اهمیت تماسهای فیزیکی

پژوهشگران طی مطالعات اخیر به این نتیجه رسیده اند که رابطه ی پدر و کودک خیلی بیشتر از آن چه تا به امروز فکر می کردند اهمیت دارد. حتی نوزاد نیز از تحریکات فیزیکی حاصل از بازی با پدر لذت می برد. زمانی که خانواده ها (والدین) با کودکان خود بازی نمیکنند، آنها را نوازش نمی کنند، دست به سر و صورتشان نمی کشند، بغل نمی گیرند و در واقع خانواده فاقد هرگونه محرکهای فیزیکی و روانی است، کودکان کمتر احساس امنیت می کنند، آسیب پذیرتر بوده و کمتر به دنبال ایجاد ارتباط با دیگران می روند و در مواردی ممکن است در آینده خود آنها نیز والدینی با عاطفه ی کمتر باشند.

کودکانی که دچار محرومیتهای عاطفی بوده اند و خانواده هایشان هرگونه نوازشهای جسمی را از آنها دریغ کرده اند در برقراری رابطه با دیگران دچار مشکل شده و قابلیت مساعدی برای انجام رفتارهای خشن و جنایت آمیز در آنها دیده می شود. آثار منفی فقدان عشق و محبت درطول سالهای ابتدایی زندگی تا درازمدت ادامه دارد. رشد و شکل گیری شخصیت کودکان ممکن است گاهی دچار موانعی در جهت ارتقا شود، خصوصاً در صورتی که کودک به خانواده یا محیطی متعلق باشد که اعضای آن از نظر ابراز محبت و نوازشهای جسمانی بسیار سرد و خسیس بوده باشند و کودک فراموش شده یا مورد بدرفتاری قرار گرفته باشد.

بزرگترها ، قریب به اتفاق آنها, اغلب سعی می کنند، آن چه را که از نظر مادی دارای اهمیت است برای فرزندان خود فراهم کنند. آن‌ها خوشبختی و امنیت را در گرو خوراک و پوشاک و مسکن می دانند به همین دلیل آن چه در نظر آنها مهم تلقی می شود واژه ی کالبدانه ی رفاه است، تا جایی که نیازهای روانی و هیجانی از یاد رفته و آنها فکر می کنند با سیر کردن و پوشاندن و جا دادن همه ی مشکلات و خواسته های کودکان حل می شود، در حالی که مهمتر از غذا، دور هم غذا خوردن اهمیت دارد و ایجاد یکپارچگی می نماید.

مفهوم پدیده بی سرپرستی

چنان چه کودک قبل از آن که بتواند به تنهایی نیازهای حیاتی و زیستی خود را تأمین نماید، والدین خود را از دست بدهد، بی سرپرست نامیده می شود، البته گاهی با وجود حضور فیزیکی والدین، یکی یا هر دو، کودک در واقع بی سرپرست نامیده می شود. پدر و مادر نسبت به رشد و بهبود سطح کیفی زندگی کودک بی تفاوت بوده و یا فاقد صلاحیت لازم برای تربیت و پرورش کودک هستند و یا بر اثر اختلافات خانواده را به کانونی از نامهربانی ها و خشونت تبدیل می کنند به طوری که کودک پیوسته در معرض فشارهای روانی قرار می گیرد و گاهی با والدینی روبه رو هستیم که با فرزندانشان مشکل ارتباطی داشته و برای آنها اهمیتی قائل نیستند. این گونه کودکان در عین حال که سرپرست دارند، بی سرپرست می باشند.

بی سرپرستی طیف وسیعی از کودکان را در برمی گیرد که گاه به سبب مشکلات و حوادث، والدین را از آنها دور می سازد و یا والدین با رها کردن کودک خویش در خیابان  و … به هر نحو ممکن دیگر بی سرپرستی را بوجود می آورند و گاه کودک با گریز از خانه، خود موجب بی سرپرستی خویش می گردد. با بررسی بیشتر پدیده ی بی سرپرستی درمی یابیم به جز شرایطی که پدر و مادر فوت کرده و حضور فیزیکی ندارند در شرایط دیگر مرگ عاطفه ها و ارزشها باعث بی سرپرستی است. کودک بی سرپرست بمنظور دستیابی به مقامی که قادر به درک مصالح زندگی خویش باشد نیاز دارد تا تحت تربیت و پرورش مناسب قرار گیرد، از جمله راه هایی که برای نیل به این هدف در ایران همانند سایر کشورهای جهان اندیشیده شد، تأسیس مراکزی جهت نگهداری از این کودکان بود، بدین صورت که کودکی که به دلیل مشکلات خانوادگی و یا عوامل مختلف دیگر از کانون خانواده جدا شده و یا او را جدا ساخته اند به چنین مراکزی معرفی و در آن جا مورد پذیرش قرار می گیرد، تا ضمن رشد و پرورش و برخورداری از امکانات لازم به صورت انسانی طبیعی و شایسته در جامعه زندگی کند.

درست است که اهداف نخست از تأسیس مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست،در وهله ی اول نگهداری متکدیان و کودکان ولگرد بود، اما با پیشرفت علوم انسانی و توجه و درک عمیق تر در زمینه های روانشناسی و اجتماعی، پرورش و تعلیم و تربیت به خصوص در ارتباط با کودکان که توسط نیروی متخصص و کارشناس در رابطه با وضعیت مراکز نگهداری کودکان و بررسی سطح کیفی آنها انجام می شود به عنوان گامی در جهت تحول و کمال هر چه بیشتر این مراکز درنظر گرفته می شود، البته با توجه به تفاوتی که بین پرورش کودک در این مراکز و محیط خانواده وجود دارد و تحقیقات انجام شده تا امروز آن را به اثبات رسانده اند، در نتیجه بیشتر اقدامات به حفظ کانون خانواده و پیشگیری از فروپاشی آن معطوف می شود هر قدر که مصلحان اجتماعی برای امن کردن محیط خانواده تلاش کنند به همان میزان کودکان رشد یافته در آن بافت از امنیت و بهداشت روانی بالاتری برخوردار خواهند بود. حتی کودکانی که توسط خانواده خود رها شده اند بهتر است به خانواده هایی که داوطلب نگهداری از آنها هستند سپرده شوند تا در محیط خانواده رشد پیدا کرده و احساس امنیت کنند.

از نظر اسلام جهت حفظ و نگهداری ایتام و آموزش مسائل اساسی حیات، در صورتی که امکان سرپرستی در خانواده خود کودک نباشد ضروری است در خانه ای دیگر و در شرایط شبیه محیط قبلی ؛ منظور شرایط خانواده بودن تربیت شود. اسلام در مورد مسئولیت نگهداری ایتام اولویت هایی نیز قائل شده است. در این مورد ابتدا مادر و سپس اقوام به ترتیب نزدیکی نسبت، پس از آن همسایگان و در نهایت دولت به نمایندگی از جامعه اسلامی مسئولیت دارند. در این باره به حدیثی از پیامبر اسلام نیز اشاره می شود که فرمودند : من و کسی که یتیمی را سرپرستی نماید باهم در بهشت خواهیم بود.

منبع

صادقی،سماء(1387)،كيفيت زندگي دختران ساكن در مركز قرنطينه بهزيستي،پایان نامه کارشناسی ارشد،مددکاری اجتماعی،دانشکده علوم اجتماعی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0