .
منبع
شایی آرانی،سهیلا(1392)، سازگاری زناشویی توسط رضایت جنسی و باورهای ارتباطی ناکارآمد زوجین معتاد، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید