بهداشت روانی وشرایط آن

سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی را چنین تعریف می کند : بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می گیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی و روانی و جسمی؛ بهداشت، تنها نبود بیماری نیست. بلکه به ارتباط شخص با محیط اجتماعی اش مرتبط است.در این تعریف همان طور که ملاحظه می شود سازگاری با محیط اهمیت زیادی دارد. طبق این تعاریف، شخصی که بتواند با محیط خود خوب سازگار شود از نظر بهداشت روانی بهنجار خواهد بود. این شخص با تعادل روانی رضایت بخش پیش خواهد رفت، تعارض های خود را با دنیای بیرون و درون حل خواهد کرد و در مقابل ناکامی های اجتناب ناپذیر زندگی مقاومت خواهد داشت. اگر کسی توان انجام این کارها را پیدا نکند و در نتیجه با محیط خود به شیوه نامناسب و دور از انتظار مواجه شود از نظر روانی به بیماری نزدیک خواهد شد.

بهداشت روانی بعنوان یکی از شاخص های کیفیت زندگی از اهمیت بسزایی برخوردار است،ضرورت دارد که عوامل تضمین کننده نیازهای بهداشت روانی راخاصه در مورد کودکان شناخته وبه نقاط ضعف آن پی برده شود.سازمان بهداشت جهانی، بهداشت روانی را براساس جنبه های زیستی و اجتماعی تعریف می کند. به نظر این سازمان، بهداشت روانی برای فرد استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و مادی یا استعداد کمک به تغییرات، به شیوه سازنده همچنین بهداشت روانی ایجاب می کند که بین تمایلات غریزی فرد هماهنگی وجود داشته باشد. حدود سال های 1996،  انجمن کانادایی بهداشت روانی، بهداشت روانی را در سه قسمت تعریف کرده است :

  • قسمت اول، نگرشهای مربوط به خود
  • قسمت دوم، نگرش مربوط به دیگران ؛ با دیگران راحت بودن
  • قسمت سوم، نگرش های مربوط به زندگی ؛ رویارویی با الزام های زندگی

برای بهداشت روانی خوب، شرایطی وجود دارد : رو به رو شدن با واقعیت، سازگار شدن با تغییرات، گنجایش داشتن برای اضطراب ها، کم توقع بودن، احترام قایل شدن برای دیگران، دشمنی نکردن با دیگران وکمک رساندن به مردم.نگرش های مربوط به خود شامل :

  1. تسلط به هیجان های خود
  2. آگاهی از ضعف های خود
  3. رضایت از خوشی های ساده

نگرش های مربوط به دیگران شامل:

  1. علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی
  2. احساس تعلق به یک گروه
  3. احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی

نگرش های مربوط به زندگی شامل :

  1. پذیرش مسئولیت ها
  2. ذوق توسعه امکانات و علایق خود
  3. توانایی اخذ تصمیمات شخصی
  4. ذوق خوب کار کردن

این انجمن، بهداشت روانی را در ارتباط با سازگاری با محیط و نگرش های مربوط به خود و دیگران تعریف می کند و به مفاهیم بیماری و آسیب شناختی مرتبط شناخته نمی شود. بلکه بهداشت روانی با حالت سازگاری خوب، احساس بهزیستی، و شکوفایی توان و استعدادهای شخصی تعریف شده است.جان دان ، می گوید : هیچ کس جزیره نیست، ما اجتماعی هستیم. ما درمانده به دنیا می آییم و تقریباً در ثلث اول زندگی به والدین خود وابسته ایم و حتی در دوران بزرگسالی نیز در زمینه تکالیف لازم برای زنده ماندن از دیگران کمک می گیریم. بهزیستی جسمانی ما بستگی به حفظ رابطه با دیگران دارد و حتی بنا به اعتقاد بسیاری از نظریه پردازان، بهزیستی روانی ما نیز به کیفیت همین روابط وابسته است. روابط ضعیف می توانند منبع فشار روانی باشند و روابط خوب منبع کمال و شکوفایی گردند.

برای آن که از کارکرد خوبی برخوردار باشیم لازم است با بسیاری از افرادی که روزانه حتی مختصری برخورد با آن ها داریم به گونه ای مناسب تعامل داشته باشیم، لازم است با برخی از کسانی که به طور منظم آن ها را می بینیم در فعالیت های اجتماعی شرکت کنیم و به این نیاز داریم که با عده‌ای معدود از کسانی که در زندگی ما وجود دارند، رابطه ای ویژه از لحاظ عاطفی نزدیک برقرار کنیم.بهزیستی آدمیان به توانایی آن ها در همسویی با دیگران بستگی دارد. ویلسون، اظهار می دارد که مهمترین عامل موثر بر شادکامی همانا ارتباط موفقیت آمیز با دیگران است. در بسیاری از بررسی ها معلوم شده است که روابط خوب با بهداشت روانی خوب همبستگی دارد .برخی از بررسی ها حتی گزارش کرده اند که روابط خوب با سلامت جسمانی رابطه دارد. البته انسان به صرف بودن در اطراف دیگران به صورت فیزیکی نمی تواند رابطه خوبی با آن ها برقرار کند مگر آن که با آن ها تماس روانی داشته باشد.

روانشناسان درمورد قدرت سازگاری به تعدادعوامل شخصی موجود درافراد اشاره که مهمترین آنها عبارتند از :

  • تسلط داشتن به زندگی خود
  • داشتن خانواده، اقوام و دوستانی که از طرف آن ها حمایت شوند.
  • انعطاف پذیری
  • امیدواری
  • داشتن هدف
  • سرگرم بودن
  • عشق و علاقه به سبکی یا گروهی و یا امری
  • فعال بودن و کارکرد

یکی از عناصری که در توانایی افراد برای سازگاری تأثیر بسیار زیادی دارد فعال بودن و تخلیه انرژی می باشد. کودک سرتاپا انرژی است و به بهانه های مختلف می خواهد آن را مصرف کند. وقتی این انرژی مهار می شود به مانع برمی خورد و راه تجلی پیدا نمی کند، فشارهای روانی غیرقابل باور برای کودک و نوجوان فراهم می آورد. هر اندازه انرژی کودکان و نوجوانان بیشتر مهار شود، احساس ناکامی آن ها به همان اندازه بیشتر خواهد شد و بهداشت روانی آن ها نیز به همان اندازه بیشتر به خطر خواهد افتاد.

عدم آزادی کودکان در تخلیه انرژی خود و ادامه این کار، وضعیت را هر چه بیشتر بدتر و انفجاری تر می کند در حالی که انرژی باید آزاد شود، نیروی بدنی باید بسوزد و مصرف شود. بدیهی است که کودکان در خیلی موارد نمی دانند که چگونه باید انرژی خود را مصرف کنند. آن ها به طور طبیعی بازی می کنند و بر اثر همین بازی انرژی خود را می سوزانند و حتی احتمال دارد که در صورت رها شدن به حال خود، انرژی خود را در راه تخریب به کار ببرند و بدین ترتیب که به یکدیگر مشت و لگد بکوبند و چیزهایی بشکنند.

بنابراین، یکی از علت های اصلی اعمال خشونت آمیز و ولگردی کودکان و نوجوانان این است که به حال خود رها می شوند و نمی دانند که چگونه باید انرژی خود را مصرف کنند. کودکانی که  از محیط گرم و محبت آمیز خانواده دور می مانند، کودکانی که به سوی ورزش و فعالیت های بدنی سالم سوق داده نمی شوند، برای آزاد کردن و به مصرف رساندن انرژی خود، به اعمال تخریبی روی می آورند و اوقات خود را به بطالت می گذرانند، جامعه مورد مطالعه را نوجوانان تشکیل می دهند به نظر می رسد در رابطه با این دوره سنی مفید باشد.

منبع

صادقی،سماء(1387)،كيفيت زندگي دختران ساكن در مركز قرنطينه بهزيستي،پایان نامه کارشناسی ارشد،مددکاری اجتماعی،دانشکده علوم اجتماعی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0