تاريخچه راهبردهاي مقابله

پژوهش هاي زيست شناختي و روان شناسي درزمينه روش هاي سازگاري با محيط، قدمت ديرينه دارد. مفهوم راهبرد براي مدت طولاني است كه در روان شناسي مطرح مي باشد و شروع آن به صورت رسمي به دهه هاي 1960 و 1970 بر مي گردد. به طور كلي قبل از دهه 80 و قبل از رواج اصطلاح مقابله ، مفاهيمي چون سازگاري، ساز و كارها سازگار شدن و تعادل يابي به گونه اي گسترده به كار مي رفت. روانشناسان شخصيت و  زيست شناسان تكاملي معتقدند انسان و ساير جانداران در مواقع ضروري مانند بروز تعارضات دروني ، به خطر افتادن زندگي و تحريك شدن نيازهاي رواني , جسماني در جستجوي تعادل و رفع تنش بر مي آيد.لذا گسترده ترين موضوعات مطالعه شدهدر روان شناسي معاصر، شيوه هاي مقابله است.استرس و شيوه هاي مقابله يا آن، بسياري از تحقيقات در دو دهه گذشته را به خود اختصاص داده است. در سال 1980، موس  و بي لينگز ، براي اولين بار دست به طبقه بندي شيوه هاي مقابله با تاكيد روي پاسخ هاي مقابله ايزدند. در سال 1986،مات ون و همكاران، روش هاي مقابله اي را به صورت منسجم و با استفاده از نظريه فولكمن و لازاروس ،طبقه بندي كردند .

نظريه هاي راهبردهاي مقابله:

نظريه  تكاملي : اين نظريه با داروي شروع مي شود. از نظر وي تغيير درجهت تكامل داراي دو عامل بيروني و دروني است. عامل دروني مثبت و خلاق است و نياز به پيشرفت را ايجاد مي كند.عامل بيروني انتخاب  طبيعي نامطلوب و كم فايده را حذف ميكند و آنچه براي تحول ضروري است حفظ ميكند. بوم شناسي كه زاييده تكاملي داروين است نيز به بررسي ارتباط بين موجودات  زنده و محيط پيرامونش مي پردازد و تاكيد آن بر پيوندهاي اجتماعي كه جنبه اساسي تعامل موثربا محيط است و سازگاري فرد و راهبردهاي مقابله به منظور كمك به بقاي گروهو ترقي اجتماع انساني مي داند .

نظريه روان تحليل گري:

به اعتقاد فرويد ،  من  همواره برابر رفع تعارضات بين دو اصل لذت و واقعيت يا مكانه هاي فرد و واقعيت هاي محيط بيروني در فعاليت و تكاپوست و رفتار انسان چيزي نيست جز كشاننده اي كه از طريق ارضا غرايز جنسي و پرخاشگري سبب كاهش تنش مي گردد. يعني ، من  غير مستقيم و بدون شناخت سبب كاهش تنش مي شود و روان تحليل گران فرويدي جديد يك قلمرو ، من  بي تعارض با نيرويي خودمختار فرض مي كنند.

نظريه تحولي:

اين نظريه به افزايش تدريجي منابع فردي در طول زندگي فرد تاكيد دارد. اريكسون ، هشت مرحله براي زندگي قائل بود كه فرد در هر مرحله با بحران روبرو مي شود كه بايد به طور موفقيت آميزي پشت سر گذاشته شود تا به مرحله بعدي مقابله كند.رويارويي هاي موفق با استرس هاي محيطي احساس كارآمدي و وحدت الگو را شكل مي دهد. اين فرمول بندي ها مجموعه اي از روش ها را به وجود مي آورد تا منابع  مقابله عمومي مانند عزت نفس، هويت الگو، كفايت انگيزشي ، نيازهاي جديد و رفتار جستجوي محرك را ارزيابي مي كند اين منابع مي تواند براي ارزيابي بالقوه ، موفقيت هايي تاثير داشته باشد مثلاَ احساس كفايت و شايستگي ممكن است منجر به درك كمتر تهديدآميز يك استرس بشود و فرد را به انتخاب پاسخ متمركز واقعيت سوق بدهد و يك نتيجه موفقيت آميز را به دنبال داشته باشد.

نظريه فرهنگي اجتماعي:

سازگاري با شرايط محيط فيزيكي و فرهنگي از طريق اقدامات همكاري كننده جوامع انساني تسهيل مي شود كه براي سازگاري با محيط ضروري هستند مفهوم منابع مقابله محيطي نيز از اين ديدگاه نشات گرفته است. حوزه ديگر از شبكه هاي اجتماعي تشكيل شده كه منابع فردي مثل فهم و درك هيجان راهنماي شناختي و حمايت محسوس را فراهم مي كند.بطور كلي با توجه به عناصر مشخص شده در ديدگاه فوق مي توان ارتباط بين زندگي و كاركرد خود را از طريق بررسي منابع مقابله فردي و محيطي ، ارزشيابي شناختي و فرايندهاي مقابله بررسي كرد اين ديدگاه معتقد است كه وقايع زندگي شامل  نسبتاَ كوتاه مدت و هم شامل  دراز مدت و فشارهاي مزمن زندگي مي باشد.

منبع

بیابانی اصلی،مریم(1394)، : رابطه حمایت اجتماعی و شیوه های مقابله با استرس با افسردگی جانبازان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0