الگوی چهار عاملی هوشمعنوی از دیدگاه دیوید بیکینیگ
هوش معنوی بعنوان یک مجموعه از ظرفیتهای ذهنی تعریف میشود که در وحدت و یکپارچگی و کاربرد انطباقی جنبههای غیر مادی و مافوق هستی فرد و رسیدن به نتایجی از قبیل اندیشه وجودی عمیق، بهبود معنا، شناخت خویشتن برتر و سلطه بر سطوح معنوی شرکت دارند. برای هوش معنوی چهار عامل اساسی پیشنهاد شده است:
- تفکر وجودی
- تولید معنای شخصی
- آگاهی متعالی
- توسعه سطوح هوشیاری
اولین مؤلفه هوش معنوی به تفکر انتقادی وجودی اشاره دارد و توانایی اندیشیدن بطور انتقادی به حقیقت وجود هستی، عالم وجود، زمان مرگ و دیگر موضوعات ماورای طبیعی یا وجودی تعریف میشود. در یک چشم انداز اساسی، تفکر وجودی به تفکر در مورد موجودیت فرد اشاره دارد. بر اساس اشکال متنوع و پیچیده وجود، میتوان استنباط کرد که تفکر در باره موجودیت فرد، تفکر در باره موضوعاتی از قبیل مرگ و زندگی، واقعیت، هوشیاری، عالم وجود، زمان، حقیقت، عدالت، شر و موضوعاتی از قبیل را شامل میشود. همانطور که قبلاً نشان داده شد این قبیل تفکرات وجودی در تعریف معنویت معمول است.
نازل ، این ظرفیتها را در تعمق در پرسشها و موضوعات وجودی از دلی مشغولی نهایی به عنوان مثال، پس از مرگ و بررسی در منشأ و مقصود زندگی توصیف میکند. این توصیف گاردنر ، از هوش معنوی به «هوش پرسشهای بزرگ تعریف شده است. بعضی از تعریفها هم تلاش برای فهم پاسخها ، را برای سؤالهای نهایی مطرح میکنند. شیرر ، که هوشهای سه گانه گاردنر، را ارزیابی کرد یک مقیاس مقدماتی را برای اندازهگیری هوش معنوی توسعه داده است. شیرر ، افرادی را که در هوش وجودی نیرومند، معتدل و پائین حساب میشوند، مشخص کرد و از تفاوتهای فرد در تواناییهای وجودی حمایت کرد. خودسنجی در هوش آشکار کرده است که هوشوجودیِ مشاهده شده، پیشبینی معنیداری از هوش کلیِ درک شده است و به دقت بعد از آگاهی از هوش فضایی و منطقی و کلامی استنباط میشود. این به ارتباط بالقوه بین تفکر وجودی و هوش عقلانی اشاره دارد.
دومین مؤلفه این الگو، تولید معانی شخصی است که به توانایی ساخت مقصود شخصی و هدف موجود در همه تجارب ذهنی و جسمانی، شامل ظرفیت خلق و تسلط یافتن به مقصود زندگی است. تفکر انتقادی از معنی شخصی بارها به عنوان مؤلفه معنویت یاد شده است. بهطور مثال کایسلینگ و کینگ و سایر و نازل ، مطرح میکنند که هوش معنوی شامل تفکر در مقصود نمادی رویدادها و حوادث شخصی برای یافتن هدف و معنی در همه تجارب زندگی است. میتوان از آزمونهای معنی یعنی آنهایی که جنبههای شناختی و عاطفی و رفتاری معنی و همچنین منابع معنی را مورد بررسی قرار میدهند استنباط کرد که مردم بر حسب توانایی یا ظرفیتشان در بدستآوردن یا خلقکردن معنی و مقصود متفاوتند. ارزیابیهای مختلف از معنی شخصی دریافتهاند که مردم در این مفهوم متفاوتند. ماسکار و و روزن ، وقتی این ارزیابیها از جنبههایی از معنی که به تواناییهای ذهنی مربوطند بهرهبرداری کردهاند، تفاوتهای فردی در این توانایی خاص بسیار موجه است .
سومین مؤلفه،آگاهی متعالی است که به ظرفیت شناسایی ابعاد برتر خوشتن مثل یک نفس متعالی و فراشخصی از دیگران و از جهان مادی مثل : غیر مادیگرایی، کلنگری , در مدت بیداری معمولی، حالتی از هوشیاری، به همراه ظرفیت شناخت ارتباط آنها با نفس فرد و با مادیات اشاره دارد. در نگاه اوّل ممکن است خیلیها اختصاص هر ظرفیت ذهنی مورد بحث را که شامل واژه آگاهی است پیش از موقع کنار بگذارند. همچنین آزمون این واژه در گروه بزرگتری لازم است. تعالی به «فراتر رفتن از تجارب معمولی و مادی انسان » یا وجودی که جدا از دنیای مادی است و در معرض محدویت دنیای مادی قرار نمیگیرد اشاره دارد. جنبههای متعالی زندگی در تعاریف و نظریههای معنویت معمول هستند. معنویت تلاش شخصی در فهمیدن پاسخهایی برای سؤالهای نهایی در مورد زندگی و در مورد ارتباط با اتصال شخصی با یک قدرت یا نیرو در عالم وجود، که فراسوی یافت کنونی هستی است، به حساب میآید.
آخرین مؤلفه از هوش معنوی توسعه هوشیاری است که به توانایی ورود و خروج از حالتهای بالاتر، معنوی هوشیاری مثل هوشیاری خالص، هوشیاری کیهانی، یکپارچگی، وحدت به صلاح دید خود فرد تعریف میشود. از یک چشم انداز کلیتر، هوشیاری آگاهی شخصی از بعضی چیزها یا حالتی از وجود، آگاهی از پاسخدهی به محیط شخص است. از یک دیدگاه روانشناسانه هر چند هوشیاری به مراتب پیچیدهتر از این است. هوشیاری آگاهی از حوادث شناختی و محیطی از قبیل مناظر و صداهای جهان به علاوه خاطرات افکار و احساسات بدنی فرد است . تارت ، بین آگاهی و هوشیاری تمایز قائل شد و ادعا کرد که آگاهی به دانش پایهای که تا اندازهای برای درک یا احساس یا شناخت در سادهترین شکل آن اتفاق میافتد، اشاره دارد. هوشیاری به طور کلی به آگاهی در یک راه بسیار پیچیدهتر اشاره دارد. هوشیاری یک آگاهی است که توسط ترکیب ذهن تغییر یافته است. از یک چشمانداز روانشناختی تمایز بین آگاهی متعالی و توسعه سطح هوشیاری به خوبی حمایت شده است. با این حال دو کیفیت احتمالاً به هم وابستهاند، با تجارب سطوح بالایی از هوشیاری به آگاهی متعالی کمک میشود و هم چنین سطح بهنجاری از هوشیاری به داشتن قوای ذهنی فرد در یک فعالیت و حالت بیداری توصیف شده است .
منبع
شایان فر،زهرا(1393)، انگیزش تحصیلی دانش آموزان بر اساس هوش معنوی و رضایت زناشویی مادر،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید