انواع و فرایند اعتماد

گالفور و درایپو سه نوع اعتماد را در سازمان شناسایی کرده اند :

  • اعتماد سازمانی ؛ اعتمادی که به موجب آن خط مشی های سازمان ، آنگونه که بیان شده اند  به طور منصفانه  اداره و انجام خواهند شد.
  • اعتماد استراتژیکی ؛ که همان اعتماد به مأموریت، استراتژیک و توانایی های سازمان برای رسیدن به موفقیت است.
  • اعتماد شخصی؛ اعتمادی که زیر دستان به مدیرانشان دارند تا علاقه آنان را بی طرفانه در نظر بگیرد.

همچنین در ادبیات اعتماد سازمانی دو نوع اعتماد مورد توجه قرار گرفته است :

  • اعتماد سازمانی شناخت مدار
  • اعتماد سازمانی عاطفه مدار

عنصر شناختی اعتماد سازمانی به باور ارزیابی کننده اشاره دارد و معمولاً بیانگر حد مشخصی از تجربه و دانش درباره سایر افراد است. عنصر شناخت مدار بر پایه محاسبات و پیش بینی های ارزیابی کنندگی (همچون احتمال رفتار متقابل از سوی طرف مقابل9 بنیان نهاده شده است. عنصر عاطفی اعتماد سازمانی با جنبه عطفی و احساساتی اعتماد ارتباط دارد. فلوز و سولمون استدلال می نمایند که اعتماد پیش از همه یک حالت عاطفی است که تفحص از موضوع را پیچیده تر می کند. چرا که منطق حاکم بر احساسات متفاوت از منطقی است که در یک باور وجود دارد. این نوع اعتماد دارای ویژگی پیش نگری است و برای دستیابی به توسعه سازمانی پایدار در بلند مدت ضروری است.

فرآیند اعتماد

دیتز و هارتوگ در مقاله خود فرآیند اعتماد را در سه مرحله بیان می کنند :

مرحله اول اعتماد به عنوان یک عقیده: این مرحله شامل عقیده ها و باورهای ذهنی منسجم درباره طرف مقابل می باشد به گونه ای که فرد می تواند به نتایج عملکرد طرف مقابلش خوش بین باشد.

مرحله دوم اعتماد به عنوان یک تصمیم : در این مرحله باور به قابلیت اعتماد به دیگری به روشنی آشکار می گردد که در شرایط واقعی اعتماد، دو انتظار وجود دارد :یکی انتظار وجود رفتار قابل اعتماد و دیگری تمایل به رفتار کردن بر مبنای آن. گیلسپی دو دسته بندی را در این باره بیان کرده است :

رفتار های اتکا محور : برای مثال کنترل محیطی مدیر بر تصمیمات و منابع ارزشمند زیردستان یا کاهش عمدی کنترل و بررسی اعمال زیردستان. رفتار های مربوط به آشکار سازی اطلاعات و سهیم کردن دیگران در آن : برای مثال مدیریت سازمان می تواند استراتژی های مهم مربوط به امور تجاری و بازرگانی را با بخش های تخصص کارمندان در میان بگذارد.

مرحله سوم اعتماد به عنوان یک عمل : در مرحله سوم نیز اعتماد به عنوان یک عمل بروز می کند، یعنی فرد قصد انجام اعمالی را می کند که بر اساس اعتماد شکل گرفته است.

اساس هر تغییری یادگیری است. انسان ها در طول تاریخ همواره یاد گرفته و خواهند گرفت تا خود را با شرایط و محیط تطابق دهند و زندگی خود را بهبود ببخشند. به بیان دیگر یادگیری بیشتر یعنی توانایی بیشتر. زندگی سازمانی نیز از امر مستثنا نیست. توانمندی افراد سازمانی در گرو یادگیری است . اعتماد و عدم اعتماد سازمانی نیز بر اساس تجربه محیط امن و یا ناامن که نوعی یادگیری است شکل می گیرد. البته پدیده های انسانی چند وجهی هستند و نمی توان بین آن ها رابطه علی و معلولی برقرار کرد اما به نظر می رسد یادگیری سازمانی با توانمند سازی روانشناختی و اعتماد سازمانی در ارتباط باشد ، براین اساس متغیر سوم پژوهش یادگیری سازمانی است که در ذیل بدان پرداخته می شود.

منبع

شمشادی، صادق(1394)، رابطه توانمندسازی روانشناختی با اعتماد و یادگیری سازمانی، پايان‌نامه کارشناسي‌ارشد، مدیریت آموزشی، دانشگاه بوعلی سینا

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0