الگوهای پنج عاملی شخصیت
پژوهشگران پنج بعد اساسی برای شخصیت هر انسان در نظر می گیرند. مدارک و شواهد بسیاری برای درستی این نظریه ظرف پنج سال گذشته ارائه شده است. پژوهش در این زمینه ابتدا توسط فیسک،آغاز شد و سپس از طریق پژوهشگران دیگری چون نورمن ، اسمیت، گلدبرگ و مک کری و کاستا ، توسعه یافت.این پنج بعد، رده های گسترده خصیصه های شخصیت را تشکیل می دهند. با وجودی که مقالات بسیار زیادی در تأیید و پشتیبانی از این مدل پنج عامله برای شخصیت وجود دارد، اما پژوهشگران بر سر نام یکسانی برای این ابعاد، اتفاق نظر ندارند .
دوگال، در اولین نشریه خود درباره معانی منش و شخصیت ،که بعدا به نام «مجله شخصیت» منتشر شد در مورد دو مفهوم شخصیت بحث نموده و در پایان مقاله خود این نظریه که «شخصیت به طور کامل به پنج عامل مشخص و مجزا به نام های «هوش»، «خصلت»، «خلق و خوی»، «مزاج» و «میل» تجزیه می شود را ارائه نمود .
آلپورت و آدبرت، به بررسی زبان انگلیسی پرداخته و زمینه را برای پژوهش های بعدی فراهم ساختند. فیسک ، با تحلیل عاملی 21 مقیاس دو قطبی کتل نتوانست به بیشتر از پنج عامل ترکیبی دست یابد. تیوپس و کریستال، تحلیل عوامل خود را براساس 30 مقیاس دو قطبی کتل انجام دادند و در نهایت بر وجود پنج عامل بزرگ در بررسی شرح حال ها رسیدند.
آنها همچنین کارکتل وهمبسته های فیسک رادوباره تحلیل کردندوتمام آنها را در پنج عامل قابل قبول به نام: شادخویی، همسازی، قابلیت اطمینان، اثبات عاطفی و فرهنگ؛ یافتند. نورمن ،این گزارش را دید و ساخت پنج عاملی را دوباره به عنوان پیشنهادی برای ابعاد صفات تحت عنوان : قدمی به سوی طبقه بندی مناسب صفات ویژه شخصیت منتشر نمود .
در سال 1981 گلدبرگ، علاوه بر نتایج پژوهش های خود، کارهای دیگران را مرور کرد و تحت تأثیر همسانی نتایج قرار گرفت. او این طور نتیجه گیری کرد که تا حدودی این پنج بعد عمده دربرگیرنده هر الگویی در تنظیم تفاوت های فردی است و بدین ترتیب بود که وجود ابعاد پنج گانه اصلی به تأیید رسید .
پنج عامل بزرگ شخصیت: رابرت مک کری و پل کاستا
کتل و آیزنک با استفاده از روش تحلیل عاملی، صفات شخصیتی را به دست آوردند که از نظر تعداد تفاوت دارند. این به معنی ضعف در روش کار آنها نیست بلکه بیانگر نحوه ای است که هر نظریه پرداز ترجیح می دهد شخصیت را ارزیابی کند. شماری از پژوهشگران شخصیت از هر دو نظریه ناراضی هستند و معتقدند که آیزنک تعداد بسیار کمی ابعاد و کتل تعداد بسیار زیادی عامل را مشخص کرده اند.
مک کری و کاستا ، الگویی نظری برای پنج عامل بزرگ تنظیم کرده اند که آن را نظریه پنج عاملی خوانده اند. آنها اساسا پنج عامل را به عنوان تمایلاتی مبنایی که زمینه زیستی دارند معرفی کرده اند؛ یعنی تفاوت های رفتاری مربوط به پنج عامل به ژن ها، ساختار مغز و مانند آن برمی گردد. آنها با طرح مجدد مسئله طبیعت در برابر تربیت نظر خود را به این ترتیب بیان کردند: رگه های شخصیت، مانند خلق و خو، آمادگی های درونی در مسیر رشد بوده و اساسا مستقل از تأثیرات مستقل از تأثیرات محیطی هستند.
این دیدگاه مشابه دیدگاه آلپورت است که صفات را به عنوان ساختارهای عصبی- روانی در نظر گرفت و نیز آیزنک که صفات را مکانیزم هایی زیست شناختی می دانست .جدیدترین پژوهش ها در زمینه الگوی پنج عاملی تأثیرات محیطی را بر روی پنج عامل شخصیتی تأثیرگذار می دانند. به عنوان مثال، در مطالعاتی که از روش های خیلی پیشرفته علمی مثل دوقلوها و فرزندخواندگی استفاده کرده اند، تأثیر ژنتیک فقط 50 درصد واریانس را تبیین کرده است .
براساس نظر مک کری، می توان معتقد شد که الگوی پنج عاملی در بین تقریبا تمام سازه های صفتی شخصیت، دارای واریانس مشترکی بوده، براساس آن می توان آنها را در قالب پنج عامل روان رنجورخویی، برون گرایی، انعطاف پذیری، همسازی و مسئولیت پذیری خلاصه نمود .نمرات پنج عامل از یک سن به سن دیگر، با فواصل 3 تا 30 سال، همبستگی نیرومندی دارند .
ارائه این الگو فواید زیادی در زمینه وحدت بخشی و انسجام بخشیدن به مفاهیم و اندازه گیری های گوناگون داشته است. پژوهش هایی که با الگوی پنج عاملی مرتبط می شوند جمعیت های گوناگون را دربرمی گیرند و غالبا دوره های متعدد زندگی را تحت پوشش قرار می دهند .دراد، اشاره می کند که با وجود آزمون های مختلف برای سنجش پنج عامل اصلی، NEO روشی است که بیشترین استفاده را دارد.
مک کری و کاستا ، بعد از انجام تحقیقات فراوان در فرهنگ های مختلف بیان کردند که: به نظر میرسد که پنج عامل اصلی وصفات آنها بیانگر ساختار مشترک شخصیت انسان هستندکه ازتفاوت های فرهنگی فراتر می رود.در پژوهش دیگری مک کری و کاستا ، طی شش سال آزمودنی های یکسانی را از نظر پنج عامل اصلی و صفات آنها مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که هر پنج عامل از سطح بالای ثبات برخوردار بودند. همچنین این عوامل در کودکان و بزرگسالان تشخیص داده شده اند.
روان رنجورخویی
موثرترین قلمرو مقیاس های شخصیت تقابل سازگاری یا ثبات عاطفی با ناسازگاری یا نوروزوگرایی می باشد. روان رنجورها نگران، ناایمن، عصبی و بسیار دلشوره ای هستند.تمایل عمومی به عواطف منفی چون ترس، غم، دستپاچگی، عصبانیت، احساس گناه و نفرت مجموعا حیطه روان رنجورخویی را تشکیل می دهند. زیر مقیاس های روان رنجوخویی شامل اضطراب، پرخاشگری، خودنگرانی، تکانشوری و آسیب پذیری می باشند . کسانی که این ویژگی در آن ها برجسته باشد، از نظر هیجانی بی ثبات، مضطرب، دمدمی مزاج، خجالتی و افسرده هستند.
برون گرایی
برون گراها افرادی معاشرتی حراف، لذت جو، با محبت هستند . آنها جامعه گرا بوده اما توانایی اجتماعی فقط یکی از صفاتی است که در این حیطه می باشد. علاوه بر آن دوست داشتن مردم، ترجیح گروه های بزرگ و گردهمایی ها، با جرأت بودن، فعال و پرحرف بودن نیز از صفات برون گراهاست. این افراد برانگیختگی جنسی و نیز تحریک را دوست دارند و متمایلند که بشاش باشند. همچنین سرخوش، با انرژی و خوش بین نیز هستند. مقیاس های حیطه برون گرایی به طور قوی با علاقه به ریسک های بزرگ در مشاغل همبسته است . زیر مقیاس های برون گرایی عبارتند از: صمیمیت، قاطع بودن، فعالیت هیجان خواهی و هیجان مثبت . برون گرایی شامل ویژگی هایی از قبیل تحریک پذیری، مردم آمیزی ، میل به برقراری روابط بین فردی، پر حرفی، اعتماد به نفس و ابراز هیجانات و احساسات به مقدار زیاد، می باشد.
انعطاف پذیری (آزاداندیشی)
افراد انعطاف پذیر، گشوده، متکبر، مستقل، خلاق و شجاع هستند . عناصر تجربهپذیری چون تصور فعال، احساس زیباپسندی، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی ذهنی، استقلال در قضاوت، اغلب نقشی در نظریه ها و سنجش های شخصیت ایفا نموده اند، اما به هم پیوستگی آنها در یک حیطه وسیع و تشکیل عاملی از شخصیت به ندرت مطرح است. اشخاص انعطاف پذیر هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگی آنها از لحاظ تجربی غنی است . آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش های غیر متعارف بوده و عمیق تر از اشخاص غیر منعطف هیجانهای مثبت و منفی را تجربه می کنند. زیرمقیاس های انعطاف پذیری عبارتند از: تخیل، زیباپسندی، احساس ها، اعمال، عقاید و ارزش ها . این خصیصه شامل ویژگی هایی از قبیل تخیل و بینش است و کسانی که این بعد شخصیت در آن ها قوی باشد معمولا دارای علائق متنوعی می باشند .
همسازی (دلپذیری، خوشایندی)
افراد همساز سازگار، خوش قلب، دلسوز، ساده دل و مودب هستند . همسازی بعدی از تمایلات بین شخصی است. افراد همساز به هم حسی، همکاری، اعتماد کردن و حمایت های بین شخصی تمایل دارند. قطب متقابل همسازی، مخالفت ورزی است. این افراد اشخاص بی اعتماد، شکاک، فاقد هم حسی، کله شق و خشن هستند. زیر مقیاس های همسازی عبارتند از: اعتماد، درستکاری ,رک گویی، نوع دوستی، همراهی، تواضع و دل رحمی می باشد . این بعد شخصیت شامل ویژگی هایی از قبیل اعتماد، نوع دوستی، احترام به خواست ها و نیازهای دیگران، مهربانی، محبت و سایر رفتارهای پسندیده اجتماعی می باشد.
مسئولیت پذیری (وظیفه شناسی، با وجدان بودن)
افراد مسئولیت پذیر با دقت، قابل اعتماد، سخت کوش و منظم هستند . آنها افرادی پر نیرو، جاه طلب و سخت کوش هستند و علیرغم موانع موجود در رفع آنها مصرند و تمایل به دقت و کامل بودن دارند. مسئولیت پذیری معمولا با پشتکار و قابلیت های جسمانی مرتبط است. افراد فاقد مسئولیت پذیی از باریک بینی لازم، دقت و پاکیزگی زیاد اجتناب می کنند. زیرمقیاس های مسئولیتپذیری عبارتند از کفایت و شایستگی، نظم و ترتیب، وظیفه شناسی، تلاش برای موفقیت، منضبط بودن و احتیاط در تصمیم گیری می باشد . ویژگی های متداول این بعد شخصیت شامل سطح بالای تفکر، به همراه کنترل مناسب واکنش ها و نیز رفتارهای هدفمند می باشد. کسانی که این بعد از شخصیت شان برجسته باشد، اهل سازماندهی و پرداختن به جزئیات کارها هستند.
این ابعاد نشانگر زمینه های گسترده شخصیت انسان هستند. پژوهش ها نشان داده اند که خصیصه هایی که در یک گروه قرار دارند معمولا در بسیاری از افراد با همدیگر و به صورت توأم وجود دارند. برای مثال، افرادی که مردم آمیز هستند و میل زیادی به برقراری روابط بین فردی دارند، معمولا پرحرف هم هستند. با وجود این، گاهی اوقات هم این ویژگی ها با هم وجود ندارند. شخصیت انسان بسیار پیچیده و متنوع است و هر فرد ممکن است رفتارهایی متناسب با چند بعد از ابعاد فوق از خود نشان دهد.
منبع
مبارکی،سیما(1394)، رابطه وابستگی به اینترنت با سبک های دلبستگی و پنج عامل بزرگ شخصیت در دانشجویان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید