الگوهای طراحی  برنامه درسی

نظریه پردازی در برنامه درسی بطور مشخص در سال 1961 توسط جورج بو شامپ،مطرح گردید.او نظریه برنامه درسی را به دو شاخه طراحی برنامه درسی و برنامه ریزی درسی تقسیم کرد. در طراحی برنامه درسی، عناصر تشکیل دهنده برنامه درسی و چگونگی ارتباط آنها با هم مورد بحث و بررسی قرار می­گیرد در حالیکه در برنامه­ریزی درسی، عناصر تشکیل دهندة برنامه درسی بطور عملی در رابطه با یک درس خاص به کار گرفته می­شوند که منجر به تهیه،اجراوارزشیابی برنامه آن درس می­گردد.

بعبارت دیگر در طراحی، برنامه­ریزان بااستفاده از نظریه پردازی به تصمیم­گیری پیرامون عناصر برنامه درسی و چگونگی ارتباط آن عناصر با هم می­پردازند که معمولاً منجر به الگوهایی جهت برنامه­ریزی فعالیت­های یاددهی، یادگیری می­شود.به منظور تحلیل محتوای رسانه­های آموزشی باید مشخص شود که رسانة آموزشی در طراحی برنامه درسی چه جایگاهی دارد؟ و دارای چه ویژگی­هایی است و چه ارتباطی با دیگرعناصر برنامه درسی دارد؟ پاسخ به این سئولات نیازمند بررسی نظریات والگوهای مختلف در طراحی برنامه درسی است نظریه­پردازان ضمن اختلاف نظردرموردعناصر برنامه درسی دیدگاه­های متفاوتی نیز دررابطه باویژگی­های آنها ارائه داده­اند.کلاین،الگوهای طراحی برنامه درسی راازجهت منبع اطلاعاتی موردبحث قرارداده وآنها رابه چهارگروه تقسیم می­کند:

  1. الگوی مبتنی بر موضوع­های درسی مدون به عنوان منبع اطلاعاتی
  2. الگوی مبتنی بر دانش­آموز به عنوان منبع اطلاعاتی
  3. الگوی مبتنی بر جامعه به عنوان منبع اطلاعاتی
  4. سایرطرح­های برنامه درسی

درادامه باتوجه به تقسیم­بندی فوق،الگوطراحی برنامه­درسی بررسی موقعیت عناصربرنامه درسی درهرالگو تبیین می­شود.

 الگوی مبتنی بر موضوع­های درسی مدون به عنوان منبع اطلاعاتی

درالگوی مبتنی بر موضوع­های درسی مدون برنامه درسی معمولاً از رشته­های مهم دانش استخراج شده است و این بدلیل اهمیت و جایگاه علم و دانش در تمدن بشر است و این طور فرض شده که مطالعه و فراگیری موضوع­ها در قالب مجموعه­های مدون، علم اقدامی اساسی برای ادامه پیشرفت تمدن­ها است بر اساس این الگو برنامه ­های درسی که مجموعه­­ای از دانش است.از پیش برای دانش­آموزان تعیین و مشخص می­گرددو کار برنامه­ریزان منحصراً تصمیم­گیری در این زمینه است که چه بخش­هایی از دانش باید به چه کسی، در چه زمانی و چگونه تدریس شود ؟هدف­های چنین برنامه­ای ممکن است بطور صریح عنوان شده و یا این که در انتخاب و سازماندهی عوامل دیگر برنامه همچون محتوا نهفته باشد. هدفها جهت­گیری جریان یادگیری را مشخص نموده و به عنوان ملاکی برای موفقیت آن به کار گرفته می­شوند.

منابع یادگیری کاملاً سازمان یافته است و معلمان در این الگو پیروی کنند از رویکرد کتابهای درسی سنتی هستند،بنابراین این دانش­آموز و معلم هیچ نقشی در تعیین محتوا نداشته، و سازماندهی محتوا یعنی وسعت و توالی منطقی موضوع­ها و همچنین ارتباط افقی بین موضوعات مختلف از قبیل تعیین و در کتاب­های درسی منعکس شده است. منابع و ابزار یادگیری که عمدتاً همان کتاب درسی است هدایت کنندة فعالیت­های دانش­آموز و معلم بوده وارتباط مستقیمی بین این فعالیت­ها و اهداف برنامه برقرار می­باشد.در سازماندهی محتوای دروس به راهبردهای یاددهی ویادگیری توجه شده ومحتوابر اساس یک یا چندراهبردیاددهی – یادگیری سازمان یافته است.

الگوی مبتنی بر دانش­آموز به عنوان منبع اطلاعاتی

این نوع از طرح برنامه درسی، دانش­آموز را بعنوان بهترین و یا تنها منبع اطلاعاتی در تصمیم­گیریهای مربوط به برنامه درسی، قلمداد می­کند. در این الگو برنامه ریز با مطالعه، مشاهده، و مشاوره دانش­آموزان به انتخاب و تنظیم هدف­های یادگیری، محتوای برنامه، منابع، ابزار و فعالیت­های یادگیری می­پردازند. بر خلاف برنامة مبتنی بر موضوع که برنامة درسی از پیش طراحی و تنظیم شده، معلم موظف است تمهیداتی فراهم آورد تا امکانات و شرایط لازم برای برخورد فعال دانش­آموزان با امر یادگیری فراهم شود. پافشاری جان دیویی،بر استفاده از مفاهیم آشنا و مانوس برای دانش­آموزان در برنامه­های درسی بجای موضوعات درسی سنتی، نقطه عطف تأکید بر دانش­آموز در برنامه­های درسی بود و با گذشت بیش از یک قرن مربیانی همچون بینی، وارس و گهرک، به دیدگاه پیشروگرایان وفادار مانده­اند.

گهرک، معتقدست که این نوع برنامه درسی کمتر به تعیین موضوعات محدودی برای یادگیری می­پردازند،بلکه بیشتر به مفهوم کمک کردن به دانش­آموزان درتشخیص ویاایجاد یادگیری­شان می­باشد.دراین الگوبجای یادگیری مجموعه محتوای از پیش تعیین شده،حل مسأله وسایرجریان­های فعال یادگیری ازاولویت مطلق برخوردارمی­باشند.مفهوم هدف­ها و محتوای از پیش تعیین شده جای خود را به هدف­ها و محتوایی داده است که توسط دانش­آموزان مشخص گردد منابع و رسانه­های آموزشی به صورتی عام و گسترده در قالب هر آنچه که دانش­آموزان برای یادگیری نیاز دارند، تعریف شده و کتاب درسی به عنوان یکی از منابع فراوان آموزشی در نظر گرفته می­شود که فرصت تفحص و تنظیم برنامه را به دانش­آموزان می­دهد بنابراین در طرح برنامه درسی دانش­آموز محور، دانش­اموزان تصمیم گیرندگان اصلی هستند و کنترل عناصر برنامه درسی را در اختیار دارند.

الگوی مبتنی بر جامعه به عنوان منبع اطلاعاتی

این الگو، جامعه را به عنوان مهمترین و یا تنها منبع تصمیمات برنامه می­داند. یکی از مهمترین ویژگی­های این الگو آن است که ریشه در جامعه و مشکلات آن دارد و به عنوان شیوه­ای برای فهم و اصلاح جامعه مد نظر می­باشد.هدف­ها در این الگو، در حد نوعی جهت­گیری از پیش تعیین شده برای یادگیری است و نتایج مشخص و یکسان برای کلیه دانش­آموزان تجویز نمی­کنند محتوای برنامه درسی برگرفته از مسایل دانش­آموزان و جامعه بوده و بر توسعه و بسط و آرمان­های جوامع بشری تأکید دارد.

برنامه درسی از این دیدگاه،علاقه­مند به مطالعه وسیع جامعه در مدرسه و خارج آن است و موضوعات درسی براساس نیازها، ویژگی­ها،مسائل و دیگر ابعاد آن جامعه شکل می­گیرد. منابع وابزارهای آموزشی در بردارندة منابع و رسانه­های موجود درجامعه است و کتاب­های درسی بعنوان یکی از این منابع مورد استفاده قرار می­گیرد.راهبردهای تدریس، راهبردهایی است که معلم در آنها نقش فراهم آورنده شرایط و موقعیت یادگیری را دارد، و در این الگو نقش معلم نقش با اهمیت­تری نسبت به الگوی مبتنی بر دانش­آموزدارد.

سایر طرح­های برنامه درسی

کلاین،در چهارمین بخش از طبقه­بندی خود از سایر طرح­های برنامه درسی نامبرده است، از جمله: طرح­های مطرح شدة توسط او طرح قابلیت­های خاص است . این نوع طرح­های برنامه درسی برگرفته از تعریف برنامه درسی بعنوان محصول می­باشد. تصمیم­گیری درخصوص عناصر برنامه درسی در این طرح، مشابه با طرح مبتنی بر موضوع­های مدون درسی است.

در طرح­های برنامه درسی ضمن تعیین عناصر برنامه به توضیح پیرامون چگونگی ارتباط عناصر و برنامه درسی با هم پرداخته می­شود. هر کدام از طرح­های چهارگانه برنامة درسی، عناصر برنامه و نقش و جایگاه آنها را بطور متفاوت مورد توجه قرار می­دهند برای مثال نقش کتاب درسی در طرح­های مبتنی بر موضوع­های درسی مدون بسیار کلیدی و تعیین کننده است در حالیکه در الگوی مبتنی بر دانش­ آموزان در حد یکی از چندین منبعی است که دانش­آموز می­تواند در تنظیم برنامه خود از آن استفاده کند.اهداف در همه طرح­های برنامه درسی دارای اهمیت می­باشد کلاین ،دراین باره معتقد است :بطور اصولی، الگوی برنامه ریزی که در نهایت انتخاب می­شود باید با هدف­ها و نتایج مختلفی رادنبال می­کند، این هدف­ها و نتایج باید به منزلة سرچشمة کلیه تصمیم­گیری­های مربوط به الگوی برنامه درسی تلقی شود.

با توجه به مطالعات تطبیقی بعمل آمده در خصوص عناصر برنامه درسی چهار عنصر اهداف، محتوا، روش­ها و ارزشیابی در اکثر دیدگاه­ها نمایان است.در برخی دیگر از دیدگاه­ها از عناصری همچون سازماندهی محتوا، وسایل و مواد آموزشی، روش­های یاددهی – یادگیری نیز نامبرده شده است. محتوا به عنوان یکی از عناصر برنامه درسی مورد تأکید اکثر نظریه ­پردازان می­باشد. برخی نیز سازماندهی محتوا را به عنوان یکی دیگر از عناصر برنامه درسی مطرح می­کنند، اما نکته مهم، دانستن چگونگی ارائه محتوا است، هر محتوایی برای ارائه نیازمندابزار و یا وسایل رسانه­های آموزشی نام دارند نقش، ویژگی­هاوجایگاه رسانه­های آموزشی در طرح­های مختلف برنامه درسی، متفاوت است.

در طراحی مبتنی بر موضوع­های درسی مدون، رسانه آموزشی نقش مهم و اساسی ایفاء می­کند، معمولاً محتوادریک رسانه آموزشی سازمان یافته و اساس کار معلم و دانش­آموز را تشکیل می­دهد. محتوا توسط متخصصان موضوع­های درسی، قبل ازاجرای برنامه انتخاب و سازماندهی می­شود همچنین بکارگیری اصول سازماندهی محتوا از قبیل توالی، وسعت، انسجام و تعادل،بستگی به قابلیت، دقت و کارآیی تدوین کنندگان محتوا دارد به عبارت دیگر می­توان گفت:رسانه آموزشی مبنای آموزش، تمرین دانش­آموزان و ارزشیابی ازآنها می­باشد؛ و این فرآیندی است که بلین ،ازآن باعنوان رویکرد کتاب­های سنتی نام برده است. رایج­ترین رسانه آموزشی دراین رویکرد کتاب درسی است. بنابراین کتاب درسی نقش محوری در فرآیند یاددهی – یادگیری ایفاء می­کند.

طرح­های صلاحیت مدار که برای تعیین اهداف تدریس، تجزیه و تحلیل فعالیت­های بزرگسالان را مورد بازنگری قرار داده­اند، بنا به گفته نلسون، مبتنی بر تجزیه و تحلیل یک مهارت یا مفهوم و سپس طراحی فعالیت­هایی است که در نهایت دانش­آموزان را بحصول اهداف مورد نظر رهنمون سازد. بدین منظور بعد از تعیین اهداف،عناصر مهم هر هدف تعیین و به تحلیل تکلیف پرداخته شده وتکالیف بدست آمده بصورت زنجیره­ای از تکالیف سازمان داده می­شوند.دراین نوع برنامه­ریزی نیزرسانه­ های آموزشی خصوصاً کتابهای درسی نقش تعیین کننده را دارا هستند.

کتاب درسی در طرح­های موضوع درسی منعکس کنندة اطلاعات سازمان یافته­ای بر اساس ساختار یک رشته علمی است ولی در طرح­های صلاحیت مدار کتابهای درسی هدایت کننده آموزش یک حرفه، مهارت و یا شغل به دانش­آموزان است که با استفاده از تعیین اهداف، مشخص کردن عناصر اصلی آن، تحلیل تکلیف، زنجیرة تکلیف و ارزیابی، تلاش در ایجاد تغییرات مورد نظر در رفتار فراگیران دارد به عبارت دیگر کتاب­های درسی شامل محتوای طراحی شده بر اساس الگوی مورد بحث است به همین دلیل است که نلسون،در ارائه معیارهای نه گانه برای انتخاب برنامه درسی، به بررسی این معیارها در کتاب درسی اشاره دارد معیارهای نلسون عبارتند از:

  • آیا هدف­ها به طور مرتب تدوین شده­اند؟
  • تعداد مهارت­های ارائه شده دریک بخش پنج صفحه­ای کتاب را بشمارید.آیا تعداد آن بیش ازپنج مورد است؟
  • مهارت یا مفهومی را که برای اولین بار ارائه می­شود پیدا کنید. در بیست صفحة بعدی نیز آن مفهوم یا عبارت را بجویید. ببینید چند بار تکرار شده است؟ به نظر شما این تعداد برای تمرین کافی است؟
  • آیا تمرین افزایشی یا مروری در آن گنجانده شده است؟
  • به موضوعات درسی نگاه کنید آیا آنها هماهنگ هستند؟
  • آیا محرک­های مزاحم و زائدی هستند که توجه دانش­آموز را از عامل اصلی یا نکات اساسی دور کنند؟
  • ایا آزمون­هایی منظور شده است؟ یکی از آزمون­ها را انتخاب کرده یک مادة آن را در نظر بگیرید. آیا آن ماده در بخش پیشین درس هم آمده بود؟ آیا شیوة پاسخ­دهی ثابت مانده است؟
  • در زنجیرة آموزشی آیا بازشناسی قبل از یادآوری قرار گرفته است؟
  • با توجه به محتوای یک برنامه درسی:
  • آیا توالی سئوالات مروری هماهنگ با روند مطالب در متن درس است؟
  • آیا مفاهیم مهم خلاصه شده یا به نحو دیگری مشخص شده­اند؟

رسانه­های آموزشی دردوالگوی دیگر یعنی طرح­های مبتنی بر دانش­آموزوجامعه از تنوع بیشتری برخورداراست.همچنین کتاب­های درسی نیز نقش متفاوت ازدوالگوی پیش گفته شده دارند. درطرح­های مبتنی بر دانش­آموز کتاب درسی می­تواند فقط بعنوان یکی از رسانه­ها و بمنظور ایجاد موقعیت­های مناسب برای مشارکت دانش­آموز در برنامه­ریزی درسی مورد استفاده قرار گیرد، مسلماً کتاب­های درسی در این نوع برنامه­ها در بر دارندة اطلاعات سازمان یافته بر اساس اهداف از پیش تعیین شده نیستند، بلکه با ارائه معیارها و روش­هایی امکان انتخاب اهداف و محتوارا به دانش­آموزان می­دهد.البته برخی ازطرفداران این دیدگاه استفاده ازکتاب درسی را نفی کرده وانتخاب رسانه­های آموزشی را نیز به عهده دانش­آموزان گذرانده­اند،همچنین در طرح­های مبتنی بر جامعه نیز نقش کتاب­های درسی کمرنگ است و منابع موجود در جامعه و مدارک اسناد نقش اساسی را ایفا می­کنند.

منبع

اللهیاری،مریم(1392)، بررسی میزان انطباق محتوای کتابهای فارسی دوره دوم ابتدایی ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی وعلوم اجتماعی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0