بهزیستی روان شناختی،تاریخچه،مفاهیم،نظریه ها ورویکردها
عناصر عملی متعددی وجود دارد که باسلامت کلی افراددرارتباط است.عناصری مثل هوش، ساختار فیزیکی و شخصیت عموماً محصول ترکیب ژنتیکی درنظرگرفته ميشوند،گازنه به این موضوع باعنوان تواناییهاي طبیعی اشاره ميکند.گرچه این ها بصورت اجزاطبیعی رشدفردمحسوب ميشوندولی این عناصر نیز تحت تأثیر محیط در فرآیند نرمال رشد عملکردودرموردافرادبااستعداد،رشد ذوق و قریحه، قرار ميگیرند.اگرفردی دارای توانایی فیزیکی عمیقی باشد،اماکانالیستهاي مثبت از محیطش رابرای رشد تواناییهايش وتبدیل آن هابه قریحه نداشته باشد،این احتمال زیاداست که حس سلامت آن ها کاهش یابد،به همین صورت،اگرفردی دارای پیش زمینه ی ژنتیکی برای رشدوتبدیل شدن به فردی سالم و قوی را داشته باشد اما در محیطی فقیراز نظر تغذیه زندگی کند به احتمال کم به رشد بالقوه کامل خود ازنظر فیزیکی وروانی ميرسد. اگر فردی دارای شخصیتی سرزنده باشد ودر محیطی قرار گیرد که امکان طراوت وشادابی را برای این ویژگی فراهم نکند سلامت روانی واجتماعی فرد توان بالقوه آن را دارد که ازطریق واپس روی عاطفی دچار زیان شود. بنابراین سلامت فرد بالقوه تحت تأثیر رشد با تأخیر یا ناکامل قرار ميگیرد.
سلامت بصورت حالت عملکرد موفقیت آمیزطی زندگی تعریف ميشودکه شامل قدرت درعملکرد فیزیکی، شناختی، اجتماعی وعاطفی ونیز یکپارچه سازی موفقیت آمیز این سه حوزه وحیطه است. موفقیت فرد در به انجام رساندن با یکپارچه سازی این سه زمینه منجر برفعالیتهاي پرباروحاصل خیزو لذت بخش ميشود، فعالیتهايی که اغلب فرد یا جامعه آن ها رامهم وبارزميدانند.یکپارچه سازی عملکرد فیزیکی، شناختی واجتماعی عاطفی به روابط اجتماعی کمک ميکند وبه فرد کمک ميکند بر مشکلات روانی اجتماعی وزیست محیطی اش فائق اید. سلامت همچنین عامل ایجاد غیر عینی از نظر رضایتمندی مرتبط باتحقق پتانسیلهاي فرد نیز هست .
تعریف بهزیستی روان شناختی
به نظر ميرسد سلامت روان یک مفهوم نسبتاً وسیع باشد.اکنون سالهاست که این اصطلاح بطور قابل جایگزینی با بهداشت روان بکار رفته است.در گذشته بنظر ميرسدکه بهداشت روان یک مفهوم فردی در نظر گرفته شده است. لذا بهداشت روان به صورت عدم وجود بیماری تعریف شد. آشکار است که عدم جود چیزی مشخص نميکند که چه چیزی باید باشد ولذا این اصطلاح تاحدی سالها مبهم باقی ماند. در هر صورت در سال 1948 سازمان بهداشت جهانی اصطلاح بهداشت روانی رابه صورت حالت کامل سلامت فیزیکی، روانی واجتماعی نه صرفاًعدم وجود بیماری تعریف ميکند. در جایی که ارزیابی سلامت فیزیکی با معاینه وبررسی وضعیت سلامت وبهداشت بدن کاملاً ساده صورت ميپذیرد،جز روانی واجتماعی سلامت و بهداشت رابسیار مشکل تر بتوان ارزیابی نمود. این احتمالاً بخاطر آن است که بهداشت روان وسلامت روان ساختارهاي چند بعدی هستند که نه تنها دارای ابعاد عینی هستند بلکه دارای ابعاد ذهنی(غیر عینی )نیز هستند. بعد ذهنی(غیر عینی) نتیجه وضعیت درونی است که خود آشکارا غیر عینی است ولذا تعریف وتعیین کیفیت آن مشکل است.به طور کلی بنظر ميرسد که بهزیستی روان شناختی باطیفی از ساختارها مرتبط است.یعنی رضایت از زندگی، شادمانی، سازگاری، احساسات، بهزیستی اخلاقی وذهنی .
اغلب روانپزشکان، روانشناسان ومحققان بهداشت روانی جنبههاي مثبت سلامت را نادیده ميگیرند. تلاشهايی که در جهت گذر از الگوهای سنتی سلامتی صورت گرفته، گرچه زمینه لازم رابرای تلقی سلامت را به عنوان حالتی از بهزیستی (نه صرفاً نبود بیماری ) فراهم ساخته، ولی کافی نیست. البته الگوهای جدید سلامت نیز به طور عمده بر ویژگیهای منفی تأ کید دارند ودر آنها ابزارهای اندازه گیری سلامت، اغلب سلامت نیز به طور عمده بر ویژگیهای منفی تأکید دارند ودر آنها ابزار اندازه گیری سلامت اغلب با مشکلات بدنی (تحرک، درد، خستگی واختلالات خواب)، مشکلات روانی (افسردگی، اضطراب، نگرانی) ومشکلات اجتماعی (ناتوانی در ایفای نقش اجتماعی، مشکلات زناشویی) سروکار دارد.ابعاد نظری سلامت روانشناختی مثبت شامل استقلال،تسلط محیطی ، رشد فردی، روابط مثبت بادیگران، هدف در زندگی وپذیرش خود هستند.
بهزیستی روانشناختی وروانشناسی مثبت
در سالهای اخیر با کارهای سلیگمن وهمکارانش در روانشناسی،جنبشی با عنوان روانشناسی مثبت ایجاد شده است. در این حیطه مباحثی مثل عواطف مثبت، شادکامد، اعتماد به نفس، سرزندگی، خوش بینیوسازگاری اجتماعی و…مورد بررسی قرار ميگیرد.ارسطو سال ها قبل با بیان شادی ونشاط وزندگی خوب در مورد بهزیستی روانشناختی بحث کرده است. مزلو نیز با مطالعه بر روی خود شکوفایی، روانشناسی مثبت را ادامه داد اما آنچه که در این سالها اتفاق افتاد، بیان علميواندازه گیری باروایی وپایایی است که به رشد روز افزون این موضوع انجامیده است. از دیر باز،فلاسفه والاترین مطلوب وحد نهایی انگیزش برای کنش بشررا، بهزیستی روانشناختی دانسته اند، اما در دهههاي گذشته روانشناسان اکثراً بهزیستی روانشناختی را نادیده گرفته اند وبیشتر بر اختلافات روانی ومسائلی مانند افسردگی واضطراب تمرکز کرده اند.
مقیاس بهزیستی روانشناختی اولین بار توسط اندریوز و ویتی در شاخصهايی که رضایت آمریکائیان از زندگی شان رابیان ميکرد، ارائه شد وسه مشخصه دارد: اول اینکه، درونی است. کمپل ميگوید :در درون تجربه فرد جا ميگیرد.دوم اینکه،بهزیستی روانشناختی اندازه گیریهای مثبت راشامل ميشود،ازاین نظر با اندازه گیریهای مانند سلامت روان که با فقدان مؤلفههاي منفی تعریف ميشوند، تفاوت دارد.به هرحال رابطه بین شاخصهاي مثبت ومنفی به طور کامل درک نشده است. سوم اینکه اندازه گیریهاي بهزیستی روانشناختی نوعاً سنجش کلی از تمام جوانب زندگی یک شخص را شامل ميشود.گرچه ميتوان خلق فرد یا رضایت وی را در درون حیطههاي خاصی سنجید،تأکید معمولاً روی قضاوتی یکپارچه از زندگی شخص است.با این وجود اندازه گیریها ممکن است دوره ای از چند هفته تا سراسر زندگی شخص را دربر گیرند. هیچ راه مطمئنی برای اینکه مشخص شود،چه دوره زمانی مناسب تر از بقیه است وجودندارد وبیشتر محققان باید همبستههاي بهزیستی روانشناختی در چهار چوبهاي زمانی گوناگون را پیگیری کنند.
زیربنای فلسفی مطالعه بهزیستی روانشناختی
دودیدگاه روانشناختی وسیع از لحاظ تاریخی بکار گرفته شده تابهزیستی روانشناختی را کاوش وبررسی کند. دیدگاه لذتی، بهزیستی را باشادی برابر ميداند واغلب به عنوان توازن میان عاطفه مثبت ومنفی عمل ميکند. این دیدگاه اساس بهزیستی روانشناختی را فزونی عاطفه مثبت نسبت به عاطفه منفی تعریف ميکند وبر تجربه هیجانی خود تأکید دارند.براساس این دیدگاه بهزیستی روانشناختی را حداقل عاطفه منفی تعریف کرده اند. پاز سوی دیگر چشم انداز اخلاقی ارسطویی، چگونگی سلامت زندگی افراد را در ارتباط با خود حقیقی شان ارزیابی ميکند.
این دیدگاه، بهزیستی روانشناختی را بر اساس ملاکهاي چون فضیلت، پرهیزگاری ورضایت از زندگی و تصورات مختلف از شرایط آرمانی که درفرهنگها ودورههاي مختلف مورد نظر انسان بوده است،تعریف کرده است. اگرچه ابزارهایی که عموماً شامل مقیاس توازن عاطفه بردبرن، شاخص رضایت از زندگی نیوگارتن، مقیاس اعتماد به نفس روزنبرگ، را برای بخش بهزیستی روانشناختی اخلاقی ارسطویی ویا بهزیستی روانشناختی لذتی بکار ميبرند .
به علاوه، درسالهای اخیر چند محقق به چند بعدی بودن بهزیستی روانشناختی اشاره کرده اند و معتقدند که ابزارها باید در بر گیرنده هر دومورد بهزیستی اخلاقی ارسطویی ودیدگاه لذت گرایانه باشد.مؤلفههاي بهزیستی روانشناختی شامل شادمانی، رضایت از زندگی وعاطفه مثبت است. لوکاس، دینر وسو ولوکاس ودینر ولارسن بهزیستی روانشناختی را دامنه ای از رضایت از زندگی،عواطف مثبت ونداشتن عواطف منفی تعریف کرده اند. لیبومیرسکی،کینگ ودینر شادی را جزءعاطفی(هیجانی)بهزیستی روانشناختی ميدانند که به نظر آنان به مسائلی مانند زمینه وراثتی فرد وهمچنین شرایط محیطی وابسته است.
شاخصهاي بهزیستی دومطلب عمده را در نظر دارد : تعادل لذتی ویا به عبارت دیگر تعادل بین عواطف مثبت ومنفی ودوم رضایت از زندگی. اما بهزیستی روانشناختی به طورکلی به سلامت عموميروانی وجسمانی فرد وبه رضایت عموميفرد از زندگی ميپردازد که مفاهیميمانند رضایت شغلی رانیز در بر ميگیرد.به عبارت دیگر مفهوم بهزیستی روانشناختی،مفهوميوسیع تر وهمه جانبه تر که مسائل مختلفی راپوشش ميدهد به حساب ميآید.
مفهوم سازی یک الگوی چند بعدی بهزیستی روانشناختی
باید گفت که بخشی از روانشناسی مثبت به شاخصهاي بهزیستی روانشناختی اختصاص دارد و پیشرفتهاي زیادی در فهمیدن مؤلفههاي بهزیستی روانشناختی انجام شده است برای نشان دادن این نقصان، ریف اندازه گیری جدیدی از بهزیستی روانشناختی را بسط داد که مفاهیم قبلی بهزیستی اخلاقی ارسطویی را در یک خلاصه کوتاه تر تحکیم ميکرد.در واقع بهزیستی روانشناختی با این موضوع که چگونه وچرا مردم در زندگیشان حالتهاي مثبت شامل قضاوتهای شناختی مثبت وهمچنین واکنشها ی احساسی مثبت را تجربه ميکنند سرو کار دارد.
ویلسون از نخستین کسانی است که به مرور موضوع بهزیستی روانشناختی پرداخت وبه دونتیجه رسید : نخست اینکه کسانی که بیشترین مزیت ها را دارند از دیگران شادمان ترند واز بهزیستی روانشناختی بالاتری نسبت به دیگران برخوردارند وبه صورت افرادی شاد، تندرست، تحصیل کرده، با درآمد بالا، خوش بین، فارغ از نگرانی، دین دار، با عزت نفس بالا وروحیه کاری بالا در جامعه نمایان ميشوند.دوم اینکه طی دوهزار سال از زمان فلاسفه یونان باستان تا کنون پیشرفت نطری اندکی در مفهوم بهزیستی روانشناختی حاصل شده است.
خلقیات وهیجانهاي افراد بازتاب واکنش به رویدادهایی است که برای آنها رخ ميدهد. هر فرد قضاوتهاي گسترده ای در باره ی زندگی خود به عنوان یک کل ونیز زیر مجموعههاي زندگی از قبیل کار و تحصیل دارد. بنابراین بهزیستی روانشناختی شامل مؤلفههايی ازقبیل عواطف، رضایت از زندگی وکار است وبر این دلالت دارد که چگونه افراد به ارزیابی زندگیشان ميپردازند که شامل متغییرهایی ازقبیل رضایت از زندگی، رضایت زناشویی، خلق وخو وهیجانات مثبت، نبود افسردگی واضطراب ميباشد. زمانی به شخص گفته ميشود دارای بهزیستی روانشناختی بالایی است که رضایت از زندگی ولذت را به وفور تجربه کند وکمتر هیجانات نامطلوب مثل ناراحتی ویاخشم را تجربه کند.در مقابل زمانی به شخص گفته ميشود دارای بهزیستی روانشناختی پایین است که از زندگیش ناراضی بوده،تجربه لذت کميداشته ومعمولاً هیجانهای منفی مثل اضطراب ویاخشم را تجربه ميکند.
الگوی بهزیستی روان شناختی ریف
روانشناسان متعددی سعی کرده اند درموردبهزیستی روان شناختی فرضیه پردازی کنند وآنرا تعریف نمایند: مانند مازلو، راجرز، یانگ، اریکسون،بوهلر، نوی گارتن، جاهودا وبسیار ی دیگر. ساختار بهزیستی روان شناختی کانون توجه شمار فزاینده ای از تحقیقات طی سالهای اخیر بوده است.درهمین اواخر بنظر ميرسد دوکاربسیار متقاعد کننده مربوط به ریف وبار-اون ميباشد.الگوی ریف بیان ميکند که بهزیستی روان شناختی شامل 6 بعد نیکی وخوبی یعنی پذیرش خویشتن، روابط مثبت با دیگران، خود مختاری وتسلط بر محیط، زندگی هدفمند ورشد شخصی است.
خود مختاری: ریف، خودمختاری را با ویژگیهاي مانند استقلال،مکان درونی کنترل، توجه فرد به خود وتنظیم داخلی رفتار برابر ميداند. این ویژگی ها اعتقادی است که افکار واعمال شخصی مالک خود اواست ونباید با عوامل یا دلایل خارجی از کنترل مشخص شود.
تسلط بر محیط: ریف برتری محیطی را به عنوان توانایی برای انتخاب با به وجود آوردن محیط مناسب با شرایط روانی تعریف کرد. این معیار نیز بخش اصلی فرد گرایی است. برتری محیطی حاکی از دیدگاه ویژه جهان است.فرد بالغ فردی است که ميتواند باجهان سرخورده مواجه شود ومعانی مؤثر انجام انتخاب خود را محاسبه کند.
روابط مثبت با دیگران: ریف روابط مثبت با دیگران را به عنوان روابط میان فردی مطمئن واحساس شدید دلسوزی وهمدردی تعریف کرد..
هدف در زندگی : ریف عقیده داشت که درک مشخص از هدف زندگی، حس راهنما یی، بخشهاي مهم احساسی است، که برای زندگی معنی وهدف وجود دارد. به نظر ميرسد که این توجه به هدف در زندگی با فرد گرایی و تأکید آن بر آزادی بشر مرتبط باشد.
رشدفردی: ریف رشد فردی را به عنوان توانایی مداوم برای توسعه نیروی بالقوه فرد، رشد وتوسعه به عنوان فرد تعریف کرد.
پذیرش خود: ریف ذکر کرد که ویژگیهاي مثبت یک فرد بعنوان ویژگی اصلی عملکرد روانی مثبت عمل ميکند با این وجود، ریف مشخص نکرد ماهیت خود چیست ؟بعلاوه،مشخص نیست که آیا خود باید همیشه پذیرفته شود یا خیر؟ گفتار معمولی حاکی از این است که ما به عزت نفس فکر ميکنیم. بعلاوه، به نظر ميرسد که پذیرش خود برای بیان خود بیگانگی باخود است.
الگوی بهزیستی روان شناختی بار- اون
علاوه بر تفاوتهاي مفهوميدر منشأ واصل،چند عامل رایج بهزیستی روان شناختی در میان تمام تئوری پردازان ظهور یافته است. بار-اون اخیراً الگویش در مورد بهزیستی روان شناختی را از نظر آرایه ای از ویژگی ها وتوانمندیهاي مربوط به دانش اجتماعی وعاطفی که بر توانایی کلی مان در سازگاری بانیازهاي محیطی تأثیر گذار است، تعریف ميکند.همینطور بصورت یک بهزیست روان شناختی در نظر گرفته ميشود.این الگو شامل :
- توان آگاه بودن از درک کردن وبیان خود،
- توان آگاهی ازدرک کردن وارتباط داشتن با دیگران،
- توان سرکردن ورسیدگی کردن به احساسات قوی وکنترل تکانه ها وبرانگیزشهاي فرد و
- توان تطابق با تغییرات وحل مشکلات طبیعت فردی واجتماعی است.
حوزه اصلی در این الگو عبارتند از: مهارتهاي بین فردی، مهارتهاي درون فردی، قابلیت تطبیق،مدیریت اضطراب وخلق وخوی کلی. هدف تحقیق بار- اون تعیین وبررسی عوامل شخصیتی بود که با بیشترین صحت، بهزیستی روان شناختی را توصیف ميکرد.
عوامل مؤثر بر بهزیستی روان شناختی
عوامل متعددی بر روی بهزیستی روانشناختی تأثیرگذار هستند، هر چند که این عوامل از لحاظ تأثیر متفاوتند.این عوامل شامل رضایت درونی،درآمد، سن،نژاد، استخدام، تحصیل، ازدواج وخانواده، تماس اجتماعی، رویدادهای زندگی،شخصیت وتندرستی است .مذهب نیز با بهزیستی روانشناختی ارتباط مستقیميدارد.تحقیق میسی (نشان داد که نوجوانان اقلیتهاي نژادی،بهزیستی روانشناختی پایین تری دارند. همچنین این پژوهش نشان داد که بین مفهوم هدف در زندگی ومیزان بهزیستی روانشناختی رابطه دارد. در این پژوهش که بر روی 438 نوجوان 12 تا19 ساله اجرا شد،بهزیستی روانشناختی رابطه مثبت ومعناداری با خودکارآمدی داشته است. این تحقیق نشان دادهاست که ناکاميدر رسیدن به اهداف، عقاید کسب شده در زندگی وموانع موجود در مسیر پیگیری اهداف از فاکتورهای مؤثر در بهزیستی روانشناختی دوره نوجوانی است. بهزیستی روانشناختی همبستگی بیشتری را بارضایت درونی شامل رضایت ازمعیارهای زندگی و زندگی خانوادگی، رضایت از شغل ورضایت از تندرستی واجتماع است. در زمینه ی ارتباط مثبت بین بهزیستی روانشناختی ودرآمد شواهد بسیار زیادی وجود دارداین ارتباط حتی وقتی که دیگر متغییرها ازقبیل آموزش،کنترل شده اند نیز همواره پا برجاست.
در حقیقت مردميکه ثروتمندتر از دیگران هستند از بهزیستی روانشناختی بالاتری برخوردارند ولی وقتی سطح درآمد افزایش ميیابد، بهزیستی روانشناختی به همراه آن لزوماً بالا نميرود. البته در این میان عامل موقعیت وقدرت که همگام با درآمد تغییر ميکنند، ميتوانند علت تأثیر بر روی بهزیستی روانشناختی باشند و نکته آخر اینکه تأثیر درآمد بر بهزیستی روانشناختی به مقایسه ی اجتماعی بستگی دارد.از عوامل مؤثر بر بهزیستی روانشناختی سن، جنس ونژاد نیز مطرح وچنین نتیجه گیری شده است که اشخاص جوان سطحهاي بالاتری از لذت را تجربه ميکنند اما اشخاص پیر تر میل دارند که درباره زندگیشان به شیوههاي مثبت تری قضاوت کنند وزنان جوان بهزیستی روانشناختی بیشتری نسبت به مردان جوان دارند وزنان پیر کمتر از مردان پیر از بهزیستی روانشناختی برخوردارند ودر زمینه ی نژاد سیاه پوستان نسبت به سفید پوستان با کنترل همه ی عوامل، از بهزیستی روانشناختی کمتری بر خور دارند.
در ارتباط با استخدام وشغل، افراد بیکار، بهزیستی پایین تری نسبت به تماميگروهها حتی وقتی که تفاوت درآمد کنترل شده بود، داشتند. لذا بیکاری بر روی روی بهزیستی روانشناختی تأثیر ویرانگری دارد. در ارتباط با تحصیلات وقتی عوامل دیگر کنترل ميشوند تحصیلات تأثیر قابل ملاحظه ای بر بهزیستی روانشناختی ندارند. البته چنین نتیجه ای در مورد زنان صدق نميکند.تحقیقات کیگانگاس وکینونن نشان دادکه عزت نفس وخوش بینی به عنوان متغیر تعدیل کننده بر روی هیجانات واسترسهاي روانی در مردان شاغل مؤثر است وعزت نفس به عنوان یک متغیر تعدیل کننده بین وضعیت سازمانی وامنیت شغلی عمل ميکند. این مطالعه پیشنهاد ميکند که عزت نفس وخوش بینی منابع مهميهستند که بر روی بهزیستی روان شناختی اثر گذارند.مذهب ومشارکت نیز به طور مثبت بر بهزیستی روانشناختی تأثیر گذار است. از میان تمام عوامل ازدواج ورضایت خانوادگی قوی ترین عامل پیش بینی بهزیستی روانشناختی است. همچنین تماس اجتماعی به عنوان راهی برای بهبوداست وافزایش یا کاهش بهزیستی روانشناختی در تماس اجتماعی با تغییرات همزمان بهزیستی روانشناختی همراه است.
رویدادهای زندگی نیز یک رابطه قوی با بهزیستی روانشناختی رانشان ميدهد اما نسبت به عوامل دیگر رابطه نسبتاً کمتری دارند، رویدادهای خوب با عواطف مثبت ورویدادهای بد با عاطفه منفی در ارتباط ميباشند.فعالیت نیز پیش بینیهاي خوبی برای بهزیستی روانشناختی هستند در واقع ارتباط بین فعالیت وبهزیستی روانشناختی بستگی به شخصیت فرد دارد. اشخاص برونگرای فعال، بهزیستی روانشناختی بالاتری دارند. در میان تمام مؤلفههاي شخصیتی عزت نفس یکی از قوی ترین پیش بینیهاي بهزیستی روانشناختی است.هوش نیز از دیگر از مؤلفههايی است که با بهزیستی روانشناختی ارتباط داردهمچنین تحقیقات نشان ميدهند که رابطه ی نسبتاً بالایی بین تندرستی خود ارزیابی شده وبهزیستی روانشناختی وجود دارد واین رابطه به خصمص در زنان قوی تر وپایدار تر است.شواهد زیادی وجود دارد که شرایط محیط زندگی وعوامل جمعیت شناختی برای تغییرات در شاخص بهزیستی مهم به حساب ميآید، اکنون یکی از مسائل مورد علاقه روانشناسان مثبت گرا توجه به فاکتورهای شخصیتی ونقش مؤثر آن در بهزیستی روانشناختی است. پژوهشهاي گسترده ومتقاعد کننده نشان داده اند که شخصیت در شاخص بهزیستی روانشناختی نقش اساسی دارد.
درپژوهشها پژوهشگران به این ئنتیجه رسیدند که هیچ یک از عوامل عمده جمعیت شناختی ازقبیل سن، جنس، پایگاه اقتصادی اجتماعی وتاحدی میزان در آمد اصلاً رابطه قوی با میزان بهزیستی روان شناختی ندارند. اندر یوزو ویتی با تخمین احتساب تمام متغییرهای جمعیت شناختی رقميکمتر از ده درصددر بهزیستی روان شناختی ارائه دادند.
شخصیت و بهزیستی روانشناختی: ميتوان گفت تغییر در شاخص بهزیستی روانشناختی به وسیله ویژگیهاي شخصیت نوروز گرایی و برون گرایی تبیین ميشود وبه طور اساسی شخصیت ميتواند شاخص بهزیستی روانشناختی در بیست سال آینده را پیش بینی کند. تحقیقات نشان داده اند که بهزیستی با تحصیلات بالاتر و همچنین با باز بودن نسبت به تجربیات جدید ارتباط قوی دارد. بسیاری از تحقیقات بر روی رابطه نوروز گرایی وبرون گرایی وشاخص بهزیستی روانشناختی متمرکز شده است که نشان ميدهد بین نوروز گرایی وشاخص بهزیستی روانشناختی یک رابطه قوی وجود دارد.
تحقیق گومز وکرینگزر وبانگرتر وگروب نیز نشان داد که بین ابعاد پنج گانه شخصیت با وقایع مثبت ومنفی زندگی، کیفیت زندگی وشادکاميبه عنوان متغییرهاي بهزیستی روانشناختی رابطه وجود دارد. استیل، اشمیت وشولتز نیز در یک مطالعه فرا تحلیل نشان دادکه بین عوامل مختلف شخصیتی نشان داد که بین عوامل مختلف شخصیتی وشاخصهاي بهزیستی روانشناختی ارتباط وجود دارد.در واقع بیشتر از 39 درصد از واریانس در شاخص بهزیستی روانشناختی با عوامل شخصیتی تبیین ميشود.که بسیار بالا تر از میزانی است که به دینو وکوپر گزارش شده بود. دینر ولوکاس نشان دادند که مسائلی مانند برون گرایی بالا وروان رنجور خویی پایین رابطه قوی با بهزیستی روانشناختی دارد.
نتایج پژوهشهاي طولی نشان داد که بهزیستی روانشناختی مبانی ژنتیکی و وراثتی دارد.بر اساس نتایج به دست آمده مواردی مانند برون گرایی،روانجور خویی رابطه قوی با بهزیستی روانشناختی دارد اما عوامل بیرونی که اکتسابی است مانند سطح درآمد، تعداد دوستان ویا سلامتی رابطه ضعیفی با بهزیستی روانشناختی دارد.در پرسشنامه پنج عاملی بزرگ شخصیتی، شش وجه برون گرایی که شامل خون گرمی،معاشرتی بودن، جسارت، فعالیت،هیجان خواهی وهیجانات مثبت است،با بهزیستی روانشناختی رابطه دارد. همچنین ریف نشان دادکه ابعاد پذیرش خود وداشتن هدف در زندگی وتسلط بر محیط از پرسشنامۀ بهزیستی روانشناختی وی با ثبات هیجانی،برون گرایی وبا وجدان بودن رابطه دارد.از مجموع تحقیقات انجام شده در زمینه شخصیت وبهزیستی روانشناختی ميتوان گفت که بین بعضی از فاکتورهای شخصیتی مانند برون گرایی وباز بودن وثبات هیجانی با بهزیستی روانشناختی رابطه وجود دارد اما در کار اثرات قوی شخصیت بر روی بهزیستی روانشناختی،تحقیقات اخیر تأثیرات مهم وقایع زندگی بر روی بهزیستی روانشناختی را نیز نشان ميدهد.
مسائل فرهنگی وبهزیستی روانشناختی: خلق وخوی افراد اساس بهزیستی روانشناختی است اما این مقوله از تأثیرات فرهنگی مجزا نیست.تحقیقات نشان ميدهد که شاخص بهزیستی بسته به فرهنگ ملت متفاوت ميشود. یکی از دلایلی که نشان ميدهد بهزیستی روانشناختی یک ساختار اختصاصی وابسته به فرهنگ است.مطالعات تجربی در این زمینه نشان ميدهد که بهزیستی روانشناختی متغییرهایی فرهنگی والگویی جهانی دارد. اکنون از مفاهیم بهزیستی در شادیهاي همگانی استفاده ميشود. به نظر ميآید که شاخصهاي بهزیستی روانشناختی در فرهنگهاي مختلف متفاوت باشد اما رابطه قوی با رضایت از زندگی، حقوق بشر، فردگرایی، برابری اجتماعی وسطح درآمد دارد.
همچنین مسائلی مانند برون گرایی،ازدواج ارتباط وجود دارد اما تفاوتهاي آشکاری بسته به ملیت ها و فرهنگهاي مختلف مشاهده ميشود. در جوامع فرد گرا بین فرد گرایی افراد با خودکشی وطلاق رابطه قوی دیده شد. در ژاپن وآمریکا ی لاتین افراد به هیجانات مثبت تغییرات درون فردی بیشتری از کشورها ی اروپایی وآمریکا نشان ميدهند.اورسولا وهمکاران در تحقیقی که به منظور مقایسه شاخصهاي سلامت جسمانی وبهزیستی اجتماعی بین دوکشور امریکا وآلمان انجام شد،نشان دادند که مؤلفههاي شاخصهاي سلامت جسمانی وبهزیستی روانشناختی را پیش بینی ميکرد که عبارتند از زیر ساختهای اجتماعی به مسائل شخصیتی وشاخص خود نظم بخشی، که در هرشاخص خود نظم بخشی در سلامت جسمانی وبهزیستی روانشناختی نقش مهم تری داشت.
هویت وبهزیستی روانشناختی: وایت،وامپلر و وین در مورد بهزیستی روانشناختی وهویت یابی نوجوانان پژوهشی انجام داد که نشان داد سبک هویت یابی نوجوانان با عزت نفس، نا امیدی، نگرشهاي خلافکارانه، خوش بینی واثر بخش بودن، رابطه وجود دارد. به این صورت که نوجوانان با مشکلات هویتی بالاتر،تمایل بیشتری به رفتارهای نوشیدن مشکل زا، نمرات بالاتر در وابستگی شخصیتی،تمایل بیشتری به بدبینی وهمچنین مشکلات مذهبی بالاتری داشتند.تحقیق فیلیپس و پیتمن نیز نتایج مشابهی را نشان داد، بدین صورت که نوجوانان با مشکلات هویتی بالاتر، نمرات کمتری در مقیاس عزت نفس، نمرات بالاتری در نا امیدی ونگرشهاي خلافکارانه و نمرات کمتر در مقیاس خوش بینی کسب کردند. دینر وسلیگمن رئوس کلی یک شاخص ملی برای بهزیستی روانشناختی راآغاز کرده ویک برنامه تحقیقاتی بزرگ برای توسعه وتأیید این شاخصههاي هویتی وفرهنگی خود پیشنهاد داده اند.
سلامت جسمي و بهزیستی روانشناختی : روان –عصب ایمنی شناسی یکی از حیطههاي نسبتاً جدیدی است که در دوهه اخیر گسترش یافته ویافتههاي آن مرزهای کلاسیک روان وتن راپشت سر گذاشته است. روان –عصب ایمنی شناسی مطالعه تعامل بین نظامهاي رفتاری، عصبی، غدد درون ریز وایمنی است که شاخهای از« روانشناسی سلامت» است وبه چگونگی تأثیر حالت ذهنی ورفتار بر دستگاه ایمنی وبیماریها ميپردازد واین موضوع را بررسی ميکند که چگونه تغییر عوامل روانشناختی با تغییر دستگاه ایمنی، خطر ابتلا به بیماریها ی عفونی، آلرژی، سرطان وحتی مرگ را افزایش ميدهد. در سایه گسترش این حیطه، نظامهايی که قبلاً مستقل تصور ميشدند، امروز مرتبط به هم فرض ميشوند وتعامل بین آنها ضرورتی انکار ناپذیر در جهت ایجاد« تعادل حیاتی » تلقی ميگردد.
در همین زمینه دانا وگریفین نشان دادند که بین سلامتی وبهزیستی روانشناختی رابطه مثبتی بر قرار است.ریف وسینگر بهزیستی روانشناختی را باعث ارتقاءسلامت جسمانی وهیجانی افراد ميدانند. آنها شواهدی ارائه نموده اند که نشان ميدهد، زندگی کردن با توجه به جنبههاي معنوی که حاکی از بهزیستی روانشناختی است، بر سیستمهاي فیزیولوژیکی خاص، تأثیر ميگذارد که مربوط به کار کرد دستگاه ایمنی وارتقاء سلامتی است. بعضی از مطالعات نشان دادکه مؤلفههاي بهزیستی روانشناختی همبستههاي زیست شناختی زیادی دارند که به طور خلاصه ميتوان 1)کارکرد مؤثر سامانههاي انتقال دهنده عصبی شامل سروتونین ونورآدرنالین2)کارکرد مؤثر دستگاه ایمنی 3)پیوند فزاینده گابا وتوان فراموشی یا بازداری یادمانهاي رویدادهای فشار انگیز4)وفعال سازی گذرهای دوپامینی مزو کورتیکی ومزولیمبیکی است.
از برآورد مباحثی که تاکنون مطرح شد، ميتوان این نکته را یادآور شد که بهزیستی روانشناختی به عنوان یکی از اصلی ترین مباحث روانشناسی مثبت است که در کشورهاي مختلف جهان، در جهت افزایش شاخصهاي آن تلاش فراوانی شده است.اکنون روانشناسان این توانایی را دارند که از تلاش در بر طرف ساختن حالاتی که زندگی را مشقت بار مينماید به سمت ایجاد وتوسعه حالتهايی که بر ارزشمندی زندگی ميافزاید، حرکت کنند.
منبع
خواجه ، نوشين (1391)، رابطه منبع كنترل،ميزان اضطراب، بهزيستي روان شناختي با شكايات روان تني،پايان نامه کارشناسي ارشد، روانشناسي عمومي، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید