ادراک زمان
مفهوم زمان به همان زمان آغاز اجتماعی و فرهنگی ما پیوند خورده است. همهی افراد آگاهی را در رابطه باگذشت زمان و امکان پیشبینی و کنترل وقایع در آینده دارند. در معنایی وسیعتر، هرچند که ما از گذشته، حال و آینده بهعنوان بخشی مستمر از زمان صحبت میکنیم، این تقسیمات نه کاملاً خطی و نه متوالی است. زمان، در هر دو معنای تاریخ تجمعی و تجارب ذهنی، بیشتر به زنجیرهای سیال میماند. آنچه گذشته است، آنچه در حال حاضر هست و آنچه میآید همگی بهطور پیچیدهای با یکدیگر در ارتباطاند . پردازش اطلاعات زمانی، قسمت مهمی از کارکرد لحظه به لحظه و در نهایت کارکرد روزمره است و به روشنی سطوح تحلیل زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد. از ادراک گذر یک لحظه تا لحظه بعدی تا سطح بالاتر پردازشهای شناختی مثل برنامهریزی.
افراد معتقدند که زمان فیزیکی یک جریان پیوسته است که می تواند به میزان نامحدودی به واحدهای کوچکتر تقسیم شود .ولی جدا از زمان فیزیکی، ادراک زمان توانایی پیچیده شناختی است . در واقع ادراک ما از گذر زمان ناشی از پردازش قضاوتهای ذهنی و یک تجربه است که ما انسانها زندگی را بر اساس این تجربه تنظیم میکنیم . طبق پژوهشها وقتی ما خود را عامل یک رخداد میدانیم ظاهراً مدتزمان کمتری نسبت به هنگامیکه خود را عامل آن نمیدانیم سپری میشود. این خطای ادراکی بر قضاوت زمانی ما تأثیر میگذارد .ادراک زمان به مفهوم زمان اشاره دارد و بهعنوان جنبهای ذهنی از زمان عینی تعریف میشود و در جنبهی عمومی ادراک زمان، سه بعد مهم از زمان روانشناختی یعنی توالی، طول مدت و دیدگاه زمانی وجود دارد . توالی، امکان استفاده از ادراک زمانبرای تشخیص نظم زمانی وقایع را به ما میدهد. طول مدت، امکان درک دوره زمانی که یک رویداد به طول میانجامد را فراهم میآورد . دیدگاه زمانی تصور شناختی از گذشته، حال و آینده است . تحقیقات نشان میدهد که ادراک زمان و زمان واقعی متفاوت از یکدیگرند.
نتایج آزمایشها انجامشده بهوسیله هورنیک ، نشان میدهد که آزمودنیها، تمایل به مبالغه در مدتزمان انتظار دارند. برآورد ذهنی از زمان در آزمودنیها نیاز به استفاده از ساعت درونی برای اندازهگیری زمان عینی بدون هیچگونه نشانهای از ساعت خارجی دارند. اگرچه ساعت درونی هنوز در مغز موضع یابی نشده است، مکانیسمهای مغزی در کدگذاری مدتزمان محرکها در حال حاضر شناختهشده است. ادراک زمان نیز مانند سایر ادراکها گاهی از واقعیت منحرف میشود و خطاهای آن پیامد بازسازی زمان بهوسیله مغز است. فرض ما در این مورد این است که زمان یک پدیده واحد است، صحیح نیست و این امر با آزمایشهای ساده روشن میشود. برای مثال، وقتیکه دستهای از تصاویر پشت سر هم نشان داده میشود، تصویر عجیبوغریبی به مدت طولانیتر دیده میشود، اگرچه در همان مدتزمان فیزیکی ارائه شده باشد .
بولتز، معتقد است متغیر مؤثر در ادراک زمان قابلیت پیشبینی و آشنا بودن تکالیف است که در آن فرد میداند چه فعالیتی را چگونه انجام دهد تا به موفقیت برسد. در این هنگام ادراک زمان منطبق با واقعیت است ولی در زمان غیرقابلپیشبینی بودن و ناآشنا بودن ادراک مدتزمان سپری شده در طول تکلیف، بیشپرورد میشود. یکی دیگر از عوامل مهم و تأثیرگذار بر ادراک زمان که نظریه اورنستین، نیز بر آن تأکید دارد گنجایش حافظه است که هراندازه میزان اطلاعات بدستآمده از محرک بیشتر باشد مدتزمان ادراکی طولانیتر میشود و برعکس، این امر در مورد محرکهای ناخوشایند و مبهم نیز صادق است، هر چه ناخوشایندتر و مبهمتر اطلاعات کمتری ذخیره میشود و گذر رمان کندتر تجربه میشود.
مبنای حس زمان ناشی ازتوالی رخدادها در حافظه کاری است و با مقایسه رخدادها باهم درهر توالی ادراک زمان شکل میگیرد . در نظریه جامع بارکلی زمان بهعنوان یک مؤلفه مهم در خودتنظیمی رفتار دیده میشود. او فرض میکند که آشفتگی حافظهی کاری منجر به رفتاری میشود که بهصورت درونی کمتر هدایت میشود و کمتر هدفمند است و کمتر بهوسیله زمان هوایت شده و بهسوی آینده میرود. درنتیجه تأخیر رشدی ناتوانی در تقلید طولانیمدت از رفتار هدفمند، بینظمی زمانی اطلاعاتی که از حافظه فراخوانده میشود، اختلال در مطابقت برنامه با اجرای فیزیکی و توجه کم به زمان گذشته و بهویژه آینده در هنگام گفتگو با دیگران را نشان میدهد. نظریه بارکلی خاص گروه اختلال توجه و بیش فعالی بیانشده است ولی بهصورت کلی بیشتر اختلالها روانپزشکی مربوط به تفاوتهای ویژهای است که میان جهان بیرون و زمان آزمودنی است.برای مثال نواقصی دربرآورد زمان در بیماران جسمی نظیر آسیبهای مغزی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی وافرادی دارای اختلالاتی نظیراسکیزوفرنی ، پارکینسون ، خلقی دیده شده است.
تعریف ادراک زمان
در پیشینه زمانی تمایزی میان زمان حرکت و ادراک زمان دیده شده است. زمان حرکت به نمودهای زمانبرونداد رفتاری مثل تنظیم زمانی حرکت تکلیف شناختی و گفتار برمیگردد و ادراک زمان به ابعاد ادراکی مدیریت شناختی زمان مثل ادراک فواصل زمانی و توانایی برآورد زمانی که گذشته برمیگردد . ادراک زمان پردازشهای چندگانهای را در برمیگیرد و عملکرد مهمی است که توانایی پیشبینی و آیندهبینی و کارآمدی پاسخ نسبت به رخدادهای در حال وقوع را تسهیل میکند و فواصل کوتاه ،چند میلیثانیه تا طولانی (سالها) را پوشش میدهد . برای مثال آمادگی پاسخ سریع از توانایی پیشبینی نقطهای از زمان هنگامیکه رخداد در حال وقوع مستلزم پاسخدهی است، استفاده میکند. همچنین، بازنمود دقیق اطلاعات زمانی توانایی است که برای تنظیم و برنامهریزی توالی فعالیتها بهویژه توالیهای جدید یا حرکات غیرماهرانه نیاز میشود .
فریز، زمان را در مفهوم روانشناسی بهعنوان میزان زمان صرف شده برای ادراک محرک در یکزمان معین بدون مداخلهی تکرار در طول یا بعد از ارائه محرک در طیفی 2 تا 5 ثانیه تعریف میکند؛ بهعبارتدیگر زمان چیزی متفاوت از رویدادهاست که ما آنرا دریافت نمیکنیم ولی در آن تغییراتی میدهیم یا رخدادهایی ایجاد میکنیم. همانطور که استدلال شده است ما فقط رخدادها را درک نمیکنیم بلکه ارتباط زمانی آنها با هم را درک میکنیم .
ادراک زمان نشان میدهد که در لحظهی فعلی افراد ممکن است گذشته را به یاد بیاورند، آینده را پیشبینی و حال را درک کنند. از اینرو میتوان ویژگیهای اصلی ادراک زمان را برآورد، تولید و بازسازی دانست. برآورد زمان در تکالیف برآورد زمانی و از طیف میلیثانیه تا ساعت اندازهگیری میشود. یعنی آزمودنی میبایست زمانی را که گذشته است، گزارش دهد . در این حالت مدتزمان بهوسیله شمارش واحدهای زمانی انباشتهشده در ذهن به دست میآید چنانچه این واحدهای ذهنی بیشتر از گسترهی زمان واقعی باشد بیش برآوردی رخ میدهد و برعکس، در تکالیف تولید به آزمودنیها گفته میشود که فاصله زمانی دادهشده به آنها را در واحدهای قراردادی ایجاد کنند .
افراد در تکالیف برآورد و تولید مدتزمان به دلیل تداخل مکانیزم توجه و برانگیختگی، تفاوتهای فردی را به نمایش میگذارند و در تکالیف بازسازی زمانی با برخی ابزارهای غیرکلامی مثل روشن و خاموش کردن چراغقوه یک مدتزمان را نشان میدهند سپس از آزمودنی میخواهند که همان مدتزمان را با همان ابزار یا با کمک یک پاسخ حرکتی تکرار کنند.در این تکلیف فرایندهای برآورد و تولید زمان را با هم ترکیب میکند و میتواند بهصورت نمونههای معطوف به گذشته یا آینده باشد درحالیکه فرایند زمان میتواند صرفاً بهوسیلهی پارادایم معطوف به آینده شناخته شود. یکی از ویژگیهای کلی زمان این است که یادآوری زمان معطوف به گذشته است یا به آینده ، یادآوری هنگامیکه معطوف به گذشته باشد دو توانایی عمده را در حافظه شامل میشود:
– پردازش شرایط و موقعیت رخداد که تداعی شرایطی است که رخداد در آن اتفاق افتاده است
– پردازش فاصله که شامل برآورد مدتزمانی است که از گذشته تا زمان حال سپری شده است و اگر یادآوری زمان معطوف به آینده باشد شامل توانایی برنامهریزی و تنظیم تعهدها و نگهداری آنها و به اجرا درآوردن آنها در متن و زمینهی مناسب است و این زمینهی مناسب میتواند دارای زمان ؛ مثل 5 بعدازظهر یا زمان ویژهای (مثل 5 دقیقه) باشد . در شرایطی که از آزمودنیها خواسته میشود که زمان را مورد قضاوت قرار دهند، روان شناسان تجربی تمایزی میان دو یادآوری قرار میدهند، در شرایط معطوف به گذشته، آزمودنیها قبل از انجام تکلیف میبایست قضاوت زمانی را انجام دهند و در این پژوهشها معمولاً از فواصل خیلی کوتاه درنهایت چند ثانیه استفاده میکنند.
آزمایشی روی کودکان 7 و 9 ساله بهنجار انجام داد و از آنان خواست که با نور چراغقوه مدتزمان ویژهای را بازسازی کنند. او دریافت که در آزمایش معطوف به آینده، فاصله زمانی قضاوت شده طولانیتر از آزمایش معطوف به گذشته است. این نتیجه توسط بارکلی، نیز تائید شد. درواقع اختصاص دادن توجه برای فکر کردن در مورد گذشته، حال و آینده منبع زمان محسوب میشود و چگونه به هم ربط دادن تجارب گذشته، موقعیت کنونی و انتظارات از آینده با در نظر گرفتن نگرش، شناخت و رفتار خود فرد فهم زمان را مهم میکند.
پردازش اطلاعات زمانی
مغز ما در هالهای از ابهامات و معلومات قرار میگیرد و ارتباط آن با جهان بیرون از طریق علائم ؛ سیگنال الکتریکی برونداد و درونداد در مسیرهای عصبی است . بهطورکلی دو رویکرد روانشناختی و عصبشناختی در پاسخ به چگونگی پردازش اطلاعات زمانی مطرح میشود.
الف: رویکردهای روانشناختی
در این رویکرد پژوهشگران تلاش میکنند ادراک زمان را با متغیرهای حافظه و توجه بررسی کنند. در این مورد سه دسته الگو و مکانیسم برای توضیح ادراک زمان میآید، الگوهای ضربانساز- ذخیره کننده، الگوهای تدریجی و الگوهای تعیین نوسانگری . هر کدام از این الگوها با مکانیسمهای روانشناختی و عصبشناسی متفاوتی شناختهشدهاند ولی در همه این الگوها، ساعت درونی دارای یک مؤلفه ساعت، حافظه و تصمیمگیری است؛ بهعبارتدیگر لازم است مکانیزمیبرای محاسبهی فواصل، ذخیره اطلاعات واردشده و مقایسه فواصل مختلف باشد . در الگوی ضربانساز، ضربان قلب محاسبه کنندهی مؤلفههای ورودی است. ضربان قلب بهعنوان یک ساعت است و بهترین ویژگی آن تولید میزان زمانی است که توالی جدی زمان واقعی را در برمیگیرد. در این الگو توجه مهمترین تعیینکننده برای ورود و خروج اطلاعات است.
اطلاعات برگرفته از زمان بهوسیله ضربان قلب توسط حافظه کاری نگهداری و در آنجا عمل به لحظه رسانی انجام میشود. سرانجام اینکه هراندازه اطلاعات بیشتر باشد مسؤولیت حافظه کاری و توجه هم بیشتر میشود . در تفسیر مبتنی بر الگوهای نوسانگری که توسط تریزمن و همکاران،ارائهشده است، دو مؤلفهی متوالی است یکی از مؤلفهها نوسانگر زمانی و دیگری واحد درجهبندی است. نقش نوسانگر زمانی در این الگو بهعنوان یک ضربانساز است که ضربانهایی بیرون میآورد که به واحدهای درجهبندی تبدیل میشوند و دستگاه درجهبندی، درباره این فراوانی را بهعنوان کارکرد اثرات بیرونی و ویژگیهای تکلیف اندازه میگیرد و هردوی آنها با هم اطلاعات زمانی را فراهم میآورند. بهعبارتدیگر ادراک زمان میتواند با استفاده از یک کرنومتر ذاتی حاصل شود.
ویژگی این کرنومتر این است که ضربانهایی که بهوسیله ضربانساز در فواصل منظم ایجادشده در یک مخزن ذخیره میکند و این مخزن زمان را نشان میدهد. در این کرنومتر دو عامل زمان و حافظه مهم است زیرا پژوهشهای روی حیوانات و انسانها آشکار میکند که در تکالیف زمانی نواحی مغزی فعال میشوند که در پردازش توجه و حافظه کاری درگیر شده است .پردازشهای فیزیولوژی و روانشناختی برای ادراک فواصل خیلی کوتاه متفاوت از پردازشهای فواصل طولانی است زیرا در فواصل خیلی کوتاه، افراد ابتدا بر تجربهی زمانی تمرکز میکنند .درحالیکه در فواصل طولانیتر بهندرت بر اساس ویژگیهایی مثل تعداد و پیچیدگی فعالیتهای انجامشده قضاوت میکنند؛ بهعبارتدیگر با افزایش یافتن مدت، حافظه و سایر قسمتهای پردازشهای شناختی معمولی درگیر میشوند .
عامل توجه در ادراک زمان شامل نمونههای ادراک زمان مثل برآورد و بازسازی زمان مستلزم برانگیختگی، توجه و حافظه کاری برای انجام تکالیف است . در سالهای اخیر گروهی میگویند که حافظه کاری، توجه و کارکرد اجرایی در زمینههایی با هم مشترک هستند. برای مثال جوندیس و همکاران ، اسمیت و همکاران و کانتری و همکاران نشان دادند که در تکالیف توجه و حافظه کاری هم نواحی پیشانی و هم نواحی آهیانهای راست فعالیت میکنند .
در الگوی ساعت فطری گفته میشود که برآورد یا بازسازی چند ثانیه یا دقیقه بهعنوان یک کارکرد اساسی مستلزم توانایی نگهداری توجه به زمان است. درواقع توجه در حکم تیکهای این ساعت فطری است ازاینرو مدت توجه به محرک بر مدتزمان ادراکشده تأثیر میگذارد . براون و ماکر و همکاران معتقدند که توجه بیشتر به زمان، منجر به طولانیتر شدن مدتزمان ادراکی میشود. در تائید این باور پژوهش باورمیشر و همکاران ، گزارش دادند بیماران با توجه پایین مانند افراد با اختلال بیش فعالی با بیش برآوردی زمان روبهرو میشوند. بعلاوه تکالیف بازسازی مستلزم حافظه کاری است که مسئولیتش با طولانی شدن زمان افزایش پیدا میکند. پژوهشهایی روی بیماران با آسیب در نواحی چپ و راست در مغز نشان دادند که تواناییشان در برآورد مدتزمان میلیثانیه، ثانیه و دقیقه آسیبدیده است .
رویکرد عصبشناختی
در این رویکرد عصب شناسان باوردارند که نواحی مغزی متفاوتی درکارکردهای زمانی هست ومعمولاً از الکتروانسفالوگرام برای پژوهشهای خود استفاده میکنند. باوجودی که ساختار زمانی رویدادها، اطلاعات مهمی برای ادراک و شناخت جهان است ولی روشی که مغز انسان، زمان را رمزگردانی میکند هنوز شناخته نشده است ، بااینوجود در تحقیقات زیادی سعی شده که در مناطقی نظیر قشر مغز، مخچه و عقدههای قاعدهای پایه برای این کارکرد مکانی را بیابند .
ساختارهای زیر قشری الگوهای مهمی را برای پردازش ارائه میدهد که شامل غشای شیاردار و شیار پیشانی است. شیاری که میلیونها تکانه را از سلولهای قشری دریافت میکند و بعد از دریافت درون دادهای ناشی از الکترودهای نورونهای قشری درزمانی که علامت شروع زمان به دست میآید، این سلولها به ازای هر ثانیه، 10 تا 40 شلیک عصبی انجام میدهند که معمولاً فعالیت آنها همزمان نیست. بعد از ایستادن فعالیت نگهداری زمان، جسم سیاه پیامی را به استریاتوم میفرستد و الگوی فعالیت با انفجار دوپامین به همان میزان ثبت میگردد و به شناخت مدت فاصله کمک میکند .
آسیب دوطرفه قشر پیشانی به مشکلاتی در پیشبینی ارتباط دارد بهصورتی که باعث میشود بیماران پاداشهای کمتر ولی زودهنگام را بر پاداشهای بزرگتر ولی دیرهنگام ترجیح میدهند. مغز نگاری پوزیترون مبتنی بر تکلیف شرطبندی نشان داد که این قشر برای انتخاب گزینههای دارای پاداش درازمدت فعالیت میکند . برخی مشاهدات در بیماران پارکینسونی نیز اثبات کردند که نیمکرهی راست نسبت به سایر نواحی مغزی بیشتر فعالیت میکند. این لوب در پردازشهای زمانی که مستلزم پیشبینی زمانی است فواصل طولانی ثانیه تا دقیقه است درگیر شده و سهمش در کارکرد زمانی بهواسطهی کارکرد توجه و حافظه کاری و نگهداری توجه به زمان کارکرد بنیادی برای پردازش برآورد زمانی است. لوب آهیانِ نیز با اتصال به نواحی مخطط-پیشانی و پیشانی- مخچه بهخوبی در حمایت از پردازشهای مدیریت شناختی زمان با کمک به نگهداری توجه ازلحاظ راهبردی جای گیرد .
تحقیقات بهدستآمده از تصویربرداری مغناطیسی عملکردی نشان داده است که قشر آهیانهای راست نقش مهمی در فواصل زمانی کمتر از یک ثانیه توسط علائم شنیداری یا بینایی نشان میدهد و بهعنوان مداخلهگر در میان پردازش حسی و پردازش حرکتی، درگیر میشود . همچنین پژوهش روی بیماران با آسیب یکطرفه در زمینه برآورد فواصل طولانی نشان از نقش این ناحیه دارد. فعالیت کاهشیافتهی قشر پیش پیشانی و آهیانهای که ادراک زمان را کند میکند در مصرفکنندگان کوکائین و ماریجوانا به چشم میخورد ،مخچه و عقدههای پایه که در فواصل هم طولانی و هم کوتاه و در طیفی از میلیثانیه تا ثانیه اهمیت دارند، مبنای مکانیسم ساعت فطری در مغز را شکل میدهند .
روبیا ،با پژوهش روی انسانها نشان دادند که آسیبهای جانبی به مخچه منجر به افزایش تغییر در فواصل تولیدشده در یک سری از فواصل میشود. اگرچه مشکلات بیماران مخچهای نسبت به گروه کنترل برای تمایز فواصل مربوط به صداها بیشتر بود ولی هر دو گروه در تمایز شدت صداها کارایی برابری داشتند. نقص مخچه را میتوان با فرض اینکه آسیب در میزان تعویضهایی که ضربانساز به انباشتگر وارد میکند یا در میزان خود انباشتگر است، دانست. بر اساس گزارشهای مک و همکاران، عقدههای پایه در کارکرد انتقالدهنده عصبی دوپامین که در پردازشهای زمان نقش دارند، تأثیرگذار است پوتامن و کاندیت بخشهایی از عقدههای پایه هستند که در پردازش زمانی فعالیت میکنند یک الگو از مکانیسم عصبشناختی درگیری قشری- مخطط یا پیشانی- مخطط حلقوی را در برمیگیرد .
تأثیر دوپامین بر ادراک زمان
فعالیت عصبی دوپامین در طول رفتار تمایلی و رویداد یادگیری از تمایز زمان استفاده میکند بهعبارتدیگر برای پیشبینی انجام رفتاری که قبلاً آموختهشده است دوپامین شروع به فعالیت میکند. از سوی دیگر پژوهشهای داروشناسی پیشنهاد میکنند که انباشت زمانی و حافظه کاری هر دو وابسته به دوپامین و سروتونین در قشر مغزی و استریاتوم هستند ؛ و دوپامین در کاهش زمان دخیل است . اخیراً پژوهش تصویربرداری عصبی نشان میدهد که در بیماران وابسته به دارد، ادراک زمان در محیط عصبی دوپامین تغییر میکند. درگیری دوپامین استریتان در کارکردهای زمانی نیز دیده شده است برای مثال بیماران پارکینسونی که دارای نقص دوپامین شیارداری هستند .
نواقصی در زمان حرکت و ادراک زمان نشان میدهند که این نواقص با انفجار گیرندهی دوپامین بهبود مییابند ازاینرو افزایش دوپامینهایی مثل آمفتامینها منجر به کاهش زمان ادراکی در انسان میشود و یا داروی متامفتامین که بهصورت غیرمستقیم بر ترشح دوپامین تأثیر میگذارد مدتهای برآورد شده را کوتاه و به نگهداری اطلاعات در حافظه کاری آسیب میرساند و یا هالیپریدول که مانع از ترشح دوپامین میشود، مدتهای برآورد شده را طولانی ولی نگهداری اطلاعات در حافظه کاری را آسان میکند. بههرحال اثر آمفتامین بر کوتاه شدن مدت برآوردی با کاهش سروتونین مسدود میشود و تجربهی زمانی را طولانیتر میکند و این نشان میدهد که سیستم سالم سروتونین برای ادراک فاصله زمانی لازم است .
تأثیر کلوزاپین دوگانه است. در قشر پیشانی بهعنوان فعالکنندهی دوپامین و سوتونین است؛ بهعبارتدیگر بهعنوان یک گیرندهی دوپامین در قشر پیشانی است که با فعال کردن گیرندههای سروتونین بر دوپامین اثر میگذارد و باعث کوتاه شدن برآورد مدتزمان و تسهیل نگهداری اطلاعات زمان در حافظهی کوتاهمدت میشود. همچنین کلوزاپین بهعنوان یک گیرندهی ضد دوپامین در دستگاه لیمبیک میانی است که موجب طولانیتر شدن مدتزمان ادراکی میشود. درمجموع داروهایی که کارکرد حیاتی را تسهیل میکنند باعث بیش برآوردی میشوند و برعکس .
داروهای محرک ناپایداری عملکرد و تعداد اشتباهات تکانشگرانه در تکلیف پیشبینی را کاهش میدهد ، همچنین در تکلیف تولید زمان نیز ناپایداری عملکرد را کم میکند. اخیراً محققین با استفاده از تصویربرداری مغناطیسی و بامطالعهی نیمرخهای مغزی پسران سالم و دارای نارسایی توجه و بیشفعالی قبل و بعد از مصرف دارو گزارش دادند که میزان دوپامین در گروه دارای بیشفعالی پایین است و با مصرف داروی ریتالین عملکرد مغز و ادراک زمان بهبودی پیدا میکند . در مغایرت با این یافتهها بارکلی آزمودنیهای خود را فعالانه وارد تکلیف بازسازی زمان کرد و دریافت که توانایی بازسازی فواصل زمانی با داروی محرک بهبودی نمییابد و این همسو با بلدوین و همکاران ، است که معتقدند دارو تأثیری بر تعداد پاسخهای درست یا تولید مدتزمان ندارد.
منبع
احمدی،مریم(1394)، عملکرد نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا بهPTSD در شاخص های ادراک زمان، حافظه فعال و سرعت پردازش،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه خوارزمی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید