اختلالات همایند با اختلال بدشکلی بدن

بر اساس مطالعات و پژوهش های مختلف، اختلال بد شکلی بدن، یک اختلال روانپزشکی مجزا است اما با سایر اختلالات روانپزشکی همبودی بالایی دارد. اختلالات روانی و اختلالات شخصیت در مبتلایان به اختلال بد شکلی بدن شایع است. از اختلالات روانی متداول می توان اختلال وسواس فکری_ عملی، اختلال فوبیای اجتماعی، اختلال افسردگی اساسی، اختلالات شخصیت مانند اختلالات وسواسی، اسکیزوئید و خود شیفته را نام برد واختلال بدشکلی بدن ممکن است با سایر اختلالات همبود باشد . اگر فردی علاوه بر این اختلال، اختلال روانی دیگری نیز داشته باشد باید تشخیص و مورد درمان قرار گیرد . در بررسی اختلالات شخصیت در مبتلایان به بد شکلی بدن میزان بالایی از همبودی یافت شد .در یک مطالعه اختلالات شخصیت در 72% بیماران گزارش شده است  و اختلال بد شکلی بدن با اختلالات شخصیت پارانوئید اجتنابی، وسواسی، خود شیفته همراه بوده است .اختلالات شخصیت در مطالعات مختلف، در مبتلایان به اختلال بد شکلی بدن ارزیابی شده است. در یک مطالعه، میانگین اختلالات شخصیت در مبتلایان 53/2 بود و 87% از آنها یک اختلال و 53% به بیش از یک اختلال دچار بودند و مجموعه c اختلالات شخصیت در آنها متداول تر بود . در یک مطالعه بر روی مبتلایان، دو سوم مبتلایان حداقل یک اختلال شخصیت داشتند.

در مطالعات بسیاری اختلال بد شکلی بدن با آسیب شناسی قابل ملاحظه در اختلال شخصیت همراه بوده است .ویژگی های شخصیتی آمیخته ای از صفات وسواسی و اسکیزوئیدی در مبتلایان مشاهده شده است .هیچ الگوی غالب شخصیتی در مبتلایان به اختلال بد شکلی بدن وجود ندارد .پژوهش گنستاد و همکاران نشان داد که همبودی اختلالات محور یک در بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن شایع است.در یک مطالعه در مقایسه با گروه کنترل، آزمودنی ها مبتلابه اختلال بد شکلی بدن، درونگراتر، وسواسی، خشمگین و نروتیک تر بودند .شخصیت اجتنابی، بازداری اجتماعی، احساس بی کفایتی، حساسیت شدید به ارزیابی منفی متداول تر است.با وجود این میزان بالایی از همبودی اختلال بد شکلی بدن با اختلاللات شخصیت، این اختلال نشانه یا بازتاب یک مشکل شخصیتی مشخص سن باشد . در حقیقت، افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن علاوه بر داشتن اختلال بدشکلی بدن، اغلب افسردگی، فوبی اجتماعی، یا وسواس فکری-عملی ، اختلالات خوردن نیز دارنددر پژوهشی بر روی افراد مبتلا به به اختلال بدشکلی بدن، میزان بالای همبودی با اختلالات افسردگی، وسواس فکری-عملی، فوبی اجتماعی و خوردن به دست آمد و همچنین و شایع‌ترین اختلالات همبود به ترتیب فوبی اجتماعی، اختلال وسواس فکری-عملی، اختلال افسردگی اساسی بودند .

نتایج نشان داد، بیماران مبتلا به به اختلال بدشکلی بدن، میزان بالایی از افسردگی را در طول عمر خود تجربه می‌کنند . مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن همبودی بالایی از افسردگی را در طول عمر خود تجربه می‌کنند و اختلال بدشکلی بدن در مبتلایان به اختلال افسردگی نیز متداول‌تر از سایر اختلالات است . صرف نظر از نقش مستعدکننده اختلال بدشکلی بدن و نارضایتی از ظاهر در ایجاد اختلالات بالینی این گونه نگرانی‌ها در بین جمعیت‌های غیر بالینی نیز شیوع گسترده‌ای داشته و کارکردهای روان‌شناختی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. تداوم این نارضایتی نیز منجر به افسردگی فوبی اجتماعی می‌گردد. در مطالعه‌ای ۲۵% افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن دچار اختلال وسواس فکری-عملی بودند و این اختلال شایع‌ترین اختلال پس از اختلال اضطراب اجتماعی در گروه مورد مطالعه بود.  در مطالعه آزمون میدانی DSM-IV، آشکار شد که همبودی اختلال وسواس فکری – عملی با اختلال بدشکلی بدن ۳۷ درصد است و ۴۷ درصد مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن بطور مشخص، نشانه‌های وسواس را دارند. در حالی که شیوع اختلال وسواس در جمعیت عمومی بین ۱/۲ تا ۳/۳ درصد و اختلال بدشکلی بدن ۰/۱ تا ۱ درصد است .

همبودی اختلال بدشکلی بدن و اختلالات خوردن متداول است. ۱۰ درصد مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن دچار اختلالات خوردن هستند. تقریبا” نصف افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن مشکلات مربوط به استفاده از الکل و دارو دارند. یک مطالعه عکس این را بررسی کرد یعنی به بررسی درصدی از افرادی پرداخت که علاوه بر مشکل استفاده از دارو یا الکل، اختلال بد شکلی بدن را نیز داشتند، و نتایج نشان داد که 26% از این افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن نیز هستند . اختلال اضطراب اجتماعی از رایج‌ترین اختلالات همایند با اختلال بدشکلی بدن است. در بررسی شیوع اختلال بدشکلی بدن در بیماران اضطرابی، شایع‌ترین اختلال اضطرابی که با اختلال بدشکلی بدن همبودی داشت، اختلال فوبیای اجتماعی بود .در یک مطالعه بر روی مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن دومین اختلال شایع همایند پس از اختلالات خلقی، فوبیای اجتماعی بود.

خود بیمار انگاری:درICD-10، طبقه بندی اختلالات روانی و رفتاری، اختلال بد شکلی بدن به عنواند خود بیمار انگاری طبقه بندی شده است، خود بیمار انگاری اشتغال ذهنی یا ترس از داشتن یک بیماری جدی است.این اشتغال ذهنی ناشی از سوء تعبیر نشانه های بدنی است و با وجود ارزیابی های مناسب طبی درباره اطمینان، مقاومت وجود دارد.مقایسه اختلال بد شکلی و خود بیمار انگاری پیچیده است، اختلال بد شکلی بدن بیشتر شبیه اختلال وسواس و دیگر اختلالات جسمانی کردن است. اختلال بد شکلی بدن و خود بیمار انگاری هر دو با ترس و اشتغال ذهنی همراه اند و مبتلایان هر دو، خواهان درمان های طبی هستند، وارسی بدنی و اطمینان طلبی در هر دو متداول است، هر دو اختلال در نسبت جنسی زن و مرد شبیه هستند و شروع زود هنگام با سیر نوسانی دارند. اما در اختلال بد شکلی بدن، تمرکز به ظاهر، مه بیماری است افزون بر آن داده های موجود از همبودی و تاریخچه های خانوادگی نشان می دهد که این دو اختلال جدا هستند. فقط 3% مبتلایان به بد شکلی بدن، دچار خود بیمار انگاری اند.اختلال بد شکلی بدن با خود بیمار انگاری همسان نیست و حتی گونه ای از آن به شمار نمی آید. اما این احتمال وجود دارد که بین اختلال بد شکلی بدن و گونه هایی از خود بیمار انگاری که شبیه اختلال وسواس است، ارتباطی وجود داشته باشد.

در مطالعه ای، 94% مبتلایان به اختلال بد شکلی بدن، آسیب شناسی شدیدی داشتند و در آزمون های روانشناختی انحراف بالایی نشان دادند و در مقایسه با بیماران مبتلا به امراض پوستی و آزمودنی های بهنجار، بیشتر افسرده و نسبت به خود پنداره خود ناخشنودتر بودند.در مطالعات هاردی، و هاردی و کتریل. این مبتلایان نمرات بالاتری در سیاهه وسواس لیتون داشتند و از تصویر بدن خود ناراحت بودند. در یک مطالعه با 70 بیمار، در مقایسه با گروه کنترل(یکسانی سن و جنس)، 11 بیمار مبتلا به اختلال بد شکلی بدن دچار اختلال شخصیت،5 بیمار، اسکیزوفرن و 1 بیمار افسرده بود.به طور کلی، مبتلایان، وسواسی، درونگرا، خودنگر، حساس و نا امن تر از گروه کنترل بودند. در یک مطالعه پیگیرانه کنترل شده 84 بیمار مبتلا به اختلال بد شکلی بدن، پس از 15 سال، 37% افراد درخواست کننده جراحی زیبایی( در مقایسه با 90% جراحی شدگان به دلیل آسیب یا صدمه) دچار اختلالات نوروتیک شدید بودند، 7% در مقایسه با 1%گروه کنترل به اسکیزوفرن مبتلا بودند .

از اختلالاتی که همبودی بالایی با اختلال بدشکلی بدن دارد، اختلال وسواس فکری_ عملی که ویژگی های مشابهی مانند افکار وسواسی و رفتارهای اجباری و آیین گونه در هر دو اختلال مشاهده می شود. بر اساس مطالعات استارمی، اختلال فوبیای اجتماعی نیز در مبتلایان دیده می شود این بیماران احساس شرمندگی شدیدی دارند و ار بسیاری از موقعیت های اجتماعی اجتناب می کنند و این رفتار محدود به ناراحتی درباره ظاهر در موقعیت های اجتماعی نمیشود.

اختلال خلقی بسیار متداول ، اختلال افسردگی اساسی است، مبتلایان بالایی از افسردگی را در طول عمر خود تجربه می کنند و اختلال بد شکلی بدن در مبتلایان به اختلال افسردگی  نیزمتداول تر از سایر اختلالات است. در مطالعه اندرسن و بردچ ، مبتلایان به اختلال بد شکلی بدن کمال گرا، دارای صفات اسکیزوئیدی و خود شیفته و خود محور توصیف شدند. آنها با زیبایی و هوش خود، نه پشتکار می خواهند در شغل، زندگی اجتماعی و روابط بین فردی پیشرفت کنند. مبتلایان به اختلال بد شکلی بدن در مقیاس نوروتیسم که انواع مختلفی از هیجانات و شناخت های منفی را در بر می گیرد، نمرات بالاتری داشتند. در مقیاس برون گرایی، مردم دوستی، گرمی، جرات، فعالیت و هیجان طلبی و وظیفه شناسی میانگین نمرات آنها بسیار پائین بود. در باز بودن نسبت به تجربیات(حساسیت، زیباشناسی، احتیاط هوشمندانه، خلاقیت، تمایل به تجربه های جدید و پسندیده بودن،(نوع دوستی، صداقت، تحریک پذیری، خصومت و انتقادگری) نمرات متوسطی داشتند. بطورکلی، این یافته با نتایج مطالعات دیگر همخوانی دارد که مبتلایان به اختلال بد شکلی بدن روان نژند و درونگرا هستند.

رابطه اختلال با اختلال اضطراب اجتماعی

در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، در (69-12) درصد آن‌ها اختلال فوبی اجتماعی یافت شده و در افراد مبتلا به فوبی اجتماعی در 13-12 درصد آن‌ها، اختلال بدشکلی بدن دیده شده است. بر اساس مطالعات الی ، بارادوک  و استارمی و اسلد ، اختلال فوبیای اجتماعی نیز در مبتلایان اختلال بدشکلی بدن دیده می‌شود. مارکز  اختلال بدشکلی بدن را به دلیل اضطراب بالا و اجتناب از موقعیت‌های اجتماعی، ترس از انتقاد و نگرانی درباره ظاهر جسمانی به عنوان شکلی از فوبی اجتماعی توصیف . در ژاپن، اختلال بدشکلی بدن جزئی از گروه بزرگتری از اختلالات است که با فوبیای اجتماعی شباهت دارند.

نسبت جنسی، سن شروع و سیر بیماری در هر دو اختلال شبیه است .اختلال بدشکلی بدن به دلیل سن شروع پایین‌تر به فوبیای اجتماعی شباهت دارد . افرادی که به هر دو اختلال مبتلا هستند، جرات ورزی اندکی دارند. زمانی که دو اختلال با هم وجود دارد فرد درونگرا‌تر است و احتمال کمی دارد که ازدواج کند و اختلال در او شدید‌تر است . در هر دو اختلال، اضطراب اجتماعی، اجتناب، ترس از تحت نظر بودن، احساس شرمندگی، اشتغال ذهنی درباره دیدگاه دیگران درباره فرد، ترس از ارزیابی منفی، ترس از خجالت و شرمندگی و مسخره شدن و طرد شدن وجود دارد.یک نشانه در میان افراد مبتلا به هر دو اختلال، ترس از ارزیابی دیگران نسبت به خودشان است . در چندین مطالعه بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی، دو ویژگی احساس شدید شرمندگی یا اجتناب را که ویژگی اصلی فوبی اجتماعی است، گزارش کردند .

تمرکز بر ناراحتی در میان افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن و افراد مبتلا به فوبی اجتماعی متفاوت است. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن معمولا بر عیب یا نقص در ظاهرشان توجه دارند در حالی که افراد مبتلا به فوبی اجتماعی معمولا بر رفتار‌هایشان توجه دارند که ممکن است از نظر دیگران تحقیرآمیز یا شرم آور باشد. گاهی هر دو اختلال، بدشکلی بدن و فوبیای اجتماعی در فرد وجود دارد اما مطالعات نشان می‌دهد که در بیشتر موارد، شروع فوبیای اجتماعی مقدم بر نشانه اختلال بد شکلی بدن است . میزان سوء مصرف یا وابستگی به الکل در اختلال بدشکلی بدن نسبت به فوبی اجتماعی (۵۱ % در مقابل ۲۱ %) و سوء مصرف و وابستگی به سایر موارد (۳۶ % در برابر ۲۰ %) در طول عمر است.تفاوتی که بین دو اختلال وجود دارد، در پاسخ درمانی به دارو‌ها است. داروهای بازدارنده MAO بیشترین کارآیی را در درمان فوبیای اجتماعی تعمیم یافته و بتا بلوکر‌ها در فوبیای اجتماعی عملکردی دارند. گرچه مطالعات کافی درباره تاثیر این دارو‌ها در اختلال بدشکلی بدن وجود ندارد، اما برخی گزارشات نشان داده‌اند که بتا بلوکر‌ها در درمان این اختلال بی‌تاثیرند و بازدارنده‌های MAO تاثیر متوسطی دارند .

رابطه اختلال با اختلال افسردگی اساسی

افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن معمولا” تشخیص افسردگی هم دارند به طوری که بیش از 50% برآورد شده است . و اغلب به تلاش های خودکشی منجر می شود .اختلالات خلقی بسیار متداول در اختلال بد شکلی بدن، اختلال افسردگی اساسی است. مطالعات مختلف، نشان داده‌اند که مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن، میزان بالایی از افسردگی اساسی با دامنه ۶۸ % تا ۸۰ % در طول عمر خود تجربه می‌کنند. در مطالعات دیگر نتایج نشان داد که افسردگی جزء شایع‌ترین اختلال همراه با اختلال بدشکلی بدن بود . برخی داده‌های موجود نشان می‌دهد که اختلال بدشکلی بدن را می‌توان جزئی از طیف اختلالات عاطفی دانست، طیف اختلالات عاطفی شامل گروهی از اختلالات است که می‌توان فرض کرد از نظر نابهنجاری یا نوفیزیولوژیک و پاسخ درمانی به افسردگی‌ها شبیه‌اند و شواهدی از تاریخچه خانوادگی و همبودی بین این اختلالات وجود دارد .

شیوع و ویژگی‌های اختلال بدشکلی بدن در بیماران افسرده مورد توجه است، زیرا مهم‌ترین ویژگی اختلال بدشکلی بدن افسردگی است . شواهدی دیگر از همبودی دو اختلال و بالا بودن میزان افسردگی اساسی در بستگان درجه اول مبتلایان به اختلال بدشکلی خبر می‌دهد. ۱۷ % از خویشاوندان درجه اول مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن افسرده بودند که نسبت به سایر اختلالات میزان این اختلال بالا‌تر بود . به شکل همراهی اختلال بدشکلی بدن با افسردگی، مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن اساسی‌ترین ویژگی افسردگی آتیپیک یعنی حساسیت زیاد نسبت به طرد را تجربه می‌کنند. بیمارانی که در آن‌ها افسردگی و اختلال بدشکلی همبودی دارد، ارتباطات صمیمانه‌شان کوتاه است، و زود‌تر گسیخته می‌شود. کار یا تحصیل به دلیل شدید‌تر به انتقاد یا طرد. بیشتر آسیب می‌بینند .

افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن مشابه مبتلایان به افسردگی، عزت نفس پایین، احساس شرمندگی و احساس گناه می‌کنند زیرا خودشان را به خاطر زشتی و خرابی ظاهرشان سرزنش می‌کنند و از طرفی غمگینی و افسردگی در افراد مبتلا شایع است و اغلب خودشان را از دیگران منزوی می‌کنند. این افراد احساس بی‌ارزشی می‌کنند و به جایی می‌رسند که دیگر تحمل رنج ناشی از بدشکلی را ندارند و احساس ناامیدی شدید باعث می‌شود افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی کنند. شروع افسردگی در سن پایین و دوام طولانی علائم افسردگی نشان از این می‌باشد که ممکن است شخصی که افسرده است علاوه بر افسردگی اختلال بدشکلی بدن نیز داشته باشد . ولی اگر افسردگی به خاطر وجود اختلال بدشکلی بدن باشد و با درمان اختلال بدشکلی بدن بهبود یابد، تشخیص اول را اختلال بدشکلی بدن باید در نظر گرفت. تفاوت بین دو اختلال در شیوع بیشتر افسردگی در زنان، سن شروع دیر‌تر، سیر کمتر مزمن آن است.

در یک مطالعه، بیماران مبتلا به افسردگی اساسی آتیپیک که دچار اختلال بدشکلی بدن بودند، بررسی شدند. ویژگی این مبتلایان، سن شروع افسردگی در آنان زود هنگام‌تر است (تقریبا ۱۱ سال) و مدت طولانی تری عود دوره‌های افسردگی طول می‌کشد (۵ برابر بیشتر) و بیماری آن‌ها نیز شدید‌تر است و رفتارهای وسواسی مانند وارسی در آیینه و اطمینان طلبی در این مبتلایان مشاهده نمی‌شود. اطلاعات موجود نشان می‌دهند که اختلال بدشکلی بدن ممکن است به تمام درمان‌های افسردگی جواب ندهد و ممکن است به مدت درمان طولانی تری نسبت به آنچه برای افسردگی لازم است، نیاز باشد. تشخیص بیماری اختلال بدشکلی بدن در افراد افسرده مشکل است. چون علائم، معمولا به علت شرم و حیای بیمار، پنهان می‌مانند.

رابطه اختلال با اختلال وسواس فکری عملی

شباهت اختلال بدشکلی بدن (BDD) و وسواس فکری – عملی (OCD) از قرن گذشته مورد توجه بوده است و در اواخر ۱۸۰۰ مرسلی تاکید کرد که نشانه‌های اختلال بدشکلی بدن، ماهیت شبیه افکار و اعمال وسواسی دارند ، او اشاره کرد که مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن دچار تردید درباره بدشکلی خود هستند و قیافه خود را بطور اجباری وارسی می‌کنند. در ۱۹۰۳، پیرژانه نشانه‌های اختلال بدشکلی بدن را در طبقه سندرم‌های مشابه اختلال وسواس فکری – عملی طبقه بندی کرد و اختلال بدشکلی بدن را با نام وسواس شرم از نمای بدن توصیف کرد.  بررسی‌های بالینی در گذشته و حال، و داده‌های تجربی موجود نشان داده‌اند که اختلال بدشکلی بدن جزئی از طیف اختلالات وسواس فکری-عملی است .هر دو اختلال بدشکلی بدن و وسواس فکری – عملی به دلیل همپوشی نشانه‌ها، پیوستگی خانوادگی، پاسخ به درمان و فرضیه شباهت سبب‌شناسی، ارتباط نزدیکی دارند. اگر سایر ویژگی‌ها مانند سن شروع، سیربالینی، همبودی، سطح اختلال، شیوع، در نظر گرفته شود، این شباهت بیشتر خواهند شد .

 ویژگی مهم دیگری که در مبتلایان به اختلال بدشکلی وجود دارد، نگرانی بسیار شدید، ناتوان کننده و مقامی است که در زندگی فرد اختلال ایجاد می‌کند . این اشتغال ذهنی از فکر وسواسی که در اختلال وسواس فکری – عملی وجود دارد، غیرقابل تشخیص است و اینکه هر دو اختلال زیر بنای زیست‌شناختی مشابهی دارند را تایید می‌کند .شواهد نشان می‌دهد، اعضاء خانواده افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری_عملی بیشتر در معرض خطر ابتلا به اختلالات طیف وسواسی_جبری از قبیل اختلال بدشکلی بدن هستند . پژوهش‌ها همچنین به طور فزاینده‌ای از همپوشی علت‌ها حکایت دارند. برای مثال، ساختارهای مغزی یکسانی در این دو اختلال درگیر هستند .هر دو اختلال در سنین پایین تری شروع می‌شوند. سیر مزمنی دارند . در هر دو اختلال، رفتارهای وسواسی متداول است. وارسی (در آینه، در اختلال بدشکلی و بسته بودن در‌ها در وسواس)، پوست خراشیده (بهبود ظاهر در بدشکلی و رفتار اجباری پاکیزه و تمیز نمودن در وسواس) و نیاز به اطمینان بخشی (درباره ظاهر در بدشکلی و اطمینان از آسیب نرساندن به دیگران در وسواس) وجود دارد . مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن همانند بیماران وسواسی از احساس درونی کمال گرایی و نارضایتی از کامل نبودن دقیق کار‌ها رنج می‌برند .

در یک مطالعه دیگر برای تعیین شباهت آسیب‌شناختی این دو اختلال، مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن با گروهی از بیماران مبتلا به وسواس فکری، وسواس عملی، عقاید بیش بها داده شده، افسرده و مضطرب مقایسه شدند. نتایج مطالعه نشان داد که مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن هنگام ارزیابی افکار وسواسی و اعمال وسواسی، به مبتلایان وسواس فکری – عملی شباهت دارند و هر دو گروه حالت افسردگی و صفات اضطرابی دارند. بیماران وسواسی هنگام ارزیابی واکنش‌های عاطفی، اضطراب بیشتری نشان دادند و مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن نسبت به نشانه‌های فکر و عمل وسواسی، باورهای بیش بها داده شده بیشتر دارند .آن‌ها خیلی بیشتر از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی متقاعد شده‌اند که عقاید وسواسی آن‌ها دقیق هستند . افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی یا مبتلا به اختلال بدشکلی بدن معمولا کمال گرا هستند اما تفاوت این است که در بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن معمولا به نقص ظاهرشان فکر دائم (وسواس) دارند در حالی که بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی می‌تواند به بیشتر حوزه‌ها وسواس داشته باشند.

 افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، هم چنین رفتار وسواسی، اجباریشان نسبت به بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی به نقص ظاهرشان متمرکز است. افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، رفتار وسواسی مرتبط با یک ترس وسواسی، اجتناب از موقعیت‌ها، یا اطمینان طلبی، دارند. محتوای فکر در اختلال بدشکلی بدن متفاوت از محتوای فکر در وسواس است، می‌توان اختلال وسواس را بعنوان تشخیص جداگانه‌ای برای مبتلایان بدشکلی بدن مطرح کرد. در اختلال بدشکلی بدن تمرکز بر بد شکلی ظاهر و در اختلال وسواس فکری-عملی ترس از بیماری، آسیب زدن به دیگران و احتمالا روی دادن حوادث وحشتناک وجود دارد. زیربنای ترس در اختلال وسواس فکری –عملی مانند این است: “اگر اتفاق وحشتناکی روی دهد چه پیش می‌آید و من مسئولم” در مقابل، زیربنای ترس در اختلال بدشکلی بدن، احساس شرم، اعتماد به نفس پایین است و ماهیتی بین فردی دارد،”اگر جذاب نباشم تنها خواهم ماند و باید زندگیم را در انزوا سپری کنم”،”من جذاب نیستم پس کسی مرا دوست نخواهد داشت”.  افکار انتسابی در اختلال بدشکلی بدن متداول‌تر از اختلال وسواس است و آیین‌های اجباری که مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن انجام می‌دهند کمتر از آیین‌ها در وسواس فکری-عملی، اضطراب را کاهش می‌دهد و ارتباط صمیمانه و اجتماعی در اختلال بد شکلی، آسیب بیشتری می‌بیند .نیاز به تقارن و ترتیب اشیا یا فعالیت‌ها نشانه‌ای است که در اختلال وسواس فکری – عملی وجود دارد و معمولا با مرتب کردن، جور کردن، اعمال اجباری تکراری، شمردن ارتباط دارد .مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن به نسبت مبتلایان به اختلال وسواس فکری-عملی احتمال کمی دارد که ازدواج کنند (۱۳ % در مقابل ۳۹%).

مطالعات جمعیت‌شناختی نشان می‌دهند که نرخ بیکاری در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن نسبت به گروه کنترل بهنجار و حتی مبتلایان به اختلال وسواس فکری_عملی، بیشتر است و آن‌ها کمتر به موفقیت‌های دانشگاهی دست می‌یابند .  در پژوهشی دیگر گزارش شده است که نزدیک به نیمی از بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن در طول زندگیشان حداقل یک بار به خودکشی فکر کرده‌اند . اما نکته قابل توجه این است که خطر خودکشی در بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بسیار بیشتر از اختلال وسواس فکری _عملی است. افکار خودکشی (۷۰ % در مقابل ۴۷ %) یا اقدام به خودکشی (۲۲ % در مقابل ۸ %) در آنان متداول‌تر است. آنان در مقایسه با مبتلایان به اختلال وسواس فکری – عملی به افسردگی زودهنگام دچار می‌شوند (۱۹ سال در مقابل ۲۵ سال) و در مدت عمر میزان بالاتری از افسردگی (۸۵ % در مقابل ۵۰ %) و فوبیای اجتماعی (۴۹ % در مقابل ۱۹ %) را تجربه می‌کنند. در بستگان درجه اول مبتلایان به بدشکلی، میزان بالاتری از سو مصرف یا وابستگی به الکل یا مواد مشاهده می‌شود، این نتایج نشان می‌دهد که با وجود شباهت‌های بسیار، ارتباط نزدیکی بین دو اختلال وجود دارد، اما این دو اختلال یکسان نیستند . تفاوت‌های مهمی که بین دو اختلال وجود دارد نشان می‌دهند که، اختلال بدشکلی بدن گونه‌ای از اختلال وسواس نیست و بدون همبودی با این اختلال وجود دارد، ولی می‌توان هر دو اختلال را به دلیل آسیب‌شناسی در فکر و پاسخ دارویی در یک مجموعه با دو گروه تشخیصی قرار داد.

رابطه اختلال با اختلالات خوردن

بی‌اشتهایی و پراشتهایی روانی و اختلال بدشکلی بدن، در اشتغال ذهنی با ظاهر جسمانی و اختلال در تصویر تن شباهت‌هایی دارند، علائم برخی از اختلالات خوردن در افراد مبتلا به اختلالات خوردن در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن می‌تواند دیده شود. شباهت‌های دیگر بین اختلالات خوردن و اختلال بدشکلی بدن شامل ویژگی وسواس برجسته و پرهیز دیوانه وار از موقعیت‌ها یا پوشیدن لباس‌هایی است که ویژگی (قسمت) مورد نگرانی را آشکار سازد، می‌باشد. در اختلالات خوردن و اختلال بدشکلی بدن، رفتارهای وسواسی مانند وارسی در آینه، اندازه گیری بدن، دوره‌هایی از پرخوری غیرعادی ورژیم‌های سخت و بی‌حد، متداول است . هر دو گروه بیماران، اعتماد به نفس بسیار منفی دارند. پاسخ درمانی شباهت بین دو اختلال را تایید می‌کندولی بی‌اشتهایی با احتمال کمتری به بازدارنده‌های باز جذب سروتونین پاسخ می‌دهد، در حالی که پاسخ پر اشتهایی به این گروه دارو بسیار خوب است. البته این تفاوت وجود دارد که بر خلاف اختلال بدشکلی بدن، بیشتر داروهای ضد افسردگی در درمان پراشتهایی موثرند .

با وجود شباهت در سن شروع و سیر بیماری، نسبت جنسی زن به مرد در این دو اختلال متفاوت است. مبتلایان به اختلالات خوردن بیشتر زنان هستند (۹۰ درصد). مبتلایان به اختلال خوردن نشانگان روان‌شناختی بیشتری را تجربه می‌کنند . نتایج یک مطالعه مقایسه‌ای، برای این دو گروه اختلال نشان داد که مبتلایان به بی‌اشتهایی یا پر اشتهایی روانی بیشتر با وزن و شکل بدن اشتغال ذهنی دارند و به اندازه کلی بدنشان توجه دارند، در حالی که مبتلایان به اختلال بدشکلی از ظاهرجسمانی خود شکایت می‌کنند و به بخش‌های خاصی از بدنشان توجه می‌کنند. ارزیابی آن‌ها از خودشان منفی‌تر است و از شکل و ظاهر خود اجتناب می‌کنند. تفاوت دیگر میان دو اختلال، ناشی از ویژگی‌های مبتلایان است. بر خلاف مبتلایان به بی‌اشتهایی روانی، بیماران دچار اختلال بدشکلی، ظاهری طبیعی دارند.

مبتلایان به بی‌اشتهایی روانی با وجود ظاهر غیر طبیعی، از کاهش وزن خود رضایت دارند و نابهنجاری خود را تایید می‌کنند. مبتلایان به اختلالات خوردن بیشتر به وزن عمومی بدن توجه دارند، در حالی که مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن بیشتر درباره اجزا خاصی از بدن، به ویژه صورت نگرانند. البته تمایز این تمایل کاملا مشخص نیست. زیرا‌گاه مبتلایان به بی‌اشتهایی روانی از اندازه شکم و ران‌های خود شکایت دارند و برخی از مبتلایان به بد شکلی بدن از ظاهر عمومی مانند زشتی کلی یا ساختمان بدنی نارضایتی‌اند .رویکرد‌های‌ شناختی–رفتاری متضاد، برای هر دو اختلال بی‌اشتهایی روانی و بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن کاربرد دارد. در مبتلایان به بی‌اشتهایی روانی، رویارویی با آینه و در مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن اجتناب از آینه موثر است . داده‌های تاریخچه‌ای از خانواده، فرضیه ارتباط دو اختلال را تایید نکرده‌اند. تنها ۴ درصد از بستگان درجه اول مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن دچار اختلال خوردن هستند .

منبع

جمالی ، سمیه (1393) ، اختلال بدشکلی بدن و میزان همایندی آن با اختلالات روان شناسی ،پایان نامه کارشناسی ارشد ، روانشناسی بالینی ،دانشگاه شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0