انواع خود
خود هماهنگ
هنگامی که فرد، طرحواره ی روشنی را در زمینه ای خاص تشکیل می دهد، به طور کلی سعی می کند از این خود انگاره محافظت کند. بعد از اینکه طرحواره ها تشکیل شدند، به طور فزاینده ای در برابر اطلاعات مغایر مقاوم می شوند. افراد با جستجو کردن اطلاعات هماهنگ با خودپنداره شان و بی توجهی به اطلاعتی که با خودانگاره ی آن ها درتناقض است، از خودهماهنگ محافظت می کنند ناهماهنگی و تضاد نوعی ناراحتی هیجانی به وجود می آورند که علامت می دهند هماهنگی باید برگردد. به علاوه به خاطر محافظت از طرحواره ی خود، عمدا رفت و آمد با کسانی را انتخاب می کنیم که به صورت هماهنگ با خودانگاره مان با ما برخورد کنند، و عمدا از کسانی که به صورتی با ما برخورد می کنندکه با خودانگاره مان هماهنگ نیست، دوری می جوییم، فرایندی که«تعامل گزینشی» نامیده می شود . با انتخاب کردن دوستانی که خودانگاره ی ما را تأیید می کنند و با فاصله گرفتن از کسانی که خود انگاره ی ما را نفی می کنند، احتمال بازخورد تاییدکننده ی خود را افزایش داده و احتمال بازخورد رد کننده ی خود را کاهش می دهیم.
عامل گزینشی توضیح می دهد علت اینکه تعامل خود را با دوستان، هم اتاقی ها، آموزگاران، هم تیم ها، همسر و غیره انتخاب می کنیم این است که از تعامل های اجتماعی برای حفظ و تایید کردن خود انگاره مان استفاده کنیم . به رغم تلاش های پیشگیرانه، گاهی بازخورد ناهماهنگ با خود روی می دهد. اولین دفاع برای حفظ کردن خودهماهنگ، تحریف کردن اطلاعات است تا اینکه از حالت ناهماهنگ خارج شود. اطمینان فرد از اینکه طرحواره ی او معتبر واقعی است، خاطرجمعی از خودپنداره را تشکیل می دهد. درصورتی که خاطرجمعی از خودپنداره زیاد باشد، به ثبات طرحواره ی خود کمک می کند و بازخورد ناهماهنگ به ندرت آن را تغییر می دهد. اما اگر خاطرجمعی از خودپنداره کم باشد، بازخورد ناهماهنگ بالاخره طرحواره ی خود را تغییر خواهد داد. تعارض بین طرحواره ی نامطمئن و بازخورد ناهماهنگ، موجب بحران تایید خود می شود .
خودهای ممکن
خودهای ممکن عمدتا منشاء اجتماعی دارند، بطوریکه فرد خودهایی را مشاهده می کند که دیگران از آن ها الگو گرفته اند. خودهای ممکن بیانگر خود آینده هستند. بنابراین، خود ممکن مانند هدف، وظیفه ی انگیزشی دارد. خودهای ممکن، قطعه ی مهمی را به معمای چگونه خود رشد می کند، اضافه می کنند. خودهای ممکن در واقع، بازنمایی های ذهنی ویژگی ها، صفات، و توانایی هایی هستند که خود هنوز از آن ها برخوردار نیست. اگرخود، دلیل یا بازخوردی برای تأیید کردن خود ممکن نداشته باشد، یکی از این دو پیامد روی می دهد:
-از یک سو فقدان دلیل حمایت کننده باعث خواهد شد که خود، خود ممکن را رد کند و آن را کنار بگذارد. از سوی دیگر، خود ممکن می تواند طوری عمل را نیرومند و هدایت کند که خصوصیات، صفات و توانایی های خود عملا تحقق یابند . پژوهشگران معتقدند، در صورتی که افراد خودهای ممکن را طوری اصلاح کنند که بین اهداف به دست آمده و اهدافی که آرزویش را دارند همخوانی بیشتری ایجاد شود، به سلامت روانی خود کمک زیادی می کنند. بین خود واقعی و خود ایده آل می تواند هم به دلیل استانداردهای غیر واقعی و ایده آل که قابل دسترسی نیستند، باشد و هم به دلیل اینکه شخص عملکرد واقعی خود را کمتر از ارزش واقعی اش تخمین بزند . تحقیقات زیادی نشان می دهند که عزت نفس میانسالان و سالخوردگان با عزت نفس جوانان برابر یا از آن برتر است، که علت آن شاید نقش حمایتی خودهای ممکن باشد .
من و مرا :
دیمن و هارت، پیشنهاد کردند که برای درک خودپنداره، پذیرش یک تفکیک مهم مفید است .این تفکیک بین من ومرا است.
تکوین مرا :
هارت، می گوید: مرا ؛ چهار جنبه از خود را شامل می شود.خود مادی، خود فعال، خود اجتماعی و خود روانی. خود مادی شامل مشخصات بدنی فرد، نام و متعلقات مادی اوست. خودفعال شامل رفتارها وتوانایی های فرد است. درحالیکه خود اجتماعی، عضویت گروهی، مشخصات اجتماعی و روابط اجتماعی فرد را در بر می گیرد.نهایتا خود روانی شامل عقاید، احساسات و رفتارهای روانی و افکار فرد است.گرچه همه ی ابعاد خود مهم است ولی میزان تاکید بر هر یک از آن ها در طول رشد تغییرمی کند.محور درک کودک پیش دبستانی از خودش، خود مادی اوست.درطول دبستان تاکید از مشخصات مادی به خود فعال منتقل می شود.در دوره ی راهنمایی، خود اجتماعی اهمیت بیشتری پیدا می کند. دانش آموزان دوره ی دبیرستان معمولا بر خود روانی تاکید دارند.خودپنداره ی ایشان بر محور فلسفه، عقاید وافکار شخصی ایشان استوار است .در این سنین،خصوصیات مادی، فعال و اجتماعی فقط در صورتی برای خودپنداره حیاتی است که دارای ابعاد روانی باشد. عضویت در گروه، نوع لباس، آرایش موی سر ویا فعالیت های سیاسی ممکن است برای خودپنداره مهم باشد، به شرط اینکه اعتقادات شخصی را عمیقا منعکس کند.
تکوین ؛ من
من ؛ به خود فاعلی برمی گردد که سازمان دهنده و تفسیرکننده ی تجارب است. درک ؛ من, هر فرد به ابعاد چندگانه ی پایندگی، تمایز، خواست و تعمق در خود او وابسته است. پایندگی اشاره به این احساس فرد دارد که در طول زمان همان فرد باقی می ماند. تمایز، اشاره به احساس فردیت افراد دارد.خواست، اشاره به این احساس افراد دارد که آنان عناصری فعال و صاحب اراده ی آزاد هستند. بالاخره تعمق در خود عبارت ازتوانایی فرد برای درنظر گرفتن پایندگی، تمایز و خواست خویش است.در آغاز حیات، تعمق در خود در آگاهی از خصوصیات مادی و فعالیت های معمولی خلاصه می شود، ولی با گذشت زمان، شامل توانایی های رفتاری می شود و در پایان جوانی تشخیص فرآیندهای آگاه و غیرآگاه رانیز دربر می گیرد. به طور خلاصه؛من, شامل جنبه های مادی، فعال، اجتماعی و روانی است. این چهار جنبه خود در همه ی سن ها اهمیت یکسان ندارد. خود مادی در بین کودکان پیش دبستانی وجه غالب را دارد. همانطور که رشد پدید می آید، تاکید خودپنداره از خود فعال به خود اجتماعی و نهایتا به خود روانی انتقال می یابد.
تأئید ؛ خود
خود بازخوردی را ترجیح می دهد که طرحواره ها و هویت های اجتماعی، آن را تائید می کنند. نظریه ی تایید خود و نظریه ی کنترل عاطفه فرض می کنند که عامل مهم برای روابط فردی بی دردسر، این است که فرد بتواند تشخیص دهد که دیگران و جامعه در کل چگونه او را برداشت می کنند. افراد به دلایل شناختی، دانشی و عملی بازخورد تائید خود را ترجیح می دهند. از نظر شناختی، افراد خود را به این علت تائید می کنند که می خواهند خودشان را بشناسند. در رابطه با مسایل دانشی، افراد به این دلیل به دنبال تائید خود هستند که تاییدهای خود، برداشت آن ها را از اینکه دنیا قابل پیش بینی و منسجم است تقویت می کند .از لحاظ عملی افراد به این دلیل خود را تایید می کنند که که دوست دارند از تعامل هایی که احتمال دارد آکنده از سوءتفاهم ها و انتظارات نامعقول باشند، اجتناب کنند آن ها افرادی را برای تعامل جستجو می کنند که بدانند چه انتظاری از آن ها داشته باشند.
منبع
رحیم پور،فاطمه(1394)، رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده و مهارت های اجتماعی با خودپنداره در دختران،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید