ایجاد فرضیه بازار کارا

در بازارهای مالی دنیاهر روز میلیون ها سهم و اوراق بهادار معامله می‎شودکه قیمت این اوراق بطور متقابل برهم تاثیر گذار می باشند و حجم معاملات را تعیین می کند. از آنجایی که بازار های مالی در هر کشور نقش تعیین کننده ای در تخصیص بهینه منابع اقتصادی به فعالیت های سودآور دارند هدایت سرمایه به سمت بهینه نیازمند الگوها و برنامه هایی می باشد، برای تخصیص بهینه این سرمایه ها، سرمایه گذاران نیازمند آگاهی از اطلاعات موجود در بازارها در مورد سهام یا اوراقی هستند که در دست آنهااست و قصد انجام معامله بر روی این اوراق را دارند، نیاز به این اطلاعات و تجزیه و تحلیل و ارزیابی این اطلاعات موجب پیدایش فرضیه بازار کارا شده است.

تاریخچه ایجاد فرضیه بازار کارا

یکی از پایه های اساسی نظریه مدرن مالی  طی سال های دهه 1950میلادی نظریه بازار کارا می باشد، پایه اساسی این نظریه اطلاعات است بنحوی که بازارکارا را به بازاری اطلاق می کنند که درآن قیمت اوراق بهاداری همچون سهام عادی منعکس کننده تمام اطلاعات موجود است. از اوایل قرن بیستم اعتقاد گروهی از دست اندر کاران بازارهای اوراق بهادار بر این بود که مطالعات تاریخی قیمت ها یک روند را به ما نشان می دهد و حاوی اطلاعات مفیدی برای پیش بینی قیمت ها در آینده است، زیرا با بدست آوردن روندالگوی تغییرات شناخته شده و الگو به ما می گوید که هرچند وقت یکبار روند خاصی رخ می دهد. معتقدین به این طرز تفکررا به این دلیل که تمرکز روی نمودارها داشتند«چارتیست» می‎گویند.

این افراد با تکنیک های ویژه ای قیمت ها را بررسی می‎کردند. از دهه 1930میلادی مطالعات دیگری که در نقطه مقابل این دیدگاه قرار داشت آغاز شد، تمرکز اصلی این تحقیقات بر روی تصادفی بودن رفتار قیمت ها بود و اینکه قیمت ها از روند خاصی پیروی نمی کنند، نتایج این تحقیقات بصورت یک جریان فکری و تئوری قوی وارد مباحث اقتصادی و سرمایه گذاری گردید که نظریه«رفتار تصادفی» قیمتهارا شکل داد. پس از دهه 1960 تحقیقات از شکل آماری مطالعه رفتار قیمت هابه مساله ویژگی های اقتصادی بازارسهام که موجب تغییرات تصادفی می شد سوق پیدا کرد و این مسئله موجب پیدایش «نظریه بازار کارا» شد، بر اساس این نظریه هیچ کس نمی تواند در بلندمدت بطور سیستماتیک بیشتر از میزان ریسکی که قبول کرده است بازده کسب نماید، در چنین بازاری قیمت سهام انعکاسی از اطلاعات مربوط به آنهاست و تغییرات قیمت ها دارای الگوی خاص و قابل پیش بینی نیست طرفداران این نظریه بنیادگرایان می باشند.

چهارچوب تحلیل بنیادی

تجزیه و تحلیل بازار و اقتصاد:بنیادگرایان معتقدندکه ارزش ذاتی وحقیقی اوراق بهادار را می توان با مطالعه و بررسی عواملی نظیر عواید، محصولات، مدیریت، صورتهای مالی شرکت و سایر عوامل بنیادی بدست آورد، در این نوع تحلیل سرمایه گذاران ابتدا اقتصاد وبازار را بعنوان یک کل تجزیه وتحلیل می کنند تا بتوانند زمان مناسب برای سرمایه گذاری را تشخیص دهند سپس به تحلیل صنایع یا بخش هایی از اقتصاد می پردازند که دارای چشم اندازهای آتی مناسبی هستند، در خاتمه اگر تحلیل گر به این نتیجه برسد که زمان سرمایه گذاری مناسب است و صنایع مناسبی با بازده بالایی در چرخه اقتصاد فعالیت می کنندبه تحلیل شرکت ها می پردازد.

تجزیه و تحلیل اقتصاد و بازار: بازار سهام قسمت مهم وحیاتی از کل اقتصاد بشمار می رود، واضح است که ارتباط قوی میان بازار سهام و اقتصاد وجود دارد. اگر شرایط اقتصادی نامناسب باشد عملکرد بیشتر شرکت‎ها و در نتیجه بازار سهام نیز ضعیف خواهد بود و برعکس اگر شرایط اقتصادی مناسب باشد عملکرد شرکتها نیز بهتر خواهد بودودر نتیجه شرایط بهینه اقتصادی در بازارسهام متبلور خواهد بود، اگر اقتصاد و فعالیت واحدهای اقتصادی را در قالب یک چرخه تجاری نگاه کنیم که دارای چهارچوب خاصی است  که از یک جا شروع می‎شود به اوج میرسد و به پایان می رسد، از نظر تاریخی سهام عادی بعنوان یکی از شاخص های مهم چرخه تجاری بوده است بنابراین باید بدنبال یک رابطه پیچیده باشیم، بازار و اقتصاد رابطه تنگاتنگی باهم دارند اغلب طبق شواهد موجود قیمت های سهام قبل از تغییر در وضعیت اقتصاد تغییر می کند.

تجزیه و تحلیل صنعت:سرمایه گذاری که تشخیص می دهد اقتصاد و بازاربرای سرمایه گذاری جذاب است بایستی دست به تحلیل صنایعی بزند که در آنها فرصت هایی در سال های آتی دیده می‎شود این تجزیه و تحلیل می تواند با توجه به میزان اطلاعات در دسترس و مدل های خاص صورت گیرد، از طریق بررسی عملکرد صنایع مختلف در طول چندین دوره می توان به اهمیت تحلیل صنایع پی برد، صنایع نیز همچون بازار ها از طریق مطالعه داده هایی همچون داده های فروش، سود سهام، سود تقسیمی، ساختار سرمایه خطوط تولید، قوانین، ابتکارات و غیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند، مزایای که تحلیل صنعت در پی دارد باعث توجیه هزینه های تجزیه و تحلیل صنایع می‎شود.

تجزیه و تحلیل شرکت: تحلیل بازار دلالت بر زمان مناسب جهت سرمایه گذاری دارد و تجزیه و تحلیل صنعت بمنظور یافتن صنایعی با آینده روشن صورت می گیرد، بنابر این سرمایه گذار قادر به انتخاب شرکت هایی در محدوده همان صنایع خواهد بود، در تحلیل بنیادی پس از تحلیل بازار و صنعت نوبت به تحلیل شرکتها می رسد که برای این منظور سرمایه گذار باید بر دو جزء مهم یعنی سود های تقسیمی و نرخ بازگشت مورد انتظار و یا به صورت بدیل در آمد و ضریب قیمت به سود را موردتجزیه و تحلیل قرار دهد. 

منبع

بخشی نژاد، بابک(1394)، سطح نیمه قوی کارایی بااستفاده از ضریب قیمت به سود سهام، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0