باورهای مذهبی وپرخاشگری
ما در قرنی هستیم که توجه فراوان به زندگی مادی بر آن سیطره یافته است و رقابت شدیدی برای به دست آوردن رفاه مادی بر مردم حکومت می کند. همین گرایش به اسباب زندگی و رقابت در تملک آن، باعث فشار روحی بر انسان معاصر و سردرگمی او شده و او را در معرض تهاجم اضطراب ها و بیماری های مختلف روانی قرار داده است. به همین دلیل در میان بعضی از روان شناسان گرایش هایی پیدا شده است که طرفدار توجه بیشتری به دین برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی است. در دو دهه اخیر تحقیقاتی که به بررسی مذهب، معنویت و سلامت پرداخته اند، افزایش چشم گیری داشته است به طوری که صدها مطالعه بررسی های مربوط به ارتباط میان مذهب و یا معنویت و نشانگرهای متعدد رفاه جسمی و روانی را منتشر کرده اند.
بعضی از تحقیقات نشان می دهند که افزایش معنویت، مذهبی بودن با سلامتی در ارتباط است گر چه ماهیت خاص این ارتباط را مشخص نساخته اند .بعضی تحقیقات هم ارتباط اعمال مذهبی و سلامت را از جنبه های متعدد مانند فعالیت های مذهبی، حضور در مکان های مذهبی و نماز خواندن نشان داده اند، به نحوی که ارتباط های مثبتی بین فعالیت های مذهبی و حمایت اجتماعی، سلامت روان شناختی بهتر و سلامت جسمی بهتر یافت شده است.
مطالعاتی هم بیان می کنند که حضور در مراسم مذهبی هفتگی با طول عمر بیشتر، ناتوانی جسمی کمتر، بهبودی سریع تر از افسردگی و رضایت بیشتر از زندگی در ارتباط بوده است.بعضی مطالعات یک ارتباط غیر مستقیم بین فعالیت های مذهبی و حمایت اجتماعی نشان می دهند. توجه به باورهای مذهبی یک رویکرد جدید نیست بلکه امری است که سالیان دراز توجه دانشمندان مختلف را چه در جهت تجزیه و تحلیل دلایل روی آوری به مذهب و چه در جهت و نحوه تأثیر آن بر رفتار به خود جلب کرده است. با توجه به باورهای مذهبی و احاطه آن بر شئون زندگی انسان مذهب در بازداری فرد از گرایش به بسیاری از آسیب های اجتماعی نقش تعیین کننده ای دارد
از جمله: پیامد های نامطلوب روانشناختی که توجه پژوهشگران را به خود معطوف کرده است، مساله خشم و پرخاشگری است. متخصصین اذعان کرده اند که عدم توانایی فرد در بیان احساساتش با خشم ارتباط داشته و این مساله می تواند به سلامت روان فرد آسیب برساند. هر انسانی دارای ویژگی های شخصیتی و الگوهای رفتاری گوناگونی است، یکی از این ویژگی ها که نقش عمده ای در بقای انسان و سلامت روانی او دارد سازگاری است. انسان با کمک این توانایی است که می تواند با شرایط متغییر محیطی و درونی خود کنار آید و موجودیت و سلامت روان خود را حفظ کند.مذهب عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به اهداف یا وجود تعارض، فرد را قادر می سازد تا ضمن شناخت بهتر خود و دیگران به ایجاد ارتباطات مناسب با مردم و سازگاری با محیط و اجتماع بپردازد.
پرخاشگری
اگر چه تعریف واحدی از پرخاشگری در دست نیست ، اما در مورد این موضوع اتفاق نظر وجود دارد که پرخاشگری به افراد آسیب می رساند. در ابتدا پژوهشگران بر بعد جسمانی پرخاشگری در کودکان تأکید داشتند، اما به تدریج بر ابعاد دیگر آن متمرکز شدند. پرخاشگری یکی از مسائل مهم زندگی است. و مشکلات برخاسته از آن ، یکی از دلایل مهم ارجاع کودکان و نوجوانان برای دریافت کمک های روان شناختی محسوب می شود. از این اصطلاح برای توصیف بسیاری از انواع رفتارها از جمله بد خلقی، بحث و مشاجره، زور گویی ، تخریب لوازم شخصی، نزاع و بی رحمی استفاده می شود. عقیده بر آن است که خشونت و پرخاشگری جسمانی کودک ، پیش در آمد رفتارهای ضد اجتماعی دیگر است . در منظومه رفتارهای پرخاشگرانه ، خشم به عنوان یک پاسخ هیجانی شدید و ارضا کننده است که فرد را برای رویارویی با خطر های بالقوه پیرامون آماده می سازد و می تواند مشکلاتی در کار، روابط بین فردی و کیفیت زندگی پدید آورد.
آنتی استور در سال 1968 معتقد است زمانی می توان واژه پرخاشگری را به کار برد که چهار شرط رعایت شده باشد، اول این که فردی که رفتارش توأم با پرخاشگری است آن رفتار را عمداً انجام دهد. دوم این که رفتار پرخاشگرانه در روابط بین فردی که حاکی از تعارض یا ناکامی باشد، رخ دهد. سوم این که شخصی که دارای رفتار پرخاشگرانه است، قصدش برتری یافتن بر فردی است که نسبت به آن ، رفتار پرخاشگرانه دارد. چهارم این که شخصی که دارای رفتار پرخاشگرانه است در جهت جدال تحریک شده یا تا حد اعلای شدت، آن جهت و مسیر را طی می کند. روان شناسان در میان چهار شرط فوق بیشتر به قصد ونیت رفتار پرخاشگرانه اهمیت می دهند و به همین خاطر رفتاری را پرخاشگرانه می دانند که از روی قصد و عمد و به منظور صدمه زدن به خود یا دیگری صورت گرفته باشد.روان شناسان اجتماعی در یک تقسیم بندی پرخاشگری را به دو نوع تقسیم می کنند : پرخاشگری عاطفی و پرخاشگری ابزاری.پرخاشگری عاطفی به دلیل نوعی بر انگیختگی عاطفی صورت می گیرد .
مثلاً چنانچه فردی مورد اهانت قرار گیرد و به اهانت کننده حمله ببرد و قصد آسیب رساندن او را داشته باشد، پرخاشگری عاطفی است . اما پرخاشگری ابزاری ، به مشابه ابزاری است که برای رسیدن به هدفی خاص بکار گرفته می شود مثلاً اگر کسی که قصد دارد جایگاه دیگری را تصاحب کند ، چنانچه دروغی را در مورد او شایع کند، به پرخاشگری ابزاری متوسل شده است .بهر حال این که پرخاشگری را عاطفی بدانیم یا ابزاری ، از سالهای دور و حتی تا به امروز این سوال برای بسیاری از محققان مطرح بوده است که آیا پرخاشگری یک تمایل ارثی است یا به وسیله عوامل خارجی و تجارب گذشته شکل می گیرد . در پاسخ گویی به این سوال چشم اندازهای نظری مختلفی بوجود آمده است ، که هر یک از زاویه ای خاص رفتارهای پرخاشگرانه را مورد مطالعه قرار داده اند. برخی از این نظریه ها بر این باورند ، پرخاشگری ماهیتی ارثی دارد و افراد به خاطر ماهیتی که دارند، رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان می دهند.
اما دسته ای دیگر معتقدند، انسانها رفتارهای پرخاشگرانه، کشتار، جنگ، ارعاب و تهدید و سوء استفاده از دیگران را مانند بسیاری از رفتارهای دیگر یاد می گیرند. اما دسته ای دیگر از محققان ، بر اساس تحقیقات متعددی که در زمینه پرخاشگری انجام داده اند، بر این باورند، پرخاشگری نه تنها یک شکل پیچیده رفتار آدمی است ، بلکه علل آن هم به همان نسبت بغرنج و پیچیده می باشد. چرا پرخاشگری با این که در بسیاری از قسمت های دنیا وجود دارد ، دلالت بر این واقعیت ندارد که آن، بخشی از ماهیت ارثی آدمیان باشد. از طرفی دیگر اگر چه پرخاشگری در گونه های انسانی عالم گیر نیست و بخش اجتناب ناپذیر ماهیت آدمی نمی باشد، پس ریشه در چه چیزی دارد ، چه عواملی درپدید آئی آن مؤثر می باشند، چگونه می توان آن را کنترل نمود و بالاخره بهترین راه کنترل رفتارهای پرخاشگرانه چه می باشد. امروزه این نوع سوالات مورد توجه بسیاری از روان شناسان اجتماعی می باشد و موجبات تحقیقات بسیاری را فراهم آورده است.
منبع
نظم آرا،زهرا(1394)، مقایسه میزان باورهای مذهبی، پرخاشگری و سازگاری در دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید