اضطراب امتحان

اضطراب امتحان معمولاً به نوع خاصی از اضطراب عمومی اطلاق می­شود و اشاره به انواع پاسخ­های بدنی، پدیده­ای و رفتاری دارد که با برداشت­های شخصی از شکست همراه است. شخصی که دچار اضطراب امتحان می­شود اغلب دارای یک احساس ترس از شکست همراه با نیاز بالا به موفق شدن است. هرروی ترس از شکست یا تمایل به موفقیت ممکن است درون سازی شوند. در برخی موارد ممکن است اضطراب امتحان ناشی از تمایل فرد امتحان دهنده برای جلب رضایت والدین با یک فرد مهم زندگی باشد.

ساراسون و دیویدسون، اضطراب امتحان را این گونه تعریف می­کنند: اضطراب امتحان نوعی خود اشتغالی ذهنی است که با خود کم انگاری و تردید درباره توانای­هایی خود شخص حاصل می­شود. غالباً به ارزیابی شناختی منفی، عدم تمرکز حواس، واکنش­های جسمانی نامطلوب و افت عمل­کرد تحصیل فرد منجر می­گردد.از نظرساراسون،که وقتی فرد در خطر امتحان برانگیخته می­شود الزاماً مزاحم عملکرد امتحان نخواهد بود وتاثیری که در نتیجه امتحان میگذارد به این بستگی داردکه فرد چگونه به اضطراب واکنش نشان می­دهد.

گیودا و لودلو، اضطراب امتحان را نوعی واکنش ناخوشایند و هیجانی نسبت به موقعیت ارزیابی در محیط یادگیری و کلاس درس تعریف کرده­اند. این حالت هیجانی معمولاً با تنش، تشویش، نگرانی، سردرگمی و برانگیختگی سیستم اعصاب خود مختار همراه است .از نظر کالو و همکاران ، اضطراب امتحان عبارت است از نگرانی فرد در هنگام عملکرد (انتظار شکست) از استعداد و توانایی خویش به هنگام امتحان و موقعیت­های ارزیابی ادراکات پایین شایستگی در موقعیت­های ارزشیابی غالباً احساسات اضطراب را ایجاد می­کند .

مقدار کمی از اضطراب می­تواند عملکرد را تسهیل کند، به ویژه اگر تکلیف خیلی دشوار نباشد.اما در بعضی از دانش­آموزان اضطراب باعث تضعیف عملکرد می­شود. در مورد دانش­آموزانی که به توانایی­هایشان اطمینان ندارند، اضطراب می­تواند در یادگیری و یادآوری مطالب آموخته شده تداخل ایجاد کند. عقیده بر این است که اضطراب در مواقعی رخ می­دهد که تهدیدی برای عزت نفس فرد وجود داشته باشد. در کار اولیه بر روی اضطراب امتحان .

کودک مبتلا به اضطراب امتحان را به عنوان فردی توصیف می­کنند که دارای نگرش­های خودکوچک شماری است، شکست در موقعیت امتحان را پیش­بینی می­کند و به همین خاطر نمی­تواند به معیارهای عملکرد دیگران با خودش برسد و موقعیت را ناخوشایند تلقی می­کند. هیل و ویگ فیلد، عقیده دارند، کودکان مبتلا به اضطراب بالا از شکست می­ترسند، آن­ها به شدت از موقعیت­های ارزشیابی کننده اجتناب می­کنند و تکالیف آسانی که موفقیت­ در آن­ها قطعی است  انتخاب می­کند. درموقعیت امتحان، شدیداً نگران می­شوند و این نگرانی با عملکردشان تداخل ایجاد می­کند .

برخی از پژوهشگران معتقدند که اضطراب با ادراکات پایین از شایستگی و انتظارات شکست ارتباط تنگاتنگی دارد و نیازی به اندازه­گیری مجزا ندارند. اما استیپک ، معتقد است اگر چه اعتمادبه­نفس قویاً با اضطراب ارتباط دارد، اما عوامل دیگری از جمله ارزش یا اهمیت تکلیف و شرایط شکست نیز دخیل هستند. نظریه و پژوهش در مورد اضطراب در زمینه­های پیشرفت معمولاً به عنوان اضطراب امتحان نامیده می­شود.

اضطراب امتحان برای توصیف ترس از امتحان عنوان شده است و استدلال می­شود که عملکرد در امتحان می­تواند بطور منفی بر امتحان دهنده اثر بگذارد. بنابراین زمانی که فرد در موقعیت امتحان قرار دارد دچار یک حالت برانگیختگی اضطراب می­شود . هولند زورث و همکاران ، چهار نوع شناخت را که در عملکرد افراد بزرگسال دارای اضطراب مهم هستند مطرح نموده­اند:

  • ارزیابی­های مثبت از عملکرد.
  • ارزیابی­های منفی از عملکرد.
  • افکار مرتبط با تکلیف.
  • افکار نامرتبط با تکلیف.

ارزیابی­های مثبت از عملکرد و رفتار مرتبط با تکلیف به عملکرد کمک می­کند و لذا «تسهیل کننده تکلیف» هستند، در حالی که افکار نامرتبط با تکلیف و ارزیابی منفی به عملکرد آسیب می­رسانند و لذا «بازدارنده­های تکلیف» نامیده می­شوند.افراد دارای اضطراب امتحان بالا گزارش می­دهند که بیشتر از افکار بازدارنده تکلیف، از جمله مقایسه­های اجتماعی نادرست و ناخوشایند در مورد عملکردشان و نیز افکار نامرتبط با تکلیف در مورد فرار از موقعیت امتحان و ناتوانی در توجه و تمرکز استفاده می­کنند. در مقابل، افراد دارای اضطراب امتحان پایین بیشتر گزارش می­دهند که از خودآزمایی­هایی مرتبط با تکلیف و ارزشیابی­های مثبت استفاده می­کنند.

اضطراب عملکرد دارای دو مولفه است، مولفه شناختی و مولفه هیجانی. مولفه شناختی شامل نگرانی شخص در موقعیت امتحان است و بیان کننده انتظارات منفی شخص برای موفقیت و نگرانی درباره عملکرد شخص می­باشد. مولفه هیجانی به واکنش­های خودکار (فیزیولوژیکی) اشاره می­کند که  گاهی در موقعیت­های  ارزشیابی کننده تجربه می­شوند، مانند عرق کردن و تند شدن ضربان قلب.

مولفه شناختی اضطراب امتحان در یادگیری تکلیف تداخل مستقیم­تری دارد. در مورد اضطراب امتحان دو نظریه وجود دارد که یکی از آنها شناختی است. در مدل شناختی اعتقاد بر این است که متغیرهایی مانند نگرش و تفکرات نامربوط باعث تسهیل اضطراب امتحان می­شوند و عملکرد در امتحان را تحت تاثیر قرار می­دهند. مدل دیگر بر نقش راهبردهای یادگیری در اضطراب امتحان تاکید دارد .

از تلفیق این دو مدل، مدل­شناختی، رفتاری بندورا در مورد اضطراب شکل گرفته است،  در این مدل بر یادگیری اجتماعی تاکید شده است. و اضطراب امتحان با خود-کارآمدی در ارتباط است . علاوه بر این اضطراب امتحان و ترس از امتحان می­تواند جلوی خلاقیت و آفرینندگی فرد را نیز بگیرد. گیلفورد ، ویژگی­های شخصیتی که مانع بروز خلاقیت و آفرینندگی می­شود برشمرده که از جمله ترس، تسلیم در برابر قدرت، منفی­بافی، عیب­جویی، سازش­کاری و کمرویی هستند.

منبع

جلالی، فاطمه(1392)، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی وباورهای انگیزشی با پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی بندرعباس

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0