استرس درجامعه امروزی

افراد جامعه کنونی بیش از پیش نسبت به تنیدگی و پیامدهای آن هوشیار شده اند، بزرگسالان، نوجوانان و حتی کودکان از آلودگی محیط زیست ، امکان وقوع یک جنگ هسته ای، به پایان رسیدن منابع طبیعی، خطر آزمایش های هسته ای، وجود افزوده های غذایی و مواد سرطان زا و… سخن می گویند و تمامی این مسایل بخشی از زندگی روزمره را تشکیل میدهند. والدین و فرزندان می دانند که هسته خانوادگی دگرگون شده ، زندگی عصر ما چنان است که در اغلب خانواده ها پدر و مادر باید هر دو کار کنند تا بتوانند هزینه های روز افزون را تامین نمایند، طلاق افزایش یافته، ازدواج مجدد نیز امری ناممکن نیست. افزون بر این ،رسانه های گروهی افراد را بمشاهده صحنه های جنگ،خشونت،تخریب،شقاوت و بی رحمی ،مرگ و کشتار عادت داده اند.

استرس پدیده نو ظهور نمی باشد. بلکه از زمانهای بسیار دور نیز وجود داشته است و تنها تفاوت آن در تنوع، استمرار و منابع استرس زا میباشد. فشارهای عصبی نیاکان مارا قادر می ساخت تا مقابل تهدیدات محیط خود را مسلح کنند و راههای گریز از این فشارها عمدتاً به دو صورت بود مبارزه یا فرار و از این طریق  به حیات خود ادامه می دادند. آنان در شناخت توانایی خود با دشمنان از تغییراتی که در سیستم فیزیولوژیکی بدنشان اتفاق می افتاد بهره می جستند. بدین ترتیب در واقع آنها با استرس زندگی نمی کردند. بلکه استرس در حاشیه زندگی آنان بود . بنابراین باید گفت که فشار روانی برای بشریت یک پدیده جدید محسوب نمی شود.

انسان در چند سال گذشته به ویژه در قرن بیستم، شاهد تغییر و تحولات موثر بوده است این تحولات باعث گردیده تا انسان با مسایل و مصائب نیز به طوراختصاصی برخورد کند صنعتی شدن جوامع بشری تغییر سریع و فزاینده در ارزشهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و عدم توانایی در پیش بینی آینده مجموعه عوامل موثر در به وجود آوردن فشار روانی می باشد.

اصطلاح فشار عصبی یا استرس از کلمه لاتین استرینگر  مشتق شده است که به معنای در آغوش گرفتن، فشردن و باز فشردن است. رفتارهایی که می توانند با احساسات متضاد همراه باشند. فشرده شدن یا زیر فشار قرار گرفتن به اختناق منتهی می شود و احساس درماندگی و اضطرابی را به وجود می آورد که قلب و روح را در برمی گیرد.بدین ترتیب درماندگی و استیصال  اصطلاح دیگری است که از استرینگر مشتق شده است و بیانگر احساس رها شدگی، انزوا، ناتوانی و جز آن است که در یک موقعیت حاد ؛ نیاز، خطر،رنج  در فرد ایجاد می شود.

در فیزیک استرس عبارت از فشار یا نیرویی است که بر ارگانیزم وارد می شود. خروارها سنگ که بر روی زمین سنگینی میکند، اتومبیلی که با اتومبیل دیگر تصادف میکند و پلاستیکی که کشیده میشود همه از نوع استرس فیزیکی به حساب می آیند. فشارهای روانی یا استرسها نیز سنگینی می کنند،فشار می دهند و میکشند و ممکن است این احساس به ما دست دهد که در اثر سنگینی یک تصمیم گیری خرد می شویم. به علت گرفتاریهای زندگی تحت فشار هستیم یا در اثر تنش، استخوان هایمان قرچ و قروچ می کنند.از نظر واژه شناسی، استرس کلمه یونانی است که در قرن هفدهم میلادی بسیار متداول بود که به معنی سختی، دشواری  و محنت به کار رفته است. در اواخر قرن هجدهم معنی آن به نیرو و زور و تلاش تغییر یافته و منظور از آن در وهله نخست نیروهای ذهنی و جسمی فرد یا افراد بود.

فرهنگ جامع وروانشناسی وروانپزشکی، استرس راچنین معنی می کند:

هر چیزی که در تمامیت زیست شناختی ارگانیسم به وجود آورد و شرایطی ایجاد کند که ارگانیسم طبیعتاً از آن پرهیز می کند استرس شمرده می شود. استرس ممکن است به صورت محرک های فیزیکی، عفونتها ، واکنش های آلرژیک و نظایر آن یا به صورت تغییر در جو اجتماعی مردانی، اولی یک عامل استرس زای فیزیولوژیکی است ، دومی نه تنها با قدرت تهدیدی که اصولاً در عامل استرس زا نهفته است بلکه با کیفیت درک تشخیص از آن عامل ارتباط دارد.

تاریخچه اثر استرس و هیجان در سلامتی به قدمت تاریخ طب می رسد. دیرینه پرداختن به استرس را میتوان با دیدگاه دو گانه انگاری تن و روان و تاثیرات یکدیگر در نظریات افلاطون و ارسطو مربوط دانست. از قدما اندیشمندان ایرانی بوعلی سینا کاملاً با موضوع استرس و اثرات آن بر جسم آشنا بوده است و علاوه بر این تاثیر عوامل محیط بر بیماریهای تحت عنوان امراض نفسانی مورد نظر بوده است.

از سالیان پیش این تصور وجود داشته است که وضعیت روحی بر سیستم ایمنی اثر دارد. مثلاً در سال 1884 سر مقاله مجله دارویی بریتانیا به این مطلب اشاره میکند که در هنگام عزاداری در سوگ عزیزان دپرسیونی حاصل می شود که زمینه را برای انواع بیماریها مساعد می نماید ، به هر حال این فشار روانی به بیماریهای دراز مدت و ریشه دار مربوط می شود، نه فقط یک نوع ناراحتی موقت و گذرا, در معانی واژه فوق الذکر کاملاً آشکار شده است. بعنوان مثال در سال 1910 سر ویلیام السر،  عنوان کرد که بیماری آنژین صدری(سکته قلبی خفیف) به ویژه بین اعضای یهودی یک محیط کار بسیار شایع بوده است که این مساله را مربوط به مشی تند و هیجان آمیز زندگی آنها می داند. چنانچه می نویسد زندگی سخت و پرفشار، سختی در محیط کار خود را وقف  قوم و خویش کردن و احساسات خود را وقف خانواده نمودن، موجب می شود که انرژی عصبی یک فرد به بخش بالایی بدنش (قفس صدری) تبدیل گردد.

در روان شناسی استرس یا فشار روانی یعنی انتظار سازگاری یا انطباق از ارگانیزم، مقداری از استرس لازم است تا ما بیدار و مشغول باشیم.هانس سلیه، متخصص استرس، این مقدار لازم استرس را استرس شفابخش می نامد. اما اگر استرس شدید و بلند مدت باشد می تواند توانایی سازگاری مارا فلج کند و ما را افسرده سازد و آثار جسمی شومی داشته باشد.اساساً استرس پاسخ بدن به هرگونه تقاضا، تغییر یا تهدید درک شده می باشد. عامل فشار زا  یا استرس وضعیت یا اتفاقاتی است که این پاسخ را تحریک می نماید. استرس ذاتاً خوب یا بد نیست بلکه ممکن است اثرات منفی یا مثبت داشته باشد.

استرس زمانی سالم تلقی می شود که سبب تسهیل هوشیاری و کمک به رشد و تکامل شخصی بنماید یا فرد را در برآوردن نیازهایش کمک کند و زمانی نامطلوب و نا سالم تلقی می شود که احساس بیچارگی را سبب شده و فرد را مستعد بیماری نماید. بسیاری از منابع استرس را عوامل بیرونی تشکیل می دهندمانند گرفتاریهای زندگی روزمره، دگرگونی های زندگی،درد،عدم آسایش، ناکامی و تعارض ها، سایر منابع استرس را می توان به عوامل درونی نسبت داد، مثل باورهای غیر منطقی و رفتار تیپ A  .

باور نکردنی است که بتوان از همه موقعیت های استرس اجتناب کرد. البته از نظر بهداشت روانی نیز درست نخواهد بود که تحت هیچ نوع عامل استرس زا قرار نگرفت و برای مقابله با آنها آماده نشد. انسان همه تنش های کاری،سیاسی گرفتاریهای روزانه و دگرگونی ها را تحمل می کند. او مجبور است مرگ عزیزان را نیز تحمل کند. چون انسان نمی تواند از استرس به دور باشد. سپس باید بیاموزد که در مقابل عواما استرس زا به طور موثر وارد عمل می شود.

در سال 1930 پژوهشگر جوانی در دانشگاه مک گیل مقاله ای منتشر ساخت که منتج به متحول گردیدن  درک ما از این واژه گردید و تعریف نوین و کاملاً مختلف از استرس ارائه داد. از نظر این پژوهشگر دکتر هانس سلیه، استرس یا فشار روانی عبارت است از حادثه ای که در الگوی پیشرونده زندگی فرد تغییرات ایجاد نماید، مادری که نگران پسر سربازش می باشد و سوارکاری که روی برنده شدن اسبش شرط بندی می کند و فردی که گرسنگی می کشد،آدم پرخوری که سیر و پر میخورد، مغازه دار کوچکی که دائماً نگران ورشکستگی است و تاجر ثروتمندی که برای یک میلیون، بیشتر کار میکند، همگی تحت استرس هستند وی علل یا محرک های خارجی را تحت عنوان عامل استرس زا و حالت عدم تعادل بدن را تحت عنوان استرس معرفی کرد.

از آن پس با تحقیقات سلیه و سایر محققان استرس نه تنها به عنوان یک اصطلاح بلکه به عنوان فصل مهمی در روانپزشکی مطرح هستند. در سال 1950، مفهوم استرس با ارائه مفهوم دیگری به نام سندرم عمومی سازگاری ، به وسیله سلیه کامل تر شد. اگر استرس به منزله مجموعه کنش و واکنش تلقی کنیم سندرم عمومی سازگاری عبارت خواهد بود از جنبه های فیزیولوژیک، خون و هورمونی این واکنش.

والتر کانن ،فیزیولوژیست آمریکایی در سال 1932 با ارائه مفهوم هومئوستازی ، باب نوینی در مبحث استرس گشود و از سال 1950  ولف ، پژوهش های مهمی پیرامون استرس ناشی از حوادث محیطی انجام داد. سلیه و همکارانش در سال 1952 به تشریح این که چگونه تعادل حیاتی از هم می پاشد و واکنش استرس تحت شرایط جدید آشکار میگردد پرداختند. در اوایل دهه 1950 میلادی روانپزشکی به نام توماس هولمز، در پژوهش های خود تنها عامل مشترک  در ایجاد هر نوع استرس را لزوم و ضرورت  و اجبار در ایجاد تفسیر و تحول مهم در روند زندگی معمولی فرد دانست و به همراه ریچارد راهه، در سال های 1940 و 1950 میلادی با سوالاتی به الویت دادن به اتفاقات و حوادث و تغییرات مهم زندگی، میزان فشار روانی را برحسب تغییرات که درزندگی افراد روی میدهد اندازه گیری می کردند و مقیاس رتبه ای سازگاری مجدد اجتماعی  را فراهم آورند.

در سال 1976 پژوهشگرانی چون  راهه و هولمز، توجه خود را به شدت به محرکه خارجی (استرسور) معطوف نموده و افزایش کمی آنها که فراتر از سطح توانایی فرد باشد را  عامل خطری برای بروز بیماری های روان- تنی دانسته اند.یکی از محققین به نام فرد و گودوین، در سال 1983 نشان داد که انسان ها قدرت زیادی  برای حمل استرس های شدید دارندو هنگامی درمانده می شوند که قدرت تجربه برای مقابله با فشارهای جدید را نداشته باشند.گروهی از صاحب نظران رفتار شغلی، استرس را بیماری شایع قرن نامگذاری کرده اند، شاید هم دوران ما عصر استرس و فشارهای روحی است. دوره ای که در آن انسان بیش هر زمان دیگری در معرض عوامل استرس زا قرار گرفته و  مسائل و مشکلات بی شماری اورا از هر سو احاطه کرده است.

برای روشن شدن مفهوم فشار عصبی ذکر چند نکته را ضروری می داند:

  1. استرس همواره به علت عوامل ناخوشایند نا مطلوب در فرد به وجود نمی آید یک خبر مسرت بخش نیز می تواند به اندازه یک حادثه ناگوار استرس زا باشد.
  2. استرس را نباید پدیده ای منفی در نظر گرفت بلکه میزان مشخص از آن به عنوان محرک افراد لازم است.
  3. استرس به مفهوم اضطراب نیست زیرا اضطراب جنبه روانی دارد در حالی که استرس صرفاً حالت روانی نیست و جنبه روانی تنی دارد و بیماری جسمانی نیز نیست زیرا بیماری تظاهرات اختصاصی و غیر اختصاصی است در حالی که استرس تظاهرات غیر اختصاصی یا عمومی دارد.

در همین ارتباط جان لاک، اظهار می کند:بدون استرس چیزی حاصل نمی گردد و میزان سالمی از آن جهت انسان ضروری است تا هر چیزی را به دست آورد. استرس پاسخی است که فرد برای تطبیق با یک وضعیت خارجی متفاوت با وضعیت عادی به صورت رفتاری روانی یا جسمانی از خود بروز می دهد ، از حالت تعادل خارج می شود و در نتیجه رابطه وی با دنیای پیرامونش دچار اختلال می گردد.

منبع

آدینه،ماندانا(1394)، ویژگی های روان سنجی پرسشنامه استرس و رابطه آن با پرسشنامه سلامت عمومی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی سنجش واندازه گیری،دانشگاه آزاداسلامی تهران

 از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0