باورهای مذهبی و پرخاشگری

باورهای مذهبی

هزاران سال است که دین تأثیر نیرومندی بر زندگی ابناء بشر داشته است. دین همواره یکی از بخش های اصلی تجربه انسان بوده و بر چگونگی درک و واکنش انسان در فبال محیط زندگی تأثیر گذارده است. هر چند که در تجربه تجدد بسیاری از شئون زندگی انسان توسط دیدگاه عقل گرایانه فتح گردیده، اما همواره واکنش هایی علیه علم و تفکر عقل گرا وجود داشته است. زیرا علم و عقل گرایی در باره بنیادی ترین پرسشهایی که مربوط به معنا و هدف زندگی است، ساکت می مانند و همین پرسشها هستند که همیشه اساس دین بوده و مفهوم ایمان یعنی پرش عاطفی بسوی عقیده و باور را پرورش داده اند.

دین نقش مهمی در رویارویی با استرس های زندگی و توانایی تعدیل اثر بحران های شدید زندگی را دارد. اعتقاد افراد به این که خداوند انسان را آزاد آفریده است و او را مسئول رفتار خودش قرار داده، موجب می شود تا افراد دارای جهت گیری دینی درونی، کنترل بیشتری بر اوضاع و احوال خود داشته باشند. این راهبرد  می تواند بر واکنش عاطفی، شناختی و رفتاری انسان دارای جهت گیری دینی درونی در مقابله با فشار روانی تأثیر بگذارد. پارگامنت، بر این باور است که الگوی مقابله دینی بهتر می تواند ارتباط بین دینداری و بهزیستی روانشناختی را تبیین کند. این فرآیند پیچیده و مستمر، که به واسطه آن دین با زندگی افراد پیوند می خورد، به افراد فرصت می دهد تا با فشارهای روانی مقابله کنند.

باورهای دینی مجموعه اقدامات، رفتارها، باورها و نگرش هایی است که در ارتباط با اصول دین، فروع دین و دیگر حیطه های مرتبط با مذهب عنوان می شود. مذهب به مجموعه ای از جهان بینی و ایدئولوژی اطلاق می شود که تلقین آنها می تواند شیوه زندگی فرد را تعیین کند. باورهای دینی به معنای خاص که همیشه باورهای مشترک جماعت معینی هستند که از گرویدن خویش به آن باورها و عمل کردن به مناسک همراه با آنها به خود می بالند. این باورها نه اینکه به عنوان امری فردی توسط همه اعضای جماعت پذیرفته شده باشند، بلکه در حکم امری متعلق به تمامیت گروه تلقی می شوند و جزیی از وحدت گروه را تشکیل می دهند.

منابع باورها

باورها از کجا شکل می گیرند؟ منابع شناختی، عاطفی و بینشی شکل گیری باورها چیست ؟ برخی از روانشناسان اجتماعی به این نتیجه رسیده اند که  باورها سه ریشه اصلی دارند : تجربه شخصی، اطلاعات حاصل از دیگران و استنتاج، حتی ممکن است باورها محصول همزمان این سه منبع باشند.

مفاهیم مرتبط با باور

نگرش، دید قالبی، عقیده، باور، تعصب و پیش داوری از مفاهیم نزدیک به هم اما در واقع جدا هستند که اگربرخی از آن ها در عرف عامه به جای هم به کار روند، خیلی دور از انتظار نیست اما در برخی متون علمی و ترجمه ای هم گاهی اوقات به جایگاه استعمال این مفاهیم توجه نمی شود و بدون ضابطه معینی به جای هم استعمال می شوند، خصوصاً عقیده و باور , که غالباً مترادف با نگرش تلقی شده اند. به عنوان مثال در عبارت زیر که به فرق باور به عنوان جزئی از نگرش پرداخته است، باور و عقیده را به یک معنی به کار برده است :  عقیده و نگرش دو جنبه مکمل یک فرآیند هستند . اولی از پویایی و زمینه های عاطفی بیشتری برخوردار است و دومی، بیشتر جنبه عقلانی و گفت و شنود و ارتباط شفاهی دارد. این امر نشانگر آن است که نگرش و عقیده، آن چنان در هم آمیخته اند که سنجش افکاروعقاید عمومی اغلب از طریق , سنجش نگرش  انجام می گیرد و نگرش های فرعی، گویای این واقعیت است که چرا و چگونه یک گفت وشنود یا یک بحث منطقی قادر به تغییر عقاید نیست و تنها می تواند ,گاهی عقاید موجود را تقویت کند.

عقیده

در ساده ترین سطح، عقیده چیزی است که شخص بر مبنای واقعیات، درست می پندارد. این قبیل عقاید اساساً شناختی هستند،و درذهن رخ می دهند نه دراندرون بدن.همچنین ناپایدارند، یعنی می توان آنها را با شواهد مخالف خوب و روشن، دگرگون کرد.در تفاوت عقیده و باور گفته اند :  باورها جنبه کلی تری نسبت به عقاید دارند. آن ها دنیای فرد را می سازند و به او ثبات نظر و عقیده می دهند. مجموعه مطالبی که ما درباره یک موضوع خاص می دانیم و همه قضایایی که برای ما معنایی ندارند و همچنین همه موضوعاتی که ما فکر می کنیم واقعیت دارند، باور ما را تشکیل می دهند .

 نگرش

برای درک بهتر مفهوم نگرش و ارتباط آن با باور و عقیده، فرض کنید شخصی معتقد باشد که شرقی ها آدم های موذی و آب زیره کاه اند، یا این که شهر نیویورک همچون یک جنگل است و … این ها، هم هیجان آور و هم ارزیابی کننده اند، یعنی بر دوست داشتن و دوست نداشتن دلالت دارند. اعتقاد به این که شرقی ها موذی و آب زیر کاه اند، قویاً بر این دلالت دارد که فرد علاقه ای به آن ها ندارد. عقیده به این که شهر نیویورک همچون یک جنگل است، صرفاً شناختی نیست، بلکه با ارزیابی کم منفی و قدری هیجان و اضطراب همراه است. عقیده ای که شامل یک جزء ارزیابی کننده و یک جزء هیجانی باشد، نگرش نامیده  می شود. در مقایسه با عقاید، نگرش ها خیلی به دشواری تغییر می یابند.پس وجود مؤلفه عاطفی، نگرش ها را از دانش یا اعتقاد متمایز می کند.

همچنین نگرش دارای بعد سومی به نام رفتار است. برخی محققان، نگرش را حلقه واسط بین باورها و رفتار دانسته اند، یعنی باورها وقتی به نگرش تبدیل شوند، می توانند در رفتار متجلی گردند. ایشان معتقدند هر نگرشی دارای یک بعد شناختی است که نگرش ,که ماهیت عاطفی دارد، از آن تغذیه می گردد. جنبه رفتاری نگرش به هدف ها مربوط می شود، یعنی اعمالی که دربرابریک موضوع که باوروحالت عاطفی مثبت یا منفی به آن پیدا شده است، نشان داده می  شود.

دید قالبی

دید قالبی را حاصل تعمیم به جا یا نا به جای نگرش ها می دانند. نگرش، از مواد مقدماتی و پیش نیازهای تحقق دید قالبی است که خود برآیندی از عقاید و باورهاست. البته نه این که هر نگرشی به شکل گیری دید قالبی منتهی شود.نگرش، نخست تعمیم می یابد سپس دید قالبی شکل می گیرد. روانشناسان، دید قالبی را یک رشته باورها و عقایدی درباره جنبه هایی از رفتار دانسته اند که تصور        می شود، اکثر افراد گروه خاصی دارا می باشند. نگرش ها، عقاید و باورها ارتباط تنگاتنگی دارند و می توان گفت که زیر بنای عقلی و منطقی عقاید و باورها را تشکیل می دهد. اگر نگرش تمایلی است به انجام کارهای مناسب یا نامناسب نسبت به موضوعی خارجی، عقیده نمود بیرونی آن است . عقیده اندیشیدن نسبت به واقعی بودن یک موضوع است، قضاوتی است که ما نسبت به موضوعی داریم.

 تعصب و پیش داوری

پیش داوری یا تعصب، نگرش و عقیده مساعد یا نا مساعدی است که بدون نسبت به شخصی، شئ یا امری اعمال می شود و حتی با دلایل و مدارک مسلمی که خلاف آن را ثابت می کنند تغییر نمی یابد. کسی که پیش داوری می کند بی رحمانه به زیان مخالفان خود نظر می دهد و از اظهار مخالفت و نفرت احساس رضایت می کند. بنابر این، از دلیل آوردن رو گردان است و حتی کارهای معقول آنان را نادیده می گیرد یا وارونه نشان می دهد .

دین

تاریخ بشریت نشان داده است که انسان   دین ورز,  قدمتی دیرینه دارد. آن چنان که از مطالعات باستان شناسی و انسان شناسی از اعصار دور بر می آید  مذهب  به عنوان جزء لاینفک زندگی بشری در تمامی اعصار بوده است. ویل دورانت معتقد است دین به اندازه ای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبه های مختلف و متفاوت آن برای دید گاه ها و نگرش های مختلف به گونه ای متفاوت جلوه می کند، اما آنچه مهم می باشد این است که هیچ دوره ای از تاریخ بشر خالی از اعتقادات مذهبی نبوده است.  این که حتی یک انسان بی اعتقاد به دین در شرایط نامطمئن و بحران روحی و در زندگی به صورت ناهشیار به خدا و ماوراء الطبیعه می اندیشد و از آن ها استمداد می طلبد، یک پدیده شناخته شده است. مذهب یک متغییر مهم در زندگی افراد است، می توان گفت نفوذ باورها، نگرش ها، رفتارها و ویژگی های ارزشی می تواند تأثیر بسیار زیاد در سبک زندگی افراد داشته و در واقع سبک زندگی افراد را تعریف نماید. مطابق جدید ترین پژوهش های جامعه شناختی، چه در قاره آفریقا و مکزیک که تقریباً توسعه نیافته اند و چه در آمریکا که از پیشرفته ترین جوامع بشری از نظر فرهنگ مادی محسوب می  شود، بیش از 95% انسان ها به وجود خدا ایمان دارند .

روانشناسی دین

یکی از رشته هایی که در سال های اخیر در آمریکا افت و خیزهای زیادی داشته روانشناسی مذهب بوده است . این افت و خیزها و فراز و نشیب ها، هر کدام چالش هایی را در سال های اخیر در دیدگاه های مربوط به روانشناسی دین ایجاد نموده اند، و این باعث رشد دین و پیشرفت آن در جریان این مسیر گردیده است.همچنین تحقیقات گسترده ای در زمینه روانشناسی مذهب و استفاده بالینی از مذهب در درمان مشکلات روانی در حال گسترش است و بررسی و مطالعه علمی تئوریهای روانشناسی و کاربرد آن در حوزه روانشناسی دین می پردازند.یکی از زمینه های مهم روانشناسی در آمریکا، روانشناسی مذهب است. بر اساس تحقیقات انجام شده بیش از نود درصد مردم آمریکا به خدا ایمان دارند.

و اکثریت مردم، مذهب خاصی برای آن ها رجحان دارد.شکی نیست که معنویت و نیازهای مذهبی انسان بسیار نزدیک به هم هستند و جدا سازی مذهب و معنویت در برخی موارد بسیار دشوار و شاید ناممکن باشد، هر چند بسیاری از محققین غربی بر این باور بوده اند که معنویت را جدا از اعتقادات و باورهای مذهبی مطرح سازند ولی واقعیت آن است که حتی یک انسان بی اعتقاد به دین، در شرایط نامطمئن، بحران روحی و درماندگی به طور نا هشیار به خدا و نیروهای ماوراءالطبیعه می اندیشد و از او استمداد می طلبد، یک پدیده بسیار شناخته شده است .با پذیرش اینکه مذهب یک متغییر مهم در زندگی افراد است، می توان گفت نفوذ باورها، نگرش ها، رفتارها و ویژگی های ارزشی درونی افراد مذهبی در حوزه زندگی آن ها، باید جزئی از تحلیل روان شناختی باشند، آگاهی در باره مذهب به اندازه سایر ضمایم پایگاه اطلاعات روان شناختی، ارزشمند است و نیازی نیست که اهمیت مذهب را در زندگی افراد نشان دهد.

آغاز روانشناسی دین

آغاز روانشناسی دین به عنوان رشته ای رسمی به حدود سال1881 بر می گردد که جی استنلی هال در بوستن نطقی عمومی در مورد آموزش اخلاقی و مذهبی ایراد کرد. بعد از آن دو جریان حاکم بر روانشناسی مذهبی را مطرح نموده اند، یکی توصیفی و دیگری تبیینی. که اولی دین را با همدلی و از درون ترسیم می کند و دومی نقادانه تر و از بیرون. مثلاً فروید و رفتارگرایان تقریباً الگو های کاملاً تبیینی دین را به ما عرضه داشته اند، حال آن که پیروان پدیدار شناسی تا حد امکان به توصیف خاص روی آورده اند. ویلیام جیمز را   می توان نمونه ای از ترکیب هر دو جریان دانست، زیرا گر چه او را معمولاً به رویکرد توصیفی منتسب می دارند، در تأملات معروف او در باب مذهب یک جریان پنهانی تبیینی هم وجود دارد.

اشخاص برجسته در روانشناسی دین

بیشتر نظریه های روان شناختی دیدگاه های جالب توجه ای در مورد دین دارند، دید گاه های بیشتر در این مورد مربوط به ویلیام جیمز ، زیگموند فروید  ، کارل یونگ  ، گوردن آلپورت ، آلفرد آدلر  و در سال های اخیر اریک اریکسون  است.

ویلیام جیمز

بیشترین علاقه او در زمینه مذهب درک و بررسی تجربیات مذهبی افراد بود. مذهب را عبارت از تأثیرات، احساسات و رویدادهایی می داند که برای هر انسانی در عالم، تنها و دور از همبستگی ها برای او روی می دهد، به طوری که انسان در می یابدکه بین او و آن چیزی که آن را امر خدایی  می نامد، رابطه ای برقرار است و این رابطه یا از راه قلب و یا از راه عقل و یا به وسیله اجرای اعمال مذهبی برقرار می گردد . او با طبقه بندی حالات مذهبی در کنار حالات غیر مذهبی  نشان داد که آنچه این حالات را تمایز می بخشد، گذشته از غایتی که دارند، اهمیت آنها در زندگی کسانی است که آنها را تجربه می کنند. همچنین او معتقد بود که مذهب شخصی و تجربیات عرفانی افراد، می تواند افراد را از لحاظ مذهبی ورزیده کند، صرف نظر از این که چه نوع مذهبی دارند. ویلیام جیمز تلاش کرد به مذهب مفهومی کاربردی دهد.

زیگموند فروید

معروف است که فروید نگرش خوبی به دین ندارد. فروید خود سرسختانه بر آن بود که وی یک یهودی دیر باور و منکر خداست و  عمیقاً غیر مذهبی  است.فروید در اغلب آثار خود، دین را پندار و یا توهم تلقی می کند. فروید می گوید :شکل گیری دین نیز متکی بر منع و طرد برخی تکانه های غریزی است . طبق نظر فروید، انسان هابرای مهار طبیعت و نظم بخشیدن به ارتباطات بشری به تمدن وابسته بودند، به اعتقاد وی انسان ها بهای گزافی برای تمدن پرداختند و این بها   روان آزردگی  بود. در نتیجه به منظور مقابله با این آزردگی مذهب شکل گرفت. او بیان می کند که مذهب از ناتوانی انسان نشأت گرفته است و بدین ترتیب وی تمام گرایش های مذهبی را نشانه های انحراف از سلامت دانسته و دین را تکرار تجربه کودکی و روان آزردگی جمعی می داند.فروید خدا را معرف والدی میدید که کودک وابسته، او را می طلبد.

همچنین او منشأ دین را احساس درماندگی آدمی می داند، یعنی همان احساس ترس کودک و نیاز به حمایت پدر نیرومند که حالتی مستمر و مداوم یافته است، بنابر این در آینده دور، عقل آدمی پیشرفت خواهد کرد و عقیده مذهبی متروک و منسوخ خواهد شد.فروید عقل آدمی را معادل علم می شمارد و صریحاً می گوید : صدای عقل نرم و ملایم است، ولی ساکت نمی ماند تا گوش شنوایی بیابد و سر انجام پس از رد و نقض پیاپی و بی شمار به موفقیت می رسد.این را می توان بیان نمودکه : گر چه برداشت فروید از دین، در مجموع، فوق العاده ذهنی است و احتمالاً کم دوام ترین جنبه از اندیشه او خواهد بود، نگرش عمومی او در باب این که ایمان، نوعی تکیه گاه روانی  و دارای کیفیت اندیشه تخیلی است بسیاری از منتقدان همدل با دین قرار گرفته که این نوع اندیشه را بر هر آنچه توده مردم آن را دین می نامند، قابل اطلاق می دانند .

کارل یونگ

دین موضوعی بود که یونگ همواره به آن علاقه خاصی داشت. یونگ با دیدگاه فروید مبتنی بر اینکه تمایلات جنسی  بالاتر از روحیه مذهبی یا معنویت   است مخالف بود . یونگ در سال 1938 بیان می کند : دین مسلماً یکی از دیرینه ترین و عام ترین جلوه های ذهن آدمی است، روشن است که هر روانشناسی ای که به ساختار روانی شخصیت انسان می پردازد نمی تواند این نکته را نادیده بگیرد که دین نه تنها پدیده ای اجتماعی و تاریخی است، بلکه مورد توجه شخصی جمع کثیری از افراد نیز هست. یونگ معتقد است که همه پدیده ها از جمله رو یا ها و توهمات، واقعیت هستند و به اعتقاد او مفاهیم مذهبی بهترین توضیح در باره انسان است و در روانشناسی تحقق پیدا نمی کند مگر با دین . همچنین او بیان می کند که دین، یک حالت خاص روح انسان است که می توان آن را چنین تعریف کرد : حالت مراقبت و تذکر و توجه دقیق به بعضی عوامل مؤثر که بشر, قدرت قاهره  را به آن ها اطلاق و آن ها را به صورت ارواح، شیاطین، خدایان، قوانین، صور ازلی و کمال مطلوب مجسم می کند .

بشر، در تجربه خود به عواملی برخورده که آن ها را یا آن قدر توانا و مساعد یافته که توجه دقیق به آنها را لازم بداند، یا آن قدر بزرگ، زیبا و پر معنا یافتهکه بخواهد آن را با خضوع بپرستدو دوست بداردو بر این عوامل نامهای گوناگونی گذاشته است . اصطلاح دین معرف حالت خاص وجدانی است که بر اثر درک کیفیت قدسی و نورانی تغییر یافته است.دین رابطه انسان است با عالی ترین و تواناترین , ارزش  خواه مثبت ، خواه منفی. این رابطه، به این معنا که انسان می تواندآن ارزش یعنی آن عامل درونی بسیار توانایی را که به صورت ناهشیار بر او حکم فرماست، به طرز خود آگاه بپذیرد. آن حقیقت روان شناختی که در وجود انسان، بزرگترین قدرت را اعمال می کند، به عنوان خدا نمایان می شود، زیرا خدا، همیشه بر مقتدرترین عامل روانی اطلاق می شود. خدا، قوی ترین و مؤثرترین عامل در روحیه انسان است.

گوردن آلپورت

آلپورت، علاقه زیادی به روان شناسی شخصیت و تفاوت های فردی افراد داشت. او در کتاب ، مذهب و تفاوت های فردی خود به بررسی تفاوت های فردی افراد و گرایش های مذهبی افراد پرداخته و اینکه مردم چگونه ممکن است از مذهب در راه های مختلف استفاده نمایند او در این کتاب به بررسی مفهوم احساس بالندگی مذهبی نیز پرداخته است.آلپورت، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف می کند و آن را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامت روان دانسته، او معتقد است نظام ارزشی مذهبی، بهترین زمینه را برای یک شخصیت سالم آماده می کند . آلپورت و راس، مقیاس جهت گیری مذهبیORرا برای سنجش جهت گیری درونی و جهت گیری بیرونی افراد ، تهیه نموده اند. جهت گیری درونی منعکس کننده علاقه افراد به مذهب خود هست و امری درونی است، و در جهت گیری بیرونی، مذهب وسیله ای است برای به دست آوردن چیزهای دیگر. مذهب بیرونی، امری خارجی و ابزاری است که برای ارضای نیازهای فرد از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرارمی گیرید.

منظور آلپورت از جهت گیری مذهبی درونی، مؤلفه های انگیزشی فراگیری است که غایت و هدف هستند نه وسیله ای برای دستیابی به اهداف فردی.از نظر او مذهب طیفی است که از یک سو برای افراد معنایی ابزاری دارد و از  سوی دیگر نوعی معنا و معنا یابی است که خود انگیزه اصلی زندگی است و ارزش درونی دارد. مذهب درونی به خودی خود برای فرد جنبه انگیزشی دارد و به دیگر محرک ها نیازی ندارد. با توجه به این تقسیم بندی آنگاه آلپورت اظهار  می دارد که اکنون می توانیم به این سؤال که آیا برخی باورهای مذهبی درمانگرانه تر و پیشگیرانه تر از دیگر محرک ها هستند؟ پاسخ دهیم. فرض او این است که مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبه درمانگرانه و پیشگیرانه دارد. برای بسیاری از مردم مذهب عادتی ملال آور، تشریفاتی، صرفاً فرهنگی، برای جشن ها و مراسم سنتی می باشد که برای آرامش خانوادگی و شخصی و مسایلی از این قبیل مورد استفاده قرار می گیرد. برای برخی دیگر مقام در پی دارد و اعتماد به نفس آنها را تقویت کرده و اهداف و نتایج آنها را به پیش می برد.

به وسیله آن بر دوستانشان فایق می آیند، در دیگران نفوذ می کنند و قدرتی برای خود دست و پا  می کنند. گاهی نیز در این راستا مذهب، دفاعی است در برابر واقعیت. کسانی که مذهب بیرونی دارند، از نظر فلسفه الهی، به خداوند روی می آورند ولی از خود دور نمی شوند. به همین دلیل مذهب آنها اساساً به سپری برای خود میان بینی آنها تبدیل می شود. این همان مذهبی است که از نظر فروید به نوروتیک, روان آزردگی منتهی می شود. در این جا مذهب به عنوان دفاعی در برابر اضطراب عمل می کند. از نظر انگیزشی این مذهب بر انگیزاننده نیست ولی به دیگر انگیزه ها مانند نیاز به امنیت، نیاز به مقام و فدرت، نیاز به حرمت خود،سرویس می دهد.از نظر تحولی نیز چنین افرادی مصداق توضیحاتی هستند که پیاژه در باره خود میان بینی می دهد.

مذهب درونی به شکل ابزاری سازمان نمی گیرد و وسیله ای برای کنترل ترسها و کسب آسایش و راحتی و یا تلاشی برای والایی گرایی مسایل جنسی یا آرزوهای کمال جویانه نیست. مسائل اخیر ممکن است در چارچوب نیازهای اولیه ما باشند ولی مذهب وسیله ای برای ارضاء آنها نیست، بلکه مذهب یک تعهد همه جانبه است. این تعهد علاوه بر این که هوشمندانه است، اساساً انگیزشی است. چنین مذهبی هر آنچه در تجربه خود قرار گیرد را پوشش می دهد و هر آنچه که فرا تجربی باشد نیز از دایره آن خارج نیست. این مذهب خانه ای است برای حقایق علمی و حقایق عاطفی و مشتاق تعهد به یک وحدت یافتگی و یکپارچگی ایده آل در زندگی شخصی است . او معتقد بود که تنها مذهب با جهت گیری درونی است که سلامت روانی را تضمین می کند.

اریک اریکسون

او معتقد است دین همواره با اندیشه درست می تواند نقش مهمی در موفقیت و رشد شخصی افراد داشته باشد، زیرا اولین راهی را که در هر سطح از زندگی پیش روی افراد قرار می دهد، رفتار درست کارانه است وجود شعائر دینی و عمل می تواند تسهیل کننده ی این رشد باشد.بیان می کند پیش از آنکه تعیین کنیم دین چگونه باید اعمال شود، باید ببینیم آیا سنت مذهبی در زندگی والد نیروی زنده ای بوده، می تواند ایمانی خلق کند که حس اعتماد کودک را تقویت نماید. آسیب شناسی نمی تواند این را نادیده بگیرد که میلیون ها نفر هستند که واقعاً نمی توانند بدون دین به سر ببرند و افتخارآسیب شناسی روانی به غیر مذهبی فقط نوعی دلداری دادن به خود است. لیکن بسیاری کسانی هم خارج از عقاید سنتی مذهبی , در حوزه ی رفاقت، عمل اجتماعی، کار تولیدی، یا آفرینش هنری, منبعی پایدار از ایمان برای خود یافته اند. بسیاری دیگر با این که به هم نوعان خویش و حتی خود زندگی بی اعتمادند، اظهار ایمان می کنند.

جهت گیری مذهبی

دین پژوهان معمولاً ادیان را در سه بخش : ادیان ابتدایی، ادیان باستانی و ادیان پیشرفته تقسیم می کنند. با بررسی و مطالعه تاریخی و تطبیقی دین، ادیان و همچنین ادیان بزرگ جهان مانند زرتشت، یهود، مسیحیت، اسلام و ادیان شرقی و هندی این نتیجه به دست می آید که عناصر مشترکی در آن ها وجود دارد که می توان از آن به عنوان , جهت گیری مذهبی عمومی یاد کرد.استاد مطهری ، با تعبیر مشابهی اشاره به دین واحد یا اشتراک ادیان دارند. از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یکی است . همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت می کرده اند. اصول مکتب انبیاء که دین نامیده می شود یکی بوده است. تفاوت شرایع آسمانی یکی در سلسله مسائل فرعی و شاخه ای بوده که بر حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط ومردمی که دعوت  می شده اند متفاوت می شده ولی همه شکل های متفاوت و اندام های مختلف یک حقیقت و به سوی یک هدف و مقصد بوده است. دیگر در سطح تعلیمات بوده که پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر، در سطح بالاتر تعلیمات خویش را که همه در یک زمینه بوده القا کرده اند. قرآن کریم دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفی می کند و یک نام روی آن می گذارد و آن  اسلام  است، یعنی حقیقت دین داری ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است .

علیرغم این که برخی از محققین و نظریه پردازان از جمله : فروید و  الیس  مذهب را با بیماری روانی مرتبط دانسته اند، مطالعات و پژوهش های انجام گرفته در دهه اخیر با تمایز قائل شدن بین مذهبی که زندگی سالم به انسان عرضه می کند و دیگر مذاهب، نقش مؤثر و جایگاه ویژه در قلمرو بهداشت روانی و نیز کارایی آن در درمان بیماری های روانی  را نشان داده اند.درباره مکانیزم تأثیر مذهب بر سلامت انسان مطالب متعددی منتشر شده است . مذهب به اعتقاد برخی پژوهشگران با تأثیر بر سبک زندگی و چگونگی حل تعارض های ارزشی به دو سؤال اساسی انسان درباره هدف زندگی و معنای فعالیت ها و استعداد های او پاسخ می دهد. و بدین ترتیب به وحدت یافتگی سازمان روانشناختی و معنوی  و خود نظم دهی انسان کمک می کند. به عبارت دیگر سازش یافتگی انسان با مسائل زندگی، مستلزم پاسخ به خواسته های مهمی است که انسان در پی پاسخگویی به آنها است. مذهب بستر مناسبی برای پاسخ به خواسته ها و مواضع مبهم فراهم می  کند.مطالعه دقیق تر در زمینه مکانیزم تأثیر مذهب بر سلامت روانی و اینکه چرا برخی مطالعات بیانگر تأثیر منفی مذهب بر سلامت روانی یا جسمانی است، پژوهشگران را بر آن داشت تا تأثیر انواع مذهب را مورد مطالعه قرار دهند.

امروزه روان شناسان در حوزه روانشناسی دین برای بررسی و تأثیر دین بر شخصیت و ویژگی های روانی افراد از مقیاس ها و آزمونهای موجود در این زمینه استفاده می کنند، در واقع روان شناسان عملاً دین و پدیدار های دینی را وارد عرصه روانشناسی کرده اند. متداولترین شکل آن استفاده از پرسشنامه ها است که شامل سؤالات باز و بسته می باشد. آزمون ترستون، مقیاس نگرش به خدا، و نگرش به کتاب مقدس از آن جمله اند.آزمون آلپورت، جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی را مورد سنجش قرار دادو پرسشنامه ای بیست ماده ای جهت آزمون تنظیم کرد که یامازده ده آن مربوط به جهت گیری مذهبی بیرونی و نه ماده آن مربوط به جهت گیری درونی بود. در سال 1963 فگین، یک نسخه بیست ویک  ماده ای ساخت که تمام گزینه های پرسشنامه آلپورت در آن انتخاب شده بودند و علاوه بر آن یک گزینه دیگر به آن افزود که این گزینه همبستگی بالایی با جهت گیری بیرونی داشت و از آن به بعد این پرسشنامه، بیشتر مورد استفاده قرار گرفت . یکی از روش های جدید و مورد علاقه پژوهشگران، روش ,  فرا تحلیلی  است. مثلاً برای نشان دادن این که ایثار گری یکی از مهم ترین مؤلفه های وابسته به جهت گیری درونی مذهبی است از این روش استفاده شده است . برگین ،  نیز با ااستفاده از این روش نشان داد تأثیر مذهب بر تقویت بهداشت روانی بسیار زیاد است.

منبع

نظم آرا،زهرا(1394)، مقایسه میزان باورهای مذهبی، پرخاشگری و سازگاری در دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0