انواع سبک های تفكر
سبك تفكر قانونگذارانه
كاركرد قانونگذارانه مربوط به ايجاد، تدوين، طرحريزي و برنامهريزي است. افرادي كه داراي سبك تفكر قانونگذارانه هستند؛ دوست دارند كه خود روشهايي براي انجام كارها ارائه دهند. آنها ترجيح ميدهند خود در مورد اينكه چه كاري بكنند و چگونه آن را انجام دهند، تصميمگيري كنند. آنها مايلند كه خود قوانين و مقرّرات وضع كنند و مسائل و مشكلات غير مترقّبه و از پيش برنامهريزی نشده را ترجيح ميدهند. برخي از فعاليتهايي كه افراد قانونگذار ترجيح ميدهند انجام دهند عبارتند از: نوشتن مقالههاي خلاقانه، طراحي پروژههاي ابتكاري، ايجاد سيستم جديد آموزشي يا شغلي و ابداع چيزهايي جديد. افراد قانونگذار مشاغلي را ترجيح ميدهند كه در آنها بتوانند تمايلات و گرايشهاي قانونگذارانه خود را تمرين و ارضا كنند. نويسنده خلاق، دانشمند هنرمند، مجسمهساز، سياستگذار، سرمايهگذار، معمار، طراحمد، شاعر، رياضيدان، نمونههايي از اين مشاغل هستند.
سبك تفكر اجرايي
افراد با سبك اجرايي، اجرا كننده هستند، آنها دوست دارند از قوانين پيروي كنند و در انجام كارها از روش موجود استفاده كنند. آنها مسائل از پيش تعيين شده و از پيش سازمان يافته را ترجيح ميدهند، دوست دارند شكافهاي بين ساختارهاي موجود را تكميل كنند نه اينكه خودشان ساختارهايي ايجاد كنند. فعاليتهاي از پيش تعريف شده را ترجيح ميدهند؛ نظير حل كردن مسائل رياضي، به كارگيري قواعد براي مسائل، گفتگو و تدريس درباره نظريات ديگران و اجراي قوانين. افراد اجرايي دوست دارند در مورد اينكه چه كار بكنند و يا چگونه آن را انجام دهند، راهنمايي و هدايت شوند. آنها دوست دارند از قوانين و دستورات پيروي كنند. برخي از مشاغلي كه مورد علاقه آن ها است عبارتند از: افسر پليس، سرباز، معلم، مدير، راننده و برخي از مشاغل پزشكي. بهطور كلي سبك اجرايي هم در محيطهاي آموزشي و هم در محيطهاي شغلي با ارزش محسوب ميشود. زيرا كه افراد با سبك تفكر اجرايي به آنچه كه به آنها گفته ميشود عمل ميكنند و غالباً آن كار را با خرسندي انجام ميدهند. بنابراين يك كودك تيزهوش با سبك تفكر اجرايي احتمالاً در مدرسه عملكرد خوبي دارد. در حالي كه يك كودك تيزهوش با سبك تفكر قانونگذارانه ممكن است به عنوان فردي كه از دستورات سرپيچي ميكند، به حساب آيد. فشارهاي گروه همسالان نيز كودكان را براي پذيرش و اتخاذ سبك تفكر اجرايي تشويق ميكند. البته اين فشارها با توجه به هنجارهاي گروه همسالان است نه هنجارهاي مدرسه. بنابراين فشارهاي وارده بر كودكان از منابع مختلف، موجب ميشود كه كودكان سبك تفكر اجرايي را اتخاذ كنند.
سبك تفكر قضايي
كساني كه سبك تفكر قضايي دارند؛ مسائلي را ترجيح ميدهند كه بتوانند از طريق آنها، انديشهها را مورد تحليل و ارزيابي قرار دهند. علاقهمند هستند هم ساختار و هم محتوا را مورد ارزشيابي قرار دهند. برخي از فعاليتهايي كه مورد علاقه آنها است عبارتند از: نوشتن مطلب انتقادي، اظهار نظر كردن، قضاوت كردن دربارهي افراد و كار آنها و ارزشيابي برنامهها. برخي از مشاغل مانند: قاضي، منتقد، مشاور، تنظيم كردن قراردادها، براي افرادي كه سبك تفكر قضايي دارند، مناسب است. استرنبرگ (1997) اشاره ميكند هر سازماني هم به افراد قضايي و هم به افراد قانونگذار و اجرايي نياز دارد. برخي افراد يا گروهها بايد قوانين و هنجارها را تدوين كنند. برخي بايد آنها را اجرا كنند و برخي ديگر بايد به كارها نظارت داشته باشند. علاوه بر اين بايد به اين توجه داشت كه هيچ سبكي بهتر از سبك ديگر نيست، زيرا هيچ سازماني نميتواند بدون وجود همه سبكها مدت زماني طولاني دوام بياورد. يك سازمان بدون افراد قانونگذار، از سازمانهاي ديگر تقليد خواهد كرد و بنابراين ممكن است از آنها عقب بماند. يك سازمان فاقد افراد اجرايي ممكن است طرحها و برنامههاي بسيار زيادي داشته باشد كه هرگز به اجرا در نيايند و يك سازمان بدون افراد قضايي در ارزيابي اينكه كدام يك از خطمشيها و برنامههايش مناسب است، ناموفق خواهد بود.
سبك تفكر سلطنتي
افراد با سبك تفكر سلطنتي به وسيله يك هدف يا نياز واحد در يك زمان برانگيخته ميشوند. آنها تك بعدي و پر تلاش هستند، معتقد هستند كه هدف، وسيله را توجيه ميكند. در تلاش براي حل مسأله با سرعت تمام پيش ميروند و به موانع بد و بيراه ميگويند، آنها مشكلات را بيش از حد به صورت ساده بازنمايي ميكنند. ديد نسبتاً كمي از اولويتها و راه -حلهاي ديگر دارند. قاطع هستند؛ زيرا تصميمهايشان را بيش از حد ساده در نظر ميگيرند. منظّم هستند اما نظم كمي دارند. افراد با سبك تفكر سلطنتي، تك بعدي هستند و به سوي هر چيزي كه نسبت به آن تفكر تك بعدي دارند، كشيده ميشوند. تمايل دارند كه چيزها را بر- حسب موضع مورد نظر خود ببينند.
سبك تفكر سلسله مراتبي
افراد با سبك تفكر سلسلهمراتبي از اهداف برانگيخته ميشوند. با شناخت به اينكه همه هدفها نميتوانند به خوبي به طور يكسان برآورده شوند و برخي از اين هدفها مهمتر از هدفهاي ديگر هستند، آنها تمايل دارند روشي متناسب با مشكلات داشته باشند و معتقد هستند كه هدف، وسيله را توجيه نميكند. هدفهاي مختلف را قابل قبول در نظر ميگيرند. اما گاهي اوقات هنگامي كه اولويتها بسيار نزديك به هم هستند و امكان تشكيل سلسله مراتب وجود ندارد، دچار مشكل ميشوند. آنها در جستجوي پيچيدگي هستند، ناخودآگاه، بردبار و نسبتاً انعطافپذير هستند، درك خوبي از اولويتها دارند، معمولاً قاطع هستند مگر اينكه مجموعه اولويتها جايگزين تصميمات و اعمال شود. آنها در حل مسائل و تصميمگيري منظم هستند.
سبك تفكر اليگارشي
افراد با سبك تفكر اليگارشي توسط هدفهاي چند گانهاي كه غالبا با يكديگر در رقابت هستند و از نظر آنها از اهميت يكساني برخوردارند، برانگيخته ميشوند. آنها روشهاي چندگانه و مختلفي براي حل مشكلات دارند. از طريق هدفهاي متعارض و تنشزا برانگيخته ميشوند. تنشزا از اين واقعيت ناشي ميشود كه رضايت مندي از موانع و محدوديتها به اندازه خود راه حل مسأله مهم ميباشد. آنها معتقدند كه هدف، وسيله را توجيه نميكند. آنها آگاه هستند كه هدفها و نيازهاي رقيب در انجام تكاليف مداخله دارند، زيرا كه هر يك از هدفها و نيازهاي رقيب شديداً به يك اندازه مهم به نظر ميرسند. آنها در جستجوي پيچيدگي هستند. گاهي تا حد نااميد كنندهاي بردبار و بسيار انعطافپذير هستند، در اولويتبندي مشكل دارند، زيرا كه هر چيزي از نظر آنها اهميت يكساني دارد، مردد هستند و نظامهاي چند گانهاي دارند. نظامها يا برنامههاي چند گانه آنها، با يكديگر رقابت دارند، زيرا لازم است كه آنها هدفهاي چند گانه را كه اهميت يكساني دارند، برآورده سازند.
سبك تفكر آنارشيست
افراد داراي سبك تفكر آنارشيست توسط هدفها و نيازهاي مختلفي برانگيخته ميشوند كه غالباً طبقهبندي كردن آن هدفها و نيازها براي آنها مشكل است. آنها روشهاي تصادفي را براي حل مسائل به كار ميگيرند، توسط آنچه كه به نظر آشفته و در هم و برهم است برانگيخته ميشوند، به طوري كه در برخي موارد ظاهراً نيروي توجيهناپذير در پس اعمال آنها قرار دارد. آنها معتقدند كه هدف، وسيله را توجيه ميكند، غالباً در مورد هدفهايشان ترديد دارند. ساده انگار هستند وخود آگاهي ندارند. ناشكيبا و بسيار انعطافپذير هستند، چون قواعد مشخص و ثابتي براي اولويتبندي ندارند، در تعيين اولويتها مشكل دارند. در قاطع بودن يا قاطع نبودن افراطي هستند. منظم نيستند و در واقع از نظم ،گريزان هستند. تمايل به طرد نظامها به ويژه نظامهاي سختگير دارند و با هر نظامي كه از نظر آنها محدود شده باشد، مبارزه ميكنند.
سبك تفكر محافظه كارانه
افراد با سبك محافظهكارانه دوست دارند از قوانين و روشهاي موجود پيروي كنند. آنها خواستار حداقل تغييرات هستند. تا آنجا كه ممكن است از موقعيتهاي مبهم اجتناب ميكنند و امور آشنا را در زندگي و كار ترجيح ميدهند. از بودن در محيطهاي ساختار يافته و قابل پيشبيني راضيتر هستند و هنگامي كه چنين ساختاري وجود نداشته باشد، در جستجوي ايجاد آن هستند.
سبك تفكر آزادمنشانه
افراد با سبك تفكر آزادمنشانه ترجيح ميدهند فراتر از قوانين و روشهاي موجود حركت كنند و خواهان حداكثر تغييرات هستند. اين افراد در جستجوي موقعيتهاي مهم هستند و يا در داخل چنين موقعيتهايي احساس راحتي ميكنند، به ميزان زيادي خواستار چهرههاي ناآشنا و تازه در زندگي و كار هستند . پژوهشگران معتقدند كه هفت نوع سبك تفكر استرنبرگ ميتواند در دو طبقه به عنوان سبكهاي تفكر نوع اول و نوع دوم قرار گيرند. در سبك تفكر نوع اول، سبكهاي تفكر قضايي، قانونگذارانه، سلسله مراتبی، وكلي و آزادمنشانه قرار دارند كه مولد خلاقيت بيشتر هستند و از نظر پردازش اطلاعات پيچيده ميباشند. افرادي كه سبك تفكر نوع اول را ترجيح ميدهند معمولاً اهل خطر كردن هستند و با هنجارها به مبارزه بر ميخيزند. در سبك تفكر نوع دوم، سبكهاي تفكر اجرايي، جزئي و محافظهكارانه قرار دارند كه نيازمند پردازش اطلاعات ساده هستند. افرادي كه اين نوع سبكها را به كار ميگيرند تمايل دارند متناسب با موقعيت عمل كنند.
سبك تفكر كلي
افراد با سبك تفكر كلي ترجيح ميدهند درگير موضوعهاي نسبتاً كلي وانتزاعي باشند.آنها جزئيات را دوست ندارند و آنها را ناديده ميگيرند. دوست دارند مفهومسازي كنند و با جهان ايدهها سر و كار داشته باشند. تمايل به انتزاع و تجربه دارند و گاهي اوقات بسيار متفكّر هستند. دوست دارند در جهان انديشهها سير كنند. آنها ممكن است جنگل را ببينند اما هميشه درختان داخل آن را نبينند.
سبك تفكر جزئي
افراد با سبك تفكر جزئي غالباً با مسائل عيني كه مستلزم جزئيات است، سر و كار دارند. آنها غالباً به سوي حقايق و موقعيتها سوگيري دارند و افرادي واقعبين هستند. اين خطر وجود دارد كه آنها جنگل را به خاطر انبوه درختانش نبينند (استرنبرگ، 1994). سبك تفكر كلي و جزئي در دو انتهاي يك طيف قرار دارند. برخي افراد يا كلينگر هستند يا جزئينگر؛ يعني يا به دورنماي كلي تمركز دارند و يا به جزئيات ريز. اما برخي افراد هر دو سبك را دارا هستند، بعضي هم به دور نما توجه دارند و هم به جزئيات. برخي افراد ديگر ممكن است يا كلينگر باشند يا جزئينگر، اما تمايل به اين دو سبك مختلف را در حوزههاي مختلف نشان ميدهند.
سبك تفكر دروني
افراد با سبك تفكر دروني، ترجيح ميدهند تكاليف را مستقل از ديگران انجام دهند، درونگرا هستند، غالباً تكليف مدار، گوشهگير و داراي حساسيت اجتماعي پايين هستند. آگاهي بين فردي كمي دارند، دوست دارند بهتنهايي كار كنند و غالباً نيروي عقلاني خويش را در رابطه با ايدهها در انزوا و دور از ديگران به كار ميگيرند.
سبك تفكر بيروني
افراد با سبك تفكر بيروني، برونگرا، مردم مدار، معاشرتي و داراي حساسيت اجتماعي بالا هستند. آگاهي بين فردي بيشتري نسبت به درونگراها دارند. دوست دارند با ديگران كار كنند و در جستجوي مسائل و موقعيتهايي هستند كه در انجام آن ها نهتنها با ديگران كار كنند بلكه آن مسائل و موقعيتها دربارهي ديگران باشد.
منبع
افشین، فریبا(1393)، بررسی رابطه ی بین سبک های تفکر (نوع اول) و برخورداری از مهارت های برنامه ریزی درسی در بین معلمان مقطع ابتدایی مدارس پسرانه ناحیه یک شهر ارومیه در سال تحصیلی 94 _ 1393، پایان نامه کارشناسی ارشد برنامه درسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید