انواع روابط والد – فرزند

رابطه اعضاي يک خانواده ممکن است به سه صورت: محدوديت مطلق، آزادي مطلق و عدم دخالت افراد خانواده در کار يگديگر و نهايتاً آزادي مشروط ظاهر شود.

محدوديت مطلق

در چنين خانواده‌هايي، معمولاً يک نفر بر تمام اعمال و رفتار ديگران ناظر است. اين فرد غالباً، پدر (پدر سالاري) و در بعضي موارد، مادر خانواده (مادر سالاري) است و گاهي نيز برادر يا خواهر بزرگتر نسبت به ديگر اعضاي خانواده با چنين روشي رفتار مي‌کند. در اين خانواده فقط يک نفر تصميم مي‌گيرد و هدف را تعيين مي‌کند. همه بايد مطابق ميل او رفتار کنند، او فقط حق اظهار نظر دارد و دستورش بايد بدون چون و چرا از طرف ديگران اجرا گردد.

پيامدهاي نامطلوب محدوديت مطلق

  1. ترس و وحشت بر اعضاي خانواده مستولي است و آنان احساس مي‌کنند هيچ شخصيتي ندارند. در نتيجه فرزندان احساس امنيت نمي‌کنند و وضع آنها هميشه متزلزل است.
  2. اعضاي خانواده هدف انجام کارها را نمي‌دانند و جرأت نمي‌کنند دليل آنها را بپرسند.
  3. فرزندان ظاهراً در حالت تسليم و اطاعت از پدر و مادر خويش مي‌باشند و به طور خودکار مي‌آموزند که همين روش و حالت را در برابر ديگران داشته باشند،در نتيجه به بچه‌هاي هم سن يا کوچکتر از خود آزار مي‌رسانند.
  4. فرزندان در اين خانواده، افرادي متعصب خواهند بود که تحمل انديشه‌هاي مخالف را نخواهند داشت.
  5. چنين افرادي قدرت ايجاد ارتباط مثبت با ديگران را ندارند و در زمينه عاطفي و اجتماعي به طور کافي رشد نکرده‌اند.
  6. اغلب اين افراد ضعيف النفس بوده و از قبول مسئوليت خودداري مي‌کنند.
  7. در اين گونه خانواده، روحيه خلاقيت و امکان ظهور استعدادها از بين مي‌رود.
  8. در بعضي موارد محدوديت مطلق سبب خود کم بيني افراد خانواده مي‌شود.
  9. پدر سالاري يا مادر سالاري باعث سرکوب روحيه مشاوره و همکاري و تعاون با ديگران مي شود.

آزادي مطلق

در چنين خانواده‌هايي به فرزندان اجازه داده مي‌شود که به خواسته‌هاي خود آنگونه که مي خواهند دست يابند و آرزوهاي خود را برآورده نمايند. در اين خانواده افراد داراي آزادي مطلق‌اند و هر چه را که تمايل داشته باشند، مي توانند انجام دهند. شعار طرفداران اين ديدگاه اين است که: بگذار هر چه خواستند، انجام دهند.بسياري از تحليل‌گران بر اين باورند که سلب آزادي، موجب عقده رواني در فرد و اختلال در زندگي آينده او خواهد شد. زيرا هر خواسته، از نيازي در درون فرد حکايت مي‌کند و ضروري است که در اسرع وقت آن نياز تأمين و ارضاء شود، زيرا در صورت سرکوب و ايجاد محدوديت، فرد دچار افسردگي مي‌شود.

در چنين خانواده‌هايي خواسته‌ها و تمايلات فرزندان محور اصلي و خط دهنده فعاليت اعضاي خانواده، حتي والدين آنها مي‌باشد.فرزندان اين خانواده ها خصوصيت مشترکي دارند، از جمله: لوس بودن، خودخواهي، نامحتاط بودن و خواسته‌هاي بيشمار که بايد برآورده شود. آنها بسيار بي حوصله و ناشکيبا هستند براي حل مشکل خود ازراه خشونت وارد میشوند و ناکامي خودرا درباره اهداف خود پذيرا نمي‌باشند.

عوارض نامطلوب آزادي مطلق

  1. فرزندان خانواده‌هاي فرزند سالار معمولاً سست عنصر و بي اراده يا حداقل کم اراده‌اند.
  2. آنها به دليل عادت کردن به آزادي مطلق و بي‌بند و باري نمي‌توانند خود را کنترل کنند و در نتيجه به ورشکستگي تربيتي و اخلاقي دچار مي‌شوند.
  3. آزادي مطلق و بي‌بند و باري حاکم درخانواده ها، موجب فراهم شدن زمينه‌هاي بزهکاري در عرصه حيات اجتماعي کودکان مي‌شود.
  4. در بيشتر موارد به علت تضاد بين خواسته‌هاي فرزند با ساير افراد خانواده، نزاع و درگيري رخ مي‌دهد.
  5. در اين خانواده‌ها روحيه اطاعت از قانون و احترام به مقررات اجتماعي و رعايت آداب اخلاقي به حداقل ممکن تنزل مي‌کند.
  6. فرزندان تلاش و سختي کار را احساس نمي‌کنند و خود را در انجام کارهاي شخصي ناتوان مي‌دانند.
  7. نداشتن جرأت براي انجام کارهاي مهم و اساسي، باعث سرکوب استعداد و توانايي‌هاي بالقوه و نهفته در درون فرزندان مي‌شود.
  8. در نهايت اين فرزندان دچار خود کم‌بيني مي‌شوند.

آزادي مشروط

 در خانواده‌هايي که نه محدوديت مطلق  سايه افکنده و نه دچار معضل آزادي مطلق  هستند، آزادي مشروط  معيار و ملاک رابطه والد – فرزند مي‌باشد. همه افراد خانواده به تناسب موقعيت خويش، حق دخالت در اداره امور خانه و اظهار نظر درباره مسائل مختلف را دارند. اين روابط عاقلانه‌ترين و انساني‌ترين روش زندگي و فرزند پروري مي‌باشد. فرزندان چنين خانواده‌هايي بدون سختگيري و کنترل بيش از حد و يا آزادي و رهايي در انجام کارها، از يک حد تعادل و آزادي نسبي و انضباط هدايت شده برخوردارند و از نظر عاطفي نيز در يک سطح متعادل و بدون افراط و تفريط قرار دارند و به موقع از محبت والدين بهره مي‌جويند و شخصيت آنها در خانه مورد احترام قرار مي‌گيردو نظم‌گرا، منضبط و تسليم نُرم‌هاي اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي هستند.

حق اظهار نظر دارند و مشکلات خود را با والدين در ميان مي‌گذارند. اين فرزندان درمکانهاي آموزشي وغير آموزشي ارتباط عاطفي واجتماعي صحيحي برقرار مي‌کنند واختلاف عقايد ديگران را به راحتي پذيرا مي‌شوند.بر اساس بررسي‌هاي روانشناسان اجتماعي افرادي که در دوران کودکي، آزادي مشروط و متعادلي داشته‌اند، در بزرگسالي دشمن ظلمها و مخالف ناروايي‌ها بوده و به اصلاحات بزرگ اجتماعي توفيق يافته‌اند .

منبع

بهمن پور،زینب(1389)، بررسی موردی عوامل اجتماعی، فرهنگی فرزندسالاری در جوانان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور نجف آباد

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0