بررسی اختلالات روانی با اختلال بدشکلی بدن
رابطه اختلال اضطراب اجتماعی، افسردگی اساسی، وسواس فکری- عملی و اختلالات خوردن با اختلال بدشکلی بدنتمرکز بر ناراحتی در میان افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن و افراد مبتلا به فوبی اجتماعی متفاوت است. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن معمولا بر عیب یا نقص در ظاهرشان توجه دارند در حالی که افراد مبتلا به فوبی اجتماعی معمولا بر رفتارهایشان توجه دارند که ممکن است از نظر دیگران تحقیرآمیز یا شرم آور باشد.گاهی هر دو اختلال، بدشکلی بدن و فوبیای اجتماعی در فرد وجود دارد اما مطالعات نشان میدهد که در بیشتر موارد، شروع فوبیای اجتماعی مقدم بر نشانه اختلال بد شکلی بدن است .
میزان سوء مصرف یا وابستگی به الکل در اختلال بدشکلی بدن نسبت به فوبی اجتماعی (۵۱ % در مقابل ۲۱ %) و سوء مصرف و وابستگی به سایر موارد (۳۶ % در برابر ۲۰ %) در طول عمر است.
تفاوتی که بین دو اختلال وجود دارد، در پاسخ درمانی به داروها است. داروهای بازدارنده MAO بیشترین کارآیی را در درمان فوبیای اجتماعی تعمیم یافته و بتا بلوکرها در فوبیای اجتماعی عملکردی دارند. گرچه مطالعات کافی درباره تاثیر این داروها در اختلال بدشکلی بدن وجود ندارد، اما برخی گزارشات نشان دادهاند که بتا بلوکرها در درمان این اختلال بیتاثیرند و بازدارندههای MAO تاثیر متوسطی دارند.به بیاشتهایی روانی از اندازه شکم و رانهای خود شکایت دارند و برخی از مبتلایان به بد شکلی بدن از ظاهر عمومی مانند زشتی کلی یا ساختمان بدنی نارضایتیاند.
رویکردهای شناختی–رفتاری متضاد، برای هر دو اختلال بیاشتهایی روانی و بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن کاربرد دارد. در مبتلایان به بیاشتهایی روانی، رویارویی با آینه و در مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن اجتناب از آینه موثر است.دادههای تاریخچهای از خانواده، فرضیه ارتباط دو اختلال را تایید نکردهاند. تنها ۴ درصد از بستگان درجه اول مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن دچار اختلال خوردن هستند.
تشخیص افتراقی اختلال بد شکلی بدن از اسکیزوفرنی باید داده شود، اگر نگرانی درباره بدشکلی به نظر غیرعادی است باید به روانپریشی توجه شود. بهرحال، بیماران با این اختلال، عقاید انتساب درباره بدشکلی قیافه خود دارند که ممکن است منجر به اسکیزوفرنی شود. هذیان عجیب به ویژه گزند و آسیب و بزرگ بینی و توهم در مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن دیده نمیشود و در اسکیزوفرنی با هذیان جسمانی توجه به بخشی از بدن و بدشکلی وجود ندارد. همچنین در اسکیزوفرنی تفسیرها و توجیهات عصبی برای نشانهها وجود دارد که به تشخیص کمک میکند. نشانههای دیگر اسکیزوفرنی مانند توهمات و تفکر آشفته در اختلال بدشکلی بدن وجود ندارد.
تشخیص هذیانی در طبقه اختلالات هذیانی قرار میگیرد، اما تشخیص هذیانی از اشتغال ذهنی غیر هذیانی دشوار است که این تائیدی بر الگوی پیوستاری است و دادههای اولیه نشان دادهاند که آنها گونههای متفاوت یک اختلال هستند.این نگرش هذیانی – غیرهذیانی، در اختلالات دیگر مانند وسواس فکری-عملی، بیاشتهایی روانی و خود بیمار انگاری و فوبی اجتماعی دیده میشود، و مانند اختلال بدشکلی بدن این اختلالات نیز دارای طیفی از بینش هستند، که درطول این پیوستار نوسان دارد .
بیشتر از یک سوم افرادی که از اختلال بدشکلی بدن رنج میبرند باورهایشان در مورد ظاهر، هذیانی میباشد. افراد با باورهای هذیانی علائم شدیدتری از اختلال بدشکلی بدن را نشان میدهند. فرد کاملا متقاعد شده است که باورهای بدشکلی بدن او واقعیت دارند. این افراد فکر میکنند افکارشان در مورد ظاهر خود دقیقا درست است و افراد دیگر دیدگاه مشترکی در مورد اینکه آنها چطور به نظر میآیند دارند. آنها معمولا تمایلی به قبول درمانهای روانشناختی و روانپزشکی از خود نشان نمیدهند(فیلیپس، ۲۰۰۹). تخمین زده میشود که شیوع هذیان جسمانی (پسیکوز بدشکلی بدن) بین ۴% تا۸% است.
البته ارتباط بین اختلال بدشکلی بدن و نوع هذیانی آن مجادله انگیز است. برخی مشاهدات نشان دادند که اشکال هذیانی و غیرهذیانی از اختلال بدشکلی بدن، اختلالات مشابهی هستند و احتمال ندارد که مبتلایان با تغییر در تفکر، دارای دو اختلال متفاوت باشند.در یک مطالعه، مبتلایان به نگرانی، در حد هذیان، با مبتلایان به شکل غیر هذیانی اختلال، مقایسه شدند. دادههای جمعیتشناختی، پدیدارشناختی، ویژگیهای مرتبط، سیر بیماری، همبودی، تاریخچه خانوادگی و پاسخ درمانی در هر دو گروه تفاوتی نداشت.
اختلال بدشکلی بدن وارونه شده (نیابتی)
یک نوع دیگری از اختلال بدشکلی بدن به نام اختلال بدشکلی بدن نیابتی وجود دارد. افراد مبتلا به این نوع اختلال در مورد ظاهر شخص دیگری نگرانند. آنها ممکن است که یکی را که مورد علاقهشان است، به یک جراحی غیرضروری وادار کنند. در بعضی موارد، این نگرانیها با نگرانی مربوط به ظاهر خودشان شروع میشود. برای مثال، آنها اشتغال ذهنی دارند که گوش پسرشان جلو آمده و یا موهای دوستشان مشکل دارد با اینکه در حقیقت قیافه آنها هیچ مشکلی ندارد.
جوزفسون و هلندر در یک مطالعهای، دو مورد از اختلال بدشکلی بدن را گزارش دادند که در این دو مورد نگرانی درباره ظاهر شخص، به احساس ناراحتی درباره ظاهر دیگران تغییر کرده است. یکی از موارد، مرد ۳۹ سالهای است که نسبت به صورت و موهای بدن کودکانش اشتغال ذهنی داشت و مورد دیگر زن ۳۲ سالهای است که دچار افکار وسواسی غیرمنطقی درباره بینی هم اتاقیاش بود. تاریخچه اختلال وسواس فکری – عملی در هر دو مورد وجود داشت.
ازمبتلایان به اختلال بدشکلی بدن میگفت دوست داشتم قیافهام در حد متوسط باشد ولی نقصی مثل خال روی صورتم نباشد. بعضی افراد نگرانیهای مربوط به ظاهر خودشان را شبیه حیوانها، دیگر افراد یا حتی غذا توصیف میکنند. مثلا ممکن است یک مرد در مورد اینکه شکل سرش مثل تخم مرغ است وسواس داشته باشد. یا ممکن است افراد دیگر قسمتهای خاصی از بدن خود را همانند یک حیوان بدانند مثلا ممکن است فرد پاهای خود را گوریلی توصیف کند و یا بعضی افراد خودشان را با افراد، حالت، خصوصیات ساختگی دیگر مقایسه کنند، مثلا ممکن است ظاهر خود را شبیه یک مجرم مشهور بدانند. بعضی از خانمها فکر میکنند که به اندازه کافی زنانگی ندارند. بعضی از افراد نقصهای ظاهری خود ساخته خود را با خصوصیات دیگری مانند پیری، پیوند میدهند. حدود یک سوم افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، یک قسمت بدن خود را نامتقارن میدانند. اغلب این نگرانیها بر روی مو، پستان، یا بینی متمرکز است، مثلا ممکن است فرد مبتلا به این مشکل بگوید که چین و چروک مربوط به یک طرف صورتاش نسبت به طرف مقابل بیشتر است بعضی از افراد فکر میکنند به خاطر اینکه افسرده به نظر میرسند دوست داشتنی و جذاب نیستند. آنها ممکن است خود را پژمرده، خمیده و بیحال توصیف کنند در حالی که در واقعیت اینگونه نیست. علاوه بر موارد ذکر شده ترس از آینده یک موضوع بارز در بعضی از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن میباشد. آنها نگران این میباشند که نقص دریافتی از ظاهرشان با گذشت زمان بدتر و زشتتر شود.
احساسات دردناک
اشتغال ذهنی و افکار نادرست در اختلال بدشکلی بدن باعث احساسات دردناکی میشود. این احساسات مزمن و غیرقابل تحمل میباشند. این احساسات اغلب باعث تخریب زندگی افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن میشوند. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، هیجانات دردناک زیادی را تجربه میکنند. عموما هیجانات مرتبط با اختلال بدشکلی بدن شامل افسردگی، دلتنگی، ناامیدی، اضطراب، نگرانی، ترس، شرمندگی، احساس نفرت از خود، خشم، ناکامی، و احساس گناه میباشد. تعداد زیادی از این افراد برای توصیف رنجهای هیجانی خود دودل هستند و گاهی حتی برای گفتن آن معذرت خواهی نیز میکنند. شدت هیجانات در یک طیف میباشد، گاهی اوقات کم است اما معمولا دامنه آن از متوسط تا شدید و ناتوان کننده میباشد. صرف زمان زیاد برای تفکر در مورد افکار ناخواسته باعث میشود تا افراد از فعالیتهای لذت بخش و مهم زندگی باز بمانند. بعضی از افراد مبتلا آرزو میکنند که ای کاش در قسمت دیگری از بدن خود نقص داشتند و فکر میکنند که اگر این گونه بود هیجان کمتری را تجربه میکردند، مثلا اگر به جای بینی بزرگم نقص دیگری داشتم و می توانستم آن را بپوشانم باعث میشد که این قدر دچار شرمندگی و ناامیدی نشوم. یکی از علل هیجانات دردناک این است که این افراد فکر میکنند قسمت مورد تنفرشان غیرقابل تغییر و پایدار میباشد و همین مسئله باعث میشود تا آنها دچار یاس و ناامیدی شوند. همچنین مبتلایان خودشان را معیوب، نامتناسب، حقیر و حتی بیارزش میدانند. تعداد زیادی از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن از این احساس که آنها واقعا یک شخص معیوب هستند رنج میبرند. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، همچنین عزت نفس پایین و احساس عمیقی از شرمندگی دارند. (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸). احساس شرمندگی یک هیجان شایع در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن است و یک جنبه مهمی از این اختلال است. احساس شرمندگی معمولا به این خاطر به وجود میآید که این افراد شدیدا در مورد خود احساس منفی دارند و خود را غیر جذاب، معیوب، ناقص میدانند. ونگران این هستند ترسناک و مهیب به نظر آیند و توسط افراد دیگر موشکافی، تحقیر، یا طرد شوند. نگرانی از طرد یا تمسخر به وسیله دیگر افراد میتواند باعث احساس اضطراب، ترس یا خشم و عصبانیت شود.
بعضی از افراد مبتلا احساس گناه میکنند. آنها خودشان را به خاطر زشتی و خرابی ظاهرشان سرزنش میکنند. یکی از علتهای احساس گناه این است که آنها فکر میکنند وقت زیادی صرف تمرکز بر نقص خود میکنند و یا اینکه خودشیفته شدهاند و حتی در بعضی موارد فکر میکنند بد اخلاق و بد سیرت هستند. گاهی نیز علت اصلی احساس گناه این افراد به خاطر این است که فکر میکنند چرا باید به این مسائل بیاهمیت این قدر اشتغال ذهنی داشته باشند واینقدرسطحی نگرباشند یا اینکه خود را ناشکر و پرتوقع میدانند (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸). البته افراد دیگری نیز هستند که نگرانیهای ظاهر خود را بیاهمیت نمیدانند. آنها اعتقاد دارند جذابیت یک مسئله مهم در اجتماع است. بنابراین، نگرانی خود را قابل توجیه میدانند. ولی افراد دارای اختلال بدشکلی بدن ممکن است به خاطر اینکه دیگران نگرانی آنها را نمیفهمند، احساس خشم و عصبانیت کنند. غمگینی و افسردگی در افراد مبتلا خیلی شایع است. آنها اکثرا احساس معیوب بودن و غیرقابل تحمل بودن (منفور بودن به وسیله دیگران) میکنند و اغلب خودشان را از دیگران منزوی میدانند. آنها به خاطر اینکه فکر میکنند در پیش دوستان و خویشاوندان منفور هستند اکثر اوقات شدیدا احساس تنهایی میکنند.
یک پریشانی دیگر افراد مبتلا این میباشد که معتقدند دیگران آنها را زیر نظر دارند و حتی فکر میکنند به خاطر ظاهرشان مورد تمسخر دیگران قرار میگیرند. مثلا اگر یک فردی به طرف آنها اشاره کند فکر میکنند حتما آنها ترسناک و منفور به نظر میرسند. افراد مبتلا معمولا فکر میکنند دیگران میتوانند نقص آنها را ببینند. در حدود ۶۰ درصد از افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن در مطالعه فیلیپس (۲۰۰۵)، این چنین تجربهای را داشتند، آنها فکر میکردند که زیر نظر هستند و دیگران در مورد آنها صحبت میکنند و به ظاهر آنها میخندند. گاهی حتی فکر میکنند که افراد حتی با فاصله خیلی زیاد هم نقصهای آنها را میبینند. افراد مبتلا معمولا”تبیینهای دیگری را قایل نیستند و فکر میکنند که افراد دیگر فقط به زشتی ظاهر آنها توجه دارند. گاهی آنها در تفسیرهای خود انعطاف ناپذیر میشوند مثلا اگر فردی به آنها نگاه کند ممکن است فکر کنند که آن فرد به نقص آنها خیره شده است و اگر به آنها نگاه نکند ممکن است این گونه تفسیر کنند که حتی ارزش نگاه کردن هم ندارند و ممکن است به این نتیجه برسند که طرد شده و بیارزش هستند.
وسواسهای رفتاری
در اختلال بدشکلی بدن، بیشتر وقت بیمار صرف رسیدگی و توجه به ظاهر میشود و مدام به زیباکردن خود میپردازد. مثلا موهای زاید را میکند، میتراشد و یا موهایش را شانه میکند. به پاکیزهکردن پوست میپردازد.بعضی از این افراد پوست خود را دستکاری و رفتارهای وسواسی آرایشی انجام میدهند در حالی که بعضیها از این اعمال اجتناب میکنند. گاهی فرد سعی میکند با پوشاندن این بخشهای بدن با لباس و کلاه، عینک و یا گریم این مشکل را برطرف و یا از دید دیگران پنهان کند. پس سعی میکند قسمتهای باز بدن را که احساس میکند نقص دارد استتار کند. از رفتارهای تکراری دیگر این است که شخص نقص ظاهری خود را با دیگران مقایسه میکند. آنها همچنین هر روز بارها ظاهر خود را در آینه وارسی میکنند یا بخش هایی که درباره آن نگران هستند را به طور مکرر لمس یا اندازه گیری می کنند تا به خود اطمینان خاطر بدهند. آنها معمولا امیدوارند که به صورت متفاوتی به نظر برسند و گاهی ممکن است فکر کنند که نقص تصوری آنها چندان بد هم نیست. اما بیشتر مواقع بعد از نگاه کردن در آینه، احساس بدتری میکنند. بعضی از افراد هم هستند که از آینه اجتناب میکنند یا عکس نمی گیرند چون خود را دست کم میگیرند.مبتلایان این اختلال اقدامات بسیار زیاد و طولانی مدتی برای اصلاح ظاهر خود انجام میدهند.
فرد مدام به پزشک متخصص پوست، متخصص تغذیه، جراح پلاستیک و یا دندانپزشک مراجعه میکند و برای یک مشکل کوچک اقدامات پزشکی زیادی انجام میدهد. مثلا بارها تحت عمل جراحی قرار می گیرند، دائما رژیمهای غذایی مختلف میگیرند، ورزشهایی شدید و متعدد انجام میدهند. افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن مکررا در مورد نقایص خود به دنبال اطمینان خاطر از جانب دوستان و خانواده هستند، اما این اطمینان خاطر تقریبا همیشه تسکین موقتی ایجاد میکند.چون هسته مرکزی اختلال، باور یا ترس عمیق از فقدان جاذبه یاحتی مشمئز کننده بودن خودش است. و این ترس ندرتا ممکن است با اطمینان بخشی و تعریف و تمجید تخفیف یابد.
میزان بروز رفتارهای مختلف وسواسی در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بر اساس تحقیقی که فیلیپس و همکاران انجام دادند پنهان سازی (با حالت وضعیت بدنی، با لباس، با گریم، با دست، با مو، با کلاه) در ۹۱%، مقایسه قسمت مورد تنفر با دیگران/موشکافی ظاهر دیگران در ۸۸%، وارسی در آینه در ۸۷%، جستجوی جراحی، مراجعه به متخصص پوست و تغذیه و دیگر درمانهای زیبائی در ۷۲%، آرایش افراطی در ۵۹%، سوال پرسیدن و جستجو اطمینان از نبود نقص در۵۴%، لمس نقصها در ۵۲%، تغییر افراطی لباس در ۵۲%، رژیم گرفتن در ۳۹%، دستکاری پوست برای بهبود ظاهر در ۳۸%، و تمرین و ورزش افراطی در ۲۱% از مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن گزارش شد.ویل بیان میکند که بیماران اختلال بدشکلی بدن رفتارهایی مانند استفاده از انبر برای تلاش جهت کوچک کردن بینی، استفاده از نوارچسب برای صاف کردن بینی یا استفاده از دستمال در یک طرف بینی برای باریک نشان دادن بینی شان به منظور پنهان کردن نقصشان انجام میدهند. در این نمونه از بیماران رفتارهای بیخطری مانند نگاه کردن به پایین یا عدم اجازه به دیگران برای دیدن نیم رخشان، یا استفاده از جواهرات بزرگ برای منحرف کردن دیگران از نگاه کردن به نقصشان، دیده میشود.
برخی از این رفتارها طبیعی هستند چون اکثر افراد آن را انجام میدهند ولی در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن این رفتارها به طور افراطی انجام میشود و به سختی قابل کنترل است. این رفتارها که وسواس گونه میباشند احساس اجباری مقاومت ناپذیر و تکرار پذیر بودن در شخص ایجاد میکنند. بعضی اوقات آنها را تشریفات رفتاری مینامند.رفتارهای وسواسی در اختلال بدشکلی بدن معمولا به وسیله افکار مزاحم مانند امروز چطور به نظر میرسم؟ یا هنوز وحشتناک هستم راه اندازی میشوداین رفتارها به خاطر وجود شک و نارضایتی از آنچه دیده و انجام داده میشود، صورت میگیرد. این رفتارها برای مخفی کردن یا بهبود نقصهای ساختگی و یا برای احساس اطمینان از اینکه زشت نیستند انجام میشود. این رفتارها گاهی اوقات برای جستجوی ایمنی به خاطر اجتناب یا گریز از احساسات ناخوشایند یا جلوگیری از اتفاقات ترسناک مانند مسخره شدن به وسیله دیگران انجام میشوند.این گونه فعالیتها معمولا به رنج فرد میافزایند. بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن زمان زیادی را صرف رفتارهای وسواسی میکنند و مقاومت و کنترل آن رفتارها خیلی سخت میباشد.
منبع
جمالی ،سمیه(1393) ، تعیین شیوع اختلال بدشکلی بدن و میزان همایندی آن با اختلال افسردگی اساسی، وسواس فکری-عملی، اضطراب اجتماعی و اختلالات خوردن در دانشجویان دانشگاه شیراز و علوم پزشکی شیراز،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی ،دانشگاه شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید