بررسی طلاق ،عوامل آن  وتمایل به طلاق

طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قرارداد و رها کردن از قید زوجیت است و در اصطلاح حقوق، طلاق عبارتست از:ایقاعی‏ تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا به حکم دادگاه، زنی را که به طور دائم در قید زناشویی اوست رها می‏سازد. قرآن کریم در آیاتی از سوره بقره، نساء و احزاب پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن رهنمودهایی آورده است. در اسلام آنچه دارای اهمیت‏ است تشکیل خانواده است به همین علت ازدواج امری مقدس‏ و پسندیده و بر ثبات و پایداری آن تأکید فراوان شده، و طلاق‏ امری ناپسند است و برای جلوگیری از آن از هر وسیله ممکن‏ استفاده شده و از طلاق به عنوان منفورترین حلال‏ها یاد شده‏ است. پیامبر اسلام(ص)فرموده‏اند:”منفورترین چیزهای حلال‏ در پیش خداوند طلاق است‏”. همچنین فرموده‏اند:”زن بگیرید و طلاق ندهید؛زیرا خداوند مردانی را که مکرر زن بگیرند و زنانی که مکرر شوهر کنند را دوست ندارد”. همچنین روایت‏های‏ متعددی در خصوص نهی از طلاق از بزرگان دینی ما نقل شده‏ است که همواره فرموده‏اند:”بدترین خانه نزد خداوند، خانه‏ای‏ است که به واسطه طلاق از هم پاشیده می‏شود و هنگامی که‏ طلاق رخ می‏دهد عرش خداوندی به لرزه در می‏آید”. اما در جایی که تحمل زندگی مشترک بر طرفین، ناممکن می‏گردد طلاق امری لازم و ضروری می‏شود به امید آن که هر یک از طرفین در پیوند بعدی، سعادت خویش را بیابند.کارشناسان و آسیب شناسان اجتماعی توجه به آمار طلاق‏ را بسیار جدی می‏دانند و معتقدند طلاق یک پدیده‌ی ناهنجار اجتماعی است که ظهور آن می‏تواند زمینه‏ساز عوامل دیگری‏ برای زن، مرد، فرزندان و در نهایت جامعه شود. از همین رو طلاق، پدیده کهنه ولی همیشه تازه است. براساس تحقیقات‏ انجام شده اعتیاد، بیکاری، ازدواج بدون برنامه و سطحی، اختلالات روحی، روانی، جنسی، ناباروری و عوامل اقتصادی از مهم‏ترین عوامل طلاق عنوان شده‏اند. مهم‏ترین پیامد طلاق‏ شامل عوارض عاطفی، اقتصادی و اجتماعی بر زوجین و فرزندان‏ و کل جامعه است. متخصصان روان‌شناسی خانواده معتقدند که شناخت دقیق‏ زوجین از یکدیگر قبل از ازدواج و جلوگیری از ازدواج‏های‏ خودسرانه و سهل‏انگارانه می‏تواند پیشگیری مناسبی برای پدیده‏ طلاق بعد از آغاز زندگی باشد.

طبق آمار ارائه‏ شده 5/47 درصد مردان و 55 درصد زنان شناخت کمی از همسران خود هنگام ازدواج دارند و در این میان تنها 5/27 درصد مردان و 25 درصد زنان در هنگام ازدواج همسران خود را به خوبی می‏شناسند و در بین این دو دسته، دسته‌ی دیگری هم‏ وجود دارد که شناخت نسبی از همسران خود دارند؛یعنی 10 درصد مردان و 20 درصد زنان. اگر این آمار به سویی رود که‏ زوجین از هم شناخت کافی داشته باشند، به احتمال زیاد طلاق‏ رشد نزولی خواهد داشت.

بررسی ها نشان می‏دهد؛عدم شناخت صحیح از همسر علت‏ عمده‌ی طلاق‏ها گزارش شده است. غیر از این، شتاب‏زدگی در ازدواج باعث ایجاد زیان‏های غیرقابل جبران شده که برای رفع‏ این معضل می‏توان با مشاوره روان‌شناسی آن را حل کرد؛زیرا با این ارزیابی روان‌شناختی است که آمادگی فرد از لحاظ روحی و روانی برای ازدواج مشخص می‏شود. در هر حال ازدواج سنگ‏بنای تأسیس قدیمی‏ترین و در عین‏ حال اساسی‏ترین نهادی است که جامعه بر آن تکیه زده و قوام‏ یافته است. بدین ترتیب صحت و استحکام آن سلامت و پایداری‏ اجتماع بشری را در پی دارد و برعکس، طلاق مرثیه‏ای است برای‏ این سلامت و پایداری و زندگی مشترکی که می‏تواند شیرین‏ترین‏ لحظات را داشته باشد و شاید طلاق همواره در جامعه‏ای که‏ در حال گذر است به صورت ناهنجاری‏های اجتماعی در کنار پدیده‏هایی چون اعتیاد، بیکاری، دختران فراری، بزهکاری، جرم‏ و جنایت و فقر در جامعه فریاد می‏کشد و قربانیانی را نیز به‏ همراه دارد. قربانی‏هایی که فرزند نام دارند و یا زن، مرد و حتی‏ جامعه.

واضح است در جامعه‏ای که در آن طلاق از حدی متعارف‏ تجاوز کند، هرگز از سلامت برخوردار نخواهد بود. طلاق از دیدگاهی یک پدیده‌ی ارتباطی است. جامعه‏ای که فاقد ارتباطات‏ سالم، درست و طبیعی است طلاق پدیده‏ای چندعاملی است. بنابراین هرگز یک عامل به تنهایی نمی‏تواند موجبات پیدایی‏ آن را فراهم کند. در بسیاری از موارد یک حادثه‌ی بسیار کوچک‏ همچون جرقه بر خرمنی از عوامل دامن می‏زند و خانه را در آتش‏ خود می‏سوزاند. چند یا چندین عامل به هم می‏پیوندد و با هم‏ شبکه‏ای پیچیده فراهم می‏آورد. هر زن و شوهری با توجه به‏ شخصیت ویژه هر یک از آنان، خانواده، شیوه همسرگزینی، منش‏ و خلق و خوی هر یک از زوجین، رابطه خاص حاکم بر آنان، یک‏ شرایط ارتباطی منحصر به فرد و بی‏نظیری فراهم می‏آورند. قطع‏ رگه‏های پیوندی ارتباطات خاص زوجین، حادثه تلخ طلاق را رقم‏ می‏زند.در کنار عوامل مختلفی که عموماً برای طلاق عنوان شده‏ است، مثل؛اعتیاد، فقر، ندادن نفقه، زندانی بودن شوهر، داشتن زن‏های دیگر، عدم تفاهم اخلاقی و فرهنگی، اختلاف‏ سنی و فساد اخلاقی و غیره عامل دیگری نیز وجود دارد که‏ شاید تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است و حتی می‏توان‏ گفت که اصلاً به آن توجهی نشده است و آن‏”سبک دلبستگی‏ زوجین‏”می‏باشد.

وست وشلدون فکر دلبستگی بزرگسالان را به‏ عنوان روابط دو به دویی تعریف می‏کند که همجواری با یک‏ شخص ویژه و ترجیح داده شده منجر به دست یافتن به، یا حفظ شدن احساس ایمنی می‏گردد. مباحثات فراوانی در خصوص‏ نقش دلبستگی در همسرگزینی وجود دارد. ممکن است بتوان‏ در همسرگزینی نقشی را برای دلبستگی در فرهنگ‏های غربی‏ که با روابط آزاد قبل از ازدواج مشخص می‏شوند-که به نوبه‌ی خود امکان ترک و قطع رابطه را برای هر دو طرف آسان‏تر می‏کند- در نظر گرفت؛زیرا این امر به افراد اجازه می‏دهد تا قبل از ازدواج شناخت بیشتری از همسر خود به دست آورند. اما مشکل‏ به‌توان برای دلبستگی نقش قابل توجهی را در همسرگزینی در فرهنگ‏هایی همچون ایران که نسبت به روابط پیش از ازدواج‏ و ازدواج رویکرد متفاوتی دارند در نظر گرفت؛زیرا با توجه به‏ فرایند ازدواج در ایران واضح است که زوجین قبل از ازدواج زمان‏ و فرصت کافی برای شناخت کامل یکدیگر را ندارند تا به سبک دلبستگی یکدیگر واقف شوند یا تحت تأثیر آن قرار گیرند. به‏ همین دلیل هم بسیار بعید است که همسر گزینی در زوج‏های‏ ایرانی، تحت تأثیر دلبستگی باشد؛در حالی که سبک دلبستگی‏ هر فرد موضوع قابل توجهی است که متأسفانه کمتر به آن توجه‏ شده و باعث جفت شدن زوج‏های ناایمن گردیده که روابط زناشویی را تحت تأثیر قرار می‏دهد و باعث سست شدن و از هم‏ گسستن آن می‏گردد.

یکی از جوانب بسیار مهم یک نظام زناشویی، رضایتی است که همسران در ازدواج تجربه می کننداما آثار طلاق که معتبرترین شاخص آشفتگی روابط زناشویی است، نشانگر آن است که رضایت مندی زناشویی به آسانی قابل دستیابی نیست.با توجه به افزایش آمار طلاق و عواقب آن بر زندگی هر یک از زوجین کودکان وهزینه هایی که بر جامعه به دنبال داردهمچنین مطالعات نشان می دهد که رویکردهای پیشگیرانه برای جلوگیری از بروز مشکلات زناشویی در بلندمدت بسیار موثر و مقرون به صرفه می باشداز همین رو ضرورت دارد تا از یک سومد اخلاتی انجام گیرد تا عواملی که منجر به کاهش رضایت زناشویی و صمیمت زوجین می گردد کاهش یابد و از سوی دیگر به وسیله برنامه های پیشگیرانه و درمانی، عملکرد کارآمدو موثر در زوجین و خانواده تقویت گردد.درایران از هر هزار مورد ازدواج، نزدیک به دویست موردبه طلاق می انجامد و ایران چهارمین کشور جهان از نظر میزان نسبت طلاق به ازدواج معرفی شده است.

باور به تغییر ناپذیری همسر در زنان مایل به طلاق بیشتر از زنان مایل به ادامه زندگی است.از میان تأثیر انواع فرآیندهای شناختی(مانندادراک، نگرش و برخی سوگیری های شناختی- اجتماعی ) برسازگاری زناشویی بررسی شده، نقش انتساب ها برجسته تر از سایرفرآیندها بوده است.براساس نظر هلمز و راهه فروپاشی رابطه زناشویی ناتوان کننده ترین استرس زای زندگی است، همچنین ماستکاساافزایش چشمگیری در استرس و کاهش زیادی در سلامت روان‌شناختی در طول دوره پیش از جدایی مشاهد کردواز این فرضیه حمایت کرد که فروپاشی زناشویی علت استرس و سلامت ضغیف است و درادامه پیشنهاد می کند افراد با سازگاری ضغیف که خصوصیات شخصیتی شان آنها را مستعد خطرات رابطه می کند، احتمال بیشتری دارد که طلاق بگیرند هر چند بخاطر گستردگی ابعاد و سبب شناسی طلاق نبایداین یافته به عنوان تنها تبیین فروپاشی ازدواج در نظر گرفته شود.

تأثیرات زیانبخش طلاق تا سه نسل باقی می ماندپژوهش های اخیر مصرانه از مامی خواهند که انگیزه هایمان برای طلاق را دقیق تر بررسی کنیم، به خصوص هنگامی که کودکان درگیر هستند و در نهایت هرچند که طلاق به وضوح پیامدهای منفی برای تمام افراد درگیربا آن دارد اما، به عنوان والد، هنگام تصمیم برای جدایی نیاز است دقت بیشتری به مسئولیت های فردی، همسر و فرزندانتان داشته باشیم.یافته های گوناگون در مورد اینکه فروپاشی های زناشویی، ماحصل کاهش هیجانهای مثبت است و نه افزایش هیجان های منفی به اتفاق نظر و همگرایی رسیده اند، گاتمن همچنین اشاره می کند این امر به ویژه در مورد گسستگی روابط طولانی مدت به اثبات رسیده است.

علاوه بر هیجان های مثبت، تعاملات مثبت هم پیشگویی کننده‌ی روابط موفق اند. پیوندهای زناشویی قدرتمندبا ویژگی دگر خواهانه، شامل مواردی از ای قبیل است. درک نیازهای یکدیگر، سازگاری با نیازهای دیگری، توافق در مورد ارجح دانستن رابطه زناشویی برسایر روابط و استفاده از تفسیرهای رئوفانه در مورد نیت همسر زمانی که نیازهای شخصی فرد برآورده نمی شود.پژوهش های اخیر نشان می دهند که وقوع تعارض ها و کشمکش ها نیست که ازدواج های نابسمان را به طلاق می کشاند، بلکه کاهش بیان احساس های عاطفی، ارتباط عاطفی مثبت و حساس بودن زوج ها نسبت به هم است که فروپاشی رابطه  را پیش بینی می کنند.

طلاق  و مشکلات زناشویی فشار آورترین شرایطی است که مردم با آن روبرو هستند.  کودکانی که والدین، آنها با هم زندگی نمی کنند، فقر، خشونت، سورفتار، مشکلات بهداشت روانی، مشکلات تحصیلی و بی ثباتی بیشتری را در روابط عاطفی بزرگسالی خود را تجربه می کنند. بستگی به درجات فشار روانی که خانواده باید با آن مقابله کند، اختلال را در یک فرد و یا افرادی از خانواده را به وجود می آورد.

طلاق و تعارض دو فرایند همپوش هستند و زوجین متناسب با سطح و میزان تعارضی که تجربه می کنند اقدام به طلاق می کنند. خانواده واحدی عاطفی اجتماعی است که کانون رشد و التیام، تغییر و تحول و آسیب شناسی اعضا و روابط بین آنهاست. خانواده هم باید با تغییرات محیط بیرونی(جامعه) و هم با رشد وتغییرات اعضایش برونسازی می کند. بنابراین کارایی آن در دو بعد درون خانواده و بیرون از خانواده تابع اوضاع جامعه و آرایش اعضا وساخت خانواده است.

ملاک کارایی خانواده این نیست که درآن فشار روانی، تعارض و مشکل وجود نداشته باشد بلکه این است که خانواده تاچه اندازه در تحقق وظایف و کارکردهایش توانایی دارد.شکست خانواده در انجام وظایف و کارایی آن روابط اعضا راسست می کند، طلاق می تواند ثمره ناکامی اعضادر تحقق وظایف محول شده باشد.

وقتی تغییر پایداری در خانواده روی می دهد، تغییر به یک تعادل جدید تبدیل می شود و سپس باز سازماندهی صورت می گیرد. یک حادثه، مرگ یا تولد، کاهش درآمد یا بیماری برخی از وقایع موجود در زندگی خانواده هاست که موجب تغییر و باز سازماندهی می شوند، در حالی که اکثر خانواده ها راه هایی برای حفظ تغییرات باز سازماندهی می کنند، برخی خانواده ها قادر نیستند به خاطر فقدان منابع یا دلایل دیگری خود را سازگار کنند و نیاز به یافتن راه حل هایی خارج از خانواده دارند.

تغییرات کوچک می توانند بطور مثبتی برعملکرد آینده خانواده که فراتر ازحمایت مستقیم متخصص و سیستم های اجتماعی دیگر گسترش خواهد یافت، اثر بگذارند.جو عاطفی خانواده ها بر توانایی آنان برای سر و کار داشتن با مشکلات تأثیر می گذارند و حالات عاطفی در طرز پردازش اطلاعات افراد نقش مهمی دارند و این وضع روی حل مسئله توسط آنان تأثیر می گذارد.

لازاروس و فولکمن اعتقاد داشتند که تفسر رویدادهای استرس زا، از خود رویدادها مهم تر است. این تعبیر و تفسیر عبارت است از ادارک بالقوه زیان ها، تهدید، مبارزه طلبی ها، و این که چقدر در برخورد و کنترل آنها مطمئن هستیم این امر توانایی ما را در مقابله با استرس معین می کند.چیزهایی در زندگی ما وجود دارد که خارج از کنترل ماست و مقابله، بیشتر در مورد اداره یک موقعیت است تا حل موفقیت آمیز مشکلات. مشکل زمانی بروی می کند که راهبرد مقابله ای نامناسبی را در رابطه با موقعیتی اتخاذ کنیم که لازم است استرسور به طور موثری اداره شود.

حقیقت این است که هر بحران به همراه خودش، فرصتی برای رشد جدید ایجاد می کند. میزان تمایل خانواده ها نسبت به حرکت از یک بحران و پرداختن به موضوعات بنیانی مربوط به مناسباتشان تفاوت دارد. در بعضی از خانواده ها، وقتی که جریان عادی از سر گرفته شود، بحران به پایان می رسد. خانواده های دیگری هستند که تنها زمانی که وارد یک سفر اکتشافی درمورد خودشان شوند، احساس رضایت خواهند کرد.پیشرفت های زندگی حوادثی را پدید می آورند که ابتدا اولویت روابط و سپس از آنها بیان خود از فردیت را تشویق می نماید. این نوسانات زمینه ای عملی برای تجربه صمیمیت و متحقق ساختن خود، از طریق انجام وظایف گوناگون در زمینه محیط خانوادگی و در سطوح مختلف بلوغ، فراهم می کند.

زندگی بدون مشکل وجود ندارد و تصور ما از اینکه کیستیم، محصول شیوه برخورد ما با مشکلات و وظایفی است که در طول زندگی با آنها روبرو هستیم و اینها خود با یکدیگر در کنش و واکنشند.خانواده ها طیف وسیعی از سازگاری ها را نسبت به رویدادهای مشابه از خود نشان می دهند. به عنوان مثال، بایرون و دیگران شواهدی را فراهم آوردند تا نشان دهند که برخی از خانواده ها با داشتن فرزندی مبتلا به سندرم دادن دچار استرس قابل توجهی می شوند، در حالی که خانواده های دیگر، راههایی برای سازگاری با آن یافته اند و با نگرش مثبت نسبت به کودک مبتلا، تحت استرس بیش از اندازه نیستد، لذا استرس نتیجه تعامل بین فردیاخانواده با شرایطی است که آنها خودرا درآن می یابند، بنابراین استرس زمینه ای است.

سازگاری و یا مقابله فعال دو عملکرد عهده دارد : تنظیم و یا کاهش هیجان های استرس آور و تغییر وضعیت مشکل آفرین به وسیله رفتارهایی که تغییراتی ایجاد کنند، تحقیقات نشان می دهد که هر دو نوع مقابله (مقابله با تأکید بر هیجان و تأکید بر مشکل ) با یکدیگر بکار می روند.نحوه سازگاری خانواده ها با موقعیت های استرس آور، تحت تأثیر ارزیابی ضرورت های وظایف آنها و نیز منابع موجود قرار دارد.

به منظور جلوگیری از انحراف بالقوه فرایند پیشرفت توسط حوادث استرس آور، راتر پیشنهاد می کند که مکانیسم های حفاظتی برقرار شود. راتر چهار طریق را پیشنهاد می کند که در آنها فرایندهای حفاظتی، مشوق انعطاف پذیری اند :

  • کاهش خطر تأثیر در هنگام بحران خانواده یا استرس های حاد
  • کاهش واکنش های زنجیره ای منفی در هنگام بحران خانواده و یا استرس های حاد
  • استقرار و حفظ احترام به خود و حس مقابله ؛
  • باز گذاشتن بروز فرصت ها و خلق انتخاب ها

ایده آل این است که خانواده با هر موقعیتی به شیوه انعطاف پذیر روبرو شود، ولی اگر چنین نباشد، یک الگوی تعاملی غالب – مطیع به کار گرفته شود.تحقیقات نشان می دهند که شیوه های ارتباطی بر حل موفقیت آمیز تعارضات زوج تأثیر زیادی دارد، همچنین بین سازگاری اجتماعی و سازگاری زناشویی ارتباط مثبت و قوی وجود دارد، به علاوه هماهنگی ارزش ها با سطح رضایت  زناشویی زوجین ارتباطی مثبت دارد.

در اکثر فرهنگ های جهانی، زنان به ویژه در محیط خانواده، در حفظ انسجام و سازگاری اعضاء نقش مهمی دارند و شیوه های مواجهه آنها را رویدادهای فشارزای خانواده اهمیت خاصی دارد. گذشته از تأثیر خانواده مرجع فرد معتاد بر اعتیاد وی، پس از ازدواج نیز اعتیاد در نحوه برقراری ارتباط فرد معتاد با همسر و فرزندانش نقش محوری را بازی می کند. کافمن براساس رویکرد سیستمی به خانواده، معتقد است که مصرف مواد هم یک سیستم نگهدارنده و هر یک سیستم نگهداری شده است. به این معنی که با افزوده شدن مصرف مواد به سیستم خانواده، اعضای خانواده با تغییراتی که در نقشها، وظایف و عملکرد هر یک از آنها پدید می آید، خود را سازش می دهند و بطور خواسته یا ناخواسته سعی می کنند تا در نقشها، مسئولیتها و ارتباطات خود تعالی جدید تعالی جدید بوجود اورند. در واقع طی یک چرخه معیوب، ابتدا مواد باعث تغییرات نقش، ارتباط و تعارض در اعضاء می شود، سپس این تغییرات و تعارضهای فشارآور خود به عنوان عاملی جهت تداوم مصرف مواد عمل می کند. این نحو سازش از لحاظ تخصصی و اصلاح شناسی اعتباد با پدیده شیوه های مقابله با اعتیاد رابطه ای تنگاتنگ دارد.  اعضاء خانواده بدون توجه به سلامتی و بهداشت و نیازهای اساسی خود، بطور مسئولانه ای تنها به کنترل رفتار فرد معتاد و مراقبت از او مشغول می شوند، البته چنین رفتاری در همه خانواده ها شایع نیست، چرا که ممکن است همانند دیگر فشارهای روانی و مسایل و مشکلات مطرح، شیوه های مقابله نیز متفاوت باشد، اما نکته حایز اهمیت این است که از بعد بهداشت روانی، نحوه و شیوه مقابله تعیین کننده سلامتی و بهداشت روانی و جسمی فرد خواهد بود.به همین ترتیب در رابطه ای مقابل نیز رو به وخامت نهادن وضعیت روانی افراد و به ویژه همسر و فرزندان معتاد، می تواند شیوه های مقابله ای آنها را نیز تحت تأثیر قرار دهد.

به باورگیرمن و رونی همسران افراد معتاد تمایل دارند تا از سبکهای مقابله ای متعددی استفاده کنند، ولی اجتناب رفتاری(اجتناب از روبرو شدن با همسر، دور نگهداشتن کودکان از دید همسر ) رایج ترین روش مقابله ای در بین همسران افارد معتاد بوده است. دیگر شیوه های مقابله ای شامل اجتماب شناختی، تلاش برای فرار فکری از مشکل، مواجهه فعال با همسر(درخواست از همسر برای ترک اعتیاد )، مواجهه فعال با مواد مخدر(مخفی کردن وسایل و لوازم اعتیاد ) حراست از منابع خانواده(مخفی کردن پول از همسر یا پرداخت صورتحساب ها )، استقلال یافتن و پذیرش مسئولیت زندگی(مثل یافتن شغل )، جستجوی حمایت اجتماعی(درخواست از کارفرما برای پا درمیانی )، کاهش تنش با ابراز انزجار و تلاش برای وادار کردن همسر به ترک مصرف مواد مخدر می باشد. از طرفی دیگر، براساس یافته های گیرمن و رونی شیوه های مقابله ای کارآمد مانند مواجهه فعال با مواد مخدر و همسر نسبت به شیوه های مقابله ای هیجانی منفی مانند ابراز خشم و تنفر و گریه و زاری، رابطه بیشتری با پیامدهای درمانی مثبت مردان معتاد دارد. چنین ارتباطاتی به نظر می رسد که در مواردی با ویژگی های روانی همسران افراد معتاد رابطه داشته باشد.

در شرایط اعتیاد، ممکن است شوهر به دلیل برخورداری از تحصیل و درآمد بیشتر، امکانات و شرایط بهتری برای خانواده مهیا کرده و بدین وسیله از میزان فشارهای وارده بر همسر بکاهد و یا کاهش فشارها، احتمال احساس فرسودگی و خستگی جبران ناپذیر در همسر و شکایات جسمانی کاهش می یابد.در خانواده هایی که پدر معتاد است، بین نقش ها مرزبندی آشکاری وجود ندارد و اغلب وظایف فرد معتاد به دیگر اعضاء محول می شود. این کناره گیری(خواه عمدی یا غیرعمدی ) منجر به سنگین تر شدن مسئولیتها و وظایف همسران افراد معتاد تحمیل می کند. علاوه بر این محدودیتها که در راستای مقابله با اعتیاد و تبعات آن پدید می آید خستگی و فرسودگی جسمی و روانی نیز باعث می شود احیاناً عملکرد اجتماعی همسران معتادان نیز اختلال پیدا کند.

منبع

محمودی، محمدرضا (1393)، بررسی مقایسه ای سبک های دلبستگی و تمایل به طلاق با کنترل سر سختی روان‌شناختی بین زنان، دارای شوهر مبتلا به اختلال مصرف مواد،پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره خانواده ،دانشگاه هرمزگان پردیس قشم

ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0