انواع الگوهای تدریس

الگوي حل مسأله

در اين الگو، شاگردان با بهره گيري از تجارب و دانسته هاي پيشين خود، درباره رويدادهاي محيط خود مي انديشند تا مشکلي را که با آن مواجه شده اند به نحو قابل قبولي حل کنند.

ويژگي هاي الگوي حل مسأله:

  • مراحل اجرا در الگوي مسأله:
  • طرح مسأله يا بازنمايي مشکل: مسأله را از راههاي مختلف مي توان در ذهن شاگردان ايجاد کرد. قبل از طرح مسأله بايد به خصوصيات فراگيران نظير سن، ميزان تحصيلات، رشد ذهني و عاطفي، ويژگيهاي فرهنگي، شرايط اجتماعي و اقتصادي و … توجه کرد.
  • جمع آوري اطلاعات: منابع گردآوري اطلاعات بايد از نظر علمي معتبر باشند و اطلاعات جمع آوري شده بايد با توجه به معيارهاي صحيح وعلمي طبقه بندي شوند.
  • ساختن فرضيه، منظور از فرضيه سازي، پيش بيني راه حلهاي احتمالي و حدسي براي حل مسأله است. شاگرد براي ساختن فرضيه ناگزير است به تفکر بپردازد و براي حل مسأله چندين راه را برمي گزيند.
  • آزمايش فرضيه: فرضيه، حدسي است که براساس اطلاعات پيشين و شواهد موجود، در برخورد با دنياي خارج، در ذهن شاگرد شکل مي گيرد.
  • نتيجه گيري، تعميم و کاربرد: فرآيند حل مسأله، بايد به نتيجه منتهي شود. بدون نتيجه گيري مسأله حل نخواهد شد.
  • چگونگي کنش و واکنش معلم نسبت به شاگردان در الگوي حل مسأله:
  • معلم نقش راهنما را در فرآيند تدريس بازي مي کند. روش کسب اطلاعات را به شاگردان مي آموزد. در اين الگو علاقه و رغبت و توانايي همواره مورد توجه است و محتوي آموزشي از پيش تعيين شده نيست. در آموزش از انگيزه هاي دروني استفاده مي شود. شاگردان دائماً با معلم در ارتباطند.
  • روابط ميان گروهي در الگوي حل مسأله:
  • در اين الگو، همه شاگردان با معلم در ارتباطند. ارتباط دو جانبه است: گاهي به صورت فردي و گاهي به صورت جمعي نقش معلم، نقش مشاور و راهنماست. ارتباط اعضاي کلاس براساس احترام و محبت متقابل است.
  • منابع و موقعيت در الگوي حل مسأله:
  • عواملي چون معلم، کتاب درسي، کتابخانه، فيلم، موزه و … مي توانند منبع دريافت اطلاعات باشند. فعاليتهاي آموزشي منحصر به کلاس درس نيست.
  • محاسن و محدوديتهاي الگوي حل مسأله:
  • در اين الگو، شاگرد فعال است، احساس مسئوليت بيشتري مي کند، هنگام موفقيت يا شکست، خود را مسئول مي داند نه معلم را، رشد شاگرد هدف اصلي است. روح پژوهش و انتقادگري را پرورش مي دهد و شاگرد فردي خلاق و نوآور خواهد بود.

در مورد محدوديتها مي توان به اين الگو به معلمان قوي و باتجربه و پژوهشگر نياز دارد. امکانات فراواني را مي طلبد. تعداد شاگردان در هر کلاس محدود است و بطورکلي تعداد شاگردان، در هر کلاس نبايد از  20 نفر تجاوز کند.

الگوي پيش سازمان دهنده

پيش سازمان دهنده يک مطلب يا مفهوم کلي است که در مقدمه تدريس مي آيد تا مبحثي را که به شاگردان ارائه داده مي شود با مباحث پيشين همان درس مربوط سازد و پايه اي براي ارتباط مفاهيم جديد با پيشين شود. در اين الگو، معمولاً مطالب از کلي به جزئي مورد بررسي قرار مي گيرد.

 ويژگيهاي الگوي پيش سازمان دهنده:

مراحل اجراي الگوي پيش سازمان دهنده

در ابتدا پيش سازمان دهنده ارائه مي شود که بايد از مطالب درس جديد کلي تر باشد سپس معلم به ارائه مطالب و مفاهيم درس جديد مي پردازد و در آخر کار براي تفهيم بيشتر مطالب جديد بايد مثالها و               نمونه هايي ارائه مي دهد.

چگونگي کنش و واکنش معلم نسبت به شاگردان در الگوي پيش سازمان دهنده:

در اين الگو معلم نقش انتقال و ارائه کننده مفاهيم درس را دارد و شاگردان، دريافت کننده و پذيرنده مطلب درسي هستند. براي اثر بخشيدن به اين الگو، مهمترين نکته اين است که معلم بايد براي ارائه مطالب درسي، مناسبترين پيش سازمان دهنده را انتخاب کند. جهت ارتباط، هميشه از طرف شاگرد يا شاگردان است.

ماهيت روابط ميان گروهي:

در اين الگو، معلم با فرد فرد دانش آموزان يا با کل آنها ارتباط پيدا مي کند ولي اين ارتباط يک طرفه است يعني شاگردان معمولاً با او و با يکديگر ارتباط ندارند و در واقع معلم بر کلاس مسلط است. براي افزايش روابط ميان گروهي در اين الگو، معلم مي تواند با طرح پرسشهاي راهنمايي کننده، فراگيران را به شرکت در بحث هاي کلاس علاقه مند کنند.

شرايط و منابع لازم در الگوي پيش سازمان دهنده:

در اين الگو، معلم و کتاب و کلاس درس فقط منابع و شرايط آموزشي هستند. در اين الگو معلم بايد بتواند مطالب کلي را از جزئي تميز دهد. بايد سخنران خوبي باشد، به فراگيران فرصت دهد تا در فرآيند آموزشي شرکت جويند. معلم در هر موقعيت آموزشي، يکي از منابع متعدد اطلاعات است و ساير منابع از جمله ابزارهاي آموزشي، به شاگردان امکان مي دهند تا به مطالب درسي از زاويه هاي مختلف نگاه کنند.

محاسن و محدوديتهاي الگوي پيش سازمان دهنده

الگوي پيش سازمان دهنده، الگوي مناسبي براي دروس نظري است و مناسب براي نظامهاي آموزشي فقير مي باشد. در اين الگو از يک زمان آموزشي محدود مي توان حداکثر استفاده را کرد. از اتلاف وقت جلوگيري مي شود. مفاهيم، بطور منظم در ساخت شناختي شاگردان جاي مي گيرد. از محدوديتهاي آن مي توان به: در اين الگو تمام تصميمات توسط معلم گرفته مي شود به نيازها و علايق و تواناييهاي شاگردان کمتر توجه مي شود، محتوا با زندگي واقعي شاگردان چندان ارتباطي ندارد. به مسائل رواني، عاطفي و اجتماعي شاگردان کمتر توجه مي شود.

روشهاي آموزش انفرادي

در اين نوع روشها، شاگردان بر حسب تواناييشان پيش مي روند. روحيه استقلال طلبي شاگردان در اجراي پروژه هاي کوچک و بزرگ تقويت مي شود. اولين و اساسي ترين گام در راه تحقق چنين هدفي پذيرفتن مفهوم شاگرد محوري در طراحي و آموزش است.

اهداف آموزش انفرادي:

  • رعايت تفاوت هاي فردي: اگر در کلاس تفاوتهاي فردي در نظر گرفته نشود، خستگي، انزجار و تنفر از فعاليت آموزش تقويت خواهد شد.
  • رشد استقلال در عمل و يادگيري:دانش آموزان در آموزش انفرادي روش آموختن مستقل مي گيرند، يعني ياد مي گيرند که چگونه ياد بگيرند.
  • عادت به مطالعه: در اين روش شاگردان معلومات بيشتري را کسب مي کنند. کسب معلومات بيشتر، رضايت از فعاليت هاي آموزش را فراهم مي کند و در اثر ادامه فعاليت شاگرد به مطالعه عادت مي کند.
  • ايجاد مهارت در مطالعه: رابينسون روش SQ3R را پيشنهاد کرده است:
  • مطالعه اجمالي: يعني مطالعه عناوين و يادآوري، اطلاعات گذشته.
  • سؤال:ايجاد سؤالهايي در ذهن، يعني برگرداندن عناوين کتاب به سؤالهايي که احتمالاً پاسخ آنها بايد داده شود.
  • مطالعه ؛خواندن: يعني قرائت دقيق متن براي يافتن پاسخ سؤالات
  • از برخواندن: يعني تلاش براي يافتن پاسخ هاي دقيق تر موالات، بدون استفاده از کتاب
  • بازنگري: يعني مرور يادداشت ها و به يادآوردن نکات مهم

مطالعه خود هدايت شده و مستقل:

هر گاه هدف هاي فعاليتهاي آموزشي براي شاگردان با ارزش تر باشد، يادگيري بارزتر مي شود و شاگردان را در انجام کار منظم تر مي سازد، در اين روش ياد مي گيرد که خود کنترل باشد. از نکات ديگر مي توان به يادگيري تا حد تسلط اشاره کرد. در اين روش شاگرد آنقدر به مطالعه و امتحان ادامه مي دهد تا در يادگيري به سطح قابل قبولي برسد. معيار قابل قوبل معمولاً 80 الي 90 درصد پاسخ صحيح است .

نظام آموزش و پرورش در هر كشوري مسئوليت خطيري در امر شكوفائي استعداد ها و تواناييهاي نسل كنوني و آتي آن كشور دارد. هر نظامي براي دستيابي به اين هدف بايد از شرايط مطلوب و ايده آل برخوردار باشد و اجزاي سيستم آموزشي ازجمله معلم ، وسايل كمك آموزشي، روشهاي تدريس و روشهاي ارزشيابي بر اساس شرايط زماني و مكاني تغييرات و دگرگوني هاي لازم را پذيرفته و با نياز جامعه و فراگيران تطبيق نمايند. باتوجه به اينكه بهبود كيفيت آموزشي  تاحد زيادي به معلمان وابسته است انتظار  مي رود معلم با استفاده از موثر ترين روشهاي تدريس و ابزارهاي آموزشي و يافته هاي جديد علوم روانشناسي و تربيتي در زمينه تعليم و تربيت و در عين حال با صرف كمترين هزينه حد اكثر تغييرات مطلوب را در فراگيران ايجاد نمايد.

با توجه به گستردگي و تغييرات سريع اطلاعات و فناوري ديگر روشهاي تدريس سنتي در فرايندياددهي-يادگيري پاسخگو نخواهد بود در سالهاي اخير اصلاح و بهبود روشهاي تدريس معلمان مورد توجه          صاحب نظران و متخصصان تعليم و تربيت قرار گرفت و و در شناساندن روشهاي مناسب تحقيقات فراواني انجام گرفت. دفتر بين المللي وابسته به يونسكو تعداد 3000 روش تدريس شناخته شده را ذكر مي كند، در ايران نيز هرساله كتب مختلف دراين زمينه چاپ و منتشر مي شود و همچنين كنفرانس ها، سمينار ها و همايش هاي زيادي در زمينه بررسي روشهاي تدريس جديد و اشاعه آن در بين معلمان برگزار مي گردد. مطالعه بيشتر در زمينه هاي آموزش و پرورش تطبيقي و استفاده از تجربيات كشور هاي توسعه يافته و داراي نظام آموزشي پيشرفته مي تواند در اين زمينه كمك نمايد. اميد است با بهره گيري مناسب از امكانات و سرمايه هاي انساني و مادي موجود و ايجاد انگيزه در معلمان در استفاده از روشهاي مطلوب و  مناسب تدريس شاهد اعتلاي كيفي و كمي آموزش و پرورش باشيم كه در ادامه به مهارت هايي كه يك معلم ضرورتاً در تدريس به آنها نيازمند است پرداخته مي شود.

منبع

حاجی زاد،محمد(1390)،مقايسه مهارتهاي حرفه اي معلمان دروس علوم پایه و علوم انسانی دوره راهنمایی،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0